#ما_منتظر_منتقم_فـاطـمـــه_هستیم🖤
آن فـرقـه کـه تیشـه بـه نخـل فـدک زدنـد
بـر قـلـب پـاک خـتـم رســولان نـمک زدنـد
مــهــدیۜ بـیـا ز قـاتـل مـــادر ســوال کــن
زهــــرا ۜ چه کرده بود که او را کتک زدند؟
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا_س
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
#بر_قاتل_حضرت_زهرا_لعنت
@zohoreshgh
🖤تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم🖤
●➼┅═❧═┅┅───┄
زنده است شیعه از غرور فاطمیه
بالاترین شور است شور فاطمیه
در اعتکاف این جا کلیم الله آید
بالاتر از طور است طور فاطمیه
#ایام_فاطمیه💔
@zohoreshgh
🖤تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم🖤
YEKNET.IR - vahed - fatemie avval 1402 - hosein taheri.mp3
8.96M
🔳 #ایام_فاطمیه
🌴فاطمه یار علی
🌴فاطمه دلدار علی
🎙 حسین_طاهری
👌بسیار دلنشین
🏴 #فاطمیه
@zohoreshgh
🖤تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم🖤
YEKNET.IR - roze -shabe 2 fatemie avval 1401 - rasouli.mp3
7.13M
🔳 #ایام_فاطمیه
🌴روضه حضرت زهرا(س)
🌴اگر آتش به دلت هست
🎙 #مهدی_رسولی
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
@zohoreshgh
🖤تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم🖤
h-zahra-farahmand.mp3
1.77M
#زیارت_نامه_حضرت_زهرا_علیها_السلام
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ
@zohoreshgh
🖤تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم🖤
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌸✨🌸✨ ✨🌸✨ 🌸✨ ✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی #حورا (حوراء) ✨قسمت ۱۰۰ مهرزاد در راه مغازه دعا میکرد امیر
🌸✨🌸✨
✨🌸✨
🌸✨
✨
🌸رمان عاشقانه و اجتماعی #حورا (حوراء)
✨قسمت ۱۰۱
او باید با فردی #مشورت میکرد که برای پیداکردن راهش به او کمک کند.
پس به سمت همان جایی که دیشب خوابیده بود، رفت. آن مرد به نظرش فردی خوب برای راهنمایی می آمد.بعد از اتمام کارش رفت به سمت مسجد رفت.
پیرمرد بادیدن مهرزاد باروی خوش گفت:
_سلام جوون. خوبی؟ سرکارت به موقع رسیدی؟
_سلام حاجی خداروشکر خوبم. آره رسیدم. شما خوبی؟ دلم هوای اینجا رو کرد اومدم یکم انرژی بگیرم.
_خوش اومدی جوون.قدمت روچشم..گفتم اینجا خونه خداست و همیشه درش به روی همه بازه... بیا بریم داخل.
_بریم حاجی باهات حرف دارم.
_ نوکرتم هستمپسرم. بیا یک چایی هم بخور به قیافت می خوره ک خیلی خسته باشی...
رفتند داخل مسجد و مهرزاد اتاقک کوچکی که مال پیرمرد بود را دید.چه حال وهوایی داشت. چه بوی خوبی می داد. چه معنویت و روحانیتی فضای اتاق کوچکش را پر کرده بود.
پیرمرد گفت:
_میبینی پسرم؟ زمستون گذشت و کرسی رو جمع نکردم.راستش بهش عادت کردم شبا زیر کرسی می خوابم.
مهرزاد لبخندی زد و گوشه ای نشست.
پیرمردم لیوان چایی ریخت و برایش آورد.
_خب بگو ببینم جوون چه کاری از دستم برمیاد برات انجام بدم؟
_راستش من دنبال تحقیق درباره دین و مذهب و نمازم. دلم میخواد بدونم که اصلا چرا باید نماز خوند یا روزه گرفت؟دلیلش چیه؟
_پسرم برای جواب به این سوالات باید سراغ یک ادم متخصص یا یک کتاب درست و حسابی. من می تونم چیزایی رو که می دونم بهت بگم...قبل از نماز و ارکانش باید مقلد یه آدم متخصص علوم دینی بشی و برای اصل و فرع دینت از اون تقلید کنی و کمک بگیری...ولی درباره اعلم بودنشان خودت باید تحقیق کنی. این قدم اوله. حالا قدم به قدم برو تا به معشوق حقیقی برسی پسرم.
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #حورا
✍ نویسنده ؛ « زهرا بانو »
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌸🍃🌸.═══════╗
👇
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╚═══════🌸.🍃🌸═╝
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌸✨🌸✨ ✨🌸✨ 🌸✨ ✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی #حورا (حوراء) ✨قسمت ۱۰۱ او باید با فردی #مشورت میکرد که بر
🌸✨🌸✨
✨🌸✨
🌸✨
✨
🌸رمان عاشقانه و اجتماعی #حورا (حوراء)
✨قسمت ۱۰۲
حورا آیفون را گذاشت.دلش می خواست امروز کمی بیشتر به خودش برسد .
روسری ساتن ارغوانی اش را سرش کرد، چادری که از مادرش بهش رسیده بود را از بقچه اش خارج کرد.
هنوز هم بوی او را میداد...
در حیاط را که بست، امیرمهدی را دید که به ماشینی تکیه داده
به سمتش آرام قدم برداشت.
_سلام.
_عه سلام اومدین؟ خوب هستین؟
_متشکر شما خوبین؟
_بله عالی.
و حورا خوب می دانست این عالی چه معنایی دارد.
_خب من ماشین ندارم با چی بریم؟
_مهم نیست من همیشه پیاده میرم.
_عه؟ چه بهتر پس بریم.
به راه افتادند. هر دو در سکوت قدم برمیداشتند. انگار نه انگار قرار بود امیرمهدی این خبر را به او بدهد؛ حالا چه شده بود که این سکوت انقدر برایشان مهم شده بود؟
شاید نمی خواستند آرامش بینشان بهم بخورد.
اما بالاخره امیر مهدی به حرف آمد.
_من امروز مزاحم شدم که جواب اون حرف دیشبتونو بگم!
_خب بفرمایید چیشد؟
_راستش... دادم حاج اقا مسجد برام استخاره گرفت. گفت عالی اومده برم که قسمت منتظرمه...
حورا لپ هایش گل انداخته بود.
باورش سخت بود. وقتی فکر میکرد به امیرمهدی خواهد رسید. به مرد رویاهای دورش.
به دانشگاه رسیدند. اما امیر مهدی هنوز حرف اصلی اش را نگفته بود.شاید رویش نمی شد. حق هم داشت. امیر مهدی مانند مهرزاد پسر راحتی نبود. نمی توانست راحت حرف دلش را بگوید.
تصمیم گرفت به محمدرضا بگوید شاید از طریق او و همسرش میشد حرف دلش را به حورا برساند.
از هم خدافظی کردند.
امیر مهدی راه مغازه را در پیش گرفت.
از شانس خوبش امیر رضا در مغازه بود. انگار که از دیشب تا به الان شانس با او بوده...
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #حورا
✍ نویسنده ؛ « زهرا بانو »
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌸🍃🌸.═══════╗
👇
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╚═══════🌸.🍃🌸═╝
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌸✨🌸✨ ✨🌸✨ 🌸✨ ✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی #حورا (حوراء) ✨قسمت ۱۰۲ حورا آیفون را گذاشت.دلش می خواست ام
🌸✨🌸✨
✨🌸✨
🌸✨
✨
🌸رمان عاشقانه و اجتماعی #حورا (حوراء)
✨قسمت ۱۰۳
امیر رضا به سمت خانه هدی حرکت کرد. زنگ را فشرد.
_سلام خانمم. خوبی؟ اگه میشه بیا پایین بریم بیرون کارت دارم.
_سلام چشم الان میام.
هدی با ذوق لباس پوشید و به سمت همسرش پرواز کرد.
_سلام اقایی. خوبی؟
_به به خانوم. من خوبم تو خوبی؟
_شکر منم خوبم. خب کارتون چی بود؟
_کارم که خیلی خیره بگم؟
_اگه خیره که بگو من منتظرم.
_اول بانو سوار ماشین بشن. بعدش میگم خدمتتون.
هدی سوار ماشین شد و امیر رضا در را بست. خودش پشت فرمان نشست و حرکت کرد.
_وای رضا بگو دیگه جون به لبم کردی.
امیر رضا خندید و گفت:
_چشم خانم. راستش امروز امیرمهدی اومد مغازه.
_خب؟؟؟
_خب وایسا بگم خانم هول.
_باشه باشه بفرمایید.
_اومد گفت دلش پیش خورا خانم گیره و روش نمیشه بهش بگه خواسته که ما با پیش قدم بشیم.
_نه جدیی!؟ وای خدایا شکرت.
_الان چرا انقدر خوشحالی؟
_چون من از اولم میدونستم این دوتا همو میخوان. خداروشکر که برادرت بالاخره پا پیش گذاشت.
_توام فهمیده بودی؟
_بله پس چی!؟
_خب حالا میری بهش بگی؟
_فک کن یه درصد نگم. مگه میشه؟
کار خیر بود و هدی مشتاق گفتن.
_کی میگی؟
_امروز ساعت ۱ باهاش کلاس دارم بهش میگم
_ایول به خانم خودم پس ببینم چیکار میکنیا.
_تو از الان برو به داداشت بگو دنبال مراسم عقد و عروسی باشه.
_از دست تو دختر.. چشم میگم بهش. بزارمت دانشگاه؟
_آره اگه زحمتی نیست.
_زحمت چیه خانمی؟تو سراپا رحمتی.
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #حورا
✍ نویسنده ؛ « زهرا بانو »
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌸🍃🌸.═══════╗
👇
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╚═══════🌸.🍃🌸═╝
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
11〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰 @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 #مهدی_شناسی ۹۷۸🌷 🍀اوصاف اما
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
@zohoreshgh
❣﷽❣
🌷 #مهدی_شناسی ۹۷۹🌷
🍀اوصاف امام زمان عجل الله فرجه🍀
🔶وَتْر
💠به معنای فرد و تنها از اسامی امام زمان علیه السلام است؛چنان که امام باقرعلیه السلام در تأویل آیات «وَالْفَجْرِ وَلَیالٍ عَشْرٍ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ»فرموده است:
«وَ الْفَجْرُ جَدِّی وَلَیالٍ عَشْرٍ، عَشَرَةُ الائِمَّةِ وَ الشَّفْع، أَمِیرُالمُؤْمِنِینَ وَ الْوَتْر اِسْمُ الْقائِمِ»؛
«فجر، جدم رسول خداست و شبهای دهگانه، امامان هستند و شفع (زوج) امیر المؤمنین علیه السلام است و وتر اسم قائم علیه السلام میباشد. »
🔶 وِتْر
💠در مناقب و هدایة الکبری از القاب امام زمان علیه السلام شمرده شده؛ چنان که در زیارت سرداب نیز آمده است: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ حُجَّتِکَ فِی أَرْضِکَ... وَالْوِتْرِ الْمَوْتُورِ»؛
«خدایا درود فرست بر حجت خودت در زمین... آن امامی که مورد ستم واقع شده و هنوز انتقام خود را نگرفته است. »
🔶 وَجْه اللَّه
💠به معنای آیینه خدا، چون هر کسی را بخواهند ببینند و بشناسند باید به صورت او نگاه کنند و خدا که منزه از جسم و صورت ظاهری است پس باید برای شناخت خداوند به «او» نگاه کرد.
از امیرالمؤمنین علیه السلام رسیده است در مورد آیه شریفه «فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» فرمودند:
«هُمْ بَقِیةُ اللَّهِ یعْنِی الْمَهْدِی یأْتِی عِنْدَ انْقِضاءِ هذِهِ النَّظْرَةِ... »؛
«آنان ذخیره و باقی مانده خدایند یعنی مهدی که در پایان این مدت میآید».
«او» را که دیدیم و شناختیم، خدا را شناخته ایم؛ لذا میگوییم:
«أَینَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذِی إِلَیهِ یتَوَجَّهُ الْأَوْلِیآءُ»؛
«کجاست آن وجه الهی که دوستان خدا به سوی او روی میآورند».
و این گونه به آن حضرت سلام میدهیم:
«اَلسَّلامُ عَلی وَجْهِ اللَّهِ الْمُنْقَلَبِ بَینَ اَظْهُرِ عِبادِهِ»؛
🔶 وَجیه
💠به معنای آبرومند و از القاب امام زمان علیه السلام است. «او» آبرومند نزد خداست، لذا از او درخواست میکنیم که واسطه بین ما و خدا باشد:
«یا وَجِیهاً عِنْدَ اللَّهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَّهِ»؛
«ای آبرومند نزد خدا، شفاعت کن برای ما نزد خدا».
🔶 وحید
💠به معنای تنها و بی همتاست و لذا امام کاظم علیه السلام فرمود:
«هُوَ الطَّرِیدُ الْوَحِیدُ الْغَرِیبُ الْغائِبُ عَنْ اَهْلِهِ الْمَوْتُورُ بِاَبِیهِ»؛
«آن رانده شده تنها و غریب که از اهل خودش غایب است... ».
💠و در زیارت سرداب میگوییم:
«اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیهَا الاِمامُ الْوَحِید».
«سلام بر تو ای امام تنها و یگانه! »
🔶وصی
💠«او» جانشین است، یکی از جانشینان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است، اگرچه «وصی» هرگاه به طور مطلق استعمال شود بیشتر امام علی علیه السلام منظور است؛ لکن اکنون کسی جز امام زمان علیه السلام جانشین پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله نیست.
#مهدی_شناسی
#قسمت_979
#اسامی_امام
#امام_زمان عج
📚اوصاف المهدی (عج)
✍احمد سعیدی
👈 #ادامه_دارد....
🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
Part19_خون دلی که لعل شد.mp3
13.55M
🇮🇷سلامتی و طول عمر حضرت آقا صلوات🇮🇷
🍀 #رمان_صوتی
🍀 #خون_دلی_که_لعل_شد
💠صوت شماره 9⃣1⃣
🍀 #پایان
🍀لینک دانلود کتاب صوتی خون دلی که لعل شد از گوگل درایو 👇
https://drive.google.com/folderview?id=1U7MgbsCJSkE38jRcWT_bYxE7vWPhS7Ry
#امام_زمان عج
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️