.#پروژه_آدم_حسابیها
✍مریم دوست محمدیان
سال گذشته به مناسبتی اجرایی در بیت رهبری داشتیم. جایی بودیم و زنی ازم پرسید: "چطوری میشه رفت بیت." زن دیگری که آنجا بود جای من جواب داد: "من و تو رو که اونجا راه نمیدن. اونجا جای آدمْحسابیهاست." و پروژه #آدم_حسابیها از همانجا توی ذهن من کلید خورد.
عصر همان روز با ناشری تماس گرفتم. هر چه را که توی سرم بود شفاهی بهش گفتم. میانهی حرفم را گرفت و گفت: "خانم دوستمحمدیان! چیزی که الان داری میگی خیلی خوبه. طرحش رو مکتوب بنویس و تا فردا همین موقع دستم برسون." طرح را نوشتم و قرارداد را بستم و حالا چیزی نزدیک حدود شش ماه است که شب و روز، بین آدمها، زن و مرد، در فضای حقیقی و مجازی میچرخم و میخوانم و میگوشم که آدمْحسابی از نظر آنها کیست؟ مصاحبه من با این آدمها یک مصاحبهی نیمهساختاریافته است تا نگاه آنها را نسبت به زن موفق فهم کنم. ببینم چه تعریفی دارند و چه مصداقی را ارائه میدهند؛ و همهی این دیدگاهها را بگذارم جلوی دیدگاه کسانی که تئوری دارند و همایش میگذارند و مصاحبه میکنند و نشست دارند با موضوعاتی در نسبت زن. جنگ و زن؛ روایت و زن؛ مقاومت و زن؛ سینما و زن؛ ادبیات و زن؛ فلسفه و زن؛ سیاست و زن؛ فلان جامعه و زن؛ بهمان نظریه و زن؛ و چه و چه و چه و زن. بیشتر حرفهای آن آدمهای همصحبت من، آن آدمهای با موقعیتهای اجتماعی مختلف با آن چه که در نشستها و همایشها گفته میشود توفیر دارد و البته انطباقهایی هم دارد. چیزی که به آن جامعهی نخبگانی میگوییم تعاریفی از یک زن موفق ارائه داده است. نگاهی را به تکتک زنان و مردان جامعه تسری داده است که در حقیقتِ زندگی فردی و اجتماعی یک زن، عینیت ندارد. هر اندیشهای گفتمان خودش از الگوی سوم را ارائه داده است . تعاریفی جنینی که از خون کلمات میمکد و در رَحِم اندیشه رشد میکند و وقتی پا به عرصه وجود میگذارد اشک زن امروز را و مرد این عصر را درمیآورد. هزار داستان گفته میشود که از زن امروز، هزاردستانی بسازد که کمرش زیر بار همهی این نظریهها خم شده است. پنجهای توی پنجههای این زن چفت میشود که شیره جانش را بیرون میکشد اما در عوض او را میکند الگو. میشود آدمْحسابی برای زنی که دمای بدن کودکانش و عزیزانش را با بوسه صبحگاهی میسنجد و صبحشان را به خیر میکند با عطر چای ایرانی و پنجرهی باز لبخند. زنی که روزش را گره میزند به هر چیزی که دامن او را معراج کند برای آدمهای دوروبرش. زنی که سوی چشم میگذارد برای ساختن چشماندازی که سعادتساز است. سعادت آدمهایی که ابدشان رقم میخورد به ذکر زیر لبهای پوستهشده آن زن و نگاه نگران آن زن و دل همیشه پریشان آن زن و خط عمیق بین دو ابروی آن زن و لکههای به جا مانده از کارِ خانه روی لباس آن زن و ناخنهای شکستهاش و...
زنی که کنشگر نیست؛ الگو نیست؛ جایی دعوتش نمیکنند؛ اسمش در سرچ گوگل بالا نمیآید؛ حرفش و اندیشهاش شنیده نمیشود؛
پس، موفق نیست.
بلکه انداموارهایست که قطبیده نشده و
فقط هست.
"هستی" که اگر نباشد هستی همهی آن نظریهها نقش بر آب میشود.
ble.ir/join/6mXdjURsnq
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI