هدایت شده از ٠
#سوالات_جنسی
#پرسش 👇👇
سلام
برای کنترل خود ارضایی چه کار باید کرد؟
با خود ارضایی اون اسپرم هایی که از دست رفتن و یا اگر این کار باعث تضعیف بدن و قوای جنسی میشه برای برگرداندن اونها چه باید کرد؟
عقیم شدن چگونه به وجود میاد و آیا درمانی داره؟
#پاسخ
#پاسخ_خانم دکتر طاهری«فوق تخصص زنان ومشکلات جنسی»
شما باید به یک سکس تراپیست مراجعه و بعد از مشاوره تشخیص درست به شماارایه شود.
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#سوالات_جنسی
#پرسش 👇👇
سلام .وقتتون بخیر
از کجا بفهمیم که تکرر ادار پیدا کردیم یا نه ؟
#پاسخ
#پاسخ_خانم دکتر طاهری«فوق تخصص زنان ومشکلات جنسی»
دلایل مختلفی دخیل هست که یک مقاله است میفرستم مطالعه کن
تکرار:
ادرار کردن بیش از هشت بار در طول روز و بیش از یک بار در یک شب.
تردید:
تخلیه ناقص مثانه در هر مرتبه ادرار کردن ؛ توقف ناگهانی جریان ادرار به علت اسپاسم در مثانه یا مجاری ادرار، یا وجود مشکل در شروع جریان ادرار.
نیاز شدید:
احساس ناراحت کننده از فشار در مثانه که باعث می شود شما احساس کنید که باید "همین الان" به دستشویی بروید.
بی اختیاری ادرار:
ناتوانی در کنترل جریان ادرار، که منجر به یک ریزش ادرار تصادفی یا ادار مکرر شود.
دیسوری:
احساس درد یا سوزش در طول ادرار کردن یا بلافاصله بعد از ادرار،ممکن است نشانه عفونت مجاری ادراری باشد.
هماتوریا:
وجود خون حتی به مقدار کم، لخته خون یا خونریزی، در ادرار. اینها معمولا ادرار را تیره تر می کنند.
نوکتوریا:
در این مورد ،نیاز به بیدار شدن برای دفع ادرار وجود دارد همچنین می تواند با بی اختیاری ادرار شبانه همراه باشد. (در کودکان شامل خیس کردن رخت خوابشان است.)
پولاکیوریا:
تکرار ادرار روزانه (اغلب با حجم کم)
دریبلینگ (چکه کردن):
پس از اتمام دفع ادرار، ادرار همچنان به صورت قطره ای چکه می کند.
تلاش زیاد:
نیاز به فشار دادن و تلاش برای شروع جریان ادرار.
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
#پرسش_پاسخ
#مشاوره_خانواده
سوال
سلام خسته نباشید من یه دختر ۱۹ساله هستم حدود یک سال و خورده ای هست ک ب عقد پسرخاله ام درآمدم من و نامزدم عاشق هم هستیم همدیگه روخیلی دوس داریم ولی بعضی وقتا ک نامزدم عصبی میشه هر چی تودهنش درمیاد بهم میگه مثلا گمشو و...نمیدونم چیکارکنم خیلی دوسش دارم اما میترسم دراینده بدتر بشه میشه یه راه حل بدید تابتونم اون رو ارومش کنم باراه حل
اونم ۱۹سالشه چهارماه ازمن بزرگترهستن
مواقع بددهنی شون سکوت میکنم بغض گلوم میگیره بعضی مواقع گریه میکنم
پدر ایشون هم همینجورهستن و گاهی فحاشی میکنند
درزمان عادی خیلی مهربون هست ولی زمانی ک عصبی بشه دیگ نمیشناسه من رو بناب مشکلاتی ک درگذشته فشارخانوادگی داشتن الان زود عصبی میشه من ناراحتشم دوس ندارم بااین سن کم ایجورکم اعصاب باشه دوس دارم روحیه قوی و اعصاب اروم داشته باشه
ببخشیدیه سوال دیگه داشتم من خالم ک همون مادرشوهرم میشه ازمن یه انتظاراتی داره ک ازاون یکی جاریم ک بعدازمن عقدکردن ندارن من اوایل برای مادرشوهرم خیلی کارامیکردم یعنی جارو ظرف شستن غذاپختن همه کارابامن بود ولی الان ک اون برادرشوهرم عقد کرد دیدم اون جاریم اصلا کارنمیکنه فقط درحد یه سفره جمع کردن هست منم دیگ تصمیم گرفتم همه کارا رونکنم وقتی اون جاریم اینجوره ولی خانواده نامزدم همون انتظارات قبل روازم دارن نمیدونم چیکارکنم درسته ک خالم هست ولی باید درکم کنند بنظرشما چیکار کنم ک این انتظارات دیگ ازمن نداشته باشن کارم درست هست یانه ؟اجرتون باامام حسین
#پاسخ
سرکارخانم #اشراقی مشاور کانال
marzieh eshraghi psychologist:
سلام
عزیزم اول که شما به جز پیوند ازدواج با خانواده همسرت فامییلی درجه یکاونمخواهر زاده و خاله هستید ،و بالطبع انتظارات از تو بیشتر است و احساس صمیمیت بیشتر ....
ببینید از اول که وارد یکخانواده می شوید نه شورش رو از بیش از حد همکاری کردند در بیاورید نه اصلا هیچ کاری نکردند ...
پس هر چیزی حد اعتدال خوب است و شما باید حد وسط رو نگه دارید و برای همکاری از جاریتون بخواهید کمککند صدایش کنید با لبخند که بیا باهم هم حرف بزنیم و هم ظرف ها را بشوریم یا جارو کنیم دوستانه ...
در مورد نامزدت الان شما باید فهمیده باشید ،در چهمواقعی کنترل خودشو از دست می ده سعی کنید به آرامش دعوتش کنید با آرامش صحبت کنید ،در مواقع عصبانیت فرد کنترلش رو ندارد و رفتارهای خلاف اخلاقیات رو ایجاد می کند ،سعی کنید مجابش کنید با هم یک جلسه حضوری مشاوره بروید و با کمک یا مشاور
سعی کنید رفتارهای که باعث ایجاد تنش می شود رو انجام ندهید
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
#پرسش_پاسخ
#مشاوره_خانواده
سوال
سلام .دختری ۳۶ساله هستم ..خیلی مختصر بگم .سال گذشته خواستگاری داشتم که دوسال ازمن بزرگتر بودن ویک ازدواج ناموفق داشتن .تا یه حدودی با هم صحبت کردیم و همه چیز خوب بود .اما بعدتماس گرفتن استخاره کردن خوب نیومد .چند ماه بعد تماس گرفتم گفتن دودل هستن از مشکلات قبلیشون و سختیهاشون صحبت کردن و گفتن حقیقت اینه که استخاره ای در کار نبوده وفقط دودل هستن ..البته اینم بگم حقیقت رو میگفتن چون واسطه ما که حاج آقایی هستن که همسر دوستمه .ایشون پیش نماز مسجدی هستن که خواستگارم اونجا ظهرها برانماز میرن وقبل از معرفی من به حاج آقا گفته بودن ازازدواج مجدد هراس دارن ...سوال من اینه من قصد دارم مجدد باهاشون تماس بگیرم چه جوری باهاش ون صحبت کنم که به من اعتماد کنن ...اینم بگم من هم زندگی سختی داشته ودارم من هم اگه تابه حال ازدواج نکردم به خاطر این بود که کسی واقعا به دلم نمینشت نمیخاستم از چاله دربیام تو چاه بیوفتم ومجبور بشم یه عمر هم اونجا سختی بکشم .دیدم زیاد هم دیدم خانمهایی که بدون علاقه و دلگرمی ازدواج کردن و حالا راهی جز تحمل وموندن ندارن چون راه برگشتی ندارن ..
اینم بگم دیگه از سن من وایشون گذشته احساسی باشیم .من واقعا میخام باهاشون زندگی کنم وهردو به آرامش برسیم
من به این آقا علاقمندم .همیشه دعا کردم خدا مهر کسی رو تو دلم بنداره که بتونم کنارش به آرامش برسم ...تو این مدت هم چند نفر معرفی شدن ولی من همون اول جوابم منفی بود اصلا نخواستم بیان ....من تصمیمم برای تماس مجدد جدیه اما فقط بگین چه جوری باهاشون حرف بزنم ...
درضمن ایشون مهندس الکترونیک هستن .من هم لیسانس ادبیات و در حال حاضرهم حوزه هستم
ایشان ۳۸ ساله هستن .
دوسال زندگی مشترک داشتن .
همسرشون دختر عموشون بودن وبه شخص دیگری علاقمند بودن اما به اصرار خانواده ها ازدواج کردن و بعد از ازدواج با اون آقا ارتباط داشتن .۱۵ ساله جدا شدن .علت تردید میگن فقط میترسم همین ..خانواده من بله موافق هستن خانواده ایشون هم خیلی دقیق نمیدونم شاید چیزی بین خودشون باشه .
دلیل ازدواج نکردن خودم عرض کردم موردی که به دلم بشینه پیش نیومد .چون اطرافم خیلی ها رو دیدم که صرف اینکه ازدواج کرده باشن بدون علاقه ی اولیه سر سفره عقد نشستن به این امید که علاقه بوجود میاد اما علاقه که بوجود نیومد تنفر هم شکل گرفت و یه عمر حسرت عمر تباه شده ...نمونه اش خواهرم که فقط برای رهاشدن از شرایط سخت با کسی ازدواج کرد که بهش علاقه نداشت بعد جداشد ...سراغ دارم تو همسایه ، بین دوستان که جدا نشدن اما زندگیشون از جهنم بدتره ...من به هیچ کدوم از اون خواستگارای قبلیم کمترین احساس و تمایلی پیدا نکردم ...اما ایشون چهره معمولی دارن ولی مهرشون به دلم نشست
با دوستان متاهلم که صحبت میکنم میبینم اونها هم معتقدند مهر اولیه مهمه که به دل بشینه .البته من راجع به خودم صحبتی با دوستان نکردم صرفا از تجربیات اونها صحبت شده
#پاسخ
سرکارخانم#اشراقی مشاور کانال
سلام
شما بهترین کار ایناست که چند جلسه مشاوره قبل از ازدواج با این آقا بروید تا بهتر یک دیگر رو بشناسید و اوناعتماد رو نسبت به هم بدست بیاورید
و اینکه خواستگار شما باید بیشتر اعتماد شما رو جلب کنه با ازدواج که از قبل داشتند ،و نکته ای که هست :واقعا دلیل جدایی همین مورد بوده شما حرف یگ طرف رو شنیدی نه هر دو طرف پس برای بهتر فهمیدن مشاوره قبل از ازدواج رو درخواست کنید و چند جلسه با هم بیرون رفته و صحبت کنید
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
#رمان
#دخترشینا
#قسمت_سی_دوم
دانه دانه پفک توی دهانشان می گذاشت. از رفتارش تعجب کرده بودم. انگار این صمد همان صمد صبح یا دیروزی نبود. اخلاق و رفتارش از این رو به آن رو شده بود. سمیه ستار را قلقلک می داد. می بوسید. می خندید و با او بازی می کرد.
فردا صبح رفتیم قایش. عصر گفت: «قدم! می خواهم بروم منطقه. می آیی با هم برگردیم همدان؟»
گفتم: «تو که می خواهی بروی جبهه، مرا برای چی می خواهی؟! چند روزی پیش صدیقه می مانم و برمی گردم.»
گفت: «نه، اگر تو هم بیایی، مادرم شک نمی کند. اما اگر تنهایی بروم، می فهمد می خواهم بروم جبهه. گناه دارد بنده خدا. دل شکسته است.»
همان روز عصر دوباره برگشتیم همدان. این بار هم سمیه ستار را با خودمان آوردیم. فردای آن روز صبح زود از خواب بیدار شد. نمازش را خواند و گفت: «قدم! من می روم، مواظب بچه ها باش. به سمیه ستار برس. نگذاری ناراحت شود. تا هر وقت دوست داشت نگهش دار.»
گفتم: «کی برمی گردی؟!»
گفت: «این بار خیلی زود!»
پایان هفته بعد صمد برگشت. گفت: «آمده ام یکی دو هفته ای پیش تو و بچه ها بمانم.»
شب اول، نیمه های شب با صدایی از خواب بیدار شدم. دیدم صمد نیست. نگران شدم. بلند شدم رفتم توی هال. آنجا هم نبود. چراغ سنگر روشن بود. دیدم صمد نشسته توی سنگر روی سجاده اش و دارد چیز می نویسد.
گفتم: «صمد تو اینجایی؟!»
هول شد. کاغذی را تا کرد و گذاشت لای قرآن.
گفتم: «این وقت شب اینجا چه کار می کنی؟!»
گفت: «بیا بنشین کارت دارم.»
نشستم روبه رویش. سنگر سرد بود. گفتم: «اینجا که سرد است.»
گفت: «عیبی ندارد. کار واجب دارم.»
بعد دستش را گذاشت روی قرآن و گفت: «وصیت نامه ام را نوشته ام. لای قرآن است.»
ناراحت شدم. با اوقات تلخی گفتم: «نصف شبی سر و صدا راه انداخته ای، مرا از خواب بیدار کرده ای که این حرف ها را بزنی؟! حال و حوصله داری ها.»
گفت: «گوش کن. اذیت نکن قدم.»
گفتم: «حرف خیر بزن.»
خندید و گفت: «به خدا خیر است. از این خیرتر نمی شود!»
قرآن را برداشت و بوسید. گفت: «این دستور دین است. آدم مسلمانِ زنده باید وصیتش را بنویسد. همه چیز را برایتان تمام و کمال نوشته ام. نمی خواهم بعد از من حق و حقوقتان از بین برود. مال و اموالی ندارم؛ اما همین مختصر هم نصف مال توست و نصف مال بچه ها. وصیت کرده ام همین جا خاکم کنید. بعد از من هم بمانید همدان. برای بچه ها بهتر است. اگر بعد از من جسد ستار پیدا شد، او را کنار خودم خاک کنید.»
بغض کردم و گفتم: «خدا آن روز را نیاورد. الهی من زودتر از تو بمیرم.»
خندید و گفت: «در ضمن باید تمرین کنی از این به بعد به من بگویی ستار، حاج ستار. بعد از شهادتم، هیچ کس مرا به اسم صمد نمی شناسد. تمرین کن! خودت اذیت می شوی ها!»
اسم شناسنامه ای صمد ستار بود و ستار، برادرش، صمد. اما همه برعکس صدایشان می زدند. صمد می گفت: «اگر کسی توی جبهه یا محل کار صدایم بزند صمد، فکر می کنم یا اشتباه گرفته یا با برادرم کار دارد.» می خندید و به شوخی می گفت: «این بابای ما هم چه کارها می کند.»
بلند شدم و با لج گفتم: «من خوابم می آید. شب به خیر، حاج صمد آقا.»
سردم بود. سُریدم زیر لحاف. سرما رفته بود توی تنم. دندان هایم به هم می خورد.
از طرفی حرف های صمد نگرانم کرده بود.
فردا صبح، صمد زودتر از همه ما از خواب بیدار شد. رفت نان تازه و پنیر محلی خرید. صبحانه را آماده کرد. معصومه و خدیجه را بیدار کرد و صبحانه شان را داد و بردشان مدرسه. وقتی برگشت، داشتم ظرف های شام را می شستم. سمیه و زهرا و مهدی هنوز خواب بودند. آمد کمکم. بعد هم رفت چند تا گونی سیمان را که توی سنگر بود، آورد و گذاشت زیر راه پله. بعد رفت روی پشت بام را وارسی کرد. بعد هم رفت حمام. یک پیراهن قشنگ برای خودش از مکه آورده بود. آن را پوشید. خیلی بهش می آمد.
ظهر رفت خدیجه و معصومه را از مدرسه آورد. تا من غذا را آماده کنم، به درس خدیجه و معصومه رسیدگی کرد. گفت: «بچه ها! ناهارتان را بخورید. کمی استراحت کنید. عصر با بابا می رویم بازار.»
بچه ها شادی کردند. داشتیم ناهار می خوردیم که در زدند. بچه ها در را باز کردند. پدرشوهرم بود. نمی دانم از کجا خبردار شده بود صمد برگشته.
گفت: «آمده ام با هم برویم منطقه. می خواهم بگردم دنبال ستار.»
صمد گفت: «بابا جان! چند بار بگویم. تنها جنازه پسر تو و برادر ما نیست که مانده آن طرف آب. خیلی ها هستند.
.
منتظریم ان شاءالله عملیاتی بشود، برویم آن طرف اروند و بچه ها را بیاوریم.»
پدرش اصرار کرد و گفت: «من این حرف ها سرم نمی شود. باید هر طور شده بروم، ببینم بچه ام کجاست؟! اگر نمی آیی، بگو تنها بروم.»
صمد نگاهی به من و نگاهی به پدرش کرد و گفت: «پدر جان! با آمدنت ستار نمی آید این طرف. اگر فکر می کنی با آمدنت چیزی عوض میشود یاعلی، بلند شو همین الان برویم؛ اما من می دانم آمدنت بی فایده است. فقط خسته می شوی.»
پدرش ناراحت شد. گفت: «بی خود بهانه نیاور من می خواهم بروم. اگر نمی آیی، بگو. با شمس الله بروم.»
صمد نشست و با حوصله تمام، برای پدرش توضیح داد جسد ستار در چه منطقه ای جا مانده. اما پدرش قبول نکرد که نکرد. صمد بهانه آورد شمس الله جبهه است.
پدرش گفت: «تنها می روم.»
صمد گفت: «می دانم دلتنگی. باشد. اگر این طور راضی و خوشحال می شوی، من حرفی ندارم. فردا صبح می رویم منطقه.»
پدرشوهرم دیگر چیزی نگفت؛ اما شب رفت خانه آقا شمس الله، گفت: «می روم به بچه هایش سری بزنم.»
بچه ها که دیدند صمد آن ها را به بازار نبرده، ناراحت شدند. صمد سربه سرشان گذاشت. کمی با آن ها بازی کرد و بعد نشست به درسشان رسید. به خدیجه دیکته گفت و به معصومه سرمشق داد. گوشه ای ایستاده بودم و نگاهش می کردم. یک دفعه متوجه ام شد. خندید و گفت: «قدم! امروز چه ات شده. چشمم نزنی! برو برایم اسپند دود کن.»
گفتم: «حالا راستی راستی می خواهی بروی؟!»
گفت: «زود برمی گردم؛ دو سه روزه. بابا ناراحت است. به او حق بده. داغ دیده است. او را می برم تا لب اروند؛ جایی که ستار شهید شده را نشانش می دهم و زود برمی گردم.»
به خنده گفتم: «بله، زود برمی گردی!»
خندید و گفت: «به جان قدم، زود برمی گردم. مرخصی گرفته ام. شاید دو سه روز هم نشود. حالا دو تا چای بیاور برای حاج آقایتان. قدر این لحظه ها را بدان.»
فصل هجدهم
فردا صبح زود پدرشوهرم آمد سراغ صمد. داشتم صبحانه آماده می کردم. گفت: «دیشب خواب ستار را دیدم. توی خواب کلافه بود. گفتم ستار جان! حالت خوب است؟! سرش را برگرداند و گفت من صمدم. رفتم جلو ببوسمش، از نظرم پنهان شد.»
بعد گریه کرد و گفت: «دلم برای بچه ام تنگ شده. حتماً توی خاک دشمن کنار آن بعثی های کافر عذاب می کشد. نمی دانم چرا از دستم دلخور بود؛ حتماً جایش خوب نیست.»
ادامه......
هدایت شده از ٠
#حدیث
💢چه ڪسانی از #همه_دورتر به پیامبرند؟
✅حضرت محمد(ص):
شخصی ڪه از همه به من #دورتر است ڪسی است ڪه:
از فحش گفتن و #فحش شنيدن پروا ندارد
بد زبان است
بخيل و متكبر و كينه توز است
حسود و سنگدل است
از هر خيرى كه به آن #اميد ميرود دور است و به هر شرى كه از آن پرهيز ميشود، نزدیڪ است.
📚اصول كافى، ج۳، ص۳۹۹
"❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#آقایان_بدانند
آقای عزیز اگه به پدر و مادرت وابسته ای هرگز ازدواج نکن
یه توصیه خیلی مهم برای آقایون
اگه احساس میکنید که به پدر و مادرتون وابسته اید، هرگز ازدواج نکنید، چون خانم ها اصلاً دوست ندارن که با یک بچه ننه ازدواج کنن.
شما باید سکاندار زندگی باشید و در شرایط دشوار زندگی، همراه و حامی خانواده باشید
وقتی همه چیز بهم میریزه این شما هستید که باید تصمیم بگیرید و خانواده رو نجات بدید، شما باید به اندازه کافی مسلط و قدرتمند باشید تا همسر آیندتون بتونه با خیال راحت بهتون تکیه کنه
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#آقایان_بدانند
💢اگر «مهماننوازی» مستلزم #ظلم به همسر باشد، #مهمان_نوازی نیست
✅بعضی از ما خصلتی داریم و یا به خودمان میبندیم و #اسمش را «مهماننوازی» میگذاریم و میگوییم: ما مرد هستیم و درِ #خانه مرد باز است! همیشه یک مهمان میآید و دیگری میرود. برای ناهار و شام، مهمان دارد و مهمان شبْخواب هم به خانهاش #دعوت میکند.
✅این فی حدذاته خوب است، ولی از طرف دیگر یک ملاحظهای را نمیکنیم. بسا هست که به آن #زنی که در خانه ما هست - که ما شرعاً حق نداریم به او فرمان بدهیم و او آزاد و مختار است که اگر میلش باشد، در خانه ما کار کند - فشارها و زحمتهایی را #تحمیل میکنیم و اسمش را «مهماننوازی» میگذاریم و میگوییم: درِ خانه ما باز است و ما مهماننواز هستیم! مهماننوازیای که مستلزم ظلم به یک انسان باشد، مهماننوازی نیست.
#شهید_مطهری
📚انسان کامل، ص263
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#کنترل_خشم_در_زندگی_زناشویی .
#قسمت_دوم .
احساس منفی خود را بیان کنید
گاهی اوقات زوجین هنگام اختلاف و بروز مشکل به جای بیان ناراحتی و خشم خود، آن احساس را به نمایش می گذارند مثلا اخم می کنند، حرف نمی زنند، داد و فریاد می کنند و... نکته مهم این است که اگر ناراحتی خود را به زبان نیاورید همسرتان متوجه نمی شود که شما چه احساسی دارید. به جای خشم و پرخاشگری، با استفاده از کلمات مناسب احساس خود را بیان کنید. مثلا بیان کنید "زمانی که به قولت عمل نمی کنی، ناراحت می شوم". با بیان احساسات خود، زمینه مناسبی را برای حل مشکلی که چنین احساساتی را به وجود آورده است، فراهم می کنید.
مراقب کلام خود باشید
تحقیر، توهین، تهدید، سرزنش و پرخاشگری نکنید. دقت کنید اگر صدایتان بلندتر شده، به تندی و یا با پرخاشگری صحبت می کنید کمی مکث کنید تا آرام شوید.
موقعیت را ترک کنید
زمانی که فکر می کنید در صورت ادامه بحث دیگر نمی توانید خشم خود را کنترل کنید ادامه صحبت تان را به زمان دیگری موکول کنید، با این کار به خود و همسرتان فرصت می دهید تا از عصبانیت و خشم فاصله بگیرید و رفتار مناسب تری داشته باشید. برای این منظور می توانید بگویید:" الان شرایط روحی مناسبی نداریم، ممکن است حرف هایی بزنیم که هر دو بعدا پشیمان شویم اجازه بده در شرایط بهتری با یکدیگر صحبت کنیم" و یا این که:"من الان عصبانیم، بعد درباره این موضوع صحبت خواهیم کرد".
.
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#کنترل_خشم_در_زندگی_زناشویی .
#قسمت_سوم .
خود را آرام کنید:
روش هایی مانند تنفس عمیق، شست و شوی دست و صورت، نوشیدن آب و پیاده روی در کاهش خشم و عصبانیت موثر است. ریلکسیشن(آرام سازی) نیز یکی از روش های موثر برای کاهش خشم و اضطراب است. ریلکسیشن به معنای آرام کردن عضلات منقبض بدن است. وقتی فرد خشمگین می شود، بدن حالت انقباض پیدا می کند، اما وقتی بدن در حالت ریلکس قرار می گیرد، دیگر تنش و انقباضی در بدن وجود ندارد و ذهن فرد نیز آرام می شود. برای یادگیری دقیق آرام سازی می توانید از کتاب ها و سی دی های آموزشی استفاده کنید.
.
مسائل و مشکلات خود راحل کنید : .
گاهی زوجین به این دلیل دچار خشم و عصبانیت می شوند که به دنبال حل مسئله نیستند برای خروج از بن بست عصبانیت، به حل مشکلاتی که موجب خشم و عصبانیت می شود، بیندیشید. بدین منظور نخست مشکل را به طور دقیق تعریف کنید، سپس راه حل هایی برای آن انتخاب کنید، آن گاه نکات مثبت و منفی هر راه حل را بررسی کنید و در پایان بهترین راه حل را انتخاب کنید.
گذشت کنید :
.
گذشت به معنای فراموش کردن مسئله نیست، بلکه گذشت به معنای رها کردن خود از خشم است. گذشت نشانه کنترل شما بر احساساتتان است نه نشانه ضعف.
از عذرخواهی نترسید:
.
اگر متوجه شدید رفتار شما باعث ناراحتی و عصبانیت همسرتان شده است عذرخواهی کنید. این امر برای ترمیم رابطه و کاهش آثار زیانبار پرخاشگری ضروری است.
.
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#نیایش_شبانگاهی
🔷 برای آرامش هم دعا كنیم..
برای قضاوت نكردن..
برای زرنگی نكردن..
برای دروغ نگفتن..
برای وفای به عهد..
برای مهربان بودن..
برای دلی را آزرده نکردن..
برای انسانیت دعا كنیم..
شاید اگر بخواهیم و برای بهتر شدن تلاش كنیم دیگر لازم نباشد از همدیگر طلب حلالیت كنیم..
🔶 اگر خیرخواه هم باشیم..
شاید بشود كه دلهایمان را به یکدیگر نزدیكتر كنیم..
اگر قدر هم را بدانیم شاید همین امروزتقدیرمان را خودمان رو سفید كنیم ..
خـــــــــــدا هم قطعا همین را میخواهد..
آرزوی امشبم برایتان این است..
درمیان مردمی که می دَوَند فقط برای زنده بودن..
آرام قدم بردارید
برای زندگی کردن..
برای مهربان بودن و عاشق بودن..
چون زندگی یعنی عشق و #عشق یعنی خداوند
تا درودی دیگر بدرود🙏🌹🙏
شبتون روشن به حضور خالق مهربان همراهان عزیز😊💐
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
دوشنبه تون بی نظیر
پیشکش
نگاه مهربونتون
در این روز زیبا
گل را برای زندگیتان
و کوتاهی عمرش
را برای غمهایتان آرزومندم
لبتان غنچه لبخند
دلتون شاد
در پناه خداوند باشید🌸🍃
@zoje_beheshti
هدایت شده از ٠
#تمرين صبحگاهى
#انرژی_مثبت
اولين فكرى كه پس از بيدارشدن صبحگاهى به نظرمون ميرسه مانند سنگيست كه در حوض ارامي بياندازيد،
سنگ امواج پديد مى اورد كه بر همه چيزهايه درون و بيرون حوض اثر ميگذارد،پس با خودت زمزمه كن:
👇🏻
امروز من شايسته ارامش هستم💙
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
4_5895557601260733522.mp3
2.59M
#رادیو
هوای بچه ها رو داشته باشید
نگذارید اینقدر سرشون به گوشی و اینترنت باشه
رفتن توی کوچه و فوتبال و بالابلندی و... کلی به بچه ها چیز یاد میده و انرژی اونها رو تخلیه میکنه 🌹
@zoje_beheshti
هدایت شده از ٠
#ایده_معنوی
خانم های مجرد عزیز! برای موفقیت تو ازدواج، این آیه رو تو قنوت بخونید. معجزه میکنه.
سورهفرقان آیه 74
ربّناهبْ لنا مِنْ
أَزْواجِنا وَذُرِّیتنا قرۃَ
أَعْیُن واجْعَلْنا لِلمُتقینَ امامًا.
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#ایده_متن
مــرد🙍♂ اونی نیست🙅♂ که
بوی عــطـرتلخ بده👅😍
یا اونی نیست که
بیست و چهارساعته🕕 دورت بگرده 🙄👼
مـردفقط اونـیـــه 🙆♂
که وقتی بهش میگی برو🚶
بفهـمـهـ همـــون لـحـظـــهـ 👅👄
بایدبغلت کنه
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#ایده_متن
#ویژه_آقایون
- دوستت دارم♥️
+ چنتا؟🤔
- یه دونه ولی مردونه😻
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#ایده_متن
#صبحت_بخیر_بهترینم
من صبح ترین🌞
حالت یک عاشقم ای دوست❤️😍
تو خنده ترین ☺️
حالت زیبای لبم باش💞💋
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝