21.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«جایی فرای الگوهای اول و دوم زن»
✍زهرا نجاتی
من یک بلاگر نیستم! نه بلاگر با معنای خاصش قطعا. اول یک مادرم! وقتی قرار است از هویتم سخن بگویم؛ حتی فعالیتم در اجتماع، سخنرانی و مشاور و نویسندگی و چه وچه برایم مهم نیست.
مادری اولویت زندگی و اولویت ماهیت من است. من طبق #الگوی_سوم_زن، زندگی میکنم.
من مثل انچه رهبرم فرموده، خانهدار هستم و خانهنشین نیستم مثل خیلی از مادرهای زمان جنگ تحمیلی. همانها که وسط میدان بودند و خوب هم درخشیدند.
من از جایی فرای الگوی سوم میآیم جایی که رنگ ولعبت زنانگی به ارایش و پیرایش، گره نخورده و با روح ولطافت و انسانیت، توامان است.
من از الگوی سوم میگویم، جایی که بانو مجتهده امین، یک بانوی نمونه است در ان و دیگرانی از اساتیدی که پای مکتبشان تلمذ کردهام در این مکتب نه فرزند به خاطرمنیت مادر حذف میشود نه ازدواج نه فعالیت اجتماعی به خاطرمادری، حذف میشود،دراین مکتب، انفعال یعنی نبودن نزیستن.
در این مکتب، درس و فعالیت و همسرانگی، و مادری، درکنارهم و پا به پای هم و با اولویت خانواده، رقم میخورند.
و من بی تعارف، بیشترین زنان موفقی که دیدهام، در همین الگو زیستهاند. با مدارج بالای علمی، باچهار و پنج و شش فرزند، با فرار از تنبلی و بهانهگیری و با الگو گرفتن از مادرسادات، که با چهارفرزندخرد و یک فرزنددرمیان وجودش، تمام قدبه دفاع از ولایت و امامش پرداخت.
من بلاگر نیستم، من یک مادرم که مادریم را در کنارشیرینیها و تلخیهاش، عاشقم.
هویت من اول زن مسلمان ایرانی است بعد مادری و بعدتر محصل، مشاور، نویسنده، سخنران و هرچه.
من بلاگر نیستم.
@AFKAREHOWZAVI
.
« برای مجتهده ای پر افتخار»
✍فاطمه شکیب رخ
زنانگی وقتی ماندگار می شود که در جهت به بار نشستن آن، قدم هایی استوار و بر پایه دیانت برداشته شود، در تاریخ معاصر کم بانوانی نبودند که برای رشد و بالندگی عنوان زن، تلاش ها نمودند و با هر توان و فهمی که در ارتقای جایگاه زنان می پنداشتند، علم روشنگری خویش را بلند کردند.
روشنگری که در مواجهه با پندارها و مفاهیم دینی مردم ما متفاوت بود و حتی در قامت تضاد نیز ظهور کرد. امثال صدیقه دولت آبادی ها، شهناز آزاد ها و یا زندخت های مدافع حقوق زنانگی، باور داشتند که زن ایرانی از کسوت ظلم پذیری و بی سوادی خارج نخواهد شد، مگر آنکه هویت فرنگی را ازسرتا پا بپذیرد! درست در همان زمانی که صدیقه دولت آبادی با ایجاد «شرکت خواتین اصفهان»، بر تبلیغ باورهای غیر دینی خویش مشغول بود، بانوی عالمه و مجتهده «سیده نصرتبیگم امین معروف به بانو امین (۱۳۶۲م)، با تکیه بر تعالیم آسمانی پروردگار عالم، تمام زندگی معصومانه ی خویش را وقف تربیت علمی و دینی زنان مومنه هم عصر خویش کرده بود و در جلسات مذهبی بانوان پاسخ شبهات «دولت آبادی» را می گفت! آنقدر خالصانه گام برداشت که حاصل رنج های خویش را با تأسیس مدرسه علمیهای، با بیش از ۶۰۰ تا ۱۰۰۰ شاگرد نظاره کرد. به ثمر رساندن بانوان فرهیخته و عالمه از پای منبر استاد، تنها گوشه ای از خدمات ارزنده این بانو در راه اسلام بود.
آری، به راستی آنچه که از زنانگی یک زن باقی می ماند تلاش ارزنده ی او در راه خداست، امثال همان قدم های خستگی ناپذیری که قرن هاست در عرصه های گوناگون، حماسه ها آفریده اند! نه آن تقلاهای بی خردانه ای که فرزند خلفی جز مهیای بستر فساد زن و خانواده را بر جای نگذاشته اند! و جز تلخی اذهان، ایشان را یاد نخواهد نمود.
فرق است که زنانگی در چه مسیری بارور شود...
منابع:
ناصر باقری بیدهندی، بانوی نمونه (جلوههایی از حیات بانوی مجتهده امین اصفهانی)، ص ۳۶
دفتر مطالعات فرهنگی بانوان، (سخنرانی خانم دکتر شبستری)، ص ۲۵۴ و ۲۵۵
#جهادـروایت
#جهادـتبیین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
🔖به یاد مجتهده بانو امین
✍آمنه عسکری منفرد
در سال ۱۲۷۴ خورشیدی بانویی چون مروارید در اعماق دریای عرفان و معرفت، در میان عرفا و علمای برجستهی تاریخ اسلام درخشید که نخستین زن در تاریخ معاصر ایران بود که اجازه اجتهاد گرفت. سیده نصرت امین معروف به بانو امین (رحمة الله) در اصفهان دیده به جهان گشود و بعد از سالها تحصیل علم و معرفت و کسب درجه اجتهاد در سال ۱۳۶۲ در اصفهان به دیار حق شتافت. به فرمودهی رهبر معظم انقلاب، او در عصر خود آیتی از استعداد و استقامت و ظرفیتهای بالای ذهنی زنان تحصیل کردهی دینی ما میباشد که شایستهی الگو شدن برای زن مسلمان معاصر میباشد . این شخصیت فرهیخته معاصر، با همت خود و ارتزاق از خوان معرفت الهی توانسته است کلیه تعاملات خود را بر اساس دستورات مکتب اسلام مدیریت نموده و سبکی برای زندگی سعادتمندانه زنان ارایه دهد. این بانوی مستوره، نمونهی حقیقیِ یک بانوی عفیف و کامل بود که در ۱۵ سالگی ازدواج کرد و همراه با همسرداری و تربیت فرزندان به تحصیل علوم اسلامی فقه و اصول و حدیث پرداخت و با وجود مشکلات فراوانی که در تحصیل بانوان در آن برههی تاریخی وجود داشت، در سن چهل سالگی به درجه اجتهاد رسید و تا پایان عمر همزمان با تالیف کتب متعدد و پاسخگویی به پرسشهای دینی به تأسیس مؤسسات فرهنگی مشغول بود و شاگردان عالمه و برجستهای همچون بانو همایونی و بانو غازی را تربیت کرد از جمله کتابی با عنوان (سرو ناز) هفتصد و پنجاه کلمه در اخلاق و سیر و سلوک الی الله که از ایشان به چاپ رسیده و در دسترس است. از آیت الله مرعشی دربیان مقامات ایشان نقل است که بانو امین در ذیل آیه تسبیح «یسبّح له ما فیِ سَماوات و الارض» آورده که وقتی تفسیر این آیه را مینوشته، ذکر موجودات را میشنیده است. همچنین یکی از جملههای معروف ایشان چنین است که «اگر کسی از خدا در همه حال راضی شد، بداند که خدا هم از او راضی است، در صورتی که بداند هر چه برایش واقع میشود صلاح او و حکمت خداوند است.»
با وجود مقامات والای معرفتی و علمی، برجستهترین ویژگی ایشان به عنوان الگوی بانوی مسلمان؛ توجه به مسائل خانواده، به خصوص احوالات همسر گرامیشان بود. بانو علویه همایونی از شاگردان برجستهی ایشان در این مورد میگوید: «مردم دیدند که در عمر ۹۷ سالهاش تمام حرکات و رفتارش همه انسانی بود. او بانویی بود که به وظایف زنانگیاش بسیار اهمیت میداد وخانهداری و شوهرداریاش همه قرآنی بود و و طرز معاشرت با نامحرم را بسیار رعایت میکرد و تلاش داشت تا با نامحرمی روبهرو نشود.»
همچنین استاد وی آيتالله حاج ميرسيدعلي نجفآبادی میگويد: «روزی كه شنيدم فرزند ايشان فوت کرده، فکر کردم خانم ديگر درس را تعطيل خواهد کرد ولی برعکس، دو روز بعد از من خواستند برای تدريس به منزل ايشان بروم و من از اين علاقه او به تحصيل سخت حيرت کردم و وقتی رفتم با کمال تعجب او را آمادهتر از هميشه ديدم.»
بانو امين به فرهنگسازی در عرصهی عمومی توجه خاصی داشت. بر همين اساس بود که به مقابله با موافقان بیحجابی در سالهای پيش از انقلاب پرداخت و نوشتههای او در باب دفاع از پوشش دينی با عنوان «يک بانوی ايرانی» منتشر میشد. علاوه بر حضور در صحنه فکری، او در سال ۱۳۴۴ با سرمايهی شخصیاش دبيرستان مكتب فاطمه(سلام الله علیها) را در اصفهان تاسيس كرد، تا زمينهی تحصيل دختران در محيطی سالم را فراهم كند. توجه اين بانوی مجتهد ايرانی به حضور زنان در جامعه در محيطی عاری از فساد البته در بزنگاههای تاريخی مانند کشف حجاب نيز نمايان است. دغدغه فکری ایشان در اين زمينه موجب نگارش کتاب (روش خوشبختی) شد. در اين کتاب متذکر میشود: «همانگونه که اگر عضوی از اعضای بدن به بيماری مبتلا شود، ساير اعضا سالم نمیمانند، اگر زنان يک جامعه ـ که از ارکان آن هستند ـ فاسد شوند، جامعهای را به فساد میکشند، بهخصوص اگر فساد يا گناهشان علنی باشد.»
در بحث امور زنان مشی او مشی اعتدال بود؛ نه الگوی زن غربی را میپسندید و نه زن شرقی، بلکه بر اساس اعتدال حرکت میکرد. بانو امین از الگوی زن غربی که زن را به منزله یک کالا میدید، پرهیز داشت و الگوی زن شرقی که مقام زن را در حد تولید نسل محدود میساخت مخالف بود، بنابراین بر حضور فعال بانوان مسلمان در متن جامعه، در کنار رسالت اصلی بانوان در امر انسانپروری تاکید فراوان داشت و بر توحیدمحوری و تبعیت از وجود حضرت زهرا (سلامالله علیها) و بحث اخلاقمداری در خانواده و ارتباط خوب بانوان با همسر و فرزندان سفارش میکرد.
🔗ادامه متن در صفحه نویسنده
#مجتهده_بانو_امین
#الگوی_سوم_زنمسلمان
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#اندکی_تأمل
✍مهتا صانعی
او میخواست نقطهی ثقل بدبختی زنان را به نمایش بگذارد. دُرمیشیان را میگویم.
و آنقدر این بدبختی را سنگین نشان دهد که چه بسا زن بودنت را نه مایهی هدفی کارگشا بل، مایهی بسی بدبختی بدانی...
کارگردان فیلم «مجبوریم» در اثرات گذشتهی خودش هم، روی پردهی سینما، زن را نقطهی معلّق داستانش روایت میکند، حتی وقتی اهل تحصیلات هست و برای خودش در جامعه حرفی برای گفتن دارد.
اینجا هم روایت سه زن و هر کدام به نحوی سایههای فرو پاشی را با خود به یدک میکشند. دخترکی ۱۶ ساله که فدای درماندگی و انحصار طلبیِ یک مرد میشود و در این بین حظِّ مادریِ خود را از دست میدهد. وکیلی که به واسطهی آنچه از آورگیِ زنان در جامعه دیده به یک روحِ پر نخوت و سرد تبدیل شده است و خانمِ دکتری که به واسطهی آنچه از باروری ناخواستهی زنان و دردهایشان دیده بسیار رنجور و ناتوان جلوه میکند که گوئیا تنها بستر درمان هرزگی را بستن لولههای باروری دختران و زنانِ در این مسیر میداند.
دُرمیشیان به خوبی تمام فلاکت و خاکستری بودن جامعهی هدفش را نشان میدهد. حتی وقتی خانم وکیل را در سناریوی خودش حذف میکند، در واقع به خوبی رنگ سیاهی جامعه را به رخِ مخاطب جستجوگر خودش نشان میدهد و فریاد میزند، آری همین هستیم. ما مجبوریم که فلکزده ادامه دهیم. ما مجبوریم ببینیم آنچه وجود دارد همین هست و چیز دیگری نیست. زنهای ما مجبور هستند......
شما مجبورید آنچه من گفتم را بپذیرید.
اینجاست که باید به فکر چاره بود. چارهای برای فیلمسازیهای ارزشمند. ما مجبوریم زن را ارزشمند نشان دهیم چون ارزشمند هستیم.
@AFKAREHOWZAVI
✍دکتر زهرا دلاوری پاریزی
از سر کوچه که وارد شد، شماره پلاکش را دیدم، با دیدن راننده، رویم را برگرداندم که فرصت کند، چادر مرا هضم کند و رفتار متناسب داشته باشد؛ زیرچشمی مراقبش بودم، شالش را روی سرش انداخت و کنار من توقف کرد، سوار ماشین شدم.
سلام کردم خیلی مودبانه خوشآمد گفت، تحصیل کرده به نظر میآمد و دارای روابط عمومی بالا، چون نقدی حساب کردم، گفتم خردهاش را نمیخواهم، اصرار کرد، گفتم بالاخره همنام هستیم دیگه.خندید و گفت آره، جالبه! و حدس میزنم شما خیلی خوشاخلاق باشید؛ از لبخندتون پیداست. بعد گفت شما هم مثل من اعتقاد دارید که همه زهراها خوشاخلاق هستند؟ من میگویم اسم آدم روی آدم تاثیر داره.
مردد شدم ادامه بدم یا جواب پیامک ها و چت های ایتا و روبیکا و تلگرام و ..را بدهم.
گوشی را داخل کیفم گذاشتم، گفتم بله معتقدم اگر روزی چندین بار یه کلمه به عنوان اسمش تکرار شود، انسان با آن همذات پنداری می کند.
گفت: اسم پسر اولم را محمد گذاشتم چون خواب دیدم. گفتم خدا حفظش کنه براتون، گفت دعا کنید عاقبت بخیر بشه. توی نور خورشید رژ صورتی رنگ و ریمل روی مژههایش میدرخشید.
هنوز توی تناقض ذهنی خودم بودم، که گفت توی این دوره که همه به مادیات فکر میکنند، خداکنه دو تا بچهام عاقبت بخیر شوند! احساس کردم یک دریا راز پشت این حرف بود.گفتم بله حق باشماست.گفت البته بچه ها تا کوچکند مشکلاتشون هم کوچیکه، اما وقتی بزرگ میشن، مشکلاتشون بزرگتر میشه و دیگه از یه زمانی به بعد همراهیت نمی کنن.
گفتم دقیقا همین نشانه استقلال و بزرگ شدنشون هست.
گفت ولی من به زور با خودم میبرمشون، مثلا هفتهای یه بار میریم خونه مادرشوهرم، و بچه ها که غر میزنن میگم بعدا حسرت می خورین، من که مادر ندارم، حداقل مادر شوهرم رو داشته باشم.
گفت فرزند دومم وقتی میخواست به دنیا بیاد، دو تا از امتحانات ارشدم مونده بود، اگر بهمن اومده بود، من فارغ التحصیل میشدم، پرسیدم چه رشتهای؟ گفت حقوق. بقیه حرفش را خورد و گفت، البته بازم خداروشکر، خدا رو صد هزار مرتبه شکر، این زبان شاکرش شاید تا رسیدن من به دانشگاه حدود ۳۰ بار در دهانش چرخید، بعد بغض کرد و گفت، اگر اون اتفاق تلخ نیافتاده بود، باز حرفش را خورد!
گفتم ناراحت نباش، برای تحصیل همیشه وقت هست! من ۱۰ سال بعد از دیپلم در خانه شوهر بعد از دو فرزندم شروع به درس خواندن کردم و خدا برکتش رو داد الحمدلله، گفت حدس می زدم شما تحصیل کرده یا فرهنگی باشید. گفتم به دانشجوهام میگم بچه ها من میخوام مصداق "زگهواره تا گور دانش بجوی باشم"، دوباره گفت اوه، پس استاد دانشگاه هستین، رشتهتون چیه؟ گفتم کلام و عقاید، بغض کرد و گفت به حجاب و ظاهر من نگاه نکنین، من روزی هزاربار خدا را صدا می زنم، هر از چندی می آیم امامزاده صالح چون بوی امام رضا میده، و بعد گفت من مدیون امام رضا هستم ، اگر سالی یکبار نرم مشهد، اون سال من سال نمیشه، پسرم دخیل بسته امام رضاست، وقتی که دکتر در ماه ۹، بارداری به من گفت، بچه ات زنده نمی مونه، رفتم امامزاده صالح و پسرم رو نذر زیارت امام رضا جان کردم.
چند وقت پیش هم توی امامزاده زار زار گریه کردم و از خدا خواستم راهی جلوی پام بذاره، گفتم همسرتون کجاست، اشکش سرازیر شد و گفت بهم خیانت کرد و من بچه دومم را با گریه و خون دل شیر می دادم، تا برگشت و التماس کرد و چون عاشقش بودم بخشیدمش. بازم خدا رو شکر کرد، که تونسته به خاطر بچه هاش همسرش رو ببخشه و زندگیش رو دوباره سامان بده.
گفت من هر روز که از خونه میام بیرون، آیت الکرسی و ناس و فلق می خونم و یک درصد از درآمدم را به نیت امام زمان کنار می گذارم و تا حالا نشده دستم خالی بمونه و خدا کارم رو درست نکنه. گفتم بله جریان یک درصد طلایی درآمد رو ماه رمضان از استادم شنیدم و توی زندگی همسرم انجامش میدن. بعد
گفتم راستی دیروز روز زیارتی مخصوص امام رضا بوده، از اونجا هر دومون، چشمانمان خیس شده بود.. او می گفت من گریه می کردم و من می گفتم او گریه می کرد.
راه نفسم تنگی می کرد، به من گفت خوش به سعادت دانشجوهای شما که چنین استادی دارند، بهش گفتم اما امروز شما استاد من بودی و من شاگرد این دریای معرفت شما.
گفت نه من حجابم درست نیست، گفتم فقط به اندازه کشیدن ۵ سانتیمتر روسری تون رو به جلوی سرتون کار داره و یه گره محکمتر، و پاک کردن ریمل و خط چشمی که صورتتون رو سیاه مالی کرده، نگاهی به آینه کرد، خنده و گریه اش در هم آمیخت.
گفت دعام کنید، گفتم شما منو دعا کن، خدا در قلب های شکسته است.. نزدیک دانشگاه بودم و با چشمانی خیس از اشک و نگاهی پر از بهت. گفتم سفر خوبی بود ممنونم، گفت مطمئنم خدا شما رو سر راه من قرار داده، خدا رو چه دیدین شاید دوباره برگشتم سر درس و بحث وکشیدن ۵ سانتی متر روسریام جلوتر.به خدایی سپردمش که در تمام سلولهایش وجود داشت، در تک تک کلماتش، در هر هرم نفس و زندگیاش.
@AFKAREHOWZAVI
.
💠🍃 روند نزولی قیمتها
و چند نکته 🍃
✍نظیفه سادات موذن
این روزها خبر پایین آمدن قیمتهای بعضی اقلام مهم زندگی، کمابیش به گوش میرسد. دلار، مسکن، خودرو، گوشی تلفن همراه، بعضی اقلام لوازم خانگی و...
جالب اینجاست که صدای خبرهای پایین آمدن قیمتها، اصلاً در فضای جامعه نمیپیچد و ضریب نمیگیرد! به خلاف وقتی که قیمتها بالا میرود!
این یعنی:
برای #امید آفریدن، خیلی کمتر تلاش میکنیم، تا فشار روانی تراشیدن!
در این اوضاع و احوال، چند نکتهی گفتنی دارم:
💠 از تمام مسئولانی که به هر شکلی در رسیدن به این نقطهی موفقیت نقش داشتهاند، صمیمانه تشکر میکنیم.
تلاش شبانهروزی کسانی که به دل کارهای سخت زدند و اصلاح اقتصاد را از بنیان آغاز کردند و از فحش و سرزنش نترسیدند، قابل ستایش است.
نظام، در بحبوحهی جنگ بزرگ ترکیبی و سنگینی که بر او تحمیل شد، از این امتحان سخت این گونه سربلند بیرون آمد.
هم اغتشاشات را کنترل کرد، هم با وجود این هجمههای سنگین همهجانبه، توانست اقتصاد را در ریل بهبود بیندازد.
💠 میدانیم که هنوز راه زیادی در پیش داریم. میدانیم هنوز فشار اقتصادی از دوش مردم برداشته نشده،
ولی
آیا میتوان اقدامات بزرگ و اثرگذار صورت گرفته را نادیده گرفت و از تأثیرشان در آینده، ناامید بود؟
به نظر میرسد این روزها در طلیعهی روزهای روشن آینده قرار داریم.
زیرا اقدامات بنیادی، مثل کاشتن دانهای هستند که تا به حاصل بنشینند، صبر و مراقبت میخواهند. ولی حاصلشان شیرین و پربرکت است.
💠 ان شاء الله دوستان انقلابی و حزباللهی بزرگواری که در انتقاد شدید و تند و بیرحمانه به دولت، گوی سبقت را از مخالفان ربوده بودند، این روزها به وظیفهی خود بیش از پیش عمل کنند و دستاوردها را منتشر کنند و در راستای عمل به توصیهی ولی امرشان و #امیدآفرینی کوتاهی نکنند.
💠 دوستانی هم که قائل بودند که هرگونه نقد دولت، خیانت است و گویندهاش نفوذی است و... لطفاً کمی جامعتر ببینند و متعادلتر عمل کنند.
💠 این افراط و تفریطها، بیشترین و سنگینترین لطمهها را میزند. نقد دلسوزانه و برادرانه و منصفانه، در کنار تحسین و تشویق مشفقانه، در کنار یاریرسانی و انجام وظیفه در حد توان، موتور پیشرفت و تعالی است.
#امیدآفرینی
#مهار_تورم_رشد_تولید
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
دحو الارض
روز بیست و پنجم ذیقعده هم زمان با «دَحْوُ الاَرْض » (گسترش یافتن زمین) است. در شب این روز نیز طبق روایتی از امام رضا علیهالسلام ولادت حضرت ابراهیم علیهالسلام و حضرت عیسی علیهالسلام واقع شده است.*
همچنین این روز به عنوان روز قیام امام زمان مهدی موعود علیهالسلام معرّفی شده است.*
در قرآن کریم میخوانیم:
«وَالاَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحیها»؛* «و زمین را بعد از آن (آفرینش زمین و آسمان) گسترش داد.» مراد از «دَحیها» که از مادّه «دَحْو» است، همان «دحو الارض» میباشد.
در آیه دیگری میخوانیم:«وَالاَرْضِ وَماطَحیها»؛* «و قسم به زمین و کسی که آن را گسترانید.» کلمه «طَحیها» از مادّه «طَحْوْ» بر وزن «سَهْوْ» هم به معنای انبساط و گستردگی و هم به معنای راندن و دور کردن و از میان بردن است و در اینجا به معنای گستردن میباشد. برای این روز اعمالی ذکر شده که در این لینک قابل مشاهده است.👇
https://b2n.ir/e94886
* علی بن طاووس الحسینی، الاقبال (چاپ قدیم موجود در کتابخانه دفتر تبلیغات اسلامی قم، 1314)، ص525.
* همان.
* نازعات /30.
* شمس /6.
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
19.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥نخستین همایش بینالمللی #دشمن_شناسی
🖇به مناسبت دومین سالگرد رحلت استاد محمدحسین فرجنژاد
⏰زمان برگزاری: 23 تیرماه 1402
⏱ مهلت ارسال آثار: 6 تیرماه 1402
👈جهت ارسال آثار و کسب اطلاعات بیشتر به آی دی ایتا @f_mhfaraji یا سایت زیر مراجعه فرمایید:
🌐farajnejad.ir/hamayesh
http://eitaa.com/joinchat/1842479109C6a0ba6652b
🔖نخستین نفحهی رحمت از آسمان لاهوت به ناسوت
✍آمنه عسکری منفرد
برخی از فلاسفه، حکما و عرفای اسلامی همچون ملاصدرا، هستی و عالمِ وجود را به عوالم چهارگانهی لاهوت، جبروت، ملکوت و ناسوت تقسیم کرده و معتقدند انسانها از ابتدای خلقت هستی تا ظهور، همواره در این عوالم چهارگانه در حال تکامل هستند.
آن زمان که حضرت آدم (علیه السلام) با خوردن میوهی ممنوعه از بهشت عالم لاهوت به عالم ناسوت هبوط کرد، بر اساس قاعدهی لطف، خالق یگانهی هستی به نسل بشر فرصت داد تا با طی کردن مراتب رشد، مقام خلیفه اللهی در زمین را کسب کند و دوباره به آسمان لاهوت صعود کند. به استناد آیات و روایات ، اولین نسیم رحمت خاصهی الهی همزمان با هبوط حضرت آدم بر زمین و در روز ۲۵ذیالقعده بود که امام باقر (علیه السلام) در این باره فرمود: «هنگامی که خدا خواست زمین را خلق کند، بادها را فرمان داد که بر روی آب بزنند تا اینکه آب به موج آمد و کف کرد و همه کفها یکجا جمع شد، بعد آن را در محل خانه کعبه قرارداد و به صورت کوهی از کف درآورد، سپس زمین را از دامنه آن کوه بگسترانید، مقصود از کلام خدا «إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکهَ مُبارَکاً» همان است که گفته شد» همچنین از امام صادق (علیه السّلام) نقل است که فرمود: «همانا که خداوند زمین را از زیر کعبه تا منا گسترش داد و سپس آن را از منا تا عرفات گسترش داد و پس ازآن از عرفات تا منا گسترده ساخت». ( من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۲، ص۲۴۱و ۲۴۲ )
دَحو» به معنای گسترش است و برخی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلیاش تفسیر کردهاند. منظور از دحوالارض «گسترده شدن زمین» این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آب های حاصل از باران های سیلابیِ نخستین فراگرفته بود. این آب ها، به تدریج در گودال های زمین جای گرفتند و خشکی ها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گستردهتر شدند.
حضرت آیه الله جوادی آملی در کتاب صهبای حج این روز مهم را چنین شرح میدهد که زمین در آغاز به صورت پستی ها و بلندی ها یا شیب های تند و غیرقابل سکونت بود. بعدها باران های سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و دره ها گستردند. اندک اندک زمین هایِ مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان و کشت و زرع پدید آمد. مجموع این گسترده شدن، «دَحو الارض» نام گذاری میشود.
از طرفی در آیه ۳۲ سورهی حج، (وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوبِ) بر تعظیم شعایر الهی و گرامیداشت آنها، توصیه و تاکید شده و روز ۲۵ ذیالقعده یکی از این شعائر الهی به شمار میرود و از وظایف ما شکرگزاری در برابر این نعمت الهی است. یکی از راههای شکرگزاری در این روز، روزه گرفتن، خواندن نماز و دعای مخصوص این روز و زیارت امام رضا (علیه السلام) است.
از امير المؤمنين (عليه السّلام) روايت شده است كه فرمودند: «اولين رحمتى كه از آسمان به زمين نازل شد، در بيست و پنجم ذى القعده بود. كسى كه اين روز را روزه داشته و شبش را به عبادت بايستد، عبادت صد سال را كه روزش را روزه و شبش را در عبادت باشد، خواهد داشت. هر گروهى كه در اين روز براى ذكر پروردگار بزرگشان گرد هم آيند، پراكنده نمىگردند مگر اين كه خواسته آنان داده مىشود. در اين روز يك ميليون رحمت نازل مىشود كه نود و نه هزار تاى آن براى روزهداران اين روز و عبادت كنندگان اين شب خواهد بود». (المراقبات، ج ۲،ص۱۸۶).
آری! فرصتهای معنوی در زندگی بشر ، نعمتهایی هستند که جسم و روح آنان را نوازش می دهد و موجبات شادمانی و آرامش را فراهم می سازد و دحو الارض نیز از همین گونه است. پس قدر این فرصت طلایی را بدانیم که رسول خدا فرمود: «همانا در طول زندگی شما نسیمهایی از سوی پروردگارتان میوزد. هان! خود را در معرض آنها قرار دهید.باشد که چنین نسیمی سبب شود که برای همیشه بدبختی از شما دور بماند.» (سیوطی، جامع الصغیر، ج ۱، ص ۹۵)
#دحو_الارض
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#فرهنگ_مهدویت۱۸
✍چمن خواه
مهدی منتظر(علیهالسلام) در نهجالبلاغه
رسول اکرم(صلیاللهعلیهواله) به جمعی از صحابه فرمود: «هرکس فضیلتی از فضائل علی بن ابیطالب(علیهالسلام) را بنویسد و یا به آن گوش فرادهد و هرکسی به کتابی که فضائل آن حضرت در آن نوشته شده نظر کند، خداوند گناهان او را بیامرزد. خدا ایمان بنده اش را نمیپذیرد مگر به ولایت علی و بیزاری از دشمنان او».
از سال ۴۰۰ هجری سیدرضی(قدس سره) با فکری نورانی و با اهدافی والا، به جمعآوری برخی از آثار علمی حضرت امیرالمومنین علی(علیه السلام) همت گماشت و نهج البلاغه را تدوین کرد که عطر وجودی آن جان و جهان را شاداب نمود. نهج البلاغه اقیانوسی از علم و درایت و اسلامشناسی و معارف عمیق قرآنی و الهی هست و در وقت خواندن واله میمانید که آن حضرت چگونه بالبداهه این همه در و گوهر باریده است.
حضرت علی(علیه السلام) در خطبه ی ۱۰۰ بعد از ستایش خداوند و گواهی دادن به رسالت رسولالله و فرستاده خداوند، میفرمایند: «...پس چون در اطاعت او در آمدید و او را بزرگ داشتید، مرگ او فرا رسید و خدا او را از میان شما برد. پس از او چندان که خدا خواهد زندگانی را می گذرانید؛ تا آنکه خدا شخصی(منظور حضرت مهدی(علیهالسلام)است) را برانگیزاند که شما را متحد سازد و پراکندگی شما را جبران نماید. مردم! به چیزی که نیامده، دل نبندید و از آن که درگذشت، مأیوس نباشید، که آن پشت کرده اگر یکی از پاهایش بلغزد و دیگری برقرار باشد، شاید هر دو پا به جای خود برگشته و استوار ماند.»
شاید مقصود این باشد که به امام حاضر که به دنیا بیتوجه است یا از اصطلاح کار شما در شرایط موجود ناتوان است طمع مورزید و از امام زمان که غائب می شود ناامید نگردید(مصداق آن غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) و رویگردانی آن حضرت از تصدی ریاست و زعامت ظاهری باشد تا هنگام ظهور)که رمز پیروزی و کلید حل مشکلات در دست اوست. چه ممکن است کسیکه روگردانده، یک پایش بلغزد و پای دیگرش برقرار ماند آنگاه پس از مدتی هر دو با هم به جای خود برگردند.
امام علی (علیهالسلام) در خطبه ۱۳۸ میفرمایند:«هوای نفس را به هدایت و رهنمود الهی بر میگرداند، آن هنگام که مردم هدایت الهی را به خواستههای نفسانی برگرداندهاند. و آنگاه که بر مردم قرآن را تفسیر به رای کنند، او آراء و نظریات را به قرآن گرایش دهد.» (مقصود از گرایش به قرآن، لغو احکام صادره از روی رای و قیاس و منع از عمل بر طبق گفتمان و تخمین و جایگزین کردن عمل بر طبق قرآن است.
برنامه کار و سازمان حکومت آن امام بزرگوار و موعود اسلام، همچون زمامداران جهان، متکی بر هوی و هوس و دین سازی و زورگویی و قوانین تحمیلی نیست؛ بلکه بر اساس رشد عقلی و پیشرفت های علمی است که در سایهی هدایت قرآن و تعالیم عالیه اسلام و رهبری حضرتش پایهگذاری میشود.
امام در فراز بعد چنین خاطرنشان میفرماید که: «رویدادها و حوادث بدانجا منتهی میشود که جنگ همه را به پا خیزاند و همانند حیوان درندهای که در موقع حمله دهان خود را برای دریدن شکار و بلعیدن آن تا آخرین حد باز میکند به شما نیشخند زند؛ پستانهای آن از شیر پرگشته؛ مکیدن شیر آن بس شیرین و سرانجام بس زهرآگین است».
هماانطور که می بینیم در آغاز جنگ غنائم جنگی و موفقیتهایی که نصیب جنگجویان میشود و به امید بهره بیشتر و پیروزی کامل، جنگ به ذائقهی آنها شیرین میآید. اما پایان شوم جنگ، کشتار، ویرانی، معلولین فراوان، بیماریهای روحی و جسمی، غارت اموال، تجاوز به نوامیس و انواع بدبختیها است که کام جنگ افروزان و ملل جنگ زده را تلخ میکند.
منظور از اینکه زمین میوههای دل خود را برای او بیرون میریزد و کلید هایش را به او میسپارد کنایه از گنج ها و ذخایر زیرزمینی مثل طلا، نقره، الماس، نفت و غیره است.
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
"برسد به دست دختر مریم"
✍زهرا سبحانی
ماجرا دقیقا بعد از مرگ مادرت شروع شد!
تا قبل از آن، نمیدانستم انسانی با این شکل و شمایل بر روی کرهی زمین وجود دارد. شاید بگویی طبیعیست که از آن جمعیت میلیاردی کرهی زمین، خیلیها را نشناسیم، اما برای من و مادرت اوضاع فرق میکرد. او به چیزی رسیده بود که این روزها برای چال کردناش کمر همت بستهاند.
برای منی که حال و هوای دنیا به دلم نمینشیند؛ مهم است که یک زن «مادری» را بفهمد؛ کشف کند و برای رسیدن به آن از خودش بگذرد.
این شد که مادرت از تمام آن جمعیت ناشناختهی میلیاردی، برایم شناخته شد.
اگر حساب و کتابم درست باشد باید الان سیزده ساله باشی! تبعهی آمریکا و عاشق آواز.
سیزده سالگی مادرت در تهران گذشت، خودش میگفت آن روزها، عشق رمان بود، فکر میکرد روزی نویسنده میشود
ولی نشد! عجیبتر اینکه در سی سالگی حتی به آن فکر هم نمیکرد. بخواهم با خودم مقایسه کنم منِ سیزده سالهام، اصلا نمیدانست رمان چیست و منِ سی سالهام رمانخوان شد و نویسنده.
میدانستی به حال دنیا فرقی نمیکند چه میشویم ولی برای روزی که شمس و قمر جمع میشود فرق میکند که برای کِه، چه شدیم؟
حالا با این وضع تو چه میشوی؟ برای که میشوی؟
راستی، عکسهای مادرت را دیدهای؟
مدل لباس بچگیهایش هنوز برای من تازگی دارد نه فقط من، برای اغلب ایرانیها. به گمانم صدسال هم بگذرد باز هم تن دخترکان خردسال ایران، پیراهن چیندار گلگلی با آرایش موی دم اسبی را خواهیم دید.
شاید به این خاطر باشد که دوران بچگی دوران بیشیلهوپیله و یک رنگیست. اما راستش را بخواهی تیپ نوجوانیاش، مرا رنجاند، نه اینکه لباس مادرت بد باشد، نه!
آن مانتوهای اُپلدار گله گشاد و بلند کجاو این نیم متر پارچه که به زور تنمان را در آن، جا میدهیم آن هم بدون بستن دکمه، کجا؟
مادرت با همان روسری، دو مدال طلای جهانی به ارمغان آورد! روسری که این روزها عار شده برای خیلیها!
دمده شده برای ملتقطها!
و له شده زیر پای مصلحتاندیشیها!
دورهی «توسعه» است دیگر، باید با سازَش برقصی و بیخیال شوی از اصولی که وصلت میکند به ابدیت به اکسیر جاودانگی و الّا محکوم میشوی به تحجّر و خشکی مقدسی و اینجور حرفها!
از مدالهای مادرت گفتم، دختری از ایران در مدرسهی فرزانگان تهران نبوغش شکوفا شد! برای مادرت اهمیت نداشت که تو در ریاضی نابغه شوی ولی درست فکردنت برایش مهم بود که ندیده و نشناخته نگویی که هیچ سردَر نمیآورم؛ شاید اگر خداوند به او عمر بیشتر میداد زمینهاش را برایت فراهم میکرد، مثل ایران که برایش مهم بود مادر رمانخوانت با استعداد ریاضی، درست فکر کند و زمینهاش را هم فراهم کرد.
همانی که بعد از مرگ مادرت، کلی زخم زبان شنید!
با همین گوشهایم میشنیدم که میگفتند:
«ببین با آدم چه میکنند که فرار را بر قرار ترجیح میدهد و در غربت میمیرد»و...
کاش مادرت بود و جوابشان را میداد که ایران، دانههای مستعد را به ثمر نشاند و دیگری درو کرد!
کاش بودو میگفت که با اینکه دانش آموز سال سوم بیشتر نبوده، برده بودنش کنار دانشجوهای شریف با آن اساتید سطح بالا! بدون کنکور تا ارشد پذیرشش کردند و هزاران مورد دیگر.
مادر است دیگر، «ایران» را میگویم که با تمام لگدها هنوز دارد مادری میکند؛ همان مقتدر مظلومی که من میشناسم و تو نه! نمیدانم مادرت چرا قصد رفتن کرد؟ شاید توصیهی استادش بوده باشد! شاید هم روحیهی جستجوگرش! شاید هم همان وعدهی پیشرفتی که آب میکند دلها را! با این حال، کامنتهای بعد از فوت مادرت را که میخواندم یکی گفته بود: افتخار ایران!
نمیدانم مادرت هنگام فوت، افتخار ایران بود که اولین نمرهی کامل المپیاد ریاضی را گرفت یا افتخار هارواردی که در آن تدریس داشت و یا افتخار جامعهی زنان که برای اولین بار یک زن، جایزهی «فیلدز» را ازآن خود کرد!
برای من اما، افتخار مادرت به «مادری» مهمست؛ همان که حساب و کتابش را از بقیه برایم جدا کرد. «مادری» که این روزها ما را با لطایف الحیل از آن دور کردهاند.
آنقدر که یا دوست نداریم بچهدار شویم یا اگر هم بشویم روانهی مهدکودکها میکنیم که مسببات خوشحالی این «توسعه»ی بی پدر را فراهم کنیم و برای همه هم شاخ و شانه میکشیم تا بازی سرکاری جنسیت را به نفع خود پایان دهیم. به نظرت میارزد؟ آن هم برای این دنیا که نه وفا سرش میشود و نه قول و قرار!
جواب مادرت با وجود اختلاف مبنایی که با او دارم، عجیب به دلم نشست آنجا که بدون تعارف در مصاحبه گفت: «اگر کسی فکر کند که هم میتواند یک خانواده خیلی خوب و با ارتباط قوی داشته باشد، هم کار به همان سرعت قبل پیش برود اینطور نیست، باید به هر حال هزینه کند»حالا با تمام این حرفها هنوز، به هزینهای که برای مادری تو خرج کرد، فکر میکنم.
آنا! تو هم فکر میکنی؟
#مریم_میرزاخانی
@AFKAREHOWZAVI
1.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
واکنش
✍زهرا نجاتی
واکنشها به ازدواج محمدرضا گلزار، خیلی متفاوت بود از تمسخرکردن و انگ زدن به خاطر یکی دو دفاعش از تمامیت ارضی کشور تا این واکنش؛ ضجههای عاشقانی که یک عمردر حسرتش سوختهاند.
کسانیکه از ارزش زن میگویند، واکنششان به این گریهها چیست؟
آیا این گریههاباید موجب شود گلزار به خانوادهاش خیانت کند؟ آیا این گریهها باعث حال خوش آزادی در زن میشود؟
مرز آزادی در همان جوامع اومانیست، برداشته شده که تعداد تجاورهای جنسی، ازدواجهای همجنسان، درگیری، قتل خیانت فرزندان نامشروع و تعدادسقطهای سالانه، سر به فلک کشیده.
البته این احساسات یک دختر است که بیشتر از بی برنامگی پدر ومادر، تاخیر دررازدواج، سلبریتیسازی شخصیتهای کذایی و سلبریتی پرستی، نشات گرفته و علاوه شده به احساسات رام نشده و مرضی بنام بلاگری در هیولایی به اسم اینستاگرام.
آن قدر حجم غصه خوردن برای این دختر ودخترانی مانند او که به گلزار با پرخاش یا التماس، تبریک گفتهاند، زیاد است که دیگر حتی نوبت به ایراد کرفتن به گلزار به خاطر ازدواج در این سن بالا و سرلخت بودن عروس و خواندن عقد آریایی، نمیرسد!
غرض اینکه این ماجراها، تازه اولین ثمره عشق و عاشقی،ماجرای تاخیر بالابردن سن ازدواج و دقیقا موازی با آن بالابردن سطح ملزومات و توقعات ازدواج، سلبریتی سازی و این خرده فرهنگهای خزعبل، است. به قول شاعر این تازه از نتایج سحر است و قطعا فکری باید کرد و این فکر را نه فقط مسئولین بلکه همهی ما در هرجایگاهی که هستیم و هرنقشی بخصوص مادری، باید برای برنامه داشت و پدافند آماده کرد.
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI