eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
1.8هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
283 ویدیو
22 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 جنس روزهای عید با تمام روزهای عمرت فرق می‌کند! سپیده‌ی صبح، خورشید از پشت کوههای خوشبختی می‌دمد ونور طلایش را بر سر، عالم پخش می‌کند! آسمان آبی‌تر ! موسیقی آوازرود ،حیات بخش‌تر! شاخ وبرگ درختان رقصان ! همای سعادت دوروبرت می‌چرخد ومی‌چرخد تا ،هرچه که از احساس خوب می‌خواهی، برایت به ارمغان بیاورد! وتو، دلت می‌خواهد تا، با سپیده بیدار باشی‌ ودر جوی نقره‌ی مهتاب چشمانت دوباره گرم خواب شود! روزهای عید؛ خدااااا ،بهانه‌ای دارد تا، تمام عشقش ونهایت دوست داشتنش را نشانت دهد! برایت از گنجهای خلقت، پرده‌ برمی‌دارد وآنها را از عرش برایت به زمین می‌فرستد، تا حال جانت روبراه باشد! مثل همین امروز (۱۳رجب ) ! دیوار (رکن یمانی )را برای فاطمه بنت اسد شکافت ،قفل درب کعبه بسته ماند ،تا چند روز در خانه‌ی خودش میزبان خصوصی‌ش باشد ! آنگاه ،شمسُ قمر از کعبه تابان شد ! خاک وافلاک غرق درنور شد! دل تمام ذرات وجود برایش غنج رفت ! هاتفی غیبی ندا برآورد،فاطمه بنت اسد را: نام این مولود مهمان خداااارا علی بگذار،چرا که من ، خدای علی اعلی هستم . نام اورا از نام خود. امانت دار امر من است. آگاه از پیچیدگیهای علم من . تنها کسی که ،درخانه‌ی من دنیا آمده. اول کسی که ،برفرازخانه‌ی من ،اذان خواهدگفت. خانه‌ی مرا، از شریک(بتها) پاک می‌کند وآنها را با صورت به پایین می‌اندازد . یاری دهندگان ودوستانش را خوش باد. واااای برسرپیچی کنندگان از علی و خوارکنندگان او. دیگر دلت چه می‌خواهد ؟! اکنون هرچه که می‌خواهی با این گنجینه‌ی خدا در زمین داری ؟ فقط دلت را، سراسر آیتِ سِلم لِمَن سالَمَکُم و عزمت را در حَرب لِمَن حاربَکُم ،با این عظمت بی منتها علی علیه السلام ،جزم کن. تا شیعه باشی وبی تاب مولا ! (سندبحارالانوار_مناقب ج۲) @AFKAREHOWZAVI
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم 📝 چه مادر و دختر شبیه به همی! یکی ام ابیها دیگری مثل مادر همدمخواهر و برادرها! هر دو ۵ ساله بودند که، خانم خانه شدند. البته با کمی تفاوت. مادر انیس و مونسی جز پدر نداشت . دختر دو برادر و یک خواهر که حالا در ۵ سالگی باید مراقب و مونس آنها می‌شد. هر دو پرستاری را تجربه کرده بودند! مادر وقتی که پدرش با سر و روی خونین از جنگ برمی‌گشت و یا نه، مردم ناسپاس با خاکستر و ...او را می‌آزردند . اما پرستاریدختر، روزهای آخر عمر مادر شروع شد. آن روزها نمی‌دانست مادر فقط چند صباحی دیگر مهمان خانه است! گاهی دست بر کمر ،گاهی دست بر دیوار می‌گرفت ،حیف ،که روزهای انتظار برای دیدن روی زیبای ، محسن برادر سومش ثمر نداد . تمام امید پرستار، به شفای بیمار است، اما، امشب وقتی مادر به او گفت: زینبم بعد از من تو باید، مراقب برادرها و خواهرت باشی ،بند دل دختر پاره شد. تمام (۷۵ _ ۹۰ )روز دست به دیوار شدن مادر ،برایش دعا کرده بود. تا جایی که قد و بالای کوچکش اجازه می‌داد،گوشه‌ای از کارهای خانه را گرفته بود. باخودش فکر کرده، اگر دیگر نگوید: مادر گیسوانم را شانه کن، دست‌های مادر درد نمی‌گیرد و کبودی بازویش خوب می‌شود! آن شب ،بوی عطر آشنایی ،مثل عطر نبی الله می‌آمد! مادر که بقچه را گشود ،بوی بهشت و آرامش روزهای با رسول الله بودن پیچید ! عطر تمام گل‌های عالم خانه را پر کرد ! مادر لباس سفیدی را از بقچه به زینب داد و گفت: این برای حسین جاناست! زینب جان ،جان تو و جان حسین! مادر رفت وتنها شد.... نبی الله او را زَین اَب (زینب= زینت پدر ) نامیده بود. از همان بدو تولد او را همتراز خدیجه کبری سلام الله علیها دانستند که در راه اعتلای اسلام مصائب و سختی ‌های زیادی را تحمل خواهد کرد. جایگاه رفیع ،نقش بی‌بدیل، معرفت ،علم، ایمان ،عالمه‌ی تمام معنا، نقش سیاسی اجتماعی، کلاس‌های تفسیر قرآن او زبانزد هر زن و مردی که او را می‌شناختند و یا وآزه‌اش به گوش آنها رسیده بود. اما مدینه ..... تداعی خاطرات مدینه برای او از بی‌ کسی مادرش زهرا، دست‌های بسته بابا و پاره‌های جگر حسن نیست ! گرچه او وخانواده‌اش با بذل ،تمام داشته‌ها، وفاداری ثابت کردند . سال‌ها بعد.... سرزمین کربلا، اهل کوفه ،سرزمین شام! مزد سال‌ها خوبی آنها را ،یکجا دادند ! گودی قتلگاه، خیمه‌های سوخته، گوش‌های پاره شده، معجر کشیده شده، پاهای آبله زده و خونین، خار مغیلان، دربار یزید تشت طلا و... امان از خرابه شام! عجب حکایتی‌ست، حکایت زینب! زینب پر صلابت، پرستار قافله به جا مانده، از عاشورا و کربلا ! زینب مقتدر، صدای علی را در حنجره دارد ،تا پایه‌های ظلم و ستم را بلرزاند و کامل کند، رسالت پدر حسن و حسینش را که ، حکومت از آن خدا و خاندان آل الله هست. راز نی، در کربلا می‌ماند، اگر زینب نبود کربلا در کربلا، می‌ماند اگر زینب نبود ۱۴۰۳/۱۰/۲۷ @AFKAREHOWZAVI
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم 📝 آفتاب از لابلای ابرها،دست تکان داد! سپیده‌ی صبح جان تازه گرفتُ،ظلمت شب ،سیاهیش را از سر آسمان جمع کرد ورفت . حسّ امید در رگهایم ،دویدن گرفت ! طلوع زندگی سلااااام . اکنون درحوض نور وضو باید ساخت واز چشمه‌ی معرفت جرعه‌ای باید نوشید ! پرچین نگاهم را آذین بستم. خانه‌ی دل غبار گرفته،آبُ جارو می‌خواهد. نرگس چشم را به سیل اشک باید شست. کاش ، خاک کویت سرمه‌ی چشمان بی فروغم شود وجز به دیدار تو نور نگیرد . چقدر سخت است برایم، همه خلق را ببینم وتورا نبینم عَزیزُُ عَلَیَّ اَن اَرَیَ الخَلق وَلا تُری... کاش گوش جان ،جز به شنیدن صدای دلنشین تو آرام نگیرد. چقدر سخت است برایم ،هیچ صدایی حتّی آهسته،از تو به گوش من نرسد. لَااَسمَعُ لَکَ حَسیساََ وَلانَجوَی... تو همان تمنّای شیرینی که، از سویدای جان می‌خواهمت ،تو همان، آرزوی قلبی بِنَفسی اَنت اُمنِیَّهُ شائقِِ یَتَمَنَّی... کاش می‌گفتی کجایی؟!در کدام سرزمین اقامت داری؟! اَیُّ اَرضِِ تُقِلُّکَ... من آن گدای دوره‌گردم که ،در سرزمین خیال، تمام کوچه‌ها را یک به یک ،به دنبالت آواره وسرگردان گشتم!تو رخ نمی‌نمایی،با چه خطابی توصیفت کنم: اَیُّ خِطابِِ اَصِفُ فیک... دلم خوش است به راز ونیاز دل،به اینکه محرم رازی و مشفق جان،راز دل چگونه گویم؟! اَیَّ نَجویَ.... کاش عطش یافتنت ،به دیدار منتهی شود آنگاه مَتَی تَرانَا وَنَراک .... تمام لحظه‌های بی تو،لحظه‌های بی کسیُ تنهایی من است ،در هجوم غمپاره‌ها ،جانم بر لب رسیده وتنها تویی ، اَنتَ کَشَّافُ الکُرَبِ وَالبَلوی ... دلم تورا می‌خواهد وجان تورا شفاء می‌خواند: فاغث یا غیاث المستغسین به دادمان برس ای، فریاد رس فریاد خواهان بندگان ضعیف و... یا شَدیدَالقُوی...حالم زار است وروزهایم تیره وتار . اَزِل عَنهُ بِهِ الاَسَی وَالجَوی... می‌شود به ظهورشاز غم واندوه وسوز دل مرا برهانی؟؟ قلبم آتش است ،جز با آمدنت گلستان نمی‌شود . مشتاقانه آرزویت کنم،بی صبرانه پرچین انتظار ،برای لحظه‌ی ناب آمدنت ،آئینه بندان می‌کنم . می‌دانم که ،معشوقم (خدایم )می‌داند نَحنُ عَبیدُکَ التَّائِقونَ اِلی وَلیِّک... مابندگان حقیر ،مشتاق ظهور ولی(حجت)تو هستیم. اگر چه آمدنت خیلی دیر شده،ولی روزی تو خواهی آمد 🤲 اللّهم عجّل لِولیکَ الفَرجِ مولانَا صاحبَ الزَمان وفَرجنا بِهم🤲 ۱۴۰۳/۱۰/۲۸ @AFKAREHOWZAVI
📝 کد پیروزی یادش بخیر دهه‌ی فجر که می‌شد، بچه‌ها سر از پا نمی‌شناختند. هر کدام از آنها کاری می‌کردند، تا شادی را به تصویر بکشند. ریسه‌ها ،کاغذها و بادکنکهای رنگی را از در ودیوار کلاسها وسالن وحیاط مدرسه آویزان می‌کردند. چراغهای رنگی رنگی کار خانوم مدیر بود ، بقیه‌ی معلمها هم در کارهای جشن و آذین بندی کمک می‌کردند . یادم هست، مسئول روزنامه‌ی دیواری شدم . هواپیمای بزرگی را ،وسط کاغذ فیلی کشیدم وصفحه را پر کردم از، گلهای زیبا وپائین آن نوشتم : 🌺 🛬 🌺 🌺امام آمد 🌺 آنروزها تصویر در ذهنم از فجر ،انقلاب وپیروزی صرفا شادی وجشن بود. امروز اما ، معنای واقعی شادی را می‌فهمم. با انقلابِ اسلامی خمینی کبیر( رحمه الله علیه ) _استقلال وعدم وابستگی به بیگانگان درهمه امور _آزادی،از بند طاغوت (امریکا وایادی) _محترم بودن رای ونظر مردم در همه‌ی امور(جمهوری ) _راهبرد زندگی فردی واجتماعی مردم براساس موازین دینی (اسلامی) خلق شد . برای ثمر نشستن انقلاب وجمهوری اسلامی ، خون هزاران شهید سرخی پرچمش را گلگون کرد ، امنیتش را تضمین وسرسبزی وآبادانیش را ،ارمغان بخشید. خمینی کبیر (رحمه الله علیه) ما می‌توانیم را ،در حرکت واتحاد ومقاومت مردم، تفیسر کرد. واین کد پیروزی 👆را ،به تمام ملّتهای آزاده جهان صادر کرد. 🌷در بهار آزادی جای شهداااا خالی @AFKAREHOWZAVI
2.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📝 🍃عشقی که مکتب شد🍃 مِنَ المُومنینَ رِجالُُ صَدَقُوا مَا عَاهَدوا اللهَ عَلیهِ فَمِنهُم مَن قَضَی نَحبَه وَمِنهُم مَن یَنتَظِر وَمَا بَدّلوُا تَبدیلاً.ّ(احزاب_۲۳) عاشقی را وقت خلقت یادت داد،آنگاه که عاشقانه آیه‌ی، (نَفَختُ فیهِ مِن رُوحی ...)را در گِلت خواند .(۲۹_حجر) تاج خلیفه اللّهی برسرت نهاد وشدی بنده. و امّا ... صِبغه الله در تارو پود حیاتت موج می‌زد. آئینه‌ی تمام نمای حلول وظهور معشوق شدی! محور چرخش وسکونت معشوق؛ بیداریُ خواب چشمانت ،معشوق،کلام،عمل،همه وهمه‌ی وجودت معشوق ! پیمان بستی تا طواف عشق گرداگرد اوامرش کنی،همان نمودی . غُل وزنجیر اسارت طاغوت را ،در رکاب ولایت (الله.الرسول.اولی امر )از پای جان وتن گشودی وشکوه آزادی را با جهاد(اکبر واصغر) رنگ مردانگی بخشیدی . صدقِ گفتارُ عمل ،عظمتِ اخلاصت، تفسیر( صَدَقُوا ....‌قَضَی نَحبَه ....)را حیات بخشید . ماندی برعهدی که بسته بودی (). مجاهد کبیر ،سید نستوه مقاومت! عالم را یکسره محضر عشق دیدی وحکومت برگستره‌ی گیتی را جز در خور حاکم عادل الهی ندیدی،ایستادی تا ظلم ظالم عالم گیر نشود . سرو مقاوم ،سید المقاومه! راست قامتان، قدقامت ایستادگی را، بر تو اقتدا کردند، وراز جاودانگی را از مکتب عشق تو آموختند . عالم به نظاره نشست،( مَن طَلَبَنِی وَجَدَنی ) را در عاشقانه‌هایت ودید که چگونه معشوق( عَشَقَنِی عَشَقتَه) خواند برایت! تو برایش شهید شدی واو شد خونبهایت( عَلی دِیَتَهُ وَاَنَا دیَتَهُ) بحار الانوار_ج۶۷_ ص۲۵ https://eitaa.com/barannevesht58 @AFKAREHOWZAVI
🔖شبی با عرشیان ✍️ عِطر بهشت همه‌ جای زمین را، پر کرده، مَدهوش می‌شوی! گوش بسپار! صدای بالهای ملائکِ سِدرَه‌ُالمُنتَهَی و روح‌القُدُس را، که از عرش به فرش، فوج فوج فرود می‌آیند، می‌شنوی؟! تَنَزَّلُ المَلائِکَهُ وَ الرّوح فیها بِاِذنِ رَبِّهِم مِن کُلِّ اَمر...(۴_قدر) امر مهمّی در حال وقوع است؟! عجب ضیافتی برپاست! ضیافتی که از ابتدای هستی و آفرینش بوده و تا قیامت در چنین شبی خواهد بود! شب قدر است! ضیافت خاص خدا با ولی‌ّالله! شبی که موسی، وقتی از معشوق راه تقّرب پرسید:《اِلهی اُریدُ قُربَک_خدایا تقربت را می‌خواهم.》 ندا شنید: 《قالَ قُربِی لِمَن اِستَیقَظ لَیلَه‌َالقَدر_ تقرب من برای کسی است که شب قدر را درک کند!》 شب طواف و تحیّت فرشتگان‌ الهی گِرد ولی‌ خدا و تسلیم مُقدّرات تمام خلائق به او! وَ مَا اَدرئکَ مَا لَیله‌ُالقَدر؟ (۲_قدر) باز هم خدا دلتنگ بنده‌هایش شده! می‌خواهد به هر بهانه‌ای درهای رحمتش را بگشاید و وجود بنده‌اش را سرشار از کرامت کند! گفتی:《 بار گناهانت سنگین، و شرمنده از حضوری؟ 》 حُجّت‌اش را واسطه کن! حَبل‌الله! معشوق او را، واسطه‌ی فیض قرار داده، پیوسته نامه‌ی عملت را ارزیابی می‌کند، ضعف و قوتت را می‌داند. مُنتَظَرُالمَهدی! ذخیره‌ی خدا در زمین! عاشقانه صدایش کن! او را واسطه‌ی دریافت فیض، از سوی معشوق جاودان کن، باشد که دستهای نیازت بی اجابت نماند. قدر، ولی‌الله است، اگر قدرش بدانی! الهی‌ در این قدر تقدیر ما مُقّدر به ظهور حجتت فرما. @AFKAREHOWZAVI
خداحافظ ضیافت نور ✍️ آمدی، در زدی، صدا کردی، ناجی شدی! معشوق ماه تو را، در آسمان دل تاباند. ماه تو، درخشانتر از تمام ماهها و روزهایت طلایی‌تر از تمام روزهاست. آمدی، غبار از چهره‌ی جان زدودی. دل را که در تب تنهایی می‌سوخت، مرهم شدی. باران رحمتت سخاوتمندانه،"صیام نهار "و"تهجد لیل" را هدیه آورد. تو زنجیرهای نفسانیت را، به اخلاص بندگی از پای جان گشودی. بال و پر عاشقی را، با توبه‌ی نصوح جان پرواز بخشیدی، تا قفس گناه را بگشاید و در آسمان بندگی به آزادی برسد. "رمضان‌الکریم " تو با تمام کراماتت مهمانی یا میزبان؟! کریمی که یک لیله‌ی قدرش؛ بهتر از هزار ماه شد 《خیرُُ مِن اَلفِ شَهر》، آنگاه که به فرمان معشوق، زمین فرش قدوم ملائک شد، برای نزول آیات خدا و به زیور قرآن نور‌باران شد، تا چراغی برای طی طریق سعادت، وصعود به کمال الی‌الله باشد و گره‌ی دستان بنده از دستان ناجی《ولی‌ّالله》باز نشود. "رمضان‌المبارک " تو راه نجات از آتش دوری معشوقی و رسیدن به فوز جنّت عشق. آمدی تا دل سبکبالتر پرواز کند، و در آغوش امن الهی آرام بگیرد، و بیاموزد پروانگی گرد هر عشقی، مردن است. 《بندگان صالح خدا، در ردیف پیامبران و صدیّقین هستند. شما در ماه رمضان به سوی صلاح سیر می‌کنید، می‌شوید عبد‌صالح خدای متعال، در دنیا هم به عبد‌صالح وعده داده است که《اِنَّ الاَرضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ‌الصَّالِحون 》انبیاء_۱۰۵ این اجر دنیوی عبدصالح است.در آخرت هم 《مَعَ‌الَّذینَ اَنعَمَ‌اللهُ عَلَیهِم مِنَ‌النَّبِیینَ وَ‌الصِّدیقینَ وَ‌الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ اُولئِکَ رَفیقاََ 》نساء_۶۹ آنجا هم عبدصالح در ردیف پیامبران است، در ردیف صدیّقین است، در ردیف شهداء است . ماه رمضان یک چنین قدرتی دارد، یک چنین هنری دارد، که انسان آگاه را، متوجه را، غیر غافل را در این مراتب معنوی پیش ببرد.》 (بیانات امام خامنه‌ای(حفظه‌الله): سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم ۱/فروردین/۱۴۰۳) تو می‌روی با تمام خوبیهایت، با همه‌ی مهربانیها و تمام کراماتت. و ما را صبر باید بر فراقت تا ضیافتی دیگر و حفظ آنچه به ما بخشیدی. "رمضان المبارک" خدا نگهدارت. @AFKAREHOWZAVI
🔖 پیدای پنهان قصه‌ی انتظار ✍️ در قیل و قال زمانه غرقیم! غبار روزمرگی، بر جانها تار غفلت تنیده و درک لحظه‌‌ی ناب حضور را، به درازا کشانده‌ست. پیدایِ پنهانِ قصه‌‌یِ انتظار! در مرورِ ذکر "اَلعَجَل اَلعَجَل‌ها" غربت وتنهایی‌ات موج می‌زند! چقدر وعده‌های (اُجَدِّدُ...عَهدَاً وَ عَقدَاً وَ بَیعَهً لَهُ فِی عُنُقِی... تجدید می‌کنم ، عهد و عقد بیعت او که بر گردن من است ...) دلت را آزرده، وقتی صدقی در آن نیست! تو یار می‌خواهی، ولی ما سرباریم، وقتی به ذکر زبان (المُمتَثِلینَ لِاَوامِره و المُحَامینَ عنه ... اوامرش را امتثال و از وی حمایت کرده...) سر می‌دهیم، ودر هوایِ نَفس، نَفَس کشیده و به امتثال فرمانِ میل و اراده‌ی خویش مشتاقیم! تو آن طَلعتِ زیبایِ هاشمی‌ هستی؛ اگر از پرده‌ی غیبت رخ بتابانی، به گوشه‌ی چشمی، دیدگان ما، پر فروغ خواهد شد. تو تفسیریی بر ، (جَاءَ الحَق وَ زَهَقَ البَاطِل اِنَّ البَاطِل کانَ زَهُوقاً ) بر هر باطل ظفر خواهی یافت، و آن‌را محو و نابود، و حق را ثابت و محقق خواهی ساخت(حَتّی لَا یَظفَرَ بِشَی‌ءِِ مِنَ البَاطِلِ اِلاّ مَزَّقَه...) الهی، بر حال پریشان ما بعد از او ترحم فرما(اِرحَم اِستِکانَتَنَا بَعدَه). الهی، غم و اندوه دوری آن بزرگوار را به ظهورش از قلوب این امت بر طرف گردان و برای آرامش دلهای ما به ظهورش تعجیل فرما. 《کسی که در انتظار آن مصلح بزرگ است، باید در خود زمینه‌های صلاح را آماده سازد وکاری کند که بتواند برای تحقق صلاح بایستد.》(بیانات امام خامنه‌ای_۳۰/مهر/۱۳۸۱ ) @AFKAREHOWZAVI
11.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖 ندای غزه ✍️ صُمُُّ بُکمُُ عُمیُُ فَهُم لَا یَرجِعُونَ [منافقان] کر، لال، کورند و به سوی حق برنمی‌گردند.(بقره_آیه۱۸) تکلیفمان را روشن کنیم ! جزء کدام دسته‌ایم ؟! نکند، مصداق این آیه قرار گیریم! نکند، کر باشیم و نشنویم صدای استغاثه‌‌های مادران کودک از دست داده را! نکند، زبان در کام کشیم و از ذکر ظلم و ستمهایی که طواغیت زمان بر مردم بی دفاع و مظلوم روا داشته و می‌دارند لال باشیم! نکند، چشمهایمان به روی جنایات ددمنشانه‌ی دشمنان اسلام و مسلمین کور باشد! 《دراین لحظه‌ی خطیر، مسلمین جهان باید احساس تکلیف کنند؛ باید وظیفه‌یی را که مسلمانی بر دوش آنها نهاده‌ درک کنند. از سویی تکلیف حفاظت از سرزمینهای اسلامی است که، ازضروریات فقه مسلمین است و از سوی دیگر، پاسخ به استغاثه‌ی ملتی مظلوم ...که پیامبر (ص) فرموده‌ست :هر کس ندای استغاثه‌ی مسلمی را بشنود و پاسخ نگوید، مسلمان نیست و امروز نه یک فرد، که یک ملت، صدا به استغاثه برداشته است.》 (بیانات امام خامنه‌ای___پیام در پی برگزاری کنفرانس صلح خاورمیانه____۲۵/مهر/۱۳۷۰) @AFKAREHOWZAVI
🔖اَینَ قَاصِمُ شَوکَهِ المُعتَدین؟! کجاست درهم شکننده شوکت متجاوزان ✍️ جمعه‌ها، دل بیشتر بهانه‌ات را می‌گیرد. عِطرِ انتظارت، در کوچه‌های دلتنگی می‌پیچد و امید، بی‌دعوت، به خانه‌ی خاموشِ تنهایی منتظران سر می‌زند. از پسِ اَبر سنگینِ غیبت، نورت می‌تابد، تلالو آن قلب‌هایمان را، روشن می‌سازد و نوید می‌دهد که، شاید، آمدنِ خورشید نزدیک است. اما ای وعده‌ی صادق حق، کمی دیر نشده؟ در حضورِ دست نیافتنی‌ت گل‌واژه‌های صبر، در حنجره‌ی دعا می‌لرزند، دل‌ها به استغاثه می‌‌افتند، و قلبِ آرامش، با مرور هرباره‌ی یاد تو، چون شمعی در باد، از رمق می‌رود. قرارِ ما همین است: که در هر بی‌قراری، به انتظار آمدنت پناه ببریم. قرار است بیایی... و با گام‌هایت، خاک زمین را بیدار کنی، و آفرینش طعم حیات ناب را، تا عمق جان، در دیدار شیرینت، بچشند. وقتی بیایی؛ شوکتِ ظالمان را، در هم می‌شکنی، و جهان را دوباره در آغوشِ عدل و نور می‌نشانی... @AFKAREHOWZAVI