﷽
🌄 #والپیپر
#روضه
🏴شب اول: مسلم بن عقیل
سلام ایزد منان، سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل
💠اشک جریانساز و اشک جریانسوز؛
◇هربار که جماعتی از مردم کوفه گرد او حلقه میزدند، حضرت مسلم(ع) نامه امام حسین(ع) را برای آنها میخواند و آنها گریه میکردند...
◇سعد بن عبیده میگوید:
شیوخ و بزرگان کوفه در بالای تپهای ایستاده بودند و بر مظلومیت حسین گریه میکردند و میگفتند:
{خداوندا یاریت را بر او بفرست}
◇سعد بن عبیده که خود در سپاه عمر سعد بود برآشفت و به آنها گفت:
ای دشمنان خدا چرا فرود نمیآیید و او را یاری نمیکنید؟
گریه کردند ولی یاری نکردند.
💧بنابراین اگر صرف گریه کارساز بود که خودِ دشمن هم در روز عاشورا گاهی گریست! جنس اشک ما باید اشکی باشد که حرکت و تحول ایجاد کند.💧
◇ محمد بن اشعث به حضرت مسلم گفت:
تو در امان هستی و دور حضرت مسلم جمع شدند و شمشیرش را از او گرفتند.
◇ گویا در همین هنگام بود که از نجات خویش ناامید شد و چشمانش پر از اشک گردید. سپس فرمود: این آغاز نیرنگ [شما] بود.
◇ این شیوه کوفیان است که شخص بیپناه و مجروحی که دیگر توانی در بدنش نمانده را محاصره کنند و با کنایه و طعنه به او زخمزبان بزنند.
◇ سربازان بر پشت بام خانه رفتند و از آنجا او را سنگ باران کردند و دستههای نی را آتش زده و بر سر و رویش پرتاب میکردند.
📚منابع:
أنساب األشراف للبالذری، ج ۳
اإلرشاد، ج ۲
اللهوف على قتلى الطفوف
#شب_اول_محرم
#احب_الله_من_احب_حسینا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🍃 زُهَیرا👈@zuhayra
﷽
🌄#والپیپر
🏴شب دوم: ورود به کربلا
●اینجا که آمدیم غم و غصه پا گرفت
●دلشوره ای عجیب وجود مرا گرفت
◇پس آنگاه که سحر شد امام حسین (ع) از مکه به سمت عراق حرکت کرد.
◇ این خبر که به ابن حنفیه رسید، آمد و زمام شتری را که امام سوار آن بود گرفت و گفت:
◇برادر! مگر به من وعده ندادید که درباره آنچه از شما خواستم (پیشنهاد رفتن به یمن)، فکر کنید؟
◇فرمود: چرا. گفت: پس چه چیزی سبب شد که با عجله خارج شوید؟
◇فرمود: بعد از آنکه از تو جدا شدم رسول خدا نزد من آمد و گفت: ای حسین! حرکت کن! خدا خواسته است تو را کشته ببیند.
◇محمد حنفیه گفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ؛ پس مقصود تو از به همراه بردن این بانوان چیست در حالی که با این وضع خارج میشوی؟
◇فرمود: رسول خدا (ص) به من گفت: خدا خواسته است آنان را اسیر ببیند.
◇این را گفت و با محمد بن حنفیه خداحافظی کرد و رفت.
◇این خانواده همان خانوادهای بودند که بعد از اینکه پیامبر اکرم(ص) آنها را زیر کساء جمع کردند، دربارهشان
فرمودند:
◇اللَّهُمَّ إِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَ لُحْمَتِی یُؤْلِمُنِی مَا یُؤْلِمُهُمْ وَ یَجْرَحُنِی مَا یَجْرَحُهُم
◇پروردگارا! ایشان اهلبیت من و پارههای تن من هستند، آنچه که آنها را غمگین و مجروح کند، مرا غمگین و مجروح میکند.
🏴صلی الله علیک یا اباعبدالله
سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ
#روضه
#شب_دوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🍃 زُهَیرا👈@zuhayra
﷽
🌄#والپیپر
🏴شب سوم: حضرت رقیه(س)
◇شب ِسوم شب ِسختیست خدا رحم کند
◇روضه امشب نَمیاز روضهی زهرا دارد !
🏴 روضه امشب کوتاه است ... دل ها بسوزد برای آن طفلی که در خرابه وقتی با سر پدر مواجه شد با تعجب پرسید:
◇ما هذا الرأس ؟ این سر کیست
◇ز خانهها همه بوی طعام میآمد
◇ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم 💔
#روضه
#شب_سوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🍃 زُهَیرا👈@zuhayra
﷽
🌄 #والپیپر
🏴شب چهارم: حر بن ریاحی
◇میخواست که او برهنهپا برگردد
◇شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد
◇یک شب ز سپاه کوفیان مهلت خواست
◇تا حرّ به بهشت کربلا برگردد
🖋محمدفخارزاده
◇ حر ریاحی رضوان الله علیه به امام حسین (ع) عرضه داشت: من توبهکننده به سوی خدا هستم. آیا راه بازگشتی برای من هست؟!
◇امام حسین علیه السلام فرمودند: بله خداوند تو را میبخشد.
◇ آقای من! حسین جان، هَلْ تَرَى لِی مِنْ تَوْبَةٍ؟ آیا برای من هم راه بازگشتی هست؟🥀
◇ حسین جان، إِنَّ الله یُحِبُّ التَّوَّابین؛ آیا تو نیز بعد از توبه مرا دوست داری؟🖤
کی شود حر شوم و توبه مردانه کنم😭
#روضه
#شب_چهارم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🍃 زُهَیرا👈@zuhayra
﷽
🌄 #والپیپر
🏴شب سوم: عبدالله بن الحسن
◇از میان خیمه تا گودال … با سر آمده
◇این برادر زاده که جای برادر آمده
◇کیست این آزاده که پرواز دارد می کند
◇کیست این آزاده … انگار از قفس در آمده
◇هر طریقی بوده از عمه جدا گردیده و
◇از پس چشمان خیس خواهرت برآمده
◇با نوای لا افارق با نگاهی اشکبار
◇تا میان معرکه با حال مضطر آمده
◇خون ابراهیم در رگهاش جاری گشته است
◇مثل اسماعیل اگر تا زیر خنجر آمده
◇مثل سقای حرم ، با بوسه ی شمشیرها
◇دستش آویزان شده … از جای خود درآمده
◇آه … خنجر پشت خنجر … در میان قتلگاه
◇تا که تیری آمده ، یک تیر دیگر آمده
◇او به روی سینه ی معشوق مأوا کرده و
◇صبر تیر حرمله انگار که سر آمده
◇حق الطاف عمو را خوب جبران کرده است
◇این برادرزاده که جای برادر آمده🖤
#روضه
#شب_پنجم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🍃 زُهَیرا👈@zuhayra
﷽
🌄 #والپیپر
🏴شب ششم: قاسم بن الحسن
◇پدرم کرده وصیت که به قربانگاه عشق
جان ناقابل خود را به فدای تو کنم...
◇ حضرت قاسم(ع) دست و پاهای عمو را میبوسید و اجازه جهاد میخواست ولی امام امتناع میکرد و اجازه نمیداد.
◇این نوجوان مدتی این کار را انجام داد و اصرار کرد تا اینکه در نهایت امام(ع) به او اجازه داد. برای ما معلوم نیست که چگونه سیدالشهدا(ع) در نهایت راضی
شد تا به قاسمبنالحسن(ع) اذن جهاد بدهد و نمیدانیم که این نوجوان هنگام التماس برای اذن جهاد، چه سخنهایی به عمویش گفته است.
◇اما این نکته را از حضرت قاسم(ع) میآموزیم که برای تقرب به محضر امام(ع) و جانفشانی در راه او ماییم که باید اصرار و التماس کنیم.
◇ قاسم از خیمه خارج شد درحالیکه اشکهایش بر گونههایش جاری بود.
◇در بین میدان فریاد میزد
◇این عموی من حسین(ع) است که مثل اسیری دربند، بین مردمی
گرفتارشده است که خدا کند از آب باران ننوشند.😭
🖤این پسر زینت بابای کریماش حسن است..
#یا_قاسم_بن_الحسن
#روضه
#شب_ششم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🍃 زُهَیرا👈@zuhayra
﷽
🌄 #والپیپر
🏴 شب هفتم: علی اصغر
◇شش ماه مرا "علی" صدا زد بابا
◇مادر تو بگو، علی به میدان نرود؟
◇امام حسین(ع)در دعای عرفه فرمود: خدایا! مرا آنطور خاشع قرار بده، که گویا تو را میبینم و در عاشورا گفته خویش را در عمل اثبات کرد؛
◇ وقتی علی اصغرش را پرپر کردند، خون گلوی شیرخوارهاش را با دست به آسمان میپاشید و میگفت:
◇«تحمل آنچه برایم اتفاق افتاده، آسان است، زیرا خدا میبیند»
◇گویا ابی عبدالله این خون را برای نشان دادن به خدا به سمت آسمان میپاشد؛
◇انگار میخواهد بگوید خدایا این خون برای توست.
◇سلام بر عبدالله بن الحسین علیه السلام، کودک شیرخوارهای که تیر خورد و به شهادت رسید.
#آرزوی_فرات
#شب_هفتم
#روضه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🍃 زُهَیرا👈 @zuhayra
﷽
🌄 #والپیپر
🏴 *وَ عَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِی السَّمواتِ عَلی جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ*
و مرد خون به آسمان پاشید
و از آن روز
ابرهای غروب، همه پنبههایی است
که فلک بر حلقوم پسر گذاشت
و خون بند نیامد که نیامد..
🏴صلی الله علیک یا اباعبدالله
#روضه
#علی_اصغر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🍃 زُهَیرا👈 @zuhayra
﷽
🌄 #والپیپر
🏴شب هشتم: علی اکبر
◇علی الدنیا بعدک العفا ...
◇در مسیر کربلا در منزل ثعلبیه حضرت سیدالشهداء علیه السلام هنگام ظهر خواب دید که هاتفی میگوید: شما با سرعت میروید و مرگ با شتاب شما را سوي بهشت میبرد.
◇حضرت علی اکبر علیه السالم ، از پدر پرسیدند؟ پدر جان آیا ما بر حق نیستیم؟
◇ابی عبدالله علیه السلام پاسخ دادند: بلی پسرم،
◇علی اکبر علیه السلام فرمود: حالا که برحق هستیم دیگر از شهادت باك نداریم.
◇امام حسین علیه السلام فرمودند: پسرم! خداوند به تو جزا بدهد؛بهترین جزایی که فرزندي از پدرش میبرد.
◇وقتی در مسیر حق باشی دیگر از هیچ چیز نمیترسی و حتی مرگ جلودارت نخواهد بود.
◇حسین علیه السلام آمد تا اینکه او را پیدا کرد و صورتش را روي صورت
فرزندش گذاشت و فرمود: خدا لعنت کند گروهی را که تو را کشتند.
◇جوانان بنی هاشم بیایید
◇علی را بر در خیمه رسانید🖤
#روضه
#شب_هشتم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🍃 زُهَیرا👈 @zuhayra
﷽
🌄#والپیپر
🏴شب نهم: حضرت عباس (ع)
اولین زخم را دشمن با اماننامه به عباس زد.
آن روز سلطان ادب هزار بار این سوال را از خود پرسید:
من چکار کردهام که شمر جرأت کرده اماننامه بیاورد؟
امام سجاد علیه السلام ميفرماید:
خداوند عمویم عباس علیه السلام را بیامرزد؛ به راستي كه ایثار كرد و گرفتار بال (و امتحان) شد و خودش را فدای برادرش كرد، تا جایي كه در نزد خدای تبارك و تعالي برای عباس علیه السلام در روز قیامت منزلتي است كه تمام شهدا به آن غبطه
ميخورند.
آقا هنوز روی دو زانو نشسته ام
یعنی که در برابر تو می توان فقط…
شرمنده ام که بعد من ای عشق سهم توست
باران تیر و نیزه فقط خیزران فقط
یک مشک آب، علقمه، آتش، عطش، غروب
خون واژه است آخر این داستان فقط
امشب به این نتیجه رسیدم که کربلا
یعنی دل شکسته ی صاحب زمان فقط
ای شام تیره یک دو قدم مانده تا سحر
از گرد راه می رسد و ناگهان فقط…
.
.
مشک برداشت که سیراب کند دریا را
رفت تا تشنگی اش آب کند دریا را
آب روشن شد و عکس قمر افتاد درآب
ماه می خواست که مهتاب کند دریا را
کوفه شد، علقمه شق القمری دیگر دید
ماه افتاد که محراب کند دریا را
تا خجالت بکشد،سرخ شود چهره آب
زخم می خورد که خوناب کند دریا را
ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس
تا در آغوش خودش خواب کند دریا را
آب مهریه گل بود والا خورشید
در توان داشت که مرداب کند دریا را
روی دست تو ندیده است کسی دریا دل
چون خدا خواست که نایاب کند دریا را
صلی الله علیک یا ابالفضل العباس (ع)
#روضه
#شب_تاسوعا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🍃 زُهَیرا👈@zuhayra
﷽
🌄 #والپیپر
🏴 شب عاشورا ...
◇هر که سرباز خدا نیست نماند، برود
◇وان که پابند وفا نیست نماند، برود
◇امام حسین علیه السلام در شب عاشورا یک جور سخن گفت و در روز عاشورا یک جور دیگر. شب عاشورا، سخن از «نمیخواهم، احتیاج ندارم، بروید، بیعتم را برداشتم» بود.
◇روز عاشورا میگوید: «بیائید به من کمک کنید، آیا یاور و مددکاری هست؟ هل من ناصر ینصرنی؟»
◇شب صحبت میکند تا مبادا خبیثی در بین طیّبها باشد، و روز سخن میگوید تا مبادا طیّبی در بین خبیثها مانده باشد.
◇شب غربال میکند تا فقط «صالحان» بمانند و روز غربال میکند تا فقط «اشقیاء» در مقابل او ایستاده باشند.
◇آیت الله حائری شیرازی◇
چراغها خاموش شده
امام میفرماید:
هر کس میخواهد برود ...
آقا جان ما هستیم
آقا جان ما از این خیمه نمیریم
آقا جان همه چیز ما تقدیم به شما
آقا جان ...
🖤خوش به حال #اصحاب سیدالشهداء ...
◇امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
◇عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است
◇مکن ای صبح طلوع ...
#روضه
#شب_عاشورا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🍃 زُهَیرا👈 @zuhayra