eitaa logo
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
5.3هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
7.7هزار ویدیو
557 فایل
فعالیت کانال نشانه های ظهور اشعار مهـدویت حوادث آخرالزمان #رمان های مذهبی و شهدایی 👇👇 @Malake_at مدیر @Yahosin31 مدیر تلگرام ,ایتا,سروش eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran sapp.ir/zohoreshgh #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتیم ڪربلا... دلمان بےهوا گرفٺ آرے دل غریبہ و هر آشنا گرفٺ اے خوش بہ حال آنڪه نگاهٺ گرفتش اے خوش بہ حال آنكه براٺ ازشما گرفت 😍✋ @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
😍✋ ♥️ وقت است که از چهره‌ی خود پرده‌گشایی «تا با تو بگویم غم شب های جدایی» اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران «چون عودم و از سوختنم نیست رهایی» ای پرسشِ بی پاسخِ هر جمعه ی عشّاق آقا تو کجایی؟ تو کجایی؟ تو کجایی؟ 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
تنها تو به خودت عطر نمیزنی!🌿 چادُر ماهم معطر است😍 معطر به بوی حیا،عفت✨ معطر است به رایِحه ای بهشتی🌱 به بوی چادر مادرم زهرا(س)🌹 چادرم بوی آرامش وامنیت می‌دهد @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
رهبرم ای عشق من ، جانم فدای لحظه ات شاد باشی همچنان ، آید بسوی ما غمت در مسیر ما فروزان هست نورت یا علی مرهم زخم دل هر عاشقی سید علی @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۳۵ مهیا با احساس اینکه کسی روبه رویش نشست؛ سرش را بالا آو
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۳۶ مهیا دستی نوازش گونه بر موهای شهاب کشید.... شهاب چشم هایش را از خستگی بسته بود.... بعد از مراسم تدفین، به‌مسجد برگشته بودند و بعد از نماز و نهار، و جمع کردن وسایل؛ با خستگی زیاد، به خانه برگشته بودند.... تا می خواستند وارد خانه شوند؛ شهاب دست مهیا را گرفت و او را به طرف تخت که در حیاط بود، برد. مهیا که بر تخت نشست، شهاب سرش را بر روی پاهایش گذاشت و چشمانش را بست. ــ شهاب زشته پاشو... ــ کسی نیست! بزار یکم بخوابم. سرم خیلی درد میکنه... مهیا لبخندی زد و موهای شهاب را نوازش کرد.به چهره شهاب؛ نگاهی انداخت. احساس کرد از تصمیمی که گرفته، مردد شده. در دلش گفت: ــ چطور میتونم دیگه شهاب رو نبینم؟!! قطره اشکی ناخواسته از چشمانش چکید. و بر روی صورت شهاب افتاد. چشمان شهاب آرام باز شدند و به چشمان مهیا خیره شد. آرام گفت: ــ چرا گریه میکنی؟! اشک بعدی روی گونه اش سرازیر شد. شهاب دستش را بالا آورد و اشک هایش را پاک کرد. ــ به مرضیه فکر میکردم! ــ به چیه مرضیه خانم فکر میکردی؟! با بغض گفت: ــ که الان چطور میتونه با جای خالی همسرش کنار بیاد. شهاب با اخم گفت: ــ اولا بغض نکن! دوما امیر علی خیلی وقته دست داعش بوده، همسرش کنار اومده بود با نبودش. ــ نه شهاب! الان فرق میکنه! اونموقع ذره ای امید داشت؛ که همسرش برگرده. اما الان ... همسرش زیر خاکه و دیگه کنارش نیست. شهاب لبخند خسته ای زد. _ ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا...بل احیکم عند ربهم یرزقون... و فکر نکنید شهدا مرده اند بلکه زنده اند و نزد خدایشان روزی میگیرند... دل مهیا آرام گرفت... جواب لبخند شهاب را با لبخند داد...تردید داشت برای گفتن حرفش؛ اما باید آن را میگفت. به چشمان بسته شهاب، نگاهی انداخت و گفت: ــ شهاب! _تو امروز نمیزاری من بخوابم. بیا برو خونتون خانم... مهیا موهایش را محکم کشید. ــ ای خانم! موهام رو کندی!! ــ خوب کردم سکوت بین هردو برقرار شد.مهیا نفس عمیقی کشید و دوباره شهاب را صدا کرد. ــ شهاب! اینبار شهاب با لحن دلنشینی، که لرز بردل مهیا انداخت؛ گفت: ــ جانِ شهاب؟! مهیا جلوی ریختن اشک هایش را گرفت. ــ چند روز دیگه مونده تا اعزام به سوریه؟! شهاب نگاهی به چشمان پر ازشک مهیا انداخت. ــ مگه من نگفتم، دیگه بحثش رو نکن. من بهت گفتم دیگه نمیرم. پس چرا الان چشمات اشک میریزند؟! ــ برو... آنقدر آرام گفت که شهاب شک کرد، به چیزی که شنید. ـ چی گفتی؟! مهیا با بغض و صدای لرزان گفت: ــ برو سوریه! من نمیتونم جلوت رو بگیرم. شهاب سر جایش نشست. ــ مهیا حالت خوبه؟! لازم نیست به خاطر من این حرف رو بزنی... مهیا اشک هایش را پاک کرد. ــ به خاطر خودم گفتم! برو سوریه... ــ مهیا باور کنم؟! ــ آره! ببخشید که از اولش قبول نکردم. شهاب مهیا را در آغوش گرفت.شانه های هردو از گریه میلرزید. مهیا از شهاب جدا شد. ــ ولی قول بده زود برگردی! شهاب سری به عالمت تایید تکان داد. ــ قول بده شهید نشی! شهاب خندید. ــ چرا فک میکنی من شهید میشیم دختر؟! مهیا به چشمان پر از اشک و لبخند شهاب، نگاهی انداخت. ــ اینقدر خوبی که حس میکنم زود از پیش من میری! شهاب بوسه ای بر پیشانیش نشاند. ــ برمیگردم مطمئن باش... 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۳۶ مهیا دستی نوازش گونه بر موهای شهاب کشید.... شهاب چشم ه
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۳۷ ـــ برو اونور بچه، تو دست و پا نباش! مهیا اخمی به شهاب کرد؛ که شهاب بلند خندید. مهیا به طرف آشپزخانه رفت، تا شربتی برایشان درست کند.وقتی همه خبردار شده بودند که مهیا قبول کرده، که شهاب به سوریه برود؛ از تعجب چند لحظه ای بدون عکس العمل مانده بودند. مهیا هم الآن خوشحال بود.... وقتی برق نگاه شهاب را میدید،از تصمیمش مطمئن تر میشد. دو روز مانده بود، به رفتن شهاب؛ که امروز از صبح آمده بود و گفت که باید اتاق مهیا عوض شود... و مهیا هرچقدر غر زده بود؛ شهاب قبول نکرده بود.مهیا سریع شربت را در دو لیوان ریخت ودر سینی گذاشت و به سمت اتاق رفت. ــ بفرما! شهاب میز تحریر مهیا را سرجایش گذاشت و به سمت مهیا آمد. ــ آی دستت درد نکنه... لیوان را سر کشید و خودش را روی تخت مهیا پرت کرد. ــ اِ شهاب... ــ چته؟! خب خستم! ــ خودت خواستی اتاقم رو عوض کنی به من چه! ــ من نیستم. پس دیگه اون اتاق و پنجره اش به دردت نمیخوره! ــ فوقش دو سه روز نیستی خب... شهاب سرجایش نشست. ــ دو سه روز؟؟ ــ پس چند روز؟! مهیا با صدای لرزان گفت: ــ پس چند روز؟؟ ــ بگو چند هفته! چند ماه! مهیا میخواست اعتراضی کند، اما با یادآوری اینکه خودش قبول کرده بود؛ حرفی نزد. شهاب متوجه ناراحتی مهیا شد. ــ برای امشب آماده ای؟! ــ آره! کیا هستند؟! ــ خانواده عموم و خالم و خانواده محسن! مهیا سری تکان داد و ناراحت سرش را پایین انداخت. شهاب چانه اش را گرفت و سرش را بالا آورد. ــ چرا ناراحتی؟؟ مهیا با چشمان پر اشک نگاهی به شهاب انداخت. ــ یعنی فردا میری!! شهاب مهیا را در آغوش کشید. ــ آروم باش مهیا جان! هق هق مهیا اوج گرفت. ــ چطور آروم باشم شهاب... چطور آخه؟! شهاب آرام موهای مهیا را نوازش کرد. ــ میدونم سخته عزیزم! ــ اگه برنگردی... من میمیرم! شهاب بوسه ای بر سرمهیا نشاند. ــ آخرین بارت باشه این حرف رو میزنی! من حالا حالا ها بهت نیاز دارم. _قول بده برگردی! قول بده طولش ندی؟؟ ــ قول میدم خانومی! قول میدم عزیز دلم. مهیا از شهاب جدا شد و اشک هایش را با دست پاک کرد. ــ آفرین دختر خوب! الآن هم پاشو اتاقت رو بچین. من برم، به کارام برسم. مهیا ابروانش را بالا برد. ــ بله بله؟! خودت مجبورم کردی اتاق عوض کنم الان میخوای بزاری بری؟؟ ــ انتظار نداری که بمونم همراهت اتاق بچینم. مهیا لبخندی زد. ــ اتفاقا همین کارو باید انجام بدی! از الان باید یاد بگیری... شهاب نگاهی به مهیا انداخت... میدانست که مهیا نمیگذراد، بدون کمک از این اتاق بیرون رود. پس کتش را روی تخت گذاشت و به کمک مهیا رفت... 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۳۷ ـــ برو اونور بچه، تو دست و پا نباش! مهیا اخمی به شها
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۳۸ مهیا ومریم، با کمک سارا؛ سفره شام را چیدند... صدای محمد آقا، که همه را برای صرف شام، دعوت می کرد؛ در سالن پیچید. شهاب به مهیا اشاره کرد، که کنارش بشیند. مهیا چادرش را روی سرش مرتب کرد و آرام، کنار شهاب نشست. نگاه های سنگینی را روی خود حس کرد. سرش را که بالا گرفت؛ با دیدن نگاه غضبناک نرجس، سرش را پایین آورد. و به این فکر کرد، که این دختر کی میخواهد دست از این حسادت هایش بردارد... تنها صدایی که شنیده می شد؛ صدای برخورد قاشق و چنگال ها بود. ــ سالا‌د میخوری؟! ــ نه ممنون! نمیخورم. شهاب لیوان مهیا را برداشت و برایش نوشابه ریخت؛ و کنار بشقابش گذاشت. ــ مرسی... شهاب لبخندی به صورت مهیا زد. ــ خواهش میکنم خانمی! مهیا گونه هایش رنگ گرفت. ــ زشته اینجوری خیره نشو، الان یکی میبینه... اما شهاب هیچ تغییری نداد و همانطور خیره مهیا را نگاه میکرد. مهیا خجالت زده سرش را پایین انداخت ــ اِ شهاب... زشته بخدا! ــ کجاش زشته؟! کار خلافی که نمیکنم. دارم زنمو نگاه میکنم. احساس شیرینی به مهیا دست داد. قلبش تندتر از قبل میزد. ــ خجالت میکشی با مزه تر میشی! مهیا با اخم اعتراض کرد. ــ شهاب! شهاب خندید و مشغول خوردن غذایش شد.بعد از تمام شدن شام؛ این بار شهاب ومحسن هم به خانم ها در جمع کردن سفره، کمک کردند.سارا و مریم مشغول شستن ظرف ها شدند. نرجس وسایل را جمع و جور میکرد.مهیا هم آماده کردن چایی را به عهده گرفت. چایی خوشرنگ و بویی دم کرد و آن ها را در نیم لیوانی های بلوری، ریخت.چادرش را روی سرش مرتب کرد و سینی را به پذیرایی برد. بعد از تعارف کردن چایی، متوجه نبودن شهاب، شد. با چشم دنبال او می گشت؛ که شهین خانوم متوجه نگاهش شد. ــ مهیا جان! میای تو آشپزخونه، کارت دارم. ــ چشم مامان جون! مهیا پشت سر شهین خانوم، وارد آشپزخانه شد. نرجس نگاهی به آن دو انداخت و به کارش ادامه داد ــ عزیزم شهاب تو اتاقشه. حتما میدونی فردا صبح هم میره! دیگه وقت نداری، بیا الان برو تو اتاق؛ کنارش باش... مهیا لبخندی زد. ــ مرسی... چشم! ــ چشمت بی بلا عزیزم! مهیا سینی دیگری براشت و دوتا استکان در آن گذاشت و چایی درآن ها ریخت. سینی را بلند کرد و به سمت اتاق شهاب رفت. در را زد بعد از شنیدن بفرمایید، وارد اتاق شد. ــ تویی؟! پس چرا در میزنی؟! مهیا لبخندی زد. ــ ادب حکم میکنه، در بزنم! شهاب خندید و با دست روی تخت زد. ــ بیا بشین اینجا با ادب... مهیا روبه روی شهاب نشست و سینی را وسط گذاشت. ــ به به! چاییش خوردن داره! ــ نوش جان! شهاب قندی در دهان گذاشت و استکان را برداشت.مهیا به کوله و وسایلی که اطرافش پخش بودند، نگاهی انداخت. ــ اینا چین؟! شهاب استکان را از لبانش دور کرد و گفت: ــ دارم وسایلم رو جمع میکنم! صبح باید برم، وقت نمیکنم. مهیا به طرف کوله رفت. ــ خودم برات کولتو جمع میکنم... 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰           @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 #مهدی_شناسی ۷۸۰🌷 🔶‌«قَوِّنَا
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰           @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 ۷۸۱🌷 🌿شرح دعای امام رضا علیه السلام🌿 🔶‌«وَامْنُنْ عَلَینا بِمُتابَعَتِهِ» «خدایا! با تبعیت از امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه بر ما منّت بگذار»‌🔶 💠«متابعت» از باب مفاعله است و به معنای امر طرفینی است. 💠اگر ما در محضر مولایمان ادب را رعایت كنیم، او هم ما را مورد عطوفت و محبت خاص‌اش قرار می‌دهد، اگر ما نظر حضرت را با جان و دل قبول كنیم و پذیرای امر او باشیم، او هم نظر ما را می‌پذیرد، اگر از امام عجل‌الله‌تعالی‌فرجه تبعیت كنیم او هم خواسته‌های ما را اجابت می‌كند و دست رد به سینه‌‌مان نمی‌زند، پس در صورتی می‌توانیم نزد امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه جایگاه خاصی داشته باشیم كه به طور خاص از او تبعیت كنیم. 💠«منّت»‌ در اصل به معنای «قطع» است و در زبان عرب، «به نعمت بزرگ» اطلاق می‌شود، چرا كه وقتی در زندگی نعمتی بزرگ نصیبمان شود، گویا از نعمت‌های دیگر جدا می‌شویم، آن قدر این نعمت بزرگ به چشممان می‌آید كه نبود نعمت‌های دیگر برایمان اهمیتی ندارد. 💠نعمت بزرگ زندگی ما این است كه توفیق متابعت از حضرت بقیة الله الاعظم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه نصیبمان شود. 💠امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه در یكی از توقیعاتشان به شیخ مفید می‌فرمایند:‌ «أَنَّهُ مَنِ اتَّقَى رَبَّهُ مِنْ إِخْوَانِكَ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجَ مِمَّا عَلَیهِ إِلَى مُسْتَحِقِّیهِ كَانَ آمِناً مِنَ الْفِتْنَةِ الْمُبْطِلَةِ وَ مِحَنِهَا الْمُظْلِمَةِ الْمُضِلَّةِ وَ مَنْ بَخِلَ مِنْهُمْ بِمَا أَعَارَهُ اللَّهُ مِنْ نِعْمَتِهِ عَلَى مَنْ أَمَرَهُ بِصِلَتِهِ فَإِنَّهُ یكُونُ خَاسِراً بِذَلِكَ لِأُولَاهُ وَ آخِرَتِه‏» 💠«هر یك از برادران دینی تو كه تقوای پروردگارش را داشت و با امر او مخالفت نكرد، و از آنچه كه نسبت به مستحق‌ها بر عهده‌اش بود حقوق مالی‌اش را ادا كرد، از فتنه‌های دوره غیبت و آنچه موجب گمراهی و ضلالت می‌شود، مصون می‌ماند و اگر كسی بخل ورزید و از مالی كه خداوند به عاریه در اختیارش قرار داده بود، حقوق مالیه‌اش را پرداخت نكرد، و به كسانی كه خداوند دستور صله به ایشان را داده بود، صله نداد، تمام سرمایه‌اش را از دست داده و در دنیا و آخرت خاسر شده است.» 💠وقتی از خداوند درخواست می‌كنیم «وَامْنُنْ عَلَینا بِمُتابَعَتِهِ‏» و طالب تعبیت از حضرت می‌شویم در حقیقت می‌خواهیم مشمول منت بزرگ الهی شویم و با عمل به دستورات ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه، از فتنه‌های آخر الزمان در امان بمانیم. 👈 .... 🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ 〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑نشانه‌های آخرالزمان در کلام امام صادق علیه السلام اللهم عجل لولیک الفرج بحق خانم حضرت زینب کبری سلام الله علیها @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ذکری برای رفع فشارهای زندگی 🌷استاد_عالی @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
27.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تجمع سگ بازان در پارک تندرستیفردیس کرج دهید تا مردم بفهمند علت نگه داری سگ چیست و بهائیت 😔😔 خواهشاً کلیپ رو تا آخر ببینید و در گروه ها و کانال‌هایی که دارین نشر بدین. واقعا جای تاسف داره 😔😔 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
یاد خدا ۶۲.mp3
10.59M
مجموعه ۶۲ ✦ در هنگام خرید، بازار، مهمانی، عروسی، مسافرت و ... چه اتفاقی در درون انسان رخ می‌دهد که فضای قلب انسان به یکباره از معنویات خالی شده و به سرعت جاذبه‌ها، فقدان‌ها و حسرت‌ها جایگزین آن می‌گردد؟ @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| وقتایی که «ذکر خدا» یا عبادات‌مون به ضررمون تموم میشه ! @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
4_5773816585751892634.mp3
1.21M
🔸 سیری در فضائل بی‌انتهای ذکر شریف صلوات 🎧 قسمت بیست و یکم @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
4_484897422556790927.mp3
6.39M
❤️ 😍 قرآن به جز از وصف علي آيه ندارد ايمان به جز ازعشق علي پايه ندارد گفتم بروم سايه لطفش بنشينم گفتا كه علي نور بود سايه ندارد ترجمه و متن دعا 👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/237 متن ترجمه و دعای 👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/243 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
زیارت‌آل‌یاسین+دعا۩فرهمند.mp3
7.37M
🎤 بانوای گرم استادفرهمند 🌹 🌹 نام تو را میبرم قلبم غریبی میکند چشم انتظاری در دلم درد عجیبی می کند تعجیل در ظهور 14 مرتبه متن دعا👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/111 متن و ترجمه دعا👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/229 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
4_5785009438028989691.m4a
3.38M
سيدابن طاووس مي فرمايد اگراز هرعملي در غافل شدي از :صلوات غافل نشو چراكه دراين دعا سري است كه خدا مارا برآن آگاه كرده است 💎 * فواید عجیب صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی+متن صلوات* 🎗️ *۱- دعای حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شامل او خواهد شد*. 🎗️ *۲- موجب نجات از فتنه های آخر الزمان خواهد شد*. 🎗️ *۳- دعا واستغفار ملائکه شامل او خواهد شد.* 🎗️   *۴- موجب وسعت روزی می شود.* 🎗️ *۵- موجب آمرزش گناهان انسان می شود* 🎗️  *۶_ نور امام زمان* *در دل انسان زیاد می شود* 🎗️ *۷- از گرفتاری های عالم آخرت نجات پیدا خواهد کرد* 🎗️ *۸- بدون حساب یا باحساب آسان به بهشت خواهد رفت* 🎗️ *۹- کارهای بد او به خوبی مبدل می شود.* 🎗️ *۱۰- موجب برطرف شدن غصه و اندوه می شود.*  🎗️ *۱۱- موجب کمال ایمان می شود.* 🎗️ *۱۲- موجب اجابت دعا می شود.*  🎗️ *۱۳-موجب دفع بلا می شود.*  🎗️ *۱۴-مادامی که مشغول دعاست مشمول رحمت خداوند خواهد بود* 🌸 *صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی رو می توانیم هر روز بخوانیم* *این صلوات معجزه می کند به فضل الهی.* خواندن سوره و در عصر هر کدوم 100بار توصیه شده 💌 متن دعا 👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/62 متن و ترجمه دعا👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/222 *اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِيِّكَ الفَرَج بِحَقِّ زِینَب کُبری* @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌿🌒 هرچه منتظـــــــر ماندمــ ندیدمــ روے ماهت را... غروب شد سجاده را با بغض تا ڪردمـــ 😔 💔 🌷 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
مداحی_آنلاین_جمعه_ها_فرصت_خوبی_برا_چشمای_منه_جواد_مقدم.mp3
11.25M
ویژه (عج) 🍃جمعه‌ها فرصت خوبی برا چشمای منه 🍃انتظار مرحم و تسکین برا غم‌های منه 🎙 👌بسیار دلنشین 💔 🌷 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
dcc2_62cce8e02fe2ad2b93debc44915bd4c0.mp3
17.02M
🤲 قرائت 🎙 بانوای : محـبان مهــــــــــــدي(عج) او خواهد آمد او خواهـــد آمـــد... 😍🌺 متن و ترجمه دعای سمات 👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/156 ══💝══════ ✾ ✾ ✾ ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🤚🕗 عشق وقتی به نهایت به نهایت برسد؛ تازه شاید كه سَرَش بر كفِ پایَت برسد! چشمِ جبریل اگر سویِ عبایت برسد، نه محال است مقامش به گِدایَت برسد 😍✋ اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ ع👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/132 💌💌💌💌💌💌💌 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
بہ صفایٺ قسم گل نرگس جز تو هر گل ڪه دیده ام خار اسٺ روشنے بخش دیده ام مهدے(عج) بے تو عالم بہ چشم من تار اسٺ 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " به رسم وفای هر شب بخوانیم 😍 متن دعا و طریقه خواندن نماز عج 👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/102 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
سیــد بن طاووس نقل کرده که امام صـادق فرمـــودند:«به زودی شُبهه‌ای شمــا را فرا می‌گیرد، پس شما بدون راهنما و امـــامی هدایت کننده باقی خــواهید ماند و نجـات پیدا نمی‌کند مگـر کـسے کـه بوسیله خــــدا را بخواند: يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيــمُ ، يَا مُقَلِّــبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ»(مهج الدعوات، ص ۳۹۶) • سفارش شده در دوره ، برای در امان ماندن از فتنه ها، «دعای غریق» زیاد خوانده شود. 💚 💚 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️