eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
1.8هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
283 ویدیو
22 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. از کثرت تکاثری تا برکت کوثری انتشار یادداشت خانم الهی 🔗لینک متن در صفحه نویسندگان حوزوی،‌ فارس نیوز https://farsnews.ir/howzavian_fars/1764316520879500134 @AFKAREHOWZAVI
رویداد تخفیفنجمه صالحی برای خرید به یک مرکز تجاری بزرگ رفته بودیم. شلوغی غیرعادی بود. با تبلیغ روی شیشه مغازه‌ها فهمیدیم که رویداد «بلک فرایدی» است؛ روزی که در بسیاری از کشورهای دنیا به‌عنوان بزرگ‌ترین حراج سال شناخته می‌شود. فروشگاه‌ها اجناسشان را با تخفیف‌ می‌فروشند و مردم با عجله و هیجان دنبال خریدی هستند که مبادا از قافله عقب بمانند. روی یکی از صندلی‌ها پیرمردی نشسته بود؛ عصا کنار دستش، نگاهش خسته اما دقیق. او هجوم مردم به سمت کالاها را تماشا می‌کرد؛ شاید در ذهن خود داشت مرور می‌کرد که چقدر زندگی هم همین‌طور می‌گذرد؛ چقدر فرصت‌ها بدون بازگشت از کنار ما رد می‌شوند... چه بسا برای تک‌تک لحظه‌های ما هم یک «بلک فرایدی» وجود دارد، فرصت‌هایی که اگر از دست بروند، دیگر برنمی‌گردند. لحظه‌هایی برای رشد، برای نیکی، برای ساختن خودمان و ذخیره‌ای که به کار ابدی‌مان بیاید. اما چند بار برای این لحظات برنامه‌ریزی کرده‌ایم؟ چقدر برای هدف‌های واقعی‌مان می‌جنگیم؟ سودهای کوتاه‌مدت دنیایی ما را راضی می‌کند، یا چشم‌مان به نتایج بلندمدت و ماندگار است؟ فرصت‌ها مثل همین جمعیت، می‌آیند و می‌گذرند؛ نه توقفی، نه بازگشتی. انگار زندگی هم حراج‌های پنهانی دارد؛ لحظه‌هایی که شاید اگر امروز نبینیم‌شان، فردا جایی برای جبران نماند. امیرالمؤمنین(ع) چه خوب اشاره کرده‌اند که فرصت مثل ابر رد می‌شود، عبارتی کوتاه اما عمیق...شاید چیزهای مهم‌تری هم هستند که باید برایشان صف بکشیم مثل سلامتی... کاش آن‌قدر گرفتار تخفیفِ امروز نشویم که سودِ ابدی فردا را از دست بدهیم… @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیر پوستِ رویداد تخفیف انتشار یادداشت خانم نجمه صالحی 🔗لینک متن در صفحه نویسندگان حوزوی،‌ فارس نیوز https://farsnews.ir/howzavian_fars/1764317864497690270 @AFKAREHOWZAVI
🌱«آن شبِ بارانی» ✍️طیبه فرید قدم نحسی متفقین بود یا فسق و فجور جماعت، با اینکه دو ماه از بهار سال ۱۳۲۳ گذشته بود آسمان داشت ناخن خشکی می کرد! تا دم ابری شدن می رفت و پشیمان می شد. ابرهای عقیم کبود .... مزرعه های کِشت دیم قمی ها از تشنگی لَه لَه می زد. نزدیک بود دام ها و بره ها تلف شوند. کشاورزها کاسه چه کُنمشان را گرفته بودند طرفِ آسمان اما دریغ از یک قطره! هواشناس های خارجی که لنگر انداخته بودند توی پادگان خاکفرج می گفتند« حالا حالا ها خبری از باران نیست!» مو لای درز پیشگوئی شان نمی رفت! قمی ها از همه جا نا امید راه افتاده بودند درِ خانه علما . در خانه آقای صدر و حجت را از پاشنه در آوردند. جواب علما منفی بود! بی بارانی شهر را هیچ‌کس گردن نمی گرفت. تنها چیزی که توی کاسه چه کنمشان افتاد یک جمله بود«استغفار کنید تا درهای آسمان باز شود». جماعت پیش خودشان حساب کرده بودند نماز باران نقد است و توبه نصوح نسیه!!! تا دانه دانه گناهکار ها از فسق و فجورشان دست بکشند و توبه کنند نه آدمی مانده و نه دامی و نه مزرعه ای! دست به دامان آسید محمد تقی خوانساری شدند. دیوار شیخ کوتاه بود و بار امانت سنگین. حضور مردم حجت را تمام کرده بود. ناصحان مشفق هر چه توی گوش مجتهد بزرگ شهر خواندند که« از عهده کار بر نمی آیید و زشت می شوید » سید توجهی نکرد و گفت«زمین تشنه است و چشم انتظار هر چی مصلحت باشد» اعلامیه های وعده نماز باران شد نقشِ دیوارهای هر کوی و گذر. بهائی ها چو انداخته بودند بین متفقین که «آیت الله» دارد مردم را علیه شما تحریک می کند! روز جمعه وقتی دو سوم مردم قم بعد از سه روز روزه داری آرام سرازیر شدند توی صحرای خاکفرج ، وقتی بی اعتنا از جلوی پادگان گذشتند حنای بهائی ها برای متفقین رنگ باخت. عصر جمعه آسید محمد تقی عین کارد به استخوان رسیده ها با پای برهنه و عبای وارونه و عمامه ای که یک سرش عین شال افتاده بود دور گردنش جلو خدا سر خم کرد و قمی ها به او اقتدا کردند. نماز که تمام شد نه آسمان تار شد و نه زمین خیس! بهانه افتاده بود دست بهائی ها که«چرا نماز فقیهتان اجابت نشد!».... روز شنبه آسید محمد تقی بعد از درس خارج با طلبه ها به سمت باغ های پشت قبرستان نو راه افتاد. مردم هم خودشان را رسانده بودند. مجتهد شهر تصمیم گرفته بود اصرار کند! دوباره جلو جمعیت ایستاد و با پای برهنه و عبای وارونه و عمامه باز به طرف آسمان گردن کج کرد... شب بعد از نماز مغرب وقتی سید محمد تقی خوانساری روی منبر فیضیه داشت روضه در و دیوار می خواند، دل آسمان ترکید و پا به پای مردم و طلبه ها شروع کرد به باریدن .... باریدُ باریدُ بارید.... لحظه های اول باران،بیسیم های متفقین از داخل پادگان خاکفرج روشن شد. طولی نکشید که خبر اجابت نماز بارانِ مجتهد خوانساری نقل رادیوهای لندن و آمریکا بود. https://eitaa.com/tayebefarid @AFKAREHOWZAVI
‌‌ پدرانه‌‌ترین پیام رهبر ✍🏻 زهرا کبیری پور سخنرانی دیشبِ حضرت آقا ورای یک سخنرانی معمولی بود. در «موعد سالانه‌ی دیدار با فرزندانش» که این‌بار به‌دلایلی بدون دیدار گذشت، او اجازه نداد دل‌های آن‌ها از پدرشان دور بماند. پیامش را جداگانه برای آن‌ها فرستاد؛همان‌طور آرام، پدرانه و مهربان. از همان جنس سخن گفتن‌هایی که نه خطابه‌ است، نه دستور؛ بیشتر شبیه جملاتی که پدری در شب‌های سخت به بچه‌هایش می‌گوید تا هم دلشان قرص شود، هم راهشان روشن. «سلام بچه‌ها؛ همیشه پشت هم باشید…» توصیه‌ای ساده، اما سرشار از معنا. انگار می‌گفت نگذارید هیچ شکاف کوچکی، دیوارهای بلندتان را خراب کند. بعد، مثل پدری که دخل‌وخرج خانه را هم حواسش هست، یادآور شد: «مراقب باشید و اسراف نکنید.» گویی می‌خواست بگوید سبک زندگی، همان‌قدر مهم است که آرمان و حرکت مهم هستند. دلش با ایمان بچه‌ها هم آرام نمی‌مانَد: «عبادت و یاد خدا، جزو برنامه‌هایتان باشد…» جمله‌ای از جنس دل‌سوزی؛ از همان‌ها که مادران و پدران مؤمن در آستانه‌ی هر بحران تکرار می‌کنند؛ چون می‌دانند ستونِ سختی‌ها، توکل است. اما بخش مهم‌تر حرف‌هایش آنجا بود که نگاهش را به «آسیب» و «موفقیت» با هم پیوند زد. تنها گفتن از دردها را کافی ندانست؛ تنها تمجید از پیشرفت‌ها را هم نه. انگار می‌خواست بگوید واقع‌بینی را قربانی تلخی‌ها نکنید. وقتی هشدار داد که اگر کسی زیر گوش‌تان خواند «آسیب‌های مادی جنگ از صهیونیست‌ها بیشتر بود» باور نکنید، صدایش رنگ دیگری داشت؛ رنگ کسی که از درون ماجرا سخن می‌گوید، نه از بیرون. آن‌گاه وقتی برای نخستین‌بار، فکت ناگفته‌ی استفاده آمریکا از زیردریایی در جنگ را بیان کرد، این جمله‌اش معنای تازه گرفت: «من مطلع‌تر از دیگرانم.» و چقدر این جمله شبیه جمله‌ی پدرانی بود که فقط زمانی ناگفته‌ها را بازگو می‌کنند که بخواهند دلی را مطمئن کنند، نه آن‌که پرده‌ای را کنار بزنند. در پایان هم مثل همیشه، تکیه‌اش بر معنویات شد: «برای باران، برای امنیت، برای عافیت، برای همه چیز از خدای متعال کمک بخواهید.» دیشب، تمام این جمله‌ها کنار هم، تصویری ساخت از رهبری که پیش از هر چیز، «پدر» بود. پدری که اگرچه دیدار حضوری‌اش میسر نشد، اما دل‌های بچه‌ها را تک‌تک صدا زد؛ برایشان نگران شد، نصیحتشان کرد و بار دیگر یادآور شد که پدر بودن، گاهی در چند جمله‌ی کوتاه بیشتر از هزار دیدار معنا پیدا می‌کند. اللهمَّ اجْعَل قائدنا و سَیدنا السَیّد علی الخامنه ای فی دِرعِکَ الحَصینَةِ الَّتی تَجْعَلُ فیها مَن تُرید. @AFKAREHOWZAVI
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
🌱«آن شبِ بارانی» ✍️طیبه فرید قدم نحسی متفقین بود یا فسق و فجور جماعت، با اینکه دو ماه از بهار سال
. صدای باران قم از بیسیم متفقین 👌این ماجرای تاریخی برای بی‌بارانی امروز خواندنی است 🔗 متن کامل در صفحات افکار بانوان حوزوی و صفحه رسمی نویسندگان حوزوی در خبرگزاری فارس 💎@howzavian | نویسندگان حوزوی
3.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به مناسبت هفتم آذر سالگرد شهادت شهید فخری زاده اشک‌هایش خیس باران می‌کند سجاده را آهِ حسرت می‌کشیم احوال این دلداده را از همان روز ازل،مست لقاءالله بود آن که در "قالوا بلایش" سر کشیده باده را در هیاهوها کشیده بار مردم را به دوش آنچنان که پهلوان بر شانه‌اش کباده را.... خواند " لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ"؛ خواند "لَا هُمْ يَحْزَنُونَ" مرگ جز بازی نباشد ملت آزاده را آتشی انداخت داغش در دل آتشفشان* داد جان تازه ای _این از نفس افتاده _ را "جور دیگر رفتن او ؛مایه افسوس بود"** کاش درکش کرده باشیم این کلام ساده را مرد مِیدانیم ما، خونخواه یارانیم ما می‌ستانیم انتقام خون فخری زاده را ### با سپاهی از شهیدان، باز می‌گردد شبی خیره ماندم روشنای انتهای جاده را *: اشاره به دماوند، محل شهادت شهید فخری زاده **: کلام مقام معظم رهبری در مورد شهادت شهید فخری زاده @AFKAREHOWZAVI
🔖فخرِ گمنامِ ایران سرزمین ایران مقتدر همواره مهد اندیشمندان، فیلسوفان و بزرگ‌مردانی از تبار سلمان فارسی بوده، که همواره مایه‌ی مباهات دوستان و حسادت دشمنان ایران زمین بوده است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دشمنان قسم‌خورده‌ی خبیث، به خصوص آمریکا و اسرائیلِ غاصب، همواره سعی کردند چهره های اصیل انقلابی و اندیشمندان اسلامی را که متقی و متعهد بوده‌اند  را از  سر راه خود بردارند. در سالهای ابتدایی جنگ فیلسوفانی چون، شهید مطهری که حاصل عمر خمینی کبیر بودند را، ناجوانمردانه به شهادت رساندند و در سال‌های اخیر که با وجود همه‌ی تحریم‌ها، پیشرفت و رونق علم و فن‌آوری، ایرانِ قوی را مقتدرتر از قبل کرده، فیلسوفان و اندیشمندان هسته‌ای ما همچون شهید  مجید شهریاری، شهید مصطفی  احمدی روشن را خبیثانه به شهادت رساندند و در تجاوز دوازده روزه اخیر رژیم صهیونی به ایران عزیز نیز با ترور سرداران بزرگ انقلاب و حذف جمعی از دانشمندان و چهره‌های کلیدی هسته‌ای و علمی، همچون شهید طهرانچی و شهید عباسی مقدم ، گمان کرد که می‌تواند مسیر پیشرفت ایران قوی را متوقف کند در حالی که دانش ترور‌شدنی نیست: «[دشمن]افتخار می‌کند به اینکه دانشمند ایرانی را ترور کرده؛ بله، دانشمند را ترور کردید، افرادی امثال طهرانچی و عباسی و مانند اینها را ترور کردید، لکن علمشان را نمی‌توانید ترور کنید. افتخار می‌کند که صنعت هسته‌ای ایران را بمباران کردیم و از بین بردیم. خیلی خب، به همین خیال باش!» ۱۴۰۴/۰۷/۲۸ شهید محسن فخری‌زاده مهابادی نیز معاون وزیر دفاع و ریاست سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع، عضو ارشد سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و استاد فیزیک دانشگاه امام حسین (علیه‌السّلام)، جزء پنج ایرانیِ لیستِ پانصد نفره‌ی قدرتمندترین افراد جهان، در نشریه فارن پالیسی و دانشمند ارشد وزارت دفاع و لجستیک نیروهای مسلح بوده است، که خواب راحت را از چشمان پلید دشمنان ایران خصوصا اسراییل ربوده بود. جمله‌ای از ایشان به یادگار مانده است که در مورد کار و فعالیت شبانه‌روزی خود، غیرتمندانه گفته‌بود: «هرچه من بیشتر کار کنم، نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش می‌آید؛ پس اجازه بدهید بیشتر کار کنم».    آری، او کسی بود که رییس جمهور وقت اسراییل، در توییتی در فضای مجازی، شنبه‌ی بعد از ترور ایشان را «شنبه‌ی آرام برای اسرائیل» نامیده بود.  ایشان به عنوان دانشمند ارشد وزارت دفاع و رئیس پیشین مرکز تحقیقاتی فیزیک، توسط شورای امنیت سازمان ملل در فهرست تحریم شدگان ایرانی قرار گرفت؛ اما این امر تاثیری در عزم و اراده‌اش نداشت و او خاصانه و گمنام همچنان در جهت رشد، تعالی و اقتدار جایگاه علمی-تحقیقاتی و دفاعی کشور در تلاش بود.  تا اینکه سرانجام در تاریخ ۷ آذر ۱۳۹۹ در یک عملیات تروریستی به درجه رفیع شهادت نائل آمد، اما تا زمان شهادتش کمتر کسی در کشور، جایگاه علمی  وقدرت تاثیر گذاری این سرباز گمنام را می‌شناخت.   دانشمند شهید فخری‌زاده کسی بود که حاج قاسم عزیز به او می‌گوید:«مثل من زیاداست، اگر شهید شوم جایگزین می‌شود، اما شما جایگزین ندارید!» ایشان به دلایل امنیتی، حتی یک روز هم از ایران خارج نشد و از مرز عراق، امام حسین (ع) رو زیارت می‌کرد. اما اسرائیل غاصب بداند، با شهادت این اندیشمندان و سرداران مقاوم، درخت انقلاب تناورتر و ریشه‌دارتر از قبل خواهد شد و به زودی سربازان گمنام امام عصر «عج‌الله تعالی فرجه الشریف» انتقام سختی را از ایشان خواهند‌گرفت و جوانان دانشمند و متعهد ایران‌زمین عَلَم  و قَلمِ این ستارگان را به دست می‌گیرند، تا در صحنه‌ی جهادِ علمی و عَملی، شما را به خاک ذلت بنشانند. ✍آمنه عسکری منفرد @AFKAREHOWZAVI
«عفافِ تمام‌عیار»معماری تربیتی قرآن؛ از فرمان به چشم تا شهادت پا در روز داوری ✍ نسیم شجاعی آیه شریفه ۲۴ سوره نور («يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ») به عنوان مکمل آیات دستوری حجاب (نور: ۳۰ و ۳۱)، ساختار درونی و بنیادین لزوم عفاف را بر اساس اعجاز ادبی و تربیتی قرآن تبیین می‌نماید. این آیه، نه یک ترس صرف، بلکه یک فراخوان برای خودآگاهی مطلق است. قرآن کریم در این آیه با استفاده از صنعت بلاغی «تجرید»، اعضای بدن را از سیطره ارادی صاحبشان خارج ساخته و آن‌ها را به مثابه شاهدانی مستقل و معترض به کار می‌گیرد. این تکنیک، دو اثر عمیق روان‌شناختی دارد: بیگانگی و غربت: ساختار نحوی که با ضمیر جمع «عَلَيْهِم» آغاز می‌شود، فاصله‌ای معنوی بین انسان و کالبد فیزیکی‌اش ایجاد می‌کند؛ انگار که این بدن، دیگر «منِ» اطاعت‌کننده نیست، بلکه شاهدِ عملکردی غیرِهمسو است. جامعیت پوشش اعمال: انتخاب سه‌گانه «زبان (گفتار)، دست (عمل)، و پا (حرکت)»، به صورت نمادین، تمامی قلمروهای رفتار انسانی را در بر می‌گیرد. این ترکیب نشان می‌دهد که عفاف، محدود به پوشش ظاهری نیست، بلکه شامل تمام نمودهای بیرونی اراده فرد است. پیام تربیتی این آیه، فراتر از ترس از داوری الهی است؛ این آیه به دنبال ایجاد یک سیستم نظارتی درونی در انسان است: مسئولیت‌پذیری فردی: وقتی اعضای بدن، که تا لحظات آخر همواره در خدمت اراده بوده‌اند، علیه صاحب خود شهادت می‌دهند، مفهوم «عمل در خلوت» یا «عمل ناپیدا» از بین می‌رود. این امر، قوی‌ترین بازدارنده درونی را شکل می‌دهد، زیرا ترس از شهادت اعضا، قوی‌تر از ترس از نگاه دیگران است. اصلاح نیت: چون تمامی ابزارهای بیرونی عمل (دست و پا) و ابزارهای ابراز (زبان) شاهد هستند، انسان مجبور می‌شود که به ریشه خطا، یعنی نیت قلبی، توجه کند. این امر، پیوند میان «عفت رفتاری» و «عفت قلبی» را ناگسستنی می‌سازد. این آیه، حکم عملی آیات حجاب را با انگیزه اخلاقی مستحکم می‌کند: تخلف از حجاب، تنها نقض یک قانون نیست؛ بلکه در واقع، خیانت به بدن است، زیرا اعضای بدن (که مأمور به حفظ کرامت و پاکی بودند) در قیامت علیه فاعل آن شهادت خواهند داد. بنابراین، عفاف در نگاه قرآنی مفهومی جامع است که شامل: حجاب زبان: پرهیز از غیبت، تهمت و گفتار ناشایست است. حجاب دست: پرهیز از لمس یا گرفتن دست نامحرم است. حجاب پا: پرهیز از قدم برداشتن در مسیر گناه است. در نهایت، آیه ۲۴ سوره نور، با اعجاز زبانی خود، تضمین می‌کند که هیچ عملی هرگز گم نخواهد شد و این خود، قوی‌ترین محرک برای پایبندی قلبی و عملی به عفاف تمام‌عیار است. @AFKAREHOWZAVI
پیام پدرانه‌ی رهبر حوریه طبیبیان متن کامل در صفحه رسمی نویسندگان حوزوی در خبرگزاری فارس https://farsnews.ir/howzavian_fars/1764406651350304793 @AFKAREHOWZAVI
قدیم‌ترها، سرِ جالیزها و مزارع برای دفع حمله‌ی پرندگان، مترسک می‌گذاشتند؛ شاید هنوز هم این رسم پابرجا باشد، نمی‌دانم. وجهِ اشتراک همه‌ی مترسک‌ها در یک چیز بود که حتی در فیلم‌های کارتونی هم رعایت می‌شد؛ مترسک‌ها همیشه ماهیتی مردانه داشتند و اغلب لباس‌های تیره و پوشیده بر تن می‌کردند؛ چون هدف، دفع و ترساندن دشمن بود، نه جذب آن. به‌ نظرم مترسک‌ها نِماد بودند: نماد شجاعت، فداکاری در حفظ امنیت، غیرت و نشان مردانگی، حیاء، نماد ارزش انسان و انسانیت و از همه مهم‌تر، نماد جایگاه والای زن. چه قدر قدیمی‌ها، متفکرانه عمل می‌کردند. حتی در پوشش مترسک‌ها نیز، شئون اخلاقی رعایت می‌شد؛ هیچ‌کس به مترسک‌ها، لباس زنانه نمی‌پوشاند، شاید به سبب جاذبه‌ای که به لطف خداوند در خلقت زن نهاده شده و این جاذبه برعکس ماهیت مردانه تنها برای جذب است نه دفع. چه قدر قدیمی‌ها، نگاه عمیقی به جامعه پیرامون خود داشتند. کارهایشان هدف داشت و دستاورد اهداف‌شان زودگذر و موقتی نبود. ای‌کاش امروز ... ✍زهرا السادات محمدی @AFKAREHOWZAVI