eitaa logo
💖زوجهای بهشتی💖
15.1هزار دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
410 فایل
ادمین سوالات احکام 👈 @Fatemeh6249 مدیر👈 @fakhri62 تبادلات👈 @Fatemeh6249 چالش👈 @Fatemeh6249 کپی ازهر پست کانال بافرستادن سه صلوات آزاداست ✔ ❌کپی ازاسم کانال وآیدی کانال درشبکه های مجازی و سایت های مختلف ممنوع است❌
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ٠
4_5902010570579641554.mp3
2M
قلم زبان و بیان عقل و معرفت انسانهاست قلم‌ بیانگر فكر، فرهنگ‌ و هویت‌ ملتهاست‌ قلم زبان دوم انسانهاست... روز قلم، مبارک باد🌹 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
بوسه هایت طعم عجیبی میدهند طعمی بین بهشت و زندگی... ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
❤️ تو مال منی ❤️ اخم های تو بالا ترین لذت دُنیاست ای بَهانه ی تَمام لوس شدن های مَن!! ""دوستــ💖ـت دارم"" ‌‌‌❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
لذت دنیا داشتن کسی است که دوست داشتنش حواسی برای آدم نمی گذارد...💖 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
رسانه هایی در عالم میخان فساد رو منتشر کنند که نتیجه ش همین اوضاعی میشه که میبینیم ، بچه های فلسطینی و لبنانی که قطعه قطعه میشن ، ریشه هاش اینجاست . ریشه این بمبارانها و کشت و کشتار ها کجاست ؟ کرور کرور اروپاییها مالیات میدن به اسراییل برای اینکه اسراییل انقدر جنایت بکنه ، مردم اروپا و بقیه جاها مردند ؟ چرا قیام نمیکنند ؟ آقا تو داری با پول ما این جنایتها رو میکنی ، انسانهایی که تو اروپا زندگی میکنند مسخ شدند با چی مسخ شدند؟ با فیلمای هالیوودی که یهودیا براشون ساختند . به پسرها یاد دادند جلوی باباهاتون بی ادب باشید . زنها ، جلوی مرداتون بی ادب باشید . مردها ،جلوی باباهاتون بی ادب باشید . دخترها ، جلوی پدرومادرهاتون بی ادب باشید . جلوی درو همسایه بی ادب باشید یه مدت بشین پای فیلمای هالیوودی ببین چقدر بی ادب میشی . صدا و سیمای ما نمیخاد فیلم مذهبی بسازه ... ، به بچه های مردم ادب یاد بده . دستورات دینی میگه ، پسر میخاد با پدر راه بره ... زیاد عقب نمونه ،که بابا مجبور بشه بگه : پسرم ، تندتر بیا ، عاق میشه . ✅ ازبابا جلو نزنه ، که پدر بگه پسرم وایسا ، دارم از نفس میفتم . عاق میشه . ✅ همراه پدر راه نره ، یعنی من اندازه تو شدم ، عاق میشه . ✅ 👈پسر با پدر میخاد راه بره یک قدم عقبتر از پدر راه بره ، یعنی ، من زیر دست توام ، من غلام توام . امام باقر (ع) میفرماید : من با پدرم در یک ظرف غذا نمیخورم . چون میترسم لقمه ای رو که من میخام بردارم ، همون لقمه رو بابام بخواد برداره ، من ناخوداگاه اون لقمه رو برداشته باشم عاق بابام بشم . کسی که بی ادب شد از آدمیت خارج میشه و این بی ادبی باعث بی ادبیهای مهم تری میشه . خانواده ها از هم میپاشه بخاطر این بی ادبی یه مدت ادب رو در همه ی موارد رعایت کن تا بتونی نماز مودبانه بخونی . ✅ امتحان کن . 👌✅ ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
برای همسری ارسال کنید 👇👇 عشقم کار پیدا کردم شرایطش خوبه😍😉 دوباره در یک پیام دیگه ارسال کنید 👇👇 شرایط کار در موسسه 👌بدون مرخصی 👌وقت استراحت نداره 👌حقوق نداره فی سبیل الله 👌بیمه نداره 👌ترفیع و پست و مقام نداره 👌اگه وارد بشی استعفا نمیتونی بدی 👌اخراجم نمیشی تو این کار 👌باز نشسته ام نمیشی 👌اسم کارش:👇 😍عاشق تو بودنه😍 اجازه هست خانومت بره سر این کار ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
👧آقاییـ؟😒 👦هومـ؟😻🙊 👧خیلیـ ☹️ 👦عهــ چــرا ؟😐 👧امروز نگفتی داریـ😖 👦مگهـ بایـد بگمــ؟😟 خودتـ میدونیـ دارمـ کهـ❤️ 👧نمیخوامـ همیشهـ بایـد 😠 👦چشمــ☺️ دوســــتــــ دارمــ 😛❣ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
اگر توانایی حذف یک کلمه از دنیا رو داشتی اون کلمه چی بود؟ ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تداراکات یکی از بانوان با سلیقه ی کانال زوجهای بهشتی برای تولد عشقش👆😍 احسنت به این بانوی با ذوق👏 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
چه مطالبی بیشتر دوست دارین براتون بزاریم؟؟ و هم دارین بگین لطفا😊 به آیدی زیر👇 @FAKHRI62 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از آرشیو
سلام خودم 24 همسرم 32 هر دو فوق دیپلم هستیم و فرزند نداریم مستقل زندگی میکنیم نحوه آشنایی مون هم فامیلیم و همسایه خداراشکر از اول مشکل خاصی نداشتیم تقریبا چهار ساله ازدواج کردیم که اجاره نشین بودیم دور از خانواده هامون ،مادر شوهرم اینا و مامانم اینا تو یه خیابونن یعنی همسایه ان،پدر شوهرم به ما زمین دادن پیششون تا خونه بسازیم اوایل راضی نبودیم هردومون و دنبال خرید خونه جای دیگه بودیم که جور نشد و الان مشغول ساخت و ساز خونه ایم همونجا، ولی الان همش فکرم مشغول اینه که میتونم پیش خانواده همسرم و خانواده خودم جوری زندگی کنم که دخالت نکنن یا مشکلی پیش نیاد ،مادر شوهرم خیلی کنجکاون تو رفت و آمدهامون بیرون رفتنامون همش دنبال سین جیم کردن هستن و حالا چند ماه دیگه که قراره بیام نزدیکشون این افکار اذیتم میکنه نمیدونم میتونم زندگی آروم اوایل ازدواجمو داشته باشم یا نه،همسرمم میدونه این چیزارو تمام سعیشو کرد جای دیگه بریم که نشد انگار قسمت نبود،خلاصه از آیندمون میترسم چیکار کنم یکم آروم بگیرم برا بچه دار شدن اقدام نکردیم هنوز از این هم میترسم خدای نکرده مشکلی داشته باشیم چون نزدیک خانواده هامون هستیم از حرف و حدیثاشون خیلی میترسم،کلا انرژی بدی به زندگی کردن اونجا دارم شاید خیلیم خوب باشه ولی آروم و قرارمو گرفته نمیدونم شاید من زیادی حساسم فقط کمکم کنین چون با این افکار شبا خواب ندارم سرکارخانم سلام خدمت شما دوست عزیز . خدا رو شکر که فرمودین زندگی خوبی دارین ودوتا خانواده خوب .ولی ازاین میترسین که اگر نزدیک برین به مشکل برمیخورین .ولی من شما قول میدم که اگر شما بتو نید خوب مدیریت بکنید اتفاق خاصی نمیفته بلکه خیلی هم خوب میشه .اصلا نگران نباشید اینها وسوسه های شیطان هست به خدا پناه ببرید .سعی کنید وقتی منزل جدید رفتین ارتباطاتتون رو کنترل کنید نه افراط ونه تفریط .باهمسرتون هماهنگ باشید اگر مسئله ای لازم هست گفته نشه اگر نگید کسی متوجه نمیشه واز اینکه همسرتون با شما همراه هستن مطمئن باشید که موفق میشید اگر خودتون این اجازه رو ندین که دخالت کنند مطمئنا کاری پیش نمیره .پس این منفی بافی ها رو از خودتون دور کنید رفت وامدهاتون رو مدیریت کنید وبا قاطعیت وحساب شده در کمال احترام به بزرگترها موفق میشوید فقط از منفی بافی فاصله بگیرید که همه مسائلی که گفتین در ذهن شماست واگر کنترل کنید به واقعیت هیچ وقت تبدیل نمیشه بر عکس ی توفیقی حاصلتون شده که با خدمت به بزرگترها واحترام به انها خداوند موفقیتهای بیشتری براتون رقم میزنه انشاءالله .با آرزوی موفقیت برای شما
هدایت شده از آرشیو
سوال سلام، من در واقع دوست دارم در مورد شخصيت خودم،توانايي هام و رفتار هاي مثبت و منفي ام بيشتر بدونم در مورد اندازه استعداد هام و ضريب هوش خودم 35ساله ام ، ليسانس، مجرد شغل يكنواختي ندارم، در اصل بيكارهستم يه مدت زياده احساس بي فايدگي و هيچ و پوچ بودن دارم ، هيچ چيزي خوشحالم نميكنه ، حتي يك نفر هم نيست كه احساس كنم به حرفايي كه من ميخندم اونم بخنده ، و چيزايي كه من ناراخت ميشم نارحت شه از هيچ هنري هم احساس لذت نميكنم انگار فقط براي نفس كشيدن زندم دست ب طلا ميزنم سنگ ميشه هر كاري هم شروع كردم دير يا زود به نابودي ميرسه تنفر ديگران رو هم تو چشاشون ميبينم اما هيچ كاري نميتونم بكنم ديگه به اين نتيجه رسيدم كه شايد واقعا من جزء ادماي استثناء يم ، براي همين ميخاستم ضريب هوشيم رو بدونم سرکارخانم سلام خدمت شما دوست عزیز . فرمودین مجرد وتحصیلاتتون لیسانس هست واحساس پوچی تازگیها بهتون دست داده .خدمت شما عرض کنم که عزیزم چرا نا امیدی، وقتی که میتوانی به خداوند که این همه نعمت به شما داده امید وار باشی نا امید بودن اصلا کار پسندیده ای نیست شما که تا لیسانس تونستین درس بخونید معلوم هست قابلیتهای زیادی دارید فقط خودتون رو دست کم گرفتید اعتماد بنفس خودتون رو تقویت کنید وهمه ی مسائلی که گفتین منفی بافی هست پس بهتر به جای اینکه نیمه خالی لیوان رو ببینید به نیمه پر ان که خداوند سلامتی به شما عطا کرده که تونستین درس بخونید وبقیه موارد فکر کنید. برای رفع این حالت: ۱-ایمانتون رو تقویت کنید ۲-برنامه ریزی منظم کنید برای کارهاتون وتا اخر ادامه بدید ۳-به نمازاول وقت ونماز شب اهمیت بدید سعی کنید روزانه مقداری قران بخونید ودر معانیش تفکر کنید .شب زنده داری وسحر خیزی برای انسان شادی وشعف به ارمغان میاره وافسردگی دل رو از بین میبره . ۴-سعی کنید با افرادی که انرژی مثبت انتقال میدن نشست وبرخواست داشته باشید از افرادی که به شما احساس نا امیدی میدن دوری کنید ۵-در اجتماع حضور داشته باشید مسجد برید .جلسات اخلاق برید وجمعهای دوستانه خوب حتما شرکت کنید روایت داریم از علی علیه السلام که عاجز ترین مردم کسی هست که از بدست اوردن دوست عاجز بماند واز او عاجز تر کسی هست که دوستان بدست اورده رو از دست بده ۶-این رو بیاد داشته باشید که نا امیدی یکی از گناهان بزرگ هست امیدتون به خدا باشه .ودر مورد ضریب هوشی من شما قول میدم که شما فرد باهوشی هستین فقط یکم شرایط محیط وخودتون باعث شدین این حالت در شما پیدا بشه که با امید به خدا وتوسل به اهل بیت انشاءالله برطرف میشه . البته خدمت شماهم عرض کنم که اگر واقعا تست شخصیت شناسی وتست ضریب هوشی و... میخواهید باید حضوری به یک مرکز مشاوره مراجعه کنید فرمهایی هست که باید به سوالات مختلف پاسخ بدین تا براساس اونها تشخیص داده بشه که مثلا شما درون گرا هستید یا بیرون گرا یا کمال طلب هسید وغیره ... با چند تا سوال نمیشه تشخیص داد وآن هم از طریق مجازی موفق و موید باشید
بی حال دراز کشیدم رو تخت و خیره شدم به سقف. دقیقا روی محوطۀ تخت آینۀ بزرگ سر تا سری بود. موجودی که میدیدم پیژامه صورتی تنش بود و خسته روی تخت بزرگ دونفره که روتختی سرخ داشت دراز کشیده بود و ساق پاهاش از تخت بیرون تو هوا آویزون. صورتی لباسش مثل زخمهای روی تن سینان بود اما رو تن تخت... انگار تازه می فهمیدم چرا ادنان خیلی به خودش نگاه میکنه... انگار داری فیلم میبینی... شاید برای همون میتونه طولانی مدت توی من بمونه و پدرمو دربیاره... حواس آدم پرت میشه...مخصوصا وقتی باورت نمیشه اتفاقی که داره می افته واقعیت داره. شاید بهتره منم از این به بعد از همین متد برای رفتن و غیب شدن استفاده کنم. رو گلوی دختر تو آینه آثار کمرنگ کبودی می بینم. پای چشمش رد یه زخمه که میخوام بگم بهش میاد. قیافه اش رو یه جوری جذاب میکنه. انگار گریه کرده. چشمهاش خیسه و دماغش قرمز. موها و شونه های یه مرد رو میبینم که کنار تختش حرکت میکنه و میاد کنار دختره میشینه رو تخت. اونم دراز می کشه. حالا میتونم صورت اونم ببینم. اونم خیره شده به دختر تو فیلم. انگار برای اولین باره که داره می بیندش. کمی بعد مرد دستاش رو می ذاره زیر سرش و زانوهاش رو جمع می کنه رو تخت و خیره میشه به خودش. از نگاهش میفهمم ابروهاش به هم نزدیک شده انگار که داره فکر میکنه. مرد تو فیلم میگه: - به ادنان میگم آینه رو از تو اتاقت برداره فعلا... اتاقتم باید عوض کنم... نگاهتو تو آینه اصلا دوست ندارم... انگار اینجا نیستی. نگاهم رو می ندازم تو نگاه مرد تو فیلم و شونه بالا می ندازم. حرف هاش برام مهم نیست. هیچ چی برام مهم نیست. در عوض به صورت مرد نگاه میکنم. خیلی از دختره درشت تره. - سینان؟ به نظرت مرده چی کار می کنه؟ - منظورت رو نمی فهمم. - شغلش چیه؟ - اوایل تو رشتۀ پزشکی درس میخوند اما بعدش یه دفعه تصمیمش عوض شد و رفت پلیس شد! - چرا؟ - چه میدونم؟ شاید کم آورد... شایدم با مردن دخترش و زنش با روحیات واقعی خودش یه دفعه آشنا شد. مرد تو فیلم سرش رو برگردوند سمت دختره. نگاهش یه جوری بود. اولین بار بود همچین نگاهی میدیدم. بعد هم از تو فیلم خیره شد به من. بازوشو گذاشت زیر سر دختره. - به نظرت دخترش واقعا مرده؟ یا مثل مامان و بابای من یه جنازۀ الکی نشونش دادن؟ - دو تا جنازه... فکر می کنم زنش واقعا مرده هرچند دخترش رو دقیق نمیدونم که واقعا مرده یا نه... یادمه دخترش رو خیلی دوست داشت... چون معلومه بعد از اون همه چی به هم ریخت براش... بعد این همه سال برای اولین بار دارم میبینمش. -خوش به حال دختره... انگار مرده خیلی دوستش داشته... ای کاش یکی هم بود که منو دوست داشته باشه. مرد از تو آینه لبخند محوی بهم زد و رفته رفته لبخندش پررنگتر شد.و با همون لبخند جواب ای کاش منو داد: - یکیش فاطماس که دوستت داره... میدونم که داره... خیلی وقته میبینمتون که چطوری موهاتو شونه میکنه... چطوری ناز و نوازشت میکنه... اما عجیبه که برات خوشحال میشم ومثل قبل دلم نمیاد بزنمش یا اذیتش کنم... شاید چون گاهی فکر میکنم... به نظرم اینجا آوردنت اشتباه بود... باید از اول می آوردمت پیش خودم و بال و پرتو کلا میچیدم که اینجوری نشه اما گفتم شاید محبت فاطما تو رو به اینجا گره بزنه... حالا میبینم که اشتباه کردم... از همون اول باید خودم می گرفتمت زیر پر و بال خودم و درست و حسابی از حال و هوای بیرون مینداختمت... ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
بی توجه به حرفاش از تو آینه پرسیدم : - زن و دختره برای چی مردن؟ اما انگار فیلم تموم شده بود. دوباره خودم شده بودم چون مرد تو آینه دختره رو با خودش برد. با یه حسرت خاصی گفت: -اینجا به هیچکس دل نبند... نه اینجا... نه هیچ جای دیگه تو زندگیت... دل بستن آخرش شکستن و تباهیه... مثل من که عاشق شدم و... عشقم که بهم خیانت کرد. اما از بعدش دیگه چیزی یادم نمیاد... نگران نباش... تو هم کم کم یادت میره. منو برد تو یه اتاق خیلی ساده. برعکس اون اتاقی که قبلا توش بودم. با گفتن الان بر میگردم منو تنها گذاشت و رفت. بعد از رفتن سینان بلا تکلیف نشستم رو تخت گردی که وسط اتاق بود تا برگرده. تنها شباهت دو تا اتاقا با همدیگه نداشتن پنجره بود. دیوارهای اینجا از سقف تا نصفه قرمز جگری بودن و از نصف به پایین و کف مشکی. رنگاش باعث میشد سردرد بگیرم. تصمیم گرفتم که فقط به قرمزش نگاه کنم. تخت گرد و مشکی چرم هم که من روش نشسته بودم وسط اتاق. دراز کشیدم روش و یه چند دقیقه ای به سقف نگاه کردم تا آروم بشم. دوباره نشستم. از در که می اومدی تو رو دیوار سمت راستت یه در چرمی مشکی با طرح فرو رفته که احتمالا به جای دیگه ای راه داشت به چشم می خورد. سمت چپ هم یه کمد دیواری نسبتا بزرگ. بی اختیار بلند شدم و رفتم و در کمد رو باز کردم. تو کمد پر از لباسهای مختلف بود. یه سریهاشون هم چرم. اونایی که چرم بودن کنار همدیگه سمت چپ کمد آویزون شده بودن. بهشون که دست کشیدم حس چندش بهم دست داد. راستش خیلی از جنسشون خوشم نیومد. یه جوری بود. خیلی سریع رفتم سراغ اون یکی لباسا. اغلبشون کاستوم بودن. پرستار... روپوش دکتر و لباسهای فرم مشاغل مختلف... اینا مال منه یعنی؟ باید بپوشمشون؟ چندشم شد و تنم لرزید. لعنت به این لرزه ها... با صدای در اتاق که باز شد و سینان که برگشت در کمدو بستم. - برای تو همه رو عوض میکنم... سایز خودت... تازه مسئلۀ نظافت هم هست بی تفاوت شونه بالا انداختم. - از این به بعد اینجا اتاق خوابته... گاهی وقتها که شبها اینجا تا دیروقت مشغول حساب کتاب میشم، و زمان از دستم در میره اینجا می مونم... فکر می کنی بتونی گاهی یه هم اتاقی تحمل کنی؟ جوابش رو ندادم. برام چقدر عجیب بود که اینقدر راحت دارم راجع به رابطه با مشتری حرف میزنم. اما مشتریها میان اینجا؟ - نه... میرین اونجا! به پشت سرش اشاره کرد. سمت در چرمی. تازه متوجه شدم تو دستاش باند زخم و بتادینه! - بشین بذار پات رو پانسمان کنم. - نمی خوام... - بچه بازی در نیار... بشین بذار برات ببندمش... اما ننشستم. فقط خیره سرانه نگاهش می کردم. سینان وسایل توی دستشو رو گذاشت روی تخت و با گفتن شاید بعدا نظرت عوض شد رفت و در چرمی رو باز کرد. - بیا... نزدیکش که رسیدم می خواستم برم تو اتاق که از پشت کمرم رو گرفت و با خودش کشید سمت تخت. منو انداخت رو تخت اما تا بخوام خودم رو جمع کنم خودش هم نشست و پامو گرفت بغلش. پشتش به من بود و نمی دیدم چی کار می کنه. می زدمش اما ولم نمی کرد. سعی می کردم محکم تر بزنم. حتی با نوک آرنج! اما مشغول کار خودش بود. هر کاری می کردم نمی تونستم پام رو از تو دستش در بیارم. با بتادین پام رو شستشو داد. با این که درد زیادی داشت و می سوخت اما صدام رو خفه کردم. نمی خواستم از درد کشیدنم لذت ببره. شایدم نمی خواستم بهار صدام رو بشنوه. کارش خیلی سریع تموم شد. بلند شد و ایستاد. - بیا اینم یه پانسمان سریع و فوری... خوشت اومد؟ - بازم بازش میکنم...حالا می بینی! سرخوش و ملایم خندید. - اگه جرات داری بازش کن ببین چی کارت میکنم... فعلا بیا می خوام یه چیزی نشونت بدم! ادامه دارد... ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝ ادامه رمان امشب....
هدایت شده از ٠
#‌نکته یکی از چیزایی که در انتخاب همسر مهمه اصالت داشتن طرف مقابله👌 در یک تعریف کلی انسان با اصالت در هر دین و آیینی که باشد هم انسانیت دارد... @zoje_beheshti
هدایت شده از ٠
#‌پزشکی چرا کره ای ها پوست صافی دارند ؟ 1- ماهی و سبزیجاتی مثل کاهو زیاد می خورند 2- حتما صبحانه می خورند 3- ورزش می کنند 4- صحیح می خوابند 5- زود می خوابند @zoje_beheshti
هدایت شده از ٠
#‌پزشکی بلافاصله بعد ازغذا مسواک نزنید❗️ دندانپزشکان میگویند مسواک زدن بلافاصله بعد ازخوردن غذا نه تنها سودی ندارد بلکه موجب بیماری های لثه و دندان میشود فاصله زمانی ایده آل👈30دقیقه بعد ازغذا @zoje_beheshti
هدایت شده از ٠
🔷⚡️بغلم كن ........ 🔷⚡️ببينم آغوشت ........ 🔷⚡️به تنگى...... 🔷⚡️دل من هست ...؟؟؟! ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
پسران شهر همه دنبال لب و طرب و معشوق اند😕 و دراین بین حبیب 🙃دل من محجوب است😍 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
بزرگ‌ ترین اشتباهمون اینه که اگر یه نفر در حقمون یه بدی کرد،سریعاً تمام خوبی‌ هاشو چال می‌کنیم...! ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
💖زوجهای بهشتی💖
‌#‌چالش چه مطالبی بیشتر دوست دارین براتون بزاریم؟؟ #انتقاد و #پیشنهاد هم دارین بگین لطفا😊 به آیدی
خوشحالیم از اینکه مطالب کانال مورد رضایت شما عزیزان واقع شده❤️ ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
رضایت عزیزان کانال از مشاوران زحمت کش کانال زوجهای بهشتی👆😊❤️ ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝