eitaa logo
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
5.3هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
7.7هزار ویدیو
557 فایل
فعالیت کانال نشانه های ظهور اشعار مهـدویت حوادث آخرالزمان #رمان های مذهبی و شهدایی 👇👇 @Malake_at مدیر @Yahosin31 مدیر تلگرام ,ایتا,سروش eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran sapp.ir/zohoreshgh #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
•💚• •تو ای خلاصۀ باران بی‌امان حضور• •تو ای چکیدۀ هفت‌ آسمان خوش‌ آمده‌ای• •نسیم خوش‌خبری آمد از مناره، چه خوب!• •وزید عطر تو بین اذان، خوش آمده‌ای• 🎊 (ع) و باد🎊 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌸ڪریم اهل بیت گرچه در دنیا فراوان مے شود پیدا ڪریم نیست مانند حسن اما در این دنیا ڪریم سائلیم و چشم بر دست سخاوتمند او غافل از این ڪه مے آید در پے ماها ڪریم این چنین امروز اگر روزے ما را مے دهد بے گمان از ما شفاعت مے ڪند فردا ڪریم روزے همسایه ها چندین برابر مے شود تا ڪه بین ڪوچه ے ما مے گذارد پا ڪریم یک نفر مے گفت : انسان ها حریص ذاتے اند گفتم : آرے اے رفیق!الّا ڪریم الّا ڪریم من ڪرامات حسن را دوست دارم گرچه ڪه ڪلهم هستند سادات بنے الزهرا ڪریم از ڪرامت هاے او ضرب المثل ها ساختند سخت آسان است مشڪل هاے دنیا با ڪریم مجتبے خرسندی‌ 🎊 (ع) و باد🎊 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
✨﷽✨ #یـادت_بـاشـد♥️ ✍ #فصل_‌دوم (#عــقــد) #قسمت‌13 موقع بیرون آمدن، حمید برگه آزمایشگاه را به من
✨﷽✨ ♥️ ✍ () نزدیکی‌های غروب همان روز حمید دنبالم آمد تا با هم به مطب دکتر برویم. یکی دو نفر بیشتر منتظر نوبت دکتر نبودند. پول ویزیت دکتر را که پرداخت کرد، روی صندلی کنار من نشست. از تکان دادن‌های مداوم پایش متوجه استرسش می‌شدم. چند دقیقه‌ای منتظر ماندیم. وقتی نوبتمان شد، داخل اتاق رفتیم. خانم دکتر نتیجه آزمایش را با دقت نگاه کرد. بررسی‌هایش چند دقیقه‌ای طول کشید. بعد همان طور که عینکش را از روی چشم برمی‌داشت، لبخندی زد و گفت: _ باید مژدگونی بدین! تبریک میگم، هیچ مشکلی نیست. شما می‌تونید ازدواج کنید. تا دکتر این را گفت، حمید چشم‌هایش را بست و نفس راحتی کشید. خیالش راحت شد. تنها دلیلی که می‌توانست مانع این وصلت بشود جواب آزمایش ژنتیک بود که آن هم شکرخدا به خیر گذشت. حمید گفت: _ ممنون خانم دکتر. البته همون‌ جا توی آزمایشگاه فرزانه خانم نتیجه رو فهمیدن، ولی گفتیم بیاریم پیش شما خیالمون راحت بشه. خانم دکتر گفت: _ خب فرزانه جان تا یه مدت دیگه همکار ما میشه، باید هم سر در بیاره از این چیزها. امیدوارم خوشبخت بشید و زندگی خوبی داشته باشید. حمید در پوستش نمی‌گنجید، ولی کنار خانم دکتر نمی‌توانست احساسش را ابراز کند. از خوشحالی چندین بار از خانم دکتر تشکر کرد و با لبی خندان از مطب بیرون آمدیم. چشم‌های حمید عجیب می‌خندید، به من گفت: _ خداروشکر، دیگه تموم شد، راحت شدیم. چند لحظه‌ای ایستادم و به حمید گفتم: _ نه، هنوز تموم نشده! فکر کنم یه آزمایش دیگه هم باید بدیم. کلاس ضمن عقد هم باید بریم. برای عقد لازمه. حمید که سر از پا نمی‌شناخت گفت: _ نه بابا، لازم نیست! همین جواب آزمایش رو بدیم کافیه. زودتر بریم که باید شیرینی بگیریم و به خانواده‌ها این خبر خوش رو بدیم. حتما اونها هم از شنیدنش خوشحال میشن. شانه‌هایم را بالا انداختم و گفتم: _ نمی‌دونم، شاید هم من اشتباه می‌کنم و شما اطلاعاتتون دقیق‌تره! قدیم‌ها که کوچک بودم، یکسره خانه عمه بودم و با دختر عمه‌ها بازی می‌کردم. بعد که بزرگ‌تر شدم و به سن تکلیف رسیدم، خجالت می‌کشیدم و کمتر می‌رفتم. حمید هم خیلی کم به خانه ما می‌آمد. از وقتی که بحث وصلت ما جدی شد، رفت‌ و آمدها بیشتر شده بود. آن روز هم قرار بود حمید با پدر و مادرش برای صحبت‌های نهایی به خانه ما بیایند. مشغول شستن میوه‌ها بودم که پدرم به آشپزخانه آمد و پرسید: _ دخترم، اگه بحث مهریه شد، چی بگیم؟ نظرت چیه؟ روی اینکه سرم را بلند کنم و با پدرم مفصل درباره این چیزها صحبت کنم، نداشتم. گفتم: _ هر چی شما صلاح بدونید بابا. پدرم خندید و گفت: _ مهریه حق خودته، ما هیچ نظری نداریم. دختر باید تعیین کننده مهریه باشه. کمی مکث کردم و گفتم: _ پونصد تا چطوره؟ شما که خودتون میدونید مهریه فامیلای مامان همه بالای پونصد سکه‌اس. پدرم یک نارنگی برداشت و گفت: _ هر چی نظر تو باشه، ولی به نظرم زیاده. میوه‌ها را داخل سبد ریختم و مشغول خشک کردن آن‌ها شدم، گفتم: _ پس میگیم سیصدتا، ولی دیگه چونه نزنن! پدرم خندید و گفت: _ مهریه رو کی داده، کی گرفته! جلوی خنده‌ام را به زور گرفتم. نگاه‌های پدرم نگاه غریبی بود، انگار باورش نمی‌شد با فرزانه کوچکی که همیشه بهانه آغوش پدرش را می‌گرفت و دوست داشت ساعت‌ها با او هم بازی شود، صحبت از مهریه و عروسی می‌کند. ... 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌺🍃🌺.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌺.🍃🌺.═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
✨﷽✨ #یـادت_بـاشـد♥️ ✍ #فصل_‌دوم (#عــقــد) #قسمت‌14 نزدیکی‌های غروب همان روز حمید دنبالم آمد تا ب
✨﷽✨ ♥️ ✍ () همه چیز را پذیرایی آماده کرده بودم. اولین باری نبود که مهمان داشتیم، ولی استرس زیادی داشتم. چندین بار چاقوها و بشقاب‌ها را دستمال کشیدم. فاطمه سر به سرم می‌گذاشت. مادرم به آرامی با پدرم صحبت می‌کرد. حدس می‌زدم درباره تعداد سکه‌های مهریه باشد. بالاخره مهمان‌ها رسیدند. احوال‌پرسی که کردم به آشپزخانه برگشتم. برای بار چندم چاقوها را دستمال کشیدم، ولی تمام حواسم به حرف‌هایی بود که داخل پذیرایی ردوبدل می‌شد. عمه گفت: _ داداش حالا که جواب آزمایش اومده، اگه اجازه بدی فردا فرزانه و حمید برن بازار حلقه بخرن. جمعه هفته بعد هم عقدکنان بگیریم. تا صبحت حلقه شد، نگاهم به انگشت دست چپم افتاد. احساس عجیبی به سراغم آمده بود؛ حسی بین آرامش و دلهره از سختی مسئولیت و تعهدی که این حلقه به دوش آدمی می‌گذارد. وقتی موضوع مهریه مطرح شد، پدرم گفت: _ نظر فرزانه روی سیصدتاست. پدر حمید نظر خاصی نداشت. گفت: _ به نظرم خود حمید باید با عروس خانوم به توافق برسه و میزان مهریه رو قبول کنه. چند دقیقه سکوتی سنگین فضای اتاق را گرفت. می‌دانستم حمید آن‌قدر با حجب و حیاست که سختش می‌آید در جمع بزرگ‌ترها حرفی بزند. دست آخر وقتی دید همه منتظر هستند او نظرش را بدهد، گفت: _ توی فامیل نزدیک ما مثلا زن‌داداش‌ها یا آبجی‌ها مهریشون اکثرا صدوچهارده تا سکه‌اس. سیصد تا خیلی زیاده. اگه با من باشه دوست دارم مهریه خانمم چهارده سکه باشه، ولی باز نظر خانواده عروس خانوم شرطه. همه چیز برعکس شده بود. از خیلی وقت پیش محبت حمید در دل خانواده من نشسته بود. مادرم به جای این که طرف من باشد و از پیشنهاد مهریه من دفاع کند، به حمید گفت: _ فردا موقع خرید حلقه با فرزانه حرف بزن، احتمالا نظرش تغییر میکنه. اونوقت هر چی شما دو تا تصمیم گرفتید، ما قبول می‌کنیم. پدرم هم دست کمی از مادرم نداشت؛ بیشتر طرف حمید بود تا من. در ظاهر می‌گفت نظر فرزانه روی سیصد سکه است، ولی مشخص بود میل خودش چیز دیگری است. چایی را که بردم، حس کسی را داشتم که اولین بار است سینی چای را به دست می‌گیرد. گویی تا به حال حمید را ندیده بودم. حمیدی که امروز ه خانه ما آمده بود، متفاوت از پسر عمه‌ای بود که دفعات قبل دیده بودم. او حالا دیگر تنها پسر عمه من نبود، قرار بود شریک زندگیم باشد. چایی را به همه تعارف کردم و کنار عمه نشستم. عمه که خوشحالی از چهره‌اش نمایان بود، دستم را گرفت و گفت: _ ما از داداش اجازه گرفتیم ان شاءالله جمعه هفته بعد مراسم عقدکنان رو بگیریم. فردا چه ساعتی وقتت خالیه برید حلقه بخرید؟ گفتم: _ تا ساعت چهار کلاس دارم، برسم خونه میشه چهار و نیم. بعدش وقتم آزاده. قرار شد حمید ساعت پنج خانه ما باشد که با هم برای خرید حلقه راهی بازار شویم. فردای آن روز از هفت صبح کلاس داشتم؛ هر کلاس هم یک دانشکده. ساعت درس که تمام می‌شد، بدو بدو می‌رفتم که به کلاس بعدی برسم. وقتی رسیدم خانه، ساعت چهار و نیم شده بود. پدرم و فاطمه داخل حیاط بدمینتون بازی می‌کردند. از شدت خستگی نتوانستم کنارشان باشم. لباس‌هایم را که عوض کردم، جلوی تلویزیون نشستم و پاهایم را دراز کردم. کفش‌هایی که تازه خریده بودم پایم را می‌زد. احساس می‌کردم پاهایم تاول زده است. تلویزیون داشت سریال «دونگی» را نشان می‌داد که زنگ خانه را زدند. حمید بود؛ درست ساعت پنج! آن‌قدر خسته بودم که کلا قرارمان را فراموش کرده بودم. حمید بالا نیامد و همان‌جا داخل حیاط منتظر ماند. از پنجره نگاهی به حیاط انداختم. حمید در حال مرتب کردن موهایش بود. همان لباس‌هایی را پوشیده بود که روز اول صحبتمان دیده بودم؛ یک شلوار طوسی، یک پیراهن معمولی آن هم طوسی رنگ که پیراهنش را روی شلوار انداخته بود؛ ساده و قشنگ! ... 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌺🍃🌺.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌺.🍃🌺.═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌🌏✺✦۞✦┄ @zohoreshgh ❣﷽❣ ‍ ⚫️ #دانستنیهای_آخرالزمان #آخرا
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌🌏✺✦۞✦┄ @zohoreshgh ❣﷽❣ ‍ ⚫️ ⭕️ انسانِ دور از خانواده 🔹 یکی از مهمترین اتفاقات آخرالزمان، ضعیف شدن روابط اجتماعی و خانوادگی انسان هاست. آنقدر ضعیف که بسیاری از ارزش های اجتماعی و خانوادگی در آخرالزمان از بین می‌رود. 🔸 این موضوع، در منابع زرتشتی اینگونه بیان شده است: «اندر آن هنگام، همه مردم فریفتار باشند (بدخواه یکدیگر باشند)، و مهرورزی به گونه دیگری باشد و آزرم و دلبستگی و روان دوستی از جهان برود. مهر پدر از پسر، و برادر از برادر برود؛ و داماد از پدر زن، روی بگرداند و خواهش مادر از دختر، جدا و دیگر گونه باشد.» 📚 زند و هومن یسن و کارنامه اردشیر پاپکان، ترجمه صادق هدایت، در چهارم، شماره ١٣، ١۴ و ١۵، ص ۴٠ ١٠ 👈 .... 🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦✺🌏✺✦۞✦┄
913_6068060905930.mp3
12.94M
🔉 ⌛️ جلسه دوم |قسمت سوم * راه‌حل عملی برخورد با وضعیت بی‌حجابی در جامعه چیست؟ *بی‌حجابی، پوشش کنیزان دوران جاهلی * حجاب، وجه تمایز طبقه اشراف و کنیزان *دستور قرآن به محکم کردن حجاب در جامعه *حمله گسترده رسانه‌ای به حجاب * امر به معروف، وظیفه شرعی و همگانی * تودهنی نیمه حجاب‌ها به براندازان * راهکار قرآنی تحقیر بی‌حجابی * جایگاه حجاب برای انسان * اهمیت مطالبه مردمی برای حجاب از صدا و سیما * توصیه قرآن به ایجاد صبر در جامعه * علت تفکیک بین نیمه حجاب و بی‌حجاب * اهمیت نشان دادن نقاط قوت و مثبت حکومت * صبر در گفتن حق ⏰ مدت زمان: ۲۶:۴۷ 📅 1401/12/19 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️رهبر انقلاب، عصر امروز: حجاب محدودیت شرعی و قانونی است 🔹کشف حجاب حرام شرعی و سیاسی است 🔹خیلی از کسانی که کشف حجاب می‌کنند اگر بدانند پشت کار آنها چه سیاستی است قطعاً این کار را نمی‌کنند 🔹دشمن با برنامه وارد شده ما هم باید با برنامه وارد شویم 🔹کارهای بی‌قاعده نباید انجام بگیرد @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 تمام حقیقت ماه رمضان، یه چیزه! و اگر درست جلو بری؛ آخرِ ماه رمضان، باید یه اتفاق مرتبط باهاش، درونت رخ داده باشه.... ✘ پس شبهای قدر، باید بدونی چجوری دعا کنی. @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
لااله‌الاالله ۱۴.mp3
15.86M
مجموعه‌ صوتی ۱۴ ✧ کسی که به لااله‌الّاالله رسید؛ اصلاً نیازی به کسی • برای حمایت • برای دفاع • برای یاری • برای دیده شدن و .... ندارد! وکیل مدافع عاشقی، پشت او ایستاده، که او را از ورود به تمام صحنه‌ها، برای یاری خواستن و حمایت گرفتن از دیگران باز می‌دارد. • آیا واقعاً می‌شود کسی، از همگان بی‌نیاز شود؟ @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
مهمانانی که حبیب خدا می‌شوند.mp3
943.3K
ِ پادکست مقاله چهاردهم • مهمانانی که حبیب خدا می‌شوند آیا ممکن است کسی به مهمانی خدا راه پیدا نکند؟ پخش آنلاین پادکست کامل از سایت منتظر ↓ 🎧 مهمانانی که حبیب خدا می‌شوند Blog.montazer.ir @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
💚ای شیعه، زمان فخر و عزت آمد 💚چون یوسف اهل بیت عصمت آمد 💚او سبط محمد است و فرزند علی 💚یعنی که کریم آل عترت آمد 🎊 (ع) و باد🎊 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃 🍃🍃 🍃 امشب علی و فاطمه لبخند میزنند 🕊پیوسته بوسه بر رخ فرزند می زنند 🕊این سبط مصطفی است به دامان دخترش این زاده علی است فرا دست همسرش 🎊 (ع) و باد🎊 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ 🍃 🍃🍃 🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃
4_5886589920000082150.mp3
3.22M
🌸 مولودی میلاد امام حسن مجتبی(ع) 🎤 محمودکریمی 👏 سرود بسیار زیبا 💐 ستاره بارونه آقام اومده @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
از سَحر تا دمِ لبَم آب نخورد پس نصیبِ عطشم آبِ بقاشدالحمد جگرم سوخٺ ڪمے یادحسین افتادم نَفَسم هَمنفسِ ڪرب وبلاشدالحمد السلام‌علیک‌یاسیدناالعطشان یا سیدالشهدا @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
✨ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨ از همان‌روز که مسکین سرای تو شدم به ‌تو سوگند که نمک گیر عطای تو شدم گر کسی سلطنتی یافت به خود می نازد من کنم ناز به ‌عالم که رفیق تو شدم 😍✋ اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ 💌💌💌💌💌💌💌💌💌 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
پراز عطشم،مرا تو دريايي کن سرشار از احساس وتماشايي کن هرچندکه ما بديم وپيمان شکنيم اي خوب بيا دوباره آقايي کن 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " به رسم وفای هرشب بخوانیم 😍 @zohoreshgh ❤️تاظهور دولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم❤️
حسن جان امشـب دعـٰاے مُجیــر هم به شـوق ِ تـو فریـٰاد میزنـد « تَعالیـــت یا ڪریـــــم » @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
چهارده سحر به یاد حُسیڹ گریه کرده ام با ذکر حَسڹ به روی لبم خنده ای شکفت ضربه ای برابن ملجم زدامام مجتبی(ع)ٰ کزنجف آمد ندای نازشصتت یاحسن(ع) @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
نا امیدے نرود دست تهے از در او اے فقیران دلتان شاد ڪریم آمده است نڪندفرق به وقت ڪرمش دشمن ودوست خانه هاتان  همه آباد ڪریم آمده است مصطفے صابرخراسانی 🎊 (ع) و باد🎊 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
این بمناسبت میلاد کریم اهل بیت(ع) اجتناب شد چهارده سحر به یاد حُسیڹ گریه کرده ام با ذکر حَسڹ به روی لبم خنده ای شکفت ضربه ای برابن ملجم زدامام مجتبی(ع)ٰ کزنجف آمد ندای نازشصتت یاحسن(ع) 🎊 (ع) و باد🎊 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
‍ ‍ ‍ ‍ 🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃 @zohoreshgh ❣﷽❣ علیه السلام 🌹 🌹 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمينَ  سلام بر تو اى فرزند پيامبر (خدا) پروردگار جهانيان  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ  سلام بر تو اى فرزند اميرمؤ منان سلام بر تو اى فرزند فاطمه زهرا  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حَبيبَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صِفْوَةَ اللّهِ  سلام بر تو اى حبيب خدا سلام بر تو اى برگزيده خاص خدا  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمينَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللّهِ  سلام بر تو اى امين (وحى ) خدا سلام بر تو اى حجت خدا سلام بر تو اى نور خدا  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صِراطَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَيانَ حُكْمِ اللّهِ  سلام بر تو اى راه (مستقيم ) خدا سلام بر تو اى بيان (كننده ) حكم خدا  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دينِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّيِدُ الزَّكِىُّ  سلام بر تو اى ياور دين خدا سلام بر تو اى آقاى پاك (و منزه از هر عيب )  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْقاَّئِمُ الاْمينُ  سلام بر تو اى نيكوكردار وفادار سلام بر تو اى قيام كننده (به امر خدا) و امين  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعالِمُ بِالتَّأويلِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْهادِى الْمَهْدِىُّ  سلام بر تو اى داناى به تاءويل (قرآن ) سلام بر تو اى راهنماى راه يافته  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الطّاهِرُ الزَّكِىُّ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا التَّقِِیُّ النَّقِىُّ  سلام بر تو اى پاكيزه منزه سلام بر تو اى پرهيزكار پاكدامن  السَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْحَقُّ الْحَقيقُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الشَّهيدُ الصِّدّيقُ  سلام بر تو اى حق سزاوار بدان سلام بر تو اى شهيد راست گفتار  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِي وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ  سلام بر تو اى ابا محمد حسن بن على و رحمت خدا و بركات او  💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ 🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃
مداحی آنلاین - گفتی که بهت اجازه میدم در بزنی - محمود کریمی.mp3
5.01M
🌙 🍃گفتی که بهت اجازه میدم در بزنی 🍃گفتم به دلم باید براش پر پر بزنی 🎤حاج 👌 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
این پست هر شب تکرار می شود یک فاتحه و سه توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (علیه السلام) و حضرت نرجس خاتون (سلام الله علیها) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (ارواحنا فداه) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
🌹 🌹 👈هر روز یک صفحه از قران کریم براے سلامتے امام زمان(عج)،هدیه به روح پدران ومادران ازدست رفته آمرزش گناهان و شفاے مریضان @zohoreshgh @NedayQran 📕نـــداے قــرآن و دعـــا📕