.
عادیتر از دیروز
✍س.غلامرضاپور
دخترها سماور را روشن و بساط صبحانه را آماده کردند. دوتایشان که صبحی نبودند هنوز خوابیدهاند. هوا بوی پاییز میدهد. سرد است و سرد نیست.گنجشکها هم برو بیایی ندارند، آرام روی شاخهها نشستهاند.
صبحانه که خوردیم بچه ها با پدرشان رفتند.
صدای پیرمرد نان خشکی در کوچه می پیچد. مشغول کارهای خانه میشوم . مقدمات ناهار، چند تماس تلفنی، خواندن پیامهای رسیده، سفارش اینترنتی برای خرید، دانه کردن انار ترشهایی که دیشب از شمال رسیده و زدن دکمه لباسشویی. همزمان هم دارم به نقد و تحلیل یک شعر فکر میکنم و در گوشهی دیگر ذهنم با خودم کلنجار میروم که تا یکساعت دیگر بروم بازار سبزی بخرم و برگردم یا ناهار را که گذاشتم، خودم را به همایش روانشناسی اسلامی که امروز صبح فراخوانش را دیدم، برسانم.
تلویزیون هم دارد توان دفاعی پدافندهای ارتش و سپاه را در چند نقطه از ایران گزارش میکند.
امروز اینجا زندگی عادیتر از دیروز است، با این تفاوت که قند دارد توی دلم آب میشود وقتی به وعدهی صادق بعدی فکر میکنم.
.
.
.
امنیت نعمتی است که زیر سایهی ولایت پایدار است.
🍁🍂🍁
آرامشی دارد ولایت گفتنی نیست
حتی اگر از آسمان موشک ببارد
#ایران
#ضاحیه
#غزه
#وعده_های_صادق
#جمعه_نصر
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI