.
زینت پدر
✍راضیه کاظمی زاده
آن روز که به دنیا آمدی، مادرت فاطمه سلام الله علیها تو را در آغوش کشید، بر گونهات بوسه زد و از پیغمبر صلی الله علیه وآله خواست تا نامی زیبا برایت انتخاب کند و ایشان فرمود:« من در این کار از پروردگارم سبقت نمیگیرم! » جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و فرمود: « خداوند نام او را « زینب» یعنی «زینت پدر» قرار داده »، پیغمبر صلی الله علیه و آله تو را در آغوش کشید و با نگاه بر صورت مهربانت و تلاقی نگاهش با برادرت حسین علیه السلام اشک از چشمان مبارکش جاری شد، گویا آن روز پیغمبر صلی الله علیه و آله به خاطر آورد واقعهی عاشورا و غم و اسارت کودکان را، به یاد آورد، بیتابی زینب کبری سلام الله علیها برای برادر، در کنار تل زینبیه را، به یاد آورد، لحظه ی دیدار خواهر با پیراهن پاره پارهی برادر را، به یاد آورد، سیلی سه سالهی برادر کنار عمه جانش زینب سلام الله علیها، وداع خواهری با سر بریده ی برادر ... آری اینها دلیل گریهی پیامبر صلی الله علیه و آله برای نازدانهی علی علیه السلام و فاطمه سلام الله بود!
بهراستی که زینت پدر بودی آنجا که با صلابت حیدری در مقابل یزید و یزیدیان لب به سخن گشودی و تنها با یک کلمه تمام خوشیهای کاذب آنها را از بین بردی، آنجا که گفتی :« ما رأیت الا جمیلا » چیزی جز زیبایی ندیدم!
بهراستی که شما مصداق صبر ایوبی، چرا که در مصیبت بزرگی که میفرمایند : عظمت الرزیة، استقامت به خرج دادی و در برابر مصیبتی که زمین و آسمان برایش گریان بودند و هنوز بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال از آن واقعه زمینیان عزادارش هستند، لب به شکوه و شکایت نگشودی و برعکس با وجود داغ عزیزترین برادر، یاور و غمخوار خانوادهاش بودی و همچون مادری دلسوز پرستار بازماندگان برادر بودی آن هم زمانیکه به جای در آغوش کشیدن پیکر برادر و بوسه بر صورتش بر رگهای بریدهاش بوسه نهادی!
حقا که شما برازندهی نام زینبی!
ای زینت پدر و ای سنگ صبور برادر میلادت مبارک
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
بازار مَکاره اینفلوئنسرها
✍فائزه سادات حسینی با ارسال یادداشتی به جمع نویسندگان مجله افکار بانوان حوزوی پیوست.
امروزه دیگر اینفلوئنسرها فقط یک چهره سرشناس نیستند و یا دیگر صرفا به تبلیغ کار خود نمیپردازند. اکنون چند سالیست که برای تبلیغ برندها بسیار سودسازی میکنند و از این جهت هم به صنعتی باعنوان اینفلوئنسر مارکتینگ شناخته میشوند. حالا این موضوع از سال 2020 تا 2023 رشد فراوانی داشت و از 10 میلیارد دلار به بیست و یک میلیارد دلار طی سه سال گذشته میرسد. این صنعت پولساز دیگر با یک واژه اینفلوئنسر قابل تعریف نیست و اساسا با چهار تقسیمبندی مگا اینفلوئنسر، کلان اینفلوئنسر، میکرو اینفلوئنسر و نانو اینفلوئنسر تشریح داده میشود. این بازار مجازیِ پر رنگ و لعاب تنها با نقش آفرینی فالوورهای آنان زرقوبرقدار است و درواقع بدون اینها اساسا همه چیز صفر میشود. چراکه با تکیه بر مخاطبان، صفحاتشان به بالاترینها در الگوریتم میرسند و سپس در مقام پربازدیدها قرار میگیرند. بر ایناساس هم چهار دسته اینفلوئنسر شامل مگا اینفلوئنسرها با تعداد ۱ میلیون نفر، ماکرو اینفلوئنسر بین یک میلیون تا۱۰۰ هزار هوادار، میکرو اینفلوئنسر از 100هزار تا ۱۰ هزار نفر و نانو اینفلوئنسر از ۱۰ هزار فالوور و کمتر را میشود.
اکنون سوال اینست که چگونه چهار دسته مذکور به سودسازی برندها کمک میکنند؟ جهت پاسخ به این سوال کلیاتی از ویژگیهای آنان را باز میکنیم:
1)مگا اینفلوئنسرها (Mega influencer): آنان شامل افرادی با فالوورهایی بسیار بالا هستند که تخصصی کار نمی کنند و ارتباط نزدیکی هم با هوادارهایشان ندارند. چنانکه بنابر یک تحقیق جدید، نرخ تعامل اینستاگرام هایی که بیش از ده میلیون مخاطب است، تنها 1.6 درصد میباشد. اما این دسته بهسبب ویژگی ستاره بودن خود بسیار موردتوجه محصولات عامه پسند هستند و از این لحاظ برای شرکت های بزرگ پولساز معرفی میشوند. طبق گزارش اینفلوئنسر مارکتینگ هاب در سال 2023، گرانترین مگا اینفلوئنسرهای دنیا شامل کریستین رونالدو با قیمت 2.3میلیارد برای هر پست ، کایلی جنر با 1.8میلیارد برای هر پست ، لئو مسی با 1.7میلیارد و سلنا گومز هم با 1.7 میلیارد دلار میباشد.
2)کلان اینفلوئنسرها (Macro-influencer) : معمولا تفاوتی با مگا اینفلوئنسرها ندارند و تنها فرقشان در جذب برخی مخاطب ها مثل جوانان یا زنان و... هست. البته بایست توجه داشت که اینها همانند دسته قبلی راحت به شهرت نرسیدهاند و عمدتا در فضای مجازی ابتدا با وبلاگ نویسی و یا تولید محتواهای ویدیویی خنده دار و غیره توانستهاند به شهرت امروزی خود دست پیدا کنند. بهاین سبب بر روشهای جذب مخاطب آگاهند و همین برای شرکت های بزرگ معنای پول را منتقل میکند.
3)میکرو اینفلوئنسرها(Micro influencer) : نام این دسته برای ما آشنایی بیشتری دارد چراکه بیشتر کالاهای ایرانی را با بازنماییشان دیدهایم. این دسته معمولا بهسبب تعداد فالوورهای پایین و نرخ تعاملی قوی با میکرو اینفلوئنسر موردنظر، فرصت خوبی را جهت معرفی مشتریان شخصیسازی شده به کمپانیهای بزرگ فراهم میکنند. زیرا آنان ذائقه، سلیقه و علاقه افراد را برای آنان معرفی میکنند و اکنون هم در عرصه بین الملل شرکتهای فناوری مثل Adobe از این موضوع استفاده میکنند.
4)نانو اینفلئونسرها(Nano influencer) : تقریبا نسل جدیدی از تاثیرگذاران هستند که عمدتا به اینفلوئنسر محلی شناخته میشوند چون جامعه ارتباطیشان کمتر از هزارتاست و بیشتر با محله یا دوستان یا آشنایان خود مثل کشیش های محله ای و روحانیون مساجد و.... ارتباط دارند. اینها علیرغم وسعت پایین خود دارای قدرت تاثیرگذاری بالایی بر عادات روزمره فالوورهاشان هستند. همین برای برندها یک چراغ است تا بتوانند از نقش نانو اینفلوئنسرها برای شخصی سازی مشتریان خود گام بردارند تا از آن طریق به یک سود پایدار دست پیدا کنند.
بنابراین متوجه شدیم که امروزه اینفلوئنسر تنها یک دنیا سرگرمی نیست بلکه صنعتی پولساز برای اَبَر کمپانیهاست. به این خاطر هم بنابر تعداد فالوورها و میزان اثرگذاری تبلیغاتی به چهار دسته اصلی تقسیم میشوند که هر کدامشان بهنوعی کمک به سودآوری شرکتهاست.
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
بانوی نمونه 🧕🏻
✍️🏻ف.مرادی
نمیدانم تا به حال با اشک چشمانتان مطلبی را نوشتهاید یا نه!؟ خیلی سخت است اما گاهی یک حادثه، آنقدر تکاندهنده است که نمیتوانی اشک نریزی و ننویسی!
دوست داشتم جای آن مادر بودم و مالک انقلاب برایم زنگ میزد یا به عیادتم میآمد. آخر نمیدانی مالکی که اخلاص و تواضعش زبانزد خاصوعام است، مالکی که امام خامنهای مدظلهالعالی میفرماید: "من روزوشب به یادش می افتم"، کسی که مردم #غزه او را شهید القدس میدانند، اگر به دیدارت بیاید چه حالی دارد!
چه سعادتی این مادر دارد که مورد عنایت خاص سردار سلیمانی است. #حاج_قاسم در وصف این بانو میگوید:
"باعث افتخار ماست که بیبی سکینه از ماست."
و چه سِرّی در این دیدارها و تلفنها نهفته است که مادر شهید شفیعی میگوید:
"گاهی حاج قاسم از سوریه به من زنگ میزد و احوال مرا میپرسید، میگفت خستگیام در شد. برو مادر راحت بخواب".
او تنها همین پسر را داشت که تقدیم انقلاب کرد. او طایفه و قومی نداشت و همه هستی او پسرش بود که با کار در کوره و فقر بزرگش نمود. آن هم چه پسری! در مدیریت، تقوا و اخلاق سرآمد بود. آن قدر شایستگی داشت که جز فرماندهان سپاه کرمان شد و به خیل شهدا پیوست؛ آن هم درسن بیست سالگی.
آری! چنین مادری جای تقدیرواحترام خاص دارد؛ چراکه همه چیزش را برای اسلام داده است.
حاج قاسم شماره ۱۵۰وخردهای از خانواده شهدا را در دفترچه تلفن همراهش داشت که با آنها تماس میگرفت و احوالشان را میپرسید. مردی که نامش لرزه بر اندام دشمن میانداخت و هنوز هم میاندازد، این قدر لطافت روحی داشت. او مصداق بارز آيه رحما بینهم و اشدا علی الکفار بود. اینکه حضرت امام خامنهای، مدام تأکید دارد بر زنده نگهداشتن مکتب حاج قاسم، یک جنبهاش همین است که ما قدر مادران شهید را بدانیم و به آنها ارج نهیم. آن ها با تقدیم عزیزان دلشان به انقلاب، آن را با خون عزیزان خود آبیاری کردند. این انقلاب به وسیله خون شهدا بیمه شده و امید است که ما ادامه دهنده مکتب حاج قاسم باشیم.
چه بسیار مادران شهدایی هستند که گمنام و تنها زندگی کردهاند! باید آنها را به جامعه معرفی کنیم و الگوی راه خودمان و جوانان قرار دهیم.
خاطرات این مادر شهید، "مثل علی مثل فاطمه" را بخوانید و به دیگران توصیه کنید که بخوانند و سرمشق بگیرند.
نکند روزی برسد که بگوییم:
"شهدا شرمندهایم" و به این عبارت اکتفا کنیم؟!
#جهاد_روایت
#مادر_شهید_سردار_علی_شفیعی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍زهرا گندمکار دیل
می گویند او در باران می آید پس وقتی او بیاید باران می آید. باران های قبل از او اشکهای آسمان است برای غربتش وگرنه زمین و زمینیان آنقدر لايق این برکت آسماني نیستند.
گاهی از شادي نوشتن بیشتر دل می شکند، پس غم نویس های دلم را برای خودم نگاه می دارم .گاهی اشک شوق ریختن ،جان را بیشتر جلا مي دهد پس در باغچه خانه نشستم تا کمی شوق از آمدنش از بودنش از حضور روح افزایش از بوی عطر جان پرورش بنویسم.
قلم ، امروز دوست دارد از خوشبختی هابنویسد ، از خوشبختی آنهایی که امروز را روز ظهور دانسته اند و اشک شوق بر چهره یا غم فراق ظهور در دل داشته اند.
خوشا به سعادتمان که صاحب داریم در این عصر بی صاحبی، رفیق انیس داریم دراین آشفته بازار کینه پراکنی و پناه است برایمان در این روزگار آتش به جان مردمان افتاده. همه چیز داریم.....
قلم در دست خسته دل ، دوست دارم بدانم چرا پدرت آن شب میان جمکران به آن مرد سقا که آب به دستش داده بود فرمودند:شیعیان ما ظهور مرا به اندازه این لیوان آب هم نمی خواهند.؟این مردم نه، خود من شبیه پدر گم کرده ها نیستیم که دنبالش باشیم تا زمان پیدا کردنش، یوسف زمان خود را ،که باعث نجات ماست گم کرده ایم ،پس به چه شادیم در این روز جمعه؟نه اینکه شاد نباشیم برای آمدنش، کدام عاقلی شاد از آمدن معنای زندگیش نمی شود؟کدام عاشقی شاد از آمدن معشوق جانش نمی شود؟ولی همچنان بی خبر از خیمه تنهایی یوسف زهرا هستیم. در این روز جمعه از پدر و مادرش، دعای ظهورش را بخواهیم وشاد باشیم به امید ظهورش. حضرت آقای زمان، جان دلم محتاج دعایت هستم.
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«روزمظلومان»
✍زهرا نجاتی
امروز، روزجهانی كودک بود.همان موجودات مظلوم عالم که همه حقوق به نامشان نوشته میشود اما باز میلیونها حقوقشان جلو چشم اهل دنیا دود میشود، به هوا میرود، ندیدگرفته میشود و سازمانهای حقوق بشری، نگاهشان به یکی دو قانون و مصوبش است و دست دروغگویان را رو نمیکنند و از حقوق مظلومِ کودکِ مظلومترِ امروز یاد نمیکنند.
امروز روزجهانی کودک است؛ درجهانی که در کشورهایی جهان اولی،حتی جنسیت کودکان به رسمیت شناخته نمیشود؛ چون به دروغ جنسیت نداشتن را از حقوقش شمردهاند.
تحریک عواطف پاک کودکانه و معصومیت از دست رفته آنان را به اسم آزادی جنسی کودک، ندید میگیرند.
به اسم سند 2030، روح کودک را مورد تجاوز قرار میدهند.
و در آخرین شاهکار جهانیشان، میان حقوق کودک چشمآبی اوکراین و اروپا، با کودکْ مردانِ شجاعِ چشمْ سیاهِ فلسطینی تفاوت میگذارند.
و نه تنها حق تحصیل و مسکن و مدرسه، برایشان قائل نیستند بلکه روزانه راحت، شاهد نسلکشی صدها نفره آنانند و به احترام این همه کودک کشی، تنها یک دقیقه سکوت میکنند.
روز جهانی کودک است اما یونیسف، نه تنها برای کودکان مظلوم فلسطین هیچ کار نمیکند بلکه حتی فکری به حال یک میلیون و پانصد هزار جنین سالانه سقط شونده امریکا هم، نمیکند!
سازمان جهانی بهداشت، هیچ برنامهای برای حدود هفتاد درصدکودکان نامشروع و تک والدی هلند، کوبا و بعضی کشورهای دیگر، نمیکند.
و حتی حتی در همین مملکت خودمان، فکر چندانی نه برای پنج هزار جنین سالانه سقط شده میشود،
و نه راهی پیش پای کودکانی گذاشته میشود که به جرم راست یا تهمت سندروم، توسط چرخهای بیرحم، قطعه قطعه میشوند.
اگرچه طول میکشد تا فرزندان، ثابت کنند آینده سازند نه ویرانگرِ آینده، اما نباید به همان اندازه طول بکشد این که بدانیم روز جهانی کودک با چند ادا و اطوار و تئاتر و عموهای تلویزیونی، مبارک نمیشود.
نباید تفهیم این موضوع که این که بچهها مانع رشد پدر و مادر و جامعه نیستند، بلکه اصلی ترین عامل رشد یعنی منابع انسانیش هستند، آن قدرها زمان ببرد.
روز کودک وقتی مبارک میشود که ظرفیت های روحی کودک، به جای سرکوب با سند بیست سی، با سند تعالی روحی که خدای رب العالمین اولین مربی عالم، پسندیده، رشد میکند و متعالی میشود.
#طوفان_الاقصی
#امام_زمان
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«کودکانی که سازشان کوک نیست»
✍سیده ناهید موسوی
روز جهانی کودک در حالی سپری شد که طرح لبخند و تبریک در میان اهالی غزه جایش را به اشک و خون داده بود. قربانیان اصلی جنایات صهیونیستی ها در جنگ، کودکان هستند. به راستی فلسفه نامگذاری این روز چیست؟! مگر غیر از این است که کودک یعنی جوانههای امید یک سرزمین، و چه دردناک است نابودی بیرحمانه کودکان مظلوم اما مقتدر فلسطین.
تولد هر انسان، یک معجزه از طرف خداوند متعال است. و هر کودک با رزق و تقدیری معین پا به جهان میگذارد. تا اثری بیبدیل و غیرقابل تکرار از خود جای بگذارد. کودکان غزه اما، فرصت شکوفا شدن را یکی پس از دیگری از دست دادند و طعم ناب زندگانی را حس نکردند. آمار شهدای کودک در غزه اکنون به پانصد هزار نفر رسیده است و این یعنی یک تراژدی بزرگ را در روزی که به «روز جهانی کودک» متعلق است شاهد هستیم.
حمله پشت حمله و بمبارانهای متوالی که کور اصابت میکنند. و مدارسی که ملجاء خانوارهای آواره است تبدیل به مسلخ و گورهای جمعی شدند برای همان دانش آموزان کودکی که در مدرسه باید پرورش یابند اما تقدیر این است که این استعدادها در نطفه خاموش شوند. روپوشهای مدرسه تبدیل به کفن شدند و توشههای آخرت پُربار از معصومیتی پاک و خالص که به آسمانها سفر میکنند و نورانیت هرچه بیشتر این فرشتگان بر ظلمت و تاریکی دشمن میافزاید تا شایدجهانی علیه استکبار و ظلم به پاخیزد.
غزه دگرگون شد و جهانی درحال تجربه جدید، تغییر و دگرگونی است. تحولاتی از نوع آزادگی و برای انسانیت فریاد زدن تا دلهای خاموش و آکنده از ظلم و جور بیدار شود. و حال بهتری همچون همبستگی و وحدت، یکصدایی و شعار واحد برای آزادی فلسطین و حرکتی پویا برای فتح قدس به راه بیفتد و امیدی جان بگیرد تا بلکه دوباره ساز کودکان سرزمین فلسطین کوک شود.
نصرٌ من الله و فتح قریب
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«فرصت ها»
✍ #سیده_موسوی
یکسال می شود این دفتر را خریدم. دیشب اتفاقی نگاهم بهش افتاد، ناراحت شدم چرا این مدت حفظ راشروع نکردم؟!
یاد حرف شهید حسین معز غلامی افتادم که میگفت:« اگر وقت نداری حداقل روزی یک آیه حفظ کن، ولی حفظ قرآن راقطع نکن»
میدانم توفیق میخواهد، اما کاری کنیم بگذاریم توفیق از ما گرفته نشود.
(الإمام عليٌّ عليه السلام : الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ ،فانتَهِزُوا فُرَصَ الخَيرِ .
فرصت، چون ابر مى گذرد. پس، فرصتهاى كار خوب را غنيمت شمريد.)
از فرصت ها ساده نگذریم. چون روزی، ساعتی در حفرهی سرد و ترسناک؛ حسرت فرصت های که داده شده و ما ساده ازش گذشتیم خواهیم میخورد.
باید بعضی از کارهایم را بهم ربط بدهم، شاید این برکت و رحمت بزرگ نصیبم شد.
#قرآن
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
زنانی سختتر از گنبد آهین
✍فائزه سادات حسینی
امروزه رسانههای غربی اخبار بسیاری از فلسطین و غزه در کنار مقصر جلوه دادن حماس منتشر میکنند. هدف آنها نیز کاهش امید مردم به جریان مقاومت است. این امر بیشتر بر بیان آمار شهدای زن یا سیاستهای خشن دولت حماس علیه زنان تمرکز دارد. برآیند این خط و ربط رسانهای چنین میشود که زنان فلسطینی فارغ از نقش مادرانه خود، در مبارزه با اشغالگران جایگاهی نداشته و ندارند و همواره مقهور و مغلوب ارادهای مردانه بودهاند. آیا این القائات واقعیت دارد یا برساخته سیاستهای رسانههای حامی صهیونیزم است؟ کمی بررسی و سیر در تحولات اشغال فلسطین در دوران معاصر، نشان میدهد واکنش زنان فلسطینی همزمان با صدور «اعلامیه بالفور» برای تشکیل دولت یهود، در برابر اشغالگری بریتانیا آغاز شد. زهرا الأکوان Zahrat al-Uqhawan (گلهای داوودی1933ـ1948 the Chrysanthemum Flowers) در از نخستین مشارکتهای سازمانی زنان علیه تجاوزگران بود؛ گروهی که دو خواهر به نام محبا Mohebaو خورشید عرب Arabiya Khursheed آن را در شهر یافا تأسیس کردند. این سازمان ابتدا بر امور اجتماعی تمرکز داشت؛ اما وقتی که محبا، تیر خوردن پسر بچهای در آغوش مادرش را به دست سرباز انگلیسی دید رویکرد مسلحانه به فعالیت خود داد. زهرات العقوان تا زمان سقوط یافا در سال 1948 در مبارزه با گروههای مسلح یهودی شرکت داشت. کتاب جمهوری اسلامی و فلسطین به بانوان فلسطینی اشاره میکند که در قیام عزالدین قسام (1934 و 1935م) مردان خود را به نبرد تشویق میکردند؛ تجهیزات میفرستادند و به پرستاری مجروحین میپرداختند. تلاشهای مختلف زنان فلسطینی در طی این سالها سازماندهی قوی و منظمی نداشت. بیشتر هم بر امور اجتماعی همانند خیریهها، برپایی تظاهرات یا ارسال نامه به سران عرب تأکید و تمرکز داشت. پس از جنگ شش روزه در ژوئن 1967 رژیم صهیونیستی کرانه باختری، نوار غزه، بلندیهای جولان و صحرای سینا را غصب کرد. از آن زمان زنان سرزمین زیتون آشکارا به جناحهای مقاومت فلسطین پیوستند. شادیا ابوغزاله (Shadia Abu Ghazalah )عضو فعال جبهه مردمی برای آزادی فلسطین (PFLP) یکی از سرآمدان این راه بود. دختر نوزده ساله نابلسی هنگام آمادهسازی بمب به شهادت رسید؛ اما همحزبی او (لیلا خالد) توانست ضربه قوی و اقتدارشکنی به هیمنه رژیم صهیونیستی وارد کند. او در سال 1969 با گرفتن کنترل هواپیمای 707 خط اروپا و گذراندن آن از حیفای اِشغالی، خود را در کانون توجه رسانهها قرار داد. شیخ احمد یاسین گروه نظامی حماس را در اواخر دهه هشتاد میلادی تأسیس کرد. او به نیروی زنان باور داشت و گفتهاند که او خود بر بودجه سازمان زنان در حماس نظارت داشت؛ اگرچه این بخش برای عدهای دیگر اولویت نداشت. انتفاضه اول در دسامبر 1987 اتفاق افتاد و مشارکت زنان در آن باعث اقدامات سخت رژیم صهیونیستی مثل بستن کلاسهای آموزشی، قطع تلفن و افزایش بازداشت خانگی شد. از آن پس و بهتدریج توجهها به سمت فعالیتهای مهم زنان رفت؛ بهویژه که برخی از آنان در عملیات استشهادی هم شرکت میکردند. آیات الاخراس، (دختر هجده ساله اردوگاه دهیشه بیت لحم) در سال 2002 با کمربند انفجاری در اورشلیم به شهادت رسید. دو سال بعد هم دختری به نام ریم ریاشی وابسته به حماس در گذرگاه اریز شمال غزه، میان سربازان صهیونیستی عملیات استشهادی انجام داد.
حماس متوجه این قدرت و ظرفیت شد و تصمیم گرفت دیگر نقش زنان را در تربیت فرزندان نیکو برای مقاومت منحصر نکند و از آنان برای مسائل سیاسی مثل انتخابات پارلمانی سال 2006 استفاده کرد. پس در آن سال شش زن از گروه خود را بر کرسی نشاند که یکی از آنان شهید جمیله الشانتی بود. زنی که در مارس 2021 در جایگاه اولین بانو، عضو دفتر سیاسی حماس شد. او بعد از طوفانالأقصی نوزدهم اکتبر ۲۰۲۳ در شصتوشش سالگی در بمبارانهای پیاپی غاصبان سرزمین زیتون به شهادت رسید.
حاصل اینکه زنان در جریان مقاومت علیه استعمار بریتانیا و اشغالگری صهیونیستها در عرصه نظامی و سیاسی حضوری فعال و قوی داشتهاند؛ چراکه مقاومت تنها گزینه برابر آنان است؛ همان چیزی مجله مطالعات فمینیستی در مذهب، دانشگاه ایندیانا آمریکا (سالهای 2014 و 2021) در وب سایت فمینیستی WILPF به آن اشاره است. از نظر آنان اقدامات اسرائیل برابر زنان مقاومت همچون آب در هاون کوبیدن است و زن فلسطینی تنها با آن پیروز است. موضوعی که در پی مصاحبه با زنان و دختران فلسطینی در سال 2015 در پایگاه خبری الجزیره باعنوان «زنان در انتفاضه» منتشر شد و از زبان یک مادربزرگ فلسطینی و دختری پانزدهساله گفت: «ما برای سرزمینمان میجنگیم».
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
تأثیر نام
✍🏻زهرا کبیری پور
دخترم بر روی تمام عروسکهایش اسم میگذارد. چند وقت پیش عروسک دستبافتی را آورد و گفت: این عروسکم اسم ندارد و از من برای نامگذاری عروسکش کمک خواست، من اسم خدیجه را برای عروسکش پیشنهاد کردم، با چشمانی پر از تعجب، گفت: خدیجه؟!
گفتم: بله خدیجه خانم و از آن سؤال کردم که آیا این بانو را میشناسد یا نه؟!
برای او توضیح دادم که حضرت خدیجه(س)، همسر پیامبر(ص)، مادر حضرت فاطمه(س) و مادربزرگ امام حسین(ع) است و چون میدانم به حضرت رقیه(س) خیلی ارادت دارد، گفتم حضرت رقیه(س) هم نتیجهی حضرت خدیجه(س) است.
کاش برق نگاهش را ثبت میکردم...
از آن روز خدیجه خانم شد عضوی از خانوادهی ما و جایگاه ویژهای در کنار دیگر عروسکانش به دست آورد و در پاسخ هر کسی که میپرسد چرا اسم عروسکت را خدیجه گذاشتی؟! با ذوق و شوق فراوانی بانو را معرفی میکند.
به گمانم اثر تربیتی خوبی داشت...
از اینجا میتوان به جایگاه و تأثیر نامگذاری کودکان و سفارش اهلبیت(ع) بر این مهم پی برد.
وقتی یک اسم میتواند برای یک عروسک بیجان تا این حد ارزش و اعتبار بدهد، با یک شخص حقیقی چه میکند؟!
کاش جوانان، در نامگذاری کودکانشان کمی بیشتر فکر کنند و از اسامی غریب و عجیب و به قول خودشان امروزی کمتر استفاده کنند.
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
گلدوزیِ رشته عشق
✍نرگس سلیمانی
دوباره یکشنبه رسیده بود، روزی که کلاسهای خواهر وحجم کتابهای کیفش کم بود و او میتوانست برایم کتاب به امانت بیاورد. وقتی از کتابخانه مدرسه ناامید شوی همه امیدت میشود یکشنبهها و کیف پربرکت خواهرت، خواهری که نامردی نمیکرد و همیشه در انتخاب داستان کتابها، هوای دل خواهرکوچکش راداشت! این بار اما انگار اوضاع فرق کرده بود چراکه نه در ابتدای کتاب و نه انتهایش خبری از شهید و سلیقه آن روزهای من نبود! هرچند بیمیل اما کتاب راشروع کردم.
گلدوزی رادوست داشتم معتقدبودم کشیدن طرح زیبا مهمترین مرحله یک کار گلدوزی زیباست، وقتی فهمیدم محمدحسین قصه،طرح گلدوزی دخترش را میکشد عجیب عاشق شخصیت داستان شدم.
قمرسادات همسراو برخلاف بعضی خانمهای فامیلمان که جلوی بچه ها بدِهمسرشان رامیگفتند، وقتی پسرنوجوانش گله کرد که: "مادرمگرمابیکاریم به دنبال پدر به این شهروان شهر برویم؟!" اوبه زیبایی جواب دادکه :
"رشته ای برگردنم افکنده دوست
می کشد هرجاکه خاطرخواه اوست
رشته بر گردن نه ازبی میلی است
رشته عشق است وبرگردن نکوست"
همان وقت بودکه شعر را در دفترخاطرات دهنم نوشتم !یعنی محمدحسین چه کرده بودکه قمرسادات این گونه عاشقش شده بود؟!
همسایهمان فوت کرده بود،شنیده بودم پیرمرد همسری رااختیارکرده بود، برای من درآن سالها این اوج نامهربانی بود، چگونه انس چندین ساله را باتحمل مدتی کم میتوان کنارگذاشت؟! اما محمدحسین بعداز رفتن قمرسادات این گونه نبود گریهها کرد کلاس درسی را که هیچ وقت تعطیل نمیکرد، تعطیل کرد و کارش شده بودگریه در فراق قمرساداتش .
محمدحسین باهمه مردهایی که تا آن روز دیده بودم فرق داشت چشمهایش راکه عجیب مثل چشمان همت خاص بود، در ذهنم نشانه گذاشتم.
بعدها وقتی طلبه شدم درکلاس درس تفسیرالمیزان با شوردیگری حاضر میشدم، آن کتاب داستان زندگی علامه انگارمقدمه المیزان زندگی من شده بود، مقدمه ای که باعث شده بود تمام تلاشم رابرای فهم بهترش بکنم. تخیلات نوجوانی به سراغم آمده بود واین بار انگار روی جلدکتاب کناراسم علامه طباطبایی،اسم قمرسادات راهم به عنوان مولف المیزان میدیدم.
دیدن یادداشت استادم در مورد کنگره علامه طباطبایی،همه این خاطرات رابه یادم آورد!
کاش یادمان باشد علمای شیعه را چه زمانی وچگونه به نوجوانانمان بشناسانیم؛کتاب بهترین وسیله شناختن و شناساندن انسانهاست و چه بسا نوشتن در مورد آنها به زبانی ساده!
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
ماموریت جدید
✍فاطمه ابنعلی
زندگی آمیخته با رنج است. این را همه میدانیم و نیازی به یادآوری ندارد. مهم آن چیزی است که نوع زندگی ما را مدیریت میکند. فرقی ندارد اسمش را عزم، باطن، نیت و ... بگذاریم. آن شاکلهای که نوع مواجهه ما را با رنجها تدبیر میکند مهم است. گاهی محنتها و مشقتها چنان شعلههای سهمگین را به جانمان میافکند و چنان آتش میگیریم که گویی قرار نیست چیزی از ما باقی بماند. میسوزیم و رنج میبریم. رنج میبریم و خاکستر میشویم. گاهی هم دود میشویم و چون «هباءً منثوراً» چیزی از ما باقی نمیماند.
اما گاهی در میان شراشرههای سهمگینِ رنجها کسانی را میبینیم که میسوزند اما دود و خاکستر نمیشوند! جنسشان از پولاد است! آتش سوزان نرمشان میکند! این نرمش و انعطاف، خود آغازی است بر نو و تازه شدن. پولاد مذاب را دیدهاید که چگونه بعد از رنجِ آتش، در قالب جدید ریخته میشود و کارایی تازهتر و بهتری مییابد؟ گویی مرارت و سختی را به جان خریده تا تولد دوباره یابد!
باری!
این شاکله و ساختار ماست که تعیین میکند عاقبت دود شویم و معدوم یا کربن سیاهی که زبالهای بیش نیست یا پولادِ همیشه پاینده.
جنس آدمها بستگی دارد به اینکه چقدر به منبع ازلی و بینهایت وصل باشند؛ منوط است به نوع رابطه با خدا و حد تمرکز در قرابت با او. اگر ذهن و وجودمان متمرکز حول «الله» شود نه ترسی از رنجها و مشقتها به جانمان میافتد، نه محزون و نگران میشویم. بلکه میشویم همان پولاد آبدیدهای که آماده نقشپذیری جدید و موثرتر است!
همه اینها را گفتم که بگویم ملتی که در کوران بمبارانهای شدید، تشنه، گرسنه، داغدیده و بیخانمان است اما فرو نمیریزد و از اعماق وجودش میگوید:«حسبنا الله و نعم الوکیل» مانا و جاودان است و دارد آماده میشود برای نقش و ماموریت جدید.
#فلسطین
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«درباره تعلّق»
✍طیبه فرید
بالشم را پشت و رو می کنم. گلهایش خیسند. حکما او هم هنوز دارد با مرور خاطراتش گریه می کند. تعلق چه امتحان سختیست و آدم چقدر باید سرسخت باشد که کم نیاورد.فکرش را بکن!ذره ذره باید از دوست داشتنی هایت دل بکنی.چند وقت دیگر هم نوبت من است.این دل بریدن ها معنا دارد. خاطر آدم برای خدا خیلی عزیز است. می خواهد یواش یواش آماده اش کند برای اتفاق های بزرگتر!دل کندنهای سخت تر.انتقال از نشئهای به نشئهای....
امشب آخرین آدم هایی که از در تالار بیرون آمدند من و او بودیم. چشم های هردویمان خیس اشک بود. موقع خداحافظی کلی توی بغل هم گریه کردیم. او گریه می کرد چون دخترش داشت راهی خانه بخت می شد و من چون عین بچه ها هستم و هر کسی جلوام گریه کند بغضم می شکند .بگذریم که دیدن اشک وصله هایِ تنِ آدم حکمش به طریق اولی شدیدتر و سخت ترست....
(حاج آقای درونم بدون هماهنگی و بدون نعلین می آید وسط نوشتنم ویکجورِ عاقل اندر سفیه نگاه می کند و می گوید چرا عین آدم حرف نمی زنی چرا به جای طریق اولی نمی گویی بالاتر از آن!
کاش می شد به او بگویم چرا نخوابیدی؟چرا این وقتِ شب بدون نعلین پریدی وسط روایت...)
آدم تعلق دارد. وقتی خواهرم عروس شد این حال را تجربه کردم.یک مادر و شاید پدر، شب عروسی دخترشان گریه می کنند و هیچ توضیحی برای حالشان ندارند،حتی نمی دانند اسم این گریه ها را چه بگذارند.
چقدر خدا خوش سلیقه بوده که دخترها را آفریده وما دختردارها چه قدر خوشبختیم.مادر عروس دختر خاله ام بود. دخترش عروس سادات شد. کاااش دخترهای من هم بشوند.می دانم الان که دارم این کلمات را می نویسم او هنوز دارد گریه می کند......
دخترش خوشبخت شده، شوهرش آدم مومنیست،راه دور نرفته، جهیزیه اش را به شادی چیدند. با سلام و صلوات از زیر قرآن راهی شان کرده. اما چه کند مادرِ دختر است!!! امشب وقتی همه صندلی های تالار خلوت شد دلتنگی امانش نداد و بغضش ترکید.... تعلق امتحان سخت آدم هاست که خدا پیامبر بزرگی مثل ابراهیم علیه السلام را به آن امتحان کرد.اینروزها دست خودم نیست. دلم یک جای دیگرست،حتی خانه بخت رفتن آدم ها مرا یاد مادرهای غزه می اندازد.....جایی که باید یکشبه از بچه هایت دل بکنی.امروز دست های گرمش را می گیری توی دستهایت و فردا بدن سردش را باید به خاک بسپاری.
انگار تمام تعلقات در آن نقطه از زمین موقتی و اعتباری است.در غزه هر مادری می داند که نباید دل ببندد.....
نه به بچه هایش، نه به خانه اش و نه حتی به آینده!
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI