eitaa logo
💖زوجهای بهشتی💖
15.1هزار دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
414 فایل
ادمین سوالات احکام 👈 @Fatemeh6249 مدیر👈 @fakhri62 تبادلات👈 @Fatemeh6249 چالش👈 @Fatemeh6249 کپی ازهر پست کانال بافرستادن سه صلوات آزاداست ✔ ❌کپی ازاسم کانال وآیدی کانال درشبکه های مجازی و سایت های مختلف ممنوع است❌
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام خسته نباشید ازتون راهنمایی میخاستم چند وقته اخساس میکنم شوهرم خیلی ب دختر خالم اهمیت میده و شوخی زیادی باهاش میکنه اونم دختر ازادیه باهمه مردا بخصوص شوهر من راحته خیلی احساس بدی پیدا میکنم با اینکه میدونم دوستم داره چکار کنم راهنماییم کنید از طرفی هم نمیتونم بهشون بگم البته یبار غیر مستقیم به شوهرم گفتم ولی بهتر ک نشد هیچ ممنون میشم
سرکار خانم منصوری سلام خدمت شما اول از همه باید ببینیم چه چیزی باعث شده همچین حسی به شما دست بده و همین طور رفتارهایی که باعث همچین حسی میشه چه رفتارهایی هستن دوم اینکه ببینم آیا به دلیل اینکه دختر خاله ی شما روابط آزادی داره و ذهنیت قبلی شما این حس به شما دست میده؟ سوم اینکه قبلا راهکار دیگه ای و انتخاب کردی و غیر مستقیم بهش گفتی ولی نتیجه ای نگرفتی بنابرین راهکار جدیدی و باید انتخاب کنی یکی از راهکار هایی که میتونی انتخاب کنی اینه که وقت بیشتری و برای بهترشدن رابطتون صرف کنی و ببینی چه کمبود ها و نیازهایی در رابطه ی شما وجود داره راهکار بعد اینه که رابطه ی خودت و با دختر خالت کمتر کنی انتخاب با شماست و در نهایت خود شما هستی که با توجه به شرایط باید راهکار مناسبی انتخاب کنی. چون اطلاعت كمي از شما داريم خيلي بهتره به مشاوره حضوري مراجع فرماييد ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
سلام وخسته نباشید خداقوت ممنون ازکانال خوبتون؛ من خانمی ۳۶ساله وهمسرم۴۸ ساله مدت ۱۱ساله ازدواج کردیم دوپسر۷و۳ساله داریم ؛ شوهرم مردخوبی هستن توتمام کاراهای خونه وبچه داری خیلی بهم کمک میکنن حتی بیرون هم تمام خریدهای خونه رو خودش انجام میدن ؛ ازلحاظ مالی هم خیلی تامینمون میکنن نمیذارن آب تودلمون تکون بخوره ؛ فقط تنهاایراد خیلی بزرگی که داره وباعث شده من واقعا ناراحت بشم اینه که خیلی زیاد رفیق بازهستن بیشتراوقات بادوستاشون هستن اوایل ازدواجمون اینجوری نبودن شاید هفته ای یک شب بادوستاش بیرون بودن تاساعت ۲نصف شب بابه دنیااومدن فرزنددومم که یه کم مشکل داشت وشکرخدا رفع شده؛ این رفتارهاش خیلی زیادشد طوری که بعدازسرکارشون؛ بنگاه دارهستن؛ حدود ساعت ۹شب میرن پیش دوستاش تا۲نصف شب هرشب کارشونه هرچی باصحبت وحرفای خوب وباعصبانیت وقهرودعوا پیش رفتم فایده نداشته فقط شاید یه شب بیرون نرن دوباره روزازنوروزی ازنو من واقعا ازاین رفتاراش خسته شدم البته این روهم بهونه کرده که بچه ها توخونه دعوا میکنن اعصابم روخورد میکنن ومن حوصله توخونه نشستن روندارم توروبخدا قسم جواب من روبدین خسته شدم دیگه درمونده شدم فقط بخاطربچه هاتحمل میکنم ؛ درضمن پسربزرگم خیلی شیطونه شوهرم وقتی عصبانی میشه کنترل نداره دادوفریادمیکنه بعدشم پشیمون میشه ازرفتارش توروبه امام حسین جوابم روبدین ؛ بخدا خسته وعصبی شدم ازرفتاراش همش سربچه های بی گناهم دادمیکشم
💖زوجهای بهشتی💖
#پرسش_پاسخ #مشاور_خانواده سلام وخسته نباشید خداقوت ممنون ازکانال خوبتون؛ من خانمی ۳۶ساله وهمسرم۴۸
سرکار خانم امیری سلام علیکم ممنون از توجه شما . فرمودین همسرتون خیلی خوب هستن وخیلی کمک کار وهمدم شما هستند ولی مدتی هست شبها رو با دوستانشون سپری میکنن .ببینید اینکه ما کلا انتظار داشته باشیم ایشون دوستانشون رو بزارت کنار وکلا با خانواده باشند این انتظار معقولی نیست اشکال نداره بعضا ازاد باشند واوقاتی رو با دوستانشون سپری کنند اگر دوستانشون ناباب نیستند اما میفرمایید که ایشون هر شب این کار رو میکنن وشیطنت بچه ها رو بهانه میکنند عزیز من اگر ایشون شبها خونه هستن شما باید جوری برنامه ریزی بکنید که بچه ها ۹یا ۱۰شب خواب باشند وسعی کنید بچه ها رو مدیریت کنید شبها بازیهای نشسته فکری بکنن وطول روز حسابی خسته بشن با بازیکردن وورزش و .. تا شبها خسته بشن وبموقع بخوابن و پسر بزرگتون هفت سالش شده باهاش صحبت کنید وتوضیح بدید که وقتی پدرشون منزل هست باید جوری بازی کنند که تنش ایجاد نشه ولی در کل برای اینکه ارام باشند خودتون هم باهاشون همراه شوید وبازی کنید کاردستی درست کنید پسرهست مثلا کارهای فنی مثل پیچ باز کردن وانواع کارها رو میتونید بهش بدید که مشغول باشند وباز خودتون بهتر میدونید که با چه کارهایی ارام میگیرن تا دیگه بهانه دست همسرتون ندید بعضی از مواقع ازپدرشون بخواید که پسرتون رو هم همراه خودشون ببرن تا شما هم استراحتی بکنید یا بگید از بچه ها مواظبت کنن تا بعضا شما هم با دوستان واشنایان باشید وبا همسرتون حالت امری صحبت نکنید جوری که ایشون فکر کنن دارید استقلالش رو از دستش میگیرید بین دوتا جمله مثبت نکته منفی رو بگید مثلا همین حرفهایی که به ما گفتید به خودش بگید که چقدر تا حالا به شما کمک کردن وهمراه شما بودن وشما رو خوشبخت کردن ولی الان هم با اینکه بچه ها شیطنت دارن شما نیاز دارید که ایشون باز هم کمکتون کنن وخونه باشن بگید که وقتی نیستن چقدر بچه ها دلتنگ پدرشون میشن ویا خودشما چقدر دلتنگ ایشون میشید میتونید از ایشون درخواست کنید که ایشون با دوستانی شب نشینی داشته باشند که خانوادگی باشه وشما هم تنها تو خونه نمونید وباهم برید واین حالت اگر صبوری خرج بدید ودر خانه ارامش رو برای همسرتون به ارمغان بیاورید گذرا هست وپیش همسرتون هیچ وقت نگید که به خاطر بچه هاتون دارید تحمل میکنید باید بهش بگید که خیلی برای اینکه ایشون در ارامش باشند در خانه زحمت میکشید وایشون هم متقابلا باید تلاش کنن وبه شما زنگ استراحت بدن وبعضا از بچه ها مواظبت کنن بهش بگید اشکال نداره با دوستاش باشند ولی باید روزهای مشخصی باشه یک روز هم نرفتن تو خونه احساس خوشحالی کنید وبگید که چقدر خوسحال هستید که پیش خانواده هستن انشاء الله با صبوری بخرج دادن شما به مرور زمان مشکلتون حل میشه. موفق باشید
برا آشتی کردن بین همسران چه دعا یا سوره ای باید خوند اگه اطلاع دارید لطف می فرمائید 🙏
مشاوره دیگر 👇👇 سرکار خانم شمس پاسخ سوال دوم با سلام خدمت شما و سپاس از همراهیتون اول اینکه تبریک میگم هم بابت ازدواج به موقع هم به خاطر فرزند آوری تون مطمئن هستم الان که بار دار شدی خیلی خوب میتونی درک کنی که مادر شدن یعنی چه گواینکه هنوز اندر خم یک کوچه ای و تا درک کامل هنوز مانده خانومم یه مادر با هزار امید و آرزو فرزندش رو به دنیا میاره، و بزرگ میکنه و براش تشکیل خانواده میده اولین آرزوی او خوشبختی فرزندش هست پس دشمن نیست و اتفاقا بهترین خیرخواه برای زندگی فرزندش هست شاید بلد نباشن که چطوری این خیرخواهی رو نشون بدن ویا بیان کنند اما بهترین دوست و بهترین مشاور و خیر خواه هستند هدفی جز دلسوزی ن آرند از طرفی این رابطه یه رابطه خونی هستش و اصلا نمیشه قطعش کرد و نباید بد به حال خانومی که خودش رو فاصله بین همسرش و خانواده اش قرار بده واقعا روی خوشی زو نمی بینه!!!! بهتره که اصلا منتظر پیشنهاد ایشون برای رفت وآمد نمونی و خودت پیش قدم باشی و سعی کنی کاملا ودخترانه رفتار کنی نه مثل عروس و اونا رو خانواده خودت و پدر مادر خودت ببینی وخیلی صمیمانه ب خورد کنی تا خیال همسرت از این بابت راحت بشه و بدنه شما پذیرای خانواده او هستی کنتاکی نیست در این حال خیلی خوب میتونه نسبت به شما ابراز احساسات کنه و محبتش را دریغ نکند پس لطفا کمی سیاست خیلی بچه گانه ساده لوحانه است که آدم به خاطر هیچ بهترین و طلایی ترین دو آن عمر وزندگی خودش رو به خاطر هیچ و پوچ برباد بده دندانه که زندگی فقط برای هست وضررمیکنیم اگه با تلخ کامی پشت سر بذاریمش خانواده جای خودش رو داره و همسر هم جای خودش و توقع بی جایی است که آدم فکر کنه باید اونا کلا کنار بروند و همسر جایگزین شود این یعنی نمک نشناسی و اگه کسی قدر دان زحمات خانواده و مادرش نباش واقعا نمیتونه قدر دان زحمات همسرش باشه و راحت از روی او هم رد میشه پس در این زمینه هشدار از این هم که بگذریم به عنوان یه مادر باردار واقعا باید مراقب حالات روحی خودت باشی تا خدای ناکرده به جنین آسیب نرسونی مسئله بعد اینکه محور هر زندگی و ارتباط فردی و خانوادگی خانم هستش چون معمولا خانمها برون گرا هستند و حلقه وصل کل خانواده وفامیل ! آقایون معمولا درون گرا هستند وخیلی اهل ارتباط گیری نیستند و معمولا در غار تنهایی خودشون به سر میبرند واین خانم هست که با ابراز احساسات و محبت خودش اقا رو جذب میکنه وتوجهش رو جلب میکنه وکم کم یادش میده که ابراز احساسات کنه و بیان کنه پس کم نیار کنم کاری نکن و محبت کن و زبون به محبت وخوش زبونی و شیرینی گفتار باز کن تا دلنشین باشی و کانون خانواده رو گرم کنی قدیمی کدهای ما می گفتند که زبون رو هرطور بچرخونی می چرخه پس بهتره که با ادب و احترام و محبت بچرخه تا همه رو جذب کنه در کل مراقب خودت وخوبیهات جوونی خودت باش و عمر را به هدر نده لطفا با آرزوی توفیق برای شما خواهر خوبم ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
کانال زوجهای بهشتی به نام خدا به نظر من شما دو راه دارید و انتخاب با شماست راه اول 👇 (راه آسان و سریع) چه اصراری دارید در کنار کسی که واقعیت ماجرا این را نشان میده که شما را دوست نداره بمانید! به خاطر دوست داشتنی که طبق گفته خودتان نسبت به همسرتان دارید به تصمیم و خواسته اش احترام بگذارید و به این فکر کنید که چطور شما هم میتوانید آن را فراموش کنید و یک زندگی جدید برای خودتان درست کنید. و طبق شرایطی که خودتان عرض کردید موقعیت های خوب و مناسب دیگری برای زندگی جدید شما هست. و این دوره سوگ و جدایی را پشت سر بگذارید. (در یک رابطه هیچ کس نمیتواند به اجبار کسی را نگه دارد) راه دوم 👇 (راه سخت و طولانی) تمام تلاش خودتان را برای برگرداندن همسرتان بکنید، صبوری کنید و تقوا پیشه کنید و توکل کنید به خدا نکته 👈رمز موفقیت در این راه این است که به مشاوره حضوری مراجعه کنید و سعی کنید همسرتان هم حضور داشته باشد و تمام صحبت های همسرتان را در حضور مشاور گوش کنید و اشتباهات خود را بپذیرید و سعی بر جبران آن باشید و اگر همسرتان به مشاوره نیامد خودتان تنهایی مراجعه کنید تا بهتون بگن چه کارهایی انجام بدید تا همسرتان را برگردانید. چند راه کلی هم من پیشنهاد میدم اول از همه باید صبور باشید و توکل کنید به خدا و بعد از آن بشینید فکر کنید ببنید همسرتان برای چه موضوعاتی از شما آزرده خاطر شدند و کمی هم حق را به آن بدهید، سعی کنید اشتباهاتی که در زندگی داشتید را جبران کنید، حساسیت خود را نسبت به خواهر و خانواده همسرت کمتر کنید. سعی کنید واسطه بفرستید پیش همسرتان تا آن را از پشیمانی شما و تغییراتی که قرار است در شما ایجاد شود مطلع کند و ازش بخواهد به خاطر فرزندتان هم که شده برگردد. نکته مهم در بازگشت همسرتان این است که باید این اطمینان را بهش بدید که شما تغییر خواهید کرد و اشتباهات خود را قبول کردید و حاضر هستید همه آنها را جبران کنید. و فعلا در صدد تغییر همسرتان نباشید بلکه صبور باشید وقتی همسرتان به شما اعتماد پیدا کرد و به خانه بازگشت شما میتوانید کم کم و بدور از جنگ و جدل و بی احترامی اخلاق هایی را که از همسرتان نمیپسندید کمی تغییر دهید (در اصل وقتی محبت و عشق بین شما برقرار شود هر دو حاضر میشوید از بعضی از خواسته ها و نظرات خود به خاطر دیگری بگذرید) فراموش نکنید در زندگی باید گذشت کرد و انعطاف داشته باشید. هر کس با گذشت تر باشد نشان دهنده ایمان بیشتر آن است موفق باشید. ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
من از زندگی سیرم..اگه میدونستم اونقدر ادم خوبی هستم ک هیچ عذابی درانتظارم نیس..حتما دعا میکردم بمیرم اما میدونم حق الله وحق ناس دارم....وپام اون دنیا گیره ..وزندگی الانم هم ازش خسته ام...وفقط میخوام اخرتم درست کنم.اما بچه هم دارم نگرانم بعدمن سختی بکشن..براهمین فقط دارم تحمل میکنم .وروزگار میگذرونم خوشبحال اون اعضای کانالتون ک حرف ازعشق و محبت .و.............میزنن
💖زوجهای بهشتی💖
#پرسش_پاسخ #مشاور_خانواده من از زندگی سیرم..اگه میدونستم اونقدر ادم خوبی هستم ک هیچ عذابی درانتظارم
سرکار خانم امیری شما میتونید مثل اونها حرف از عشق ومحبت بزنید بشرطی که نکات مثبت زندگیتون رو ببینید وعینک بدبینی رو از چشمتون دور کنید ومرگ انسانها دست خودشون نیست که با ارزو کردن محقق بشه پس چند روز دنیا رو خوش باشین واجازه ندین شیطان با وسوسه اش افکار منفی رو در شما پرورش بده
سرکار خانم منصوری سلام شما نگفتيد از كي اين احساس ها در شما به وجود امد چه چيزي باعث شد كه شما فكر كنيد ايشون علاقشون به شما كمتر شده،چه چيزي باعث ايجاد شك شما شده ايا چيزي ديده ايد؟،اما بنده فوت مادرتون رو اول بهتون تسليت ميگم و ميتونم بگم اگر براي سوال هاي بالاي من جواب قانع كننده اي پيدا نميكنيد به اين فكر كنيد كه ايا خود شماهم رفتارتان،دلبري هاي زنانه(خوش پوشي،ظاهر و..) با همسرتان مثل قبل هست اگر بله كه چه بهتر اگر نه كمي به خودتان رجوع كنيد اينكه علاقه از اون شدت روزهاي اول هم كمي كاسته بشه امري طبيعي است شما مثل روز هاي اول همانطور به ايشون احترام بگزاريد ومانع شويدو بشناسيد از صحبت هايي كه منجر به بحث و جدل ميان شما ميشود موضوع دوم اينكه بعضي از مرد ها دوست دارن همسرشون با خودشون به سفر بره لزوما نشانه بي اعتمادي نيست باهم گفتگو كنيد به نظرات هم احترام بگزاريد و مثبت انديش باشيد و به توافق برسيد موضوع سوم گفتيد ايشون دست بزن هم دارند ،توجه كنيد اگر اين با كنترل رفتار واينكه در مواقع عصبانيت يك طرف سكوت كند و جواب ندهد (اگر همسر شما عصباني است شما سكوت كنيد و بعد كه آرام شديد وموقعيت مناسب بود با ارامش و احترام نظر خودتون رو بگيد) قابل حل باشد كه هيچ اگر نه اين موضوعي نيست كه بشه راحت از كنارش رد شد شما و همسرتون حتما به مشاور خانواده مراجعه کنید. زدو خورد بین زوج ها باعث از بین رفتن حرمت بین زن و مرد ميشود و باید برای جلوگیری از پیشرفت این مساله به مشاور مراجعه کنید موفق باشيد. ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
-پاسخ سلام وقتتون بخیر من دختری 19 ساله و دیپلم هستم خواستگار دارم که26سال طلبه پایه ده هستن و هردومون همدیگرو خیلی زیاد دوستداریم ولی پدر مادر من راضی نمیشن من باید چه رفتاری کنم یا چه حرفی بزنم که پدر مادرم راضی بشن یکی از دوستان معرف ما بودن .مربی بنده بودن پدرو مادرم دلیلای الکی میارن و رد میکنند یکی اینکه مادرشون دندون ندارن،یا پدرشون یکی از پاهاشون ب دلیل بیماری قطع شده و مصنوعیه و اینک خونه نداره خونه نداره ولی ماشین داره. چندین بار اومدن خواستگاری ولی پدرومادرم مخالف هستن سه ساعت باهم فاصله داربم ولی پدر مادرم ایراد الکی میگیرن مثلا میگن خانواده ما با اونا نشده حتی تحقیق هم نمیرن. -مشاوره خانواده خانم شمس با سلام خدمت شما خواهر خوبم و سپاس از همراهی شما میدونی که پروژه ازدواج امری بسیار مهم در زندگی همه ما آدمهاست که اگه بد بشه واقعا شکست می خوریم و اگه خوب بشه واقعا باعث آبادی دنیا و اخرت ما هستش گذشته از این باید بدونی که دوشیزگان اجازه ازدواجشان با پدر بزرگوارشان هست به عنوان سرپرست وولی شما چون شما با یه دونه برخورد که فرض کن طرف به خواستگاری اومده به قول خودت یه دل نه صد دل عاشق شدی و میگی خیلی هم دیگه رو دوست داریم درصورتی که نمیشناختی و دیگری معرف شما بوده وقتی هم که پای احساس وسط میاد یه جورایی عقل دیگه.....پس دیگری که تحت تاثیر احساسش نیست واز بیرون گود داره به قضیه نگاه میکنه باید در این باره نظر بده مثل همون پدر شما هنوز جوان هستی و فرصت ازدواج زیاد من نمی گم که آدم خواستگار خوب وبا ایمان رو به بهانه واهی رد کنه اما میگم که چون سرپرست وولی شما باید اجازه بده و ایشون مخالف این امر هستش لابد یه چیزی میدونه که شما ازش غافل هستی پس باید که با پدرتون همراه باشی ودر این امر به خداوند توکل کنی که اگه این اقا قسمت و سرنوشت شما باشه خداوند وسیله خیر رو براتون می فرسته و اگه نه نه واینم میدونی که همه چیز به میل ومشیت الهی رقم میخوره پس خیلی خودت رو اذیت نکن وامور را به خداوند واگذار کن وخیلی عجله نکن حتما برای ازدواج تحقیقات لازم را تحت سرپرستی ولی خود داشته باش تا فردا روز جای ای کاش باقی نمونه براتون آرزوی عاقبت بخیری دارم ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
-پاسخ سلام وخسته نباشید شوهرم26سالشونه وخودمم25سالمه باهمدیگه اقوام میشیم،خاله اش دوست صمیمی بنده هستن وآشنایی زیادی باایشون دارم، یه سال وخورده ای هست همدیگه رو میخوایم قبل ازعقددائم چندماه عقد موقت بودیم برااینکه همدیگه رو بهتر بشناسیم،باهم دیگه20روزی مسافرت کاروانی زیارتی بودیم اونجا دیدمشون واصلا ازشون خوشم نمیومد ازقبل خیلی ارتباطی نداشتم که بخوام بشناسمش،بعد از مسافرت درخواست ازدواج داد.منم بعد از کلی آره و نه بالاخره جواب مثبت دادم اقوام بنده اوایل قبول نداشتن این ازدواج رو فقط هم بخاطر وضع مالی طرف،چون خیلی پولدار نیستن،خونواده ام به این چیزا خیلی اهمیت میدن و نماز وروزه ی طرف خیلی براشون مهم نیست برعکس خودم،ولی بعد از مدتها که عقد کردیم خیلی ازش راضین و یجورایی همه دوسش دارن،اونم بهشون احترام میزاره یا گاهی میشینم ب مسخره بازی درآوردن و باهم میشینیم میخندیم ب کارامون،گاهی هم وقتی ازش ناراحتم هرچی از دهنم درمیاد میگم و سکوت نمیکنم،گاهی هم گریه میکنم،،اونم گاهی دست بزن داره هروقتم آروم میشه معذرت خواهی میکنه میگه دست.خودم نبوده ببخشید ولی اجازه بده اون موقعی که عصبی ام از پیشت برم منم اگه بره حالم بدتر میشه واجازه اش نمیدم بره بعدش دیگه حواسش نیست توعصبانیت داره چیکارمیکنه،اون حرف میزنه و منم حاضرجوابیش میکنم اوضاع بدتر میشه قبل از اینکه باهاش آشنا بشم همه جا میرفتم ولی احساس میکنم شدیداً محدودم میکنه، اسمم دراومد واسه کربلا نذاشت برم ولی خودش با هیئت رفتن مشهد منم ناراحت شدم از کارش همش با خودم فکر میکنم شاید بهم اعتماد نداره نمیزاره برم جایی، گاهی هم تهدیدش میکنم از بس خسته میشم برم یه مدت خونه دوستام اونم نمیزاره همش میگه باهم میریم جایی،من طاقت دوریت ندارم،یه روزه برم جایی اشکال نداره براش ولی اگه یه روز شد دوروز دیگه خیلی برخوردش باهام خوب نیست و یجورایی خودشو لوس میکنه تا برم از دلش دربیارم... والا موندم مشکل ما چیه این وسط ممنون میشم راهنماییم کنید اوایل عقدمون خوب بودیم همسرم خیلی احساسی بودن،اهل بروبیا بود ولی کم کم احساس میکنم اونجور مثل قبل نیست هرچی از احساسم بهش میگم فکر میکنه دروغ میگم یا دنبال چیزی هستم که برام تهیه کنه حالا نمیدونم شایدم ب شوخی بهم اینجور میگه،منم دیگه کنترلم از دست میدم فکر میکنم لابد با کسی ارتباطی داره که احساسش کم شده واینجاست که بهش میگم ودعوامون میشه،یه وقتایی بهش شک میکنم ولی مطمئن نیستم که کاری کنه وقتی بحث مون خیلی زیاد میشه عصبی میشه و نمیتونه خودشو کنترل کنه و کتکم میزنه یا گازم میگیره ولی زودی معذرت خواهی میکنه حتی گاهی گریه اش هم میگیره که چرا اینجور حرفایی بهم میزنی که بخوام دست روت بلند کنم. وقتی دعوامون میشه گریه ام میگیره اونم میره خونشون براشم اصلا مهم نیست تو چه حالی ام،واسه همین بیشتر اذیت میشم منم اون موقع تهدیدش میکنم یا میرم یا هم طلاقم بده،میدونم کارم اشتباهه ولی کنترلم دست خودم نیست بهش هم گفتم وقتی عصبی میشم این حرفا بهت میزنم وهیچ قصدی ندارم... حالا موندم چیکارکنم با این شرایط، کسی هم ندارم مامانم یه ساله فوت شدن بابامم معتاده که خبری ب هیچی نداره داداشامم سرخونه زندگی شونن کسی رو ندارم که بتونم بهش بگم و راهنماییم کنه 😔 ممنون میشم اگه کمکم کنین 🙏🙏
سرکار خانم شمس با سلام خدمت شما ببین خانمی اولش بهت بگم که شما بین حرفهایتان تناقض زیاد دوجود داره اینکه اولش کلی کلاس گذاشتین واسه این بنده خدا که خانواده م پذیرشش رانداره میگن فقیر وندار وفلانه ....... بعد آخرش میگی خانواده ای ندارم مادرم فوت شده وپدرم معتاده و...... این گونه تناقض گویی ها سلب اعتماد میکنه ودیگه نمیشه حرفها راپذیرفت خوب حالا اومده وآمد مقدس ازدواج رخ دادهوشما دیگه عقد کردین اول اینکه خب بعد از این همه مدت آشنایب وعقد و...خب چرا دیگه نمی روید سر خونه زندگیتون ؟میدونین که نامزدی طولانی یعنی فتنه . دوم اینکه اگر منم جای ایشون بودم دیگه مثل قبل باقی نمیموندم با این همه اشتباهات رفتاری که شما دارید انجام میدهید !!!!! میدونی که خداوند زن را به عنوان آرامشگر وآرامش دهنده به همسر معرفی فرمودند بعد این آرامش دهنده خودش شده ستاد سلب آسایش میزنی پدر طرف ودر میاری هرچی دلت میخواد بهش می هر رفتاری باهاش میکنی کلی هم تهدید میکنی از حال طبیعی خودش خارجش میکنی تا مجبورشه بره تو لاک دفاعی اجازه رفتن هم بهش نمیدی که درگیر نشه!!اونم خب اون لحظه دیگهعقلانی برخورد نمیکنه چون تو لاک دفاعی هستش میزنه دیگه... هر دوی شما مشعول حرمت شکنی هستین ومتاسفانه مسبب اصلیش هم شما هستین ..شماحق ندارین توهین کنین حق ندارین تحقیر کنین و.... اگه حرمت فی مابین افراد وخاصه همسر از بین بره زندگی دیگه ارزش نداره وواقعا جهنمی میشه اولین کار اینه که زبانت را کنترل کنی وبه خودت اجازه بی احترامی ندی خودت رابشناسی وهمسرت رابشناسی وجایگاه همسر باشی دوم اینکه تعهدات در قبال همسر رو بشناسی و مقایسه نکنی ایشون اگه اجازه ندن شما هیج جا نمی تونی بری وتو اینو باید قبول کنی این محدودیت نیست بلکه تعهد هستش ایشون شما رو دوست داره وباید قبول کنی که آدم متاهل دیگه تنهایی جایی نمیره وباید همراه وهم قدم همسرش باشه تو داری شیرین ترین لحظات زندگی یعنی دوره نامزدی رو به جهنم تبدیل میکنی ومفت بر باد میدی شما کنترل رفتاری نداری وباید خودت رو اصلاح کنی وبیهوده زبانت رو رها نکنی که هر حرفی بزنه قانون جنگل هم که نیست که بخوای زور ازمایی کنید پس دعوا و مرافعه هم ممنوع فکر زندگی و اینده خودت باش با وجود بی کسی و تنهایی که داری وبرای خودتون بهترین لحظات رو رقم بزن و خودت چوب نده دست شوهرت وقتی میگه بدم بیرون بذار بره تا به آرامش برسه و شما رو نزنه تا بتونه از لاک دفاعی خارج بشه این توصیه دین ماست تا هنگام عصبانیت تغییر موضع بدیم تا آروم بشیم وبه دعوا منجر نشه لطفا مراقب خوشبختی خودت باش وبا دست خودت نابودش نکن اگه واقعا کنترل رفتاری نداری حتما به پزشک روان درمان مراجعه کن و سعی کن با رفتار درمانی درستش کنی نه با دارو البته از آرام بخشهای گیاهی هم خوبه استفاده کنی مثل لیمو گاوزبان مثل نعنا مثل باد رنج بویه و..... در واقع با خود سازی میتونی مشکلاتت رو بر طرف کنی موفق باشی. ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
-پاسخ باسلام وتشکر از کانال خوبتون برای دم دمی مزاج بودن باید چکار کرد 19 سالمه دوتا فرزندیم من فرزند اولم هرکاری میخام انجام بدم پشیمون میشم میرم سراغ کاره دیگه واقعا خسته شدم دیگ نمیدونم چیکار کنم از وقتی میخاستم تصمیم بگیرم اینطور بودم انگار اون چیزی که میخامو انتخاب نمیکنم مثلا یکاری قبلا انجام میدادم یعد تصمیم میگیرم انجام ندم بعد کسیو میبینم که اونکارو انجام میده دوباره کشیده میشم سمت اونکار و دوس دارم انجامش بدم روی تصمیماتم نمیمونم انگار سردرگمم نمیدومم باید چکاری و انجام بدم نامزد هم هستم شوهرم همیشه بهم میگه روی تصمیمت نمیمونی خواهشا راهنماییم کنین
مشاوره محترم کانال زوجهای بهشتی با سلام افرادی که در رأی و نظر خود برای تصمیم‌گیری ثبات ندارند دمدمی‌مزاج نامیده می‌شوند. این افراد وقتی برای انجام کار یا انتخاب‌های‌شان تصمیمی می‌گیرند خیلی زود دچار تردید شده و دائماً نظر خود را تغییر می‌دهند، در واقع گاهی احساس می‌شود که هیچ‌گونه قدرت تصمیم‌گیری ندارند. این افراد شناخت و درک صحیحی از توانایی‌ها، علایق، سلایق و ذائقه شخصی خود ندارند و بیشتر اوقات خصوصیات افراد دمدمی مزاج دچار تلاطم درونی و هیجان‌اند. 👈اطرافیان این شخص دمدمی مزاج میتوانند با مشاوره، راهنمایی و صحبت‌های مکرر شخص را به سمت تصمیم درست سوق دهند. چرا که این افراد اگر به تنهایی تصمیم بگیرند خیلی زود پشیمان شده و دچار تزلزل می‌شوند. توصیه اول من مشاوره حضوری است (مشاوران میتوانند سلیقه و علاقه شما را متوجه شوند و با مراجعه مکرر شما به آنها در شما ایجاد انگیزه کنند) البته آگه در اطرافیان خود کسی را میشناسید که میتونه به شما انگیزه بده این خودش میتونه برای شما جایگزین مشاور باشد. 👈توصیه های بعدی به شما خودتون هم سعی کنید در خودتان ایجاد انگیزه کنید.(از دست زدن به کارهایی که دلیل عقلی و شرعی ندارد پرهیز کنید) 👈 دست به کارهایی بزنید که در توان شما باشد 👈حتما برای زندگی حال و آینده خودت برنامه ریزی کن و طبق آن رویه جلو برو. اصولا بی برنامه گی تاثیرات منفی در زندگی خواهد داشت. 👈قبل از انجام هر کاری قبلش خوب فکر کن. با آگاهی کامل از توانایی هایی که داری کاری را انجام بده 👈حتماً قبل از هر کاری با افرادی که کاردان آن مطلب هستند مشورت کن و به حرفشان گوش بده 👈وقتی کاری را با آگاهی و تفکر و با انگیزه شروع کردی در میانه کار به سخنان افراد کم اطلاع و حسود گوش نده 👈در حین کار به زمزمه های درونی منفی اهمیت نده مثل ( این کار چه اثری دارد!؟ چه فایده ای برای شما دارد؟ ... 👈روزهایی که خسته هستید خود را مجبور به انجام آن کار نکنید. 👈با شمردن فواید کاری که دارید انجام میدید و اثرات مثبت آن کار در خود ایجاد انگیزه کنید. 👈نشست و برخواست های خود را سعی کنید با افراد اهل مطالعه و اهل برنامه ریزی انجام دهید 👈در آخر یک برنامه تنبیهی برای خود در نظر بگیرید. با خود شرط کنید آگه کاری را نیمه رها کردید مثلا فلان مبلغ را باید داخل صندوق صدقات بیندازد. یا چند روز باید روزه بگیرم. موفق باشید. ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
-پاسخ سلام تشکر از راهنماییتون وممنون از کانال خوبتون آقایی هستند متولد ۶۹ و خانم متولد ۷۴ ۳ ساله ازدواج کردن یه بچه ۸ ماهه دارن آقا ناراحته و میگه خانمم کارهای منزل رو انجام نمیدن و تنبل هستن ، همش باید بهش تذکر بدم ، از سر کار زنگ بزنم ، رو در یخچال بنویسم تا خانم یادش بمونه ، البته میگن بچه داریش خوبه ولی خونه داری تعطیل، مثلا گوشت میخرم میذاره فریزر بعد شش ماه یادش میفته تو فریزر گوشت بوده.تا درمیاریم میبینیم خراب شده، اصلا آمار یخچالشو نداره که تو یخچالش؛چه چیزایی هست که باید زود استفاده شه و چه چیزایی؛دیرتر استفاده بشه خراب میشه، و علاوه بر تذکر خودم هر کسی دیگه ای بهش بگه این مشکلو؛بهش برمیخوره.حتی مادرش آقا میگه با وجود اینکه خیلی تشویقش میکنم ، حتی تو کار منزلم کمکش میکنم فایده ای نداره علتشو هم که از خانم میپرسم ، میگه یادم میره و همش قول میده دیگه از این به بعد انجام میدم ولی فایده ای نداره ،دیگه جلو اقوام هم داریم ضایع میشیم و آقا میگه تمام شرایط رفاهی فراهمه براش و حتی باهم خیلی رابطه گرمی داریم اما دیگه این کارش داره دیوانم میکنه و بخدا خیلی دارم تحمل میکنم اگر پایبندی به اعتقاداتم نبود؛شاید تاالان هزار تا داستان پیش میومد، الان مشاوره میخان ؟ بنظر شما چکار کنند
به نام خدا کانال زوجهای بهشتی با سلام زندگی زناشویی وقتی لذت‌بخش است که زن و شوهر در کنار هم مسائل و مشکلات را برطرف کنند حال اگر یکی از آنها بیش از حد تنبل باشد ممکن است مشکلاتی در زندگی آنها به وجود آید. جارو کردن، گردگیری، آشپزی، شستن لباس‌­ها و اتو کشیدن، خرید روزانه برای خانه، شستن ظروف و نظافت آشپزخانه، نظافت حمام و دستشویی، کمک به حمام بچه‌ها، غذا دادن به بچه‌­ها، کمک به خواب بچه‌­ها، و . . . کارهای خانه و امور مربوط به فرزندان بسیار زیاد است 👆و برخی از آن‌ها تکراری و خسته کننده است. واقعیت این است که انجام همه­ ی این کارها از عهده یک نفر بر نمی‌آید و باید گفت وای به روزی که یکی از همسران مشارکت چندانی در انجام این کارها نداشته باشد. و به نظر من مشکل شما نیاز به بررسی دقیق تری دارد تا در درجه اول علت این تنبلی همسرتان را مشخص کنیم و بعد به سراغ راه حل و راه درمان آن برآییم. پیشنهاد اول مشاوره حضوری برای برسی دقیق تر است. و اما چند پیشنهاد کلی به شما میدم. بعضی از زن ها در دوران بارداری تنبل میشوند و حوصله کار کردن ندارند و بعد از زایمان هم به خاطر مراقبت و نگهداری از بچه بازهم ممکن است تنبلی کند و وقت کافی و حس و انگیزه لازم را برای انجام کار های منزل نداشته باشند. و این امر کاملاً طبیعی است و نیاز به صبوری و همکاری شما را دارد. مورد دیگر این است گاهی اوقات وقتی زن میبیند همسرش تمام کارها و مسئولیت هایش را انجام میدهد. کم کم این امر براش عادی میشود و این کارها را وظیفه طرف مقابل میداند و احساس مسئولیت نخواهد داشت. 👇 در این مورد شما باید سعی کنید اگر قول و قراری برای کارهای خانه گذاشته­‌اید تا حد امکان از کمک بدون دلیل اجتناب کنید. و در این مورد شاید بد نباشد گاهی اجازه دهید همسرتان عوارض انجام ندادن کارها را تجربه کند. (مثلاً اگر همسرتان شام درست نکرده به هیچ عنوان سفارش شام از بیرون را ندید البته فراموش نکنید که این کار شما نباید با اخم و داد و بیداد و زور و اجبار همراه باشد. سعی کنید به همان نان و پنیر بسنده کنید. و در این میان اگر همسرتان به خودش آمد و وقت گذاشت و شامی ساده درست کرد تشویقش کنید. و از تلاش او برای این که به قول و قرارش متعهد بوده تشکر کنید. نکته مهم دیگر این است که شما نباید از کارهایش ایراد بگیرید. آگه قرار باشه شما دايم ایراد کارهایش را بگیرید و بهش گوش زد کنید در واقع در طولانی مدت همسرتان را به انجام ندادن آن کار ها تشویق کرده آید. به جای ایراد گرفتن تشویقش کنید و در وجودش ایجاد انگیزه کنید. شما باید خواسته های خودتان را از همسرتان سر راست بدون سرزنش و نیش و کنایه و داد و بیداد مطرح کنید. و پیشنهاد آخر این است که در نگهداری از بچه بیشتر کمک همسرتان باشید تا همسرتان هم توان و وقت بیشتری داشته باشد برای انجام کار های منزل موفق باشید. ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
سلام وقتتون بخیر بزرگوار وقت مشاوره میخواستم عزیز بنده حدود ۴ ماه پیش برام خواستگاری اومد که پس از بررسی خود طرف مقابل و خانواده اش جواب مثبت دادیم و شب خواستگاری با آقا پسر کمی راجع به معیارهامون صحبت کردیم... چون پدر آقا پسر سفر کربلا در پیش داشتند قبل از رفتنشون دوتا خانواده مجدد با هم صحبت کردن و راجع به تقدینه و مراسم و... تصمیماتی گرفتن‌ و بعد به پیشنهاد ما ابتدا ازمایش خون رفتیم که بعد از گرفتن جواب ازمایش بیرون رفتیم و باز هم کمی صحبت کردیم راجع به خودمون... بیشتر صحبت ها از طرف من‌ (دختر) بود... خود اقا پسر خجالتی و کم حرف هستند... بعد از چند روز به همراه مادرها به شاه عبدالعظیم رفتیم... که اونجا هم دونفره بیرون رفتیم و یکم دیگه صحبت کردیم... برخورد آقا پسر تو سفر شاه عبدالعظیم خیلی بهتر بود و راحتر شده بود کمی... چون روز جمعه ما به شاه عبدالعظیم رفتیم خیلی شلوغ بود... از لحاظ مراقب بودن تو شلوغی آقا پسر حواسش خیلی بود... دیگه تو این مدت بیرون نرفتیم و همو ندیدیم تا روز اربعین که پدرشون از کربلا برگشتن و دیدن پدرشون رفتیم... و بعد از چند روز قرار بله برون گذاشته شد که به علت فوت اقوام نزدیک عقب افتاد... تو این مدت ما نه تلفنی نه پیامکی اصلا در ارتباط نبودیم... تو سفر شاه عبدالعظیم اقا پسر گفتن که اگر من زنگ و پیامی نمیدم حساس نشین ان شاء الله بعد از محرمیتمون... بعد از چند روز یه سری خریدهای مراسمات و انجام دادیم... (انگشتر نشون،حلقه،ساعت،سرویس طلا و...) در بعضی از خریدها آقا پسر حضور داشتند و بقیه خریدا به اتفاق پدر و مادر آقا داماد بود... بعد از اتمام مراسم چهلم و... اواسط آذر ماه بله برون انجام شد... در این مدت هم مستقیم و هم غیر مستقیم برای اینکه تا مراسم عقد انجام بشه صیغه محرمیت خونده بشه اما خانواده آقا پسر موافقت نکردن ... و بعد از شب بله برون مراسم شب چله ایی و داشتیم... از لحاظ خرید چه برای بله برون و چه برای شب چله بهترین تزئیات و هدیه را اوردن... باز هم در این مدت آقا پسر نه پیامی دادن نه تماسی داشتن و بعد از شب چله به پیشنهاد مادر دختر گفتن چون دیگه نزدیک عقدتون هست آقا پسر به دختر خانم پیام بدهند و زنگ بزنند شاید صحبتی داشته باشن بعد از یکی دو روز پسر پیام داد در حد احوال پرسی و فردای اون روز دختر به آقا پسر داد و دیگه پیامی نبود تا ۳.۴ روز بعد و مجدد دختر پیام داد و احوال پرسی کرد و بعد هم تولد اقا پسر بود که در خونه خودشون برگزار کردن و خانواده دخترو هم برای اولین بار برای شام دعوت کردن... از لحاظ احترام و برخورد و رفتار و خرید وپذیرایی و... همه چیز خوب و عالی بوده تا به الان اما موضوعی که نگران کننده است این هست که احساس میکنیم پدر خانواده خیلی تسلط بر روی آقا پسر و بقیه اعضا دارند و بیشتر هم که مخالفت برای خوندن صیغه محرمیت تا به الان بوده از طرف پدرشون بوده... (به گفته خودشون چون دخترشون چند ماهی عقد آقا پسری بودن و صیغه خونده بودن و بعد به هم خورده بوده گفتند که ما از صیغه خاطره بد داریم) و موضوع دوم که باعث نگرانیم هست اینکه تو این چند ماه آقا پسر هنوز ابراز احساساتی نکرده به قول گفتنی انگار اختیار دارش پدرش است.. عذر میخواهم که پیام طولانی شد توضیحاتو دادم که ان شاء الله بهترین راهنمایی و راهکار را برامون ارائه بدین... (بنده تک فرزند هستم و آقا پسر هم یک خواهر دارند که ازدواج کردند و اینکه هر دو خانواده همشهری و از خانواده های قدیمی شهر هستیم) ممنونتون میشم راهنمایی های لازم و انجام بدین برامون سنمون رو فراموش کردم بنویسم دختر:۲۰ پسر:۲۵ شغل پسر :۵ سال نیروی انتظامی بودن و نزدیک یک سال هست در داروخانه مشغولن
کانال زوجهای بهشتی به نام خدا با سلام عزيزم نامزدیتان مبارک باشه ❤️ و انشاءالله خوشبخت بشید ❤️ ببنید دخترم به نظر من نگرانی و حساسیت شما نسبت به پدرش بی مورد است و نباید با این سرعت دیدگاه خودتان را نسبت به خانواده همسر و پدر همسرتان منفی کنید. و جلوش جبهه بگیرید و تصمیم بگیرید که (همسرتان متکی به پدرش است...) باید کمی بذارید رفت و آمد ها بیشتر شود تا بتوانید در این ارتباط قضاوت کنید. عزیزم چرااااا از نگاه مثبت به این قضیه نگاه نمیکنید! مثلاً چه خوب است که همسرم یه حامی محکم مثل پدرش را پشتش داره وقتی پسرش را دوست داره و حواسش بهش است پس قطعاً عروسش را هم دوست داره و در آینده در مراحل سخت زندگی و مشکلات زندگی حامی بزرگی مثل پدرشوهر پشتمان است که باعث میشه زمین نخوریم.) عزیزم تو زندگی زناشویی همه افراد مشکلاتی است (مالی، اقتصادی، اخلاقی،اجتماعی، سیاسی. و...) و کمک بزرگترها و استفاده از تجربیات آنها خیلی میتونه در این راه کمک شما کند. نکته دیگه این که این طور که مشخص است پدر شوهر شما خیلی حواسش به زندگی و آینده بچه هاش است و این کاملاً طبیعی است و وظیفه هر پدر و مادری است که حواسشان به انتخاب و تصمیمات و زندگی فرزندانشان باشند. چون همه والدین آرزویی جز خوشبختی بچه ها را ندارند و وظیفه خودشان میدانند تا در تمام مراحل زندگی یاریشان کنند تا خوشبخت شوند. (دید مثبت= همسرم از خانواده محترم و با اصل و نسب و پدر و مادر داری است و از خانواده های از هم گسسته ای نیست که پدر و مادر و فرزندان هیچ اهمیتی به یکدیگر و سرنوشت یکدیگر نمیدهند) آگه میگید برای خواندن صیغه محرمیت حساسیت به خرج میدن این امر هم طبیعی است بالاخره دو خانواده مختلف با عقاید و اخلاقیات مختلف میخوان باهم رفت و آمد کنند و شرط عقل است که محتاطانه جلو برن و این برای شما هم بهتر است شما در این فرصت میتونید شناخت بیشتری روی همسرتان داشته باشید و تصمیم نهایی مناسبی برای زندگی آینده بگیرید. همسر شما ۲۵ سال داخل این خانواده با عقاید و رفتار این خانواده بزرگ شده و تربیت شده و کار درستی میکنه به نظر پدرش احترام میذاره و طبق عقاید خانواده برای ازدواج قدم برداشته. ودر ارتباط با تماس تلفنی و پیامک و رابطه و.. در ارتباط با دوران قبل از محرمیت هم تماما حق با خانواده همسرتان است (من فکر میکنم هر دو خانواده کمی از نظر اعتقادی با هم متفاوت باشید) که این امر هم طبیعی است و فقط نیاز به صبوری و سازش داره. در ارتباط با مشکل ابراز احساساتی که بیان کردید ببنید عزیزم شما تاره باهم آشنا شدید و این شرم و حیا و خجالت کشیدن ها طبیعی است و با گذشت زمان کاسته میشود و رفت و آمد ها زیاد میشود باید صبوری کنید تا شعله عشق در هر دو شما فوران کند آنوقت هر دو شما بی تاب هم خواهید شد. در آخر کلام یک نکته مهم را باتوجه به مسائل ذکر شده در بالا براتون میگم. عزیزم اگر در طی زندگی دیدید که حمایت ها و دخالت های پدر شوهرتان در زندگی شما زیاد است و به جای رفع مشکلات برعکس باعث بروز مشکلات در زندگی شما شده است. حواست باشه در این موقعه با سیاست رفتار کنی بدون بی احترامی و دلخوری با پدر شوهرت و یا همسرت طوری رفتار کنی که دخالت ها را کمتر کنی مثلا وقتی پدرشوهرت در بعضی از مسایل زندگی شما تصمیم گیری میکنه میتونی به همسرت بگی عزیزم تصمیم پدرت خیلی محترم و عزیز است و چه خوب است که به فکر من و تو است و چه خوب است که چنین پشتیبانی داریم و میتونیم از تجربیات و نظراتش در زندگی استفاده کنیم... اما نظر من هم در مورد این مسئله این است حالا به نظر شما کدام نظر بهتر است تا در زندگی همان را اجرا کنیم و زندگی موفق و با عشقی داشته باشیم؟... موفق باشید
-پاسخ سلام ببخشیدمن یه مشکلی داشتم همسرم با اینکه مذهبی هست ولی یه مدتی نماز نمیخونه من خودم خیلی به نماز حساس هستم هر وقت ازش میپرسم نمازتو خوندی به من دروغ میگه خوندم ولی من مطمئنم چون جمعه ها با هم هستیم و من دیدم که نمازش رو نخونده این باعث شده روابطمون سرد بشه حتی رابطه عاطفی وجنسی چی کار کنم ممنون از راهنماییتون
سرکار خانم شمس باسلام درواقع ایشون به خاطر استرس اضطرابی که بابت وضع بد اقتصادی داره یه جورایی دچار افسردگی شده وبه همین دلیل هم به خواب پناه میبره وحتی دیگه میل جنسی هم نداره برخلاف ظاهر خشن واناناسی که مردان دارند از درون دارای روحیه ای حساس هستند وخیلی چیزها روی جسم و روح آنها میگذارد ودر اینگونه وقتها بهتره که خانم به معنای واقعی لتسکنوا الیها باشند وبه همسر خود آرامش و دلگرمی بدهند وخود مزید بر علت نباشند میدونی که بندگی کردن هرکس ویژه خودش هست همانگونه که خود خداوند در قرآن میفرما ید ولاتزروا وازرتاً وزر آخری گناه کسی را بر عهده دیگری نمی گذاریم وهر کس مسئول اعمال خودش هست البته ما وظیفه داریم که امر به معروف کنیم ونهی از منکر در حد تلنگر پس وقتی میگه خوندم لطفا دیگه تجسس نکن که براش امری عادی بشه و ابروی خودش رو از دست رفته بدونه بگو من افتخار میکنم به اینکه همسرم اهل تقواست اگه گفتم از بابت یادآوری بود قبول باشه همین که فکر کنه شما با تقوا میبینیش خودش رو وادار به حفظ ظاهر میکنه و انشاالله مددی میشه تا دوباره به سوی تقوا بده اما لطفا سرکوفت نزن برخورد بد نداشته باش سخت گیری نکن واو را تحت فشار نده چون نتیجه عکس می گیری وخدای ناکرده فضای خانه را متشنج میکنید و باعث دوری لجاجت وخدای ناکرده طلاق عاطفی میشه لطفا صبوری کن وبا مهربانی مسئله رو حل کن حتما در خانه گفتگوی بین همسران باید باشه دلخوشی باشه غرغر نباشه تا حال روحی همسرت بهبود پیدا کند وخدای ناکرده افسردگی حاد بشه لطفا دافع نباشید جاذب باشید وبه خدا توکل کنید واز او در خواست کنید تا در این وانفسای آخر الزمان همه ما در مسیر هدایت باشیم ان شا الله . ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
با سلام و تشکر از کانال ومشاوره های خوبتون من ۱۹ سالمه شوهرم بهم خیلی گیر میده مثلا سرحجابم همش بهم میگه حجابتو درست کن یا حتما باید چادر سرت کنی حتی اگر مانتوم خیلی بلند باشه به هیچ عنوان نمیذاره، باید چادرم سرم کنم درحالیکه اطرافیان بهم میگن بقیه که چادر ندارن اینجا هم نامحرمی نیس تو ام راحت باش یا جلوی جمع یه تار موهام بیرون بیاد صداشو بالا میبره میگه زود چادرتو سرت کن اصلا نمیذاره راحت باشم در حالیکه من هواسم نیس اون غر میزنه و این کارش برای چه مهمونی چه بیرون که باهم میریم هس فقط دیگه نمیدونم چیکار کنم انقد رو این قضیه حساس نباشه لطفا راهنماییم کنید که چیکار کنم حساسیتش روی این موضوع کمتر بشه و منو جلو جمع ازرده خاطر نکنه؟؟ همسرم ۲۳ سالشه ۴ ساله عقدیم نحوه اشناییمونم که ما شب خواستگاری همو دیدیم بله از اولم همینجوری بودن از لحاظ اعتقادی فرقی نداریم فقط اون یه کم مذهبی تره نسبت ب بقیه هم اینجوریه ولی من خیلی زیاده برا من دیگه فوران کرده منم بهش گوش میکنم هرکاری بگه همون موقع انجام میدم ولی خوب بعضی وقتها هم ناراحت میشم ممنون میشم که راهنماییم کنین
مشاور محترم کانال زوجهای بهشتی به نام خدا با سلام عزيزم به نظر من بهتر است به دور از بحث و جدل با کمال احترام و محبت بشینید با همسرتان صحبت کنید و تمام نظرات و خواسته هایی که نسبت به رفتار و پوشش شما داره را ازش سوال کنید (دقیقا دوست داره شما در جمع چه پوششی داشته باشید؟ در جمع نامحرم؟ در جمع محرم ها؟ در خیابان؟ و...) از شما چه انتظاراتی داره؟ چی خوشحالش میکنه و چه رفتاری ناراحتش میکنه؟ و هر مورد دیگری که فکر میکنی اذیتت میکنه را ازش سوال کنی. مورد هایی که از همسرت میبینی و ناراحتت میکنه را براش بازگو کنی. و اگر فکر میکنی نمیتونی به نظر و خواسته همسرت احترام بذاری و نظر دیگران برای شما مهم تر از نظر همسرت است و قادر نیستی اونی باشی که همسرت میخواد ( این رابطه را ادامه نده) (چون همسرت تغییر نخواهد کرد زیرا تمام خواسته هایی که همسرت از شما داره کاملاً معقولانه است و تماما به نفع شما است و به خاطر خود شما است) (این شما هستید که باید کمی تغییر کنید تا این خواسته های همسرتان از شما برای شما آزار دهنده نباشد. دخترم وقتی همسرت دوست داره شما چادر سر کنید این به صلاح شماس قطعا بهتر از شما خوب و بد را میدونه به نظرش احترام بذار با کمال عشق و محبت چادر را بپذیر نه با زور و اجبار. دخترم وقتی در جمع نامحرم هستی بیشتر حواست به حجابت باشه تا خدایی نکرده موهات پیدا نشه تا همسرت بخواد به شما گوش زد کند بهتر است خودت به این موضوع رسیدگی کنی قبل از اینکه همسرت بخواد بهت تذکر بده (وقتی شما در جمع رعایت حجاب را داشته باشی چرا باید همسرت بخواد در جمع به شما تذکر بده؟!) (در این مورد اول از همه که خودت باید توجه خودت را بیشتر کنی تا حجابت را رعایت کنی دوم اینکه اگر همسرتان تذکر داد خیلی نرم و آهسته بهش بگید چشم همسر عزیزم ممنون از اینکه به فکرم بودی و بهم تذکر دادی خودم حواسم نبود خیلی ممنون از اینکه به فکرم هستی و مراقبم هستی... نکته مهم دیگر این است که شما باید به نظر همسرت احترام بذاری نه نظر اطرافیان. وقتی اطرافیان به شما میگن چادر دربیار و... شما با اعتماد به نفس کامل باید به خواسته ی همسرت گوش کنی نه خواسته و نظر دیگران... یعنی سخن و نظر دیگران برات اهمیت نداشته باشه. کلام آخر سعی کن تغییر کنی، اعتماد به نفس خودت را بالا ببر، اعتقادات خودت را تقویت کن، به نظر و خواسته همسرت احترام بذار (خواسته هایی که از شما داره کاملاً معقولانه است و به صلاح شماس)، به نظر دیگران اهمیت نده موفق باشی. ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
سلام من ۳۳ساله وشوهرم ۳۷ ساله وپسره عمومه و۱۲ازدواج کردیم و۳تادختر داریم یکی ۱۱ساله دومی۴ وسومی ۲ساله کارش مغازه داری ومن خانه داری وخونه خودمون نشستیم وشوهرم وضعش خیلی خوبه وچهارتا خونه داره ونصف انوبوس مغازیه که توش کار میکنه ماله باباشه واجاره میده وکل خرجوشون هم زیرکی میده وخرج خونه وخرید خونه میخره خودش اما خرج خودم ودخترم نمیده اصلان حتی اگه بده ماهی پنجاه الا ن تواین گرونی پنجاه حتی شلوار برا خودم نمیاره دوست دارم به خودم برسم لباس نو بپوشم واریشگاه برم هیچی نمیده این خسیسی ازاون روزی که باهاش نامزد کردم فهمیدم اما جدی نگرفتمش اما الان نه دخترم داره بزرگ میشه خرجش داره زیاد میشه ودوتا دختر کوچیک هم دارم بیشتر درگیر شدم همش با هم دعوا داریم واگه حرفمون شد زود میره تو گوشه خانوادش میزاره هر کاری میکنم نمیتونم حقم ازش دربیارم نمیدونم چکار کنم ودست بزن هم داره اگه حرفی بین من خودش شد منو میزنه جلو دختراش میتونی کمکم کنید که چجوری ماهیانه ازش خرجی بگیرم بدون درد سر وبا سیاست ونه جنگ ودعوا ممنون از لطفتون
سرکار خانم شمس سلام عزیزم ممنون که با کانال ما همراهی میکنی وبه خاطر اعتمادتان سپاس خانومی معمولا در ازدواجهای فامیلی به خاطر شناختی که از هم دارند یه مقدار توقع بالا تره و دوست دارند که طرف مراعات حالشان رو بکنه به همین دلیل خیلی از خواسته ها نادیده گرفته میشه وبه جورایی عادت میشه اگه گذشته از اینها خیلی مهمه که ما با طرف مقابلمان چطوری حرف بزنیم یا چطوری بر خورد کنیم تا باز خورد خوبی داشته باشه اگه خانم هی همه اش ارد بده باید برام اینو بخری یا اونو بخری ویا این کار رو بکن این کار رو نکن مسلم نتیجه خوبی نمی گیره ویا اگه همه اش طرف رو بکوبه وبا دیگران مقایسه کنه که ببین فلانی برای زنش چکار میکنه و چی میخره وکجا میبره در واقع داره متهمش میکنه به بی عرضه بودن و ناتوانی و همسرش رو سر خورده میکنه و دیگه دست و دلش نمیره که کاری برای همسرش انجام بده وقتی کارهاش به چشم خانم نمیاد ومدام غر میزنه ومیناله وقدر دان زحماتش نیست مسلم دیگه کاری براش انجام نمیده وقتی هنوز از در وارد نشده خانم شروع میکنه به غر زدن و گلگی کردن ودستور دادن خب مسلم که اقا هم میره توی لاک دفاعی ودست بزن پیدا میکنه و حرمت مادر جلوی چشم فرزندانش شکسته میشه وخاطرشون مکدر..... خانم گلم مرد وظیفه داره که برای خانم خانه واثاثه منزل رو در حد شان خانم تهیه کند خوارکش رو بده دودست لباس زمستانه ودودست تابستانه تهیه کرده و اگه خدای ناکرده مریض شد حتما دکتر ببره اگه همه این کارها رو انجام میده وبه شما محرومیت نمیده خب وظیفه اش رو خوب انجام داده حالا اگه پولی هم نده خطایی نکرده چون همه نیازهای شما رو فراهم کرده مطمئن باش که با دعوا ومرافه هم ره به جایی نمیبری شنیدی که میگن شکر نعمتت افزون کند؟آیا تو بابت زحماتش شاکر بودی؟آیا قدردان چیزایی که برات تهیه میکنه وزحماتش بودی؟تا رغبت کنه بیشتر برات انجام بده؟!میبینی که این عمل خود ماست که باعث چنین عکس العملهای میشه پس مراقب باش که چی میگی و چطوری میگی شما هر خواسته ای داری به همسرت بگو عزیزم دلم میخواد فلان چیز رو داشته باشم امکانش هست آیا؟ عزیزم ممنون که به خاطر ما اینهمه زحمت میکشی تا ما کمبودی نداشته باشی من افتخار میکنم به همسری مهربان و زحمت کش که همه جوره حواسش به ما هست من ازاینکه خدا شما رو قسمتم کرد واقعا خدا رو شاکرم فکر میکنی اگه شما اینجوری حرف بزنی دیگه جایی برای جر و بحث باقی میمونه ؟ آیا همسرت روی شما دست بلند میکنه؟ اگه وقتی ایشون خونه میاد به استقبالش بری خستگیش رو بگیری ازش با ابی یا شربتی پذیرایی کنی و سکوت کنی تا استراحت لازم رو داشته باشه آیا دیگه کنتاکی پیش میاد گل من خداوند در قرآنش میفرما ید من از جنس خود شما برای شما جفتی آفریدم که به واسطه آن به آرامش برسید ... حالا آیا شما به معنای واقعی آرامش دهنده هستی یا خدای ناکرده ستاد سلب آرامشی اصلا یه چیز دیگه بانو خودت رو جای همسرت بذار و ببین اگه ایشون دقیقا رفتار شما رو داشته باشه خدایی کاری براش انجام میدی مسئله دیگه اینکه شما خودت مادری و زحمت مادر برای فرزند رو چشیدی آیا اگه بعدا فرزندانت برات کاری انجام بدن ،چیزی بخرند ،ویا اصلا بخواهند خرج شما رو بدن آیا همسرشان باید بگه چرا ؟ به دستور خداوند فرزندان وظیفه دارند که به والدین خود خدمت کنند ودر صورت نیاز خرج آنها را بدهند به گونه ای که غرور آنها زیر سوال نره وبدونه منت پس لطفا خودن رو به عنوان مانع بین همسرت والدینش قرار نده چون خودت از چشم میافتی اتفاقا یکی از کارهایی که میتونه محبت همسرت رو جلب کنه رسیدگی به خانواده اوست و توجه به والدین او خصوصا مادرش که مادر توهم محسوب میشه پس لطفا حسادت رو کنار بذار ویه کم زندگی رو آروم کن وبه این فکر کن که خیلی زود دیر میشه و فرصت ما اندک پس خوش باش و الکی زندگی رو تلخ نکن ایشون چیزی کم نمی گذارند پس نا سپاسی ممنوع گلم خوشبخت باشی ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝