eitaa logo
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
1.4هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
16.5هزار ویدیو
68 فایل
داریم چہ میکنیم با دل امــام زمان(عج)!! چقــدر گنـاه؟ چـقدر نامـردی و بی حیایی؟ جز مــا کیو داره؟ چقدر سر در دنـیا؟ کجاست امـامت بچہ شیعہ!! 👈دختر، پـسر شیعہ به دل امامت رحم کن مـرام داشتہ باش!! امــامت تنــهاست" کپے پستهای کانال حـلال° تبادل: @HHSSKK
مشاهده در ایتا
دانلود
طرح/ وا أُمّاه (۴) 💢مرغ دلم در غم تو خون گریست 🔶طرحی به‌مناسبت فرارسیدن ایام شهادت حضرت زهرا (س) منتشر شد. https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🔴‏از هوش مصنوعی خواستیم لحظه ورود حضرت زهرا(س) به بهشت و استقبال پیامبر(ص) رو به نمایش بکشه، نتیجه شد این طرح‌ها https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
هرکسی می خواهد راه صد هزار ساله را یک شبه طی کند برود دست بدامان مادر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بشود اگر غیر از این هست بگویید یا علی مدد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
47.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| ✘ تو هم می‌تونی به مقام معصومین(ع) برسی اگه... ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✘ مگه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مادر همه‌ی ما نیست؟ پس چرا بعضی‌ها حتی یکبار نتونستن توسل کنند و پناه ببرند، اگر پناه بردند هم اجابت نشدند؟ ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
♦️ استاد شوشتری حفظه الله: 🔸شب و روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها فرصت بسیار مغتنمی است که برای کمال استفاده می شود 💥لیله شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها از لیله القدر بالاتر می باشد 🔸در شب یا روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها این سه کار را انجام بدهید: 💥 نماز حضرت زهرا سلام الله علیها که به دو صورت در مفاتیح وارد شده است 💥زیارت نامه حضرت زهرا سلام الله علیها 💥شرکت در مجالس حضرت زهرا سلام الله علیها https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 لحظاتی تماشایی‌ از دومین شب مراسم عزاداری حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها در حسینیه امام خمینی(ره). ۱۴۰۲/۰۹/۲۴ ✍ آقاجان؛ به رغم مدعیانی که منع عشق کنند/جمال چهره تو حجت موجه ماست... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی که می بینید مربوط به مراسم ترحیم همسر حاج حسن خلج است. این مراسم که در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۰ با حضور جمع زیادی از محبین اهل بیت علیهم‌السلام و مداحی اکثر مداحان شاخص کشور در مهدیه تهران برگزار شد از ماندگارترین جلسات روضه سال های اخیر است. در این مراسم از خود حاج حسن خلج هم دعوت شد برای حضرت زهرا نوحه‌خوانی کند 🔹دقایقی از این مراسم را به مناسبت ایام_فاطمیه بشنوید. https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء) 🔺️با نوای مهدی 👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد 👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست هر شب تکرار می شود ❤ یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه* به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد. ♥️ @zoohoornazdike
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤚نیت کنید و زائر شوید... 🔰 همزمان با سالروز شهادت بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) زیارت نیابتی از "مدینه منوره" در جوار مضجع نورانی پیامبر(ص) و ائمه بقیع علیهم‌السلام و دیگر اعتاب مقدسه (نجف اشرف، کربلای معلی، کاظمین، سامرا) جهت ثبت نام رایگان و مشارکت و نیل به نشان ارادت به آستان درگاه فاطمی، به درگاه ذیل مراجعه نماييد: 👈🏻 ثبت نام رایگان از طریق لینک زیر: ‏http://atabat.org/fa/forms/4 🟣 با انتشار این محتوا، حال و هوای دوستان‌تان را فاطمى کنید. 🔺ستاد توسعه و بازسازى عتبات عاليات @atabat_org
🚩🚩🚩ختم سوره مبارکه فیل به نیابت از قمرالعشیره ابالفضل العباس علیه السلام جهت تسهیل در امر فرج 👈در ایام برائت و بیزاری از دشمنان اهل بیت، با توسل به قرآن العظیم نابودی دشمنان صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه و تسهیل در امر ظهور مبارکش را از خداوند متعال درخواست می نماییم. تعداد با خودتون (حداقل ده مرتبه) 🚩نگاه مادرسادات روزی منتشر کننده و عامل
به یاد تو👆👆 کردن شمع در مراسم فاطمیه و دانش آموزان غزه 👆👆
🙏ضمن عذرخواهی از وجود مقدس آقا امام زمان 🌥 💔تصویر میخ در ! فدای مظلومیتت زهرا جان⚫️ 💔 بانوی بزرگوار! با زخمی که در سینه داشتی با هر نفسی که می کشیدی درد سینه ات تازه می شد ... یا صاحب الزمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 از_روزی_که_رفتی قسمت ۱۳ و ۱۴ فقط آیه بود که دردها را درمان بود. تمام مسیر به بدبختی‌های
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💖از_روزی_که_رفتی 💖 قسمت ۱۵ و ۱۶ _آرزوهای زیادی داشتیم، حتی اسم بچه هم انتخاب کرده بودیم. این‌بار ذهنش بازی کرد "وقت این کار رو بهم ندادن!" -میترسم رویا رو از دست بدم نمیدونم چرا صبح اون کارو کردم؛ رویا تازه فهمیده من عقدت کردم، قرار بود عموم عقدت کنه اما نتونستم... نتونستم اجازه بدم اینکارو بکنه. هرچند برادرت برادرمو ازم گرفته، اما تو تقصیری نداری؛ عموم کینه‌ایه، تموم زندگیتو نابود میکرد... نمیدونم چرا دلم برات سوخت! حالا زندگی خودم رفته رو هوا... +از دست نمیدیدش! _از کجا میدونی؟ +میدونم! _از کار کردن تو کلینیک صدر یاد گرفتی؟ +از زندگی یاد گرفتم. _امیدوارم درست بگی! فردا شب خانواده‌ی رویا و فامیلای من جمع میشن اینجا که صحبت کنن؛ ای کاش درست بشه! +اگه خدا بخواد درست میشه، من دعا میکنم، شما هم دعا کنید آدما سرنوشت خودشونو رقم میزنن؛ دعا کنید خدا بهتون کمک کنه زندگی دلخواهتون رو رقم بزنید! _تو خودت تصمیم گرفتی اینجا باشی و جور داداشتو بکشی؟ +گاهی بعضی آدما به دنیا میان که دیگران براشون تصمیم بگیرن. مرد، چیز زیادی از حرفهای رها نفهمیده بود؛ تمام ذهنش درگیر رویا و حرف‌هایش بود... رویایش اشک ریخته بود، بغض کرده بود، هق‌هق کرده بود برای مردی که قرار بود همسرش باشد اما نام زن دیگری را در شناسنامه‌اش حک کرده بود؛ هرچند که نامش را "خون‌بس" بگذارند، مهم نامی بود که در شناسنامه بود... مهم اجازه‌ی ازدواج آنها بود که در دست آن دختر بود. صبح که رها چشم باز کرد، خسته‌تر از روزهای دیگر بود؛ سخت به خواب رفته و تمام شب کابوس دیده بود. پف چشمانش را خودش هم میتوانست بفهمد؛ نیازی به آینه نداشت. همان لباس دیروزی‌اش را بر تن کرد. موهایش را زیر روسری‌اش پنهان کرد. تازه اذان صبح را گفته بودند... نمازش را خواند، بساط صبحانه را مهیا کرد. در افکار خود غرق بود که صدای زنی را شنید، به سمت صدا برگشت و سر به زیر سلام آرامی داد. +دختر! _سلام. +سلام، امشب شام مهمون داریم. غذا رو از بیرون میاریم اما یه مقدار غذا برای معصومه درست کن، غذای بیرون رو نخوره بهتره! دسر و سالاد رو هم خودت درست کن. غذا رو سلف سرویس سرو میکنیم. از میز گوشه پذیرایی استفاده کن، میوه‌ها رو هم برات میارن. _پیش غذا هم درست کنم؟ +درست کن، حدود سی نفرن! _چشم خانم +برام یه چایی بریز بیار اتاقم! رفت و رها چای و سینی صبحانه را آماده کرد و به اتاقش برد. سنگینی نگاه زن را به خوبی حس میکرد... زنی که در اندیشه‌ی دختر بود: "یعنی نقش بازی میکند؟ نقش بازی میکند که دلشان بسوزد و رهایش کنند؟" زن به دو پسرش اندیشید؛ یکی زیر خروارها خاک خفته و دیگری در پیچ و تاب زندگی زیر خروارها فشار فرو رفته. خانواده‌ی رویا را خوب میشناخت، اگر قبول هم میکردند شرایط سختی میگذاشتند. لیوان چایش را در دست گرفت ، و تازه متوجه نبود دخترک شد. چه خوب که رفته بود... این خون‌بس برای زجر آنها بود یا خودشان؟ دختری که آینه‌ی دق شده بود پیش چشمانشان، نامزدی پسرش که روی هوا بود و عروسش که با دیدن این دختر حالش بد میشد. به راستی این میان چه کسی، دیگری را عذاب میداد؟ رها مشغول کار بود. تا شب وقت زیادی بود،اما کارهای او زیادتر از وقتش..آنقدر زیاد که حتی به خودش و بدبختی‌هایش هم فکر نکند. خانه را مرتب کرد و جارو زد، میوه‌ها را شست و درون ظرف بزرگ میوه درون پذیرایی قرار داد، ظرف‌ها را روی میز چید، دسرها را آماده کرد...برای پیش غذا کشک بادمجان و سوپ جو و سالاد ماکارونی هم آماده کرد. ساعت 6 عصر بود ، و این در زمستان یعنی تاریکی هوا، دوازده ساعت کار کرده بود. نمازش را با خستگی خواند؛ اما بعد از نماز انگار خستگی از تنش رفته بود. آیه گفت بود : "نماز باید به تن جون بده نه اینکه جونتو بگیره، اگه نماز بهت جون داد، بدون که نمازتو خدا دوست داره!" رها لبخند زد به یاد آیه... کاش آیه زودتر باز گردد! مهمانها همه آمده بودند. کبابها و برنج از رستوران رسیده بود.ساعت هشت قرار بود شام را سرو کند. غذاها را آماده کرد و سر میز گذاشت. تمام مدت مردی نگاهش میکرد. مردی حواسش را بین دو زن زندگی‌اش تقسیم کرده بود، مردی که زنی را دوست داشت و دلش برای دیگری میسوخت؛اگر دلرحمی‌اش نبود الان در این شرایط نبود... دخترک را دید که این پا و آن پا میکند، انگار منتظر کسی است. به رویای هر شبش نگاه کرد: _الان برمیگردم عزیزم! رویا با لبخند نرمی سر تکان داد و به سمت خواهرش چرخید و به صحبت با او مشغول گشت. مرد برخاست و به رها نزدیک شد. -دنبال کی میگردی؟ رها نفس عمیقی کشید..... نویسنده؛ سَنیه منصوری