《نامه ای پست نشده به یک بلاگر کاملا فرضی》
امیدوارم کسر شان جناب بلاگر نشود که با گوشیِ اندروید درباره ی ایشان که آی پد و آیفون در دست دارند نوشته ام.
سوالی دارم از محضرتان.
آیا کسی که بلاگر است واقعا برای احساساتِ مردم عادیِ معمولیِ خسته ی بی پولِ غمگین ارزشی قائل است؟!
و آیا کسی که بلاگر است واقعا به فکر مردم است؟!
پاسخ از روز روشن تر است!
منِ تنهای رنگ پریده ی از جهان دست کشیده چه مرز مشترکی با آن بلاگرِ همیشه شادِ خندانِ خوشحالِ خوشبخت دارم؟
به نظرم برای به فکر چیزی بودن ابتدا باید آن چیز را با خودمان یکی بدانیم و گرنه چگونه میتوان محبت چیزی بیگانه را پذیرفت و به آن عشق ورزید؟!
آیا جناب بلاگر که کاملا شیک و مجلسی هستند با ما مردم معمولی مرز مشترکی دارند؟!
از نظر من خیر.
جناب بلاگر!
شما دیگر نه از مردم هستید نه معمولی هستید و نه عادی!
پس نمی توانید من را بفهمید یا بپذیرید که از مردم هستم و معمولی و عادی.
جناب بلاگر! اگر مرز مشترکی بین من و شما است _که نیست_ پس چرا من در صفحه ی شما احساس غربتِ عجیبی می کنم؟
آهان، آخر شما شیک و مجلسی هستید فقط باید کامنت های افراد شیک و مجلسی _مانندِ خودتان_ را ریپلای کنید و برایتان عیب است که پاسخ مرا بدهید.
آخر من که مثل شما هزاران فالور ندارم و خب این از شخصیت شما خارج است که به من توجه کنید. من هم به شما کاملا حق می دهم...
راستی! شما هرروز میگویید من و شاید چند صد هزار دنبال کننده ی دیگرتان عشق و قلب و قوت آن قلب و خلاصه هزار چیزِ خوب دیگر از شما هستیم.
اما از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان من نویسنده هستم و دستی بر آتش ادبیات دارم. به نظرم این حرف های شما آرایه ی ایهام دارد و ممکن است مراد شما از قلب مثلا قلب نباشد و صید باشد.
قرائن من هم شواهد من است.
و شواهد من پرسش های بدون پاسخ من است.
کدام بلاگر مردم را واقعا به چشم همان مردم می بیند؟!
آیا ما مردم "معمولی" از نظر بلاگرها یک مشت صیدِ دور از جانِ شما ابلهِ احمقِ به دام افتاده ی خرفت نیستیم؟!
اصلا همین قیدِ "معمولی بودن" یعنی آغازِ بیگانگی میانِ من و شما....
شما معمولی و عادی نیستید چون دیگر از مردم و به فکر مردم نیستید.
شما بلاگر هستید.
همین و تمام.
همین و تمام؟!
نه هنوز تمام نشده است..
جناب بلاگر!
هنوز یک چیز دیگر در قلب کوچک من مانده که شاید در دنیای شلوغ شما گم شود و خوانده نشود.
اما نمیتوانم برای همیشه آن را در سینه ام دفن کنم آخر می ترسم یک دفعه جوانه بزند، رشد کند و بعد شاخ و برگ هایش دورِ گلوی نازکم بپیچد و خفه ام کند، این گلِ به اصطلاح گریه!
خب داشتم می گفتم، آن چیز این است که در این بازیِ کثیف برگه برنده ی شما این بود که خود واقعی تان نباشید و نسخه ی بی عیب و نقص تان را بکوبید بر سر ما بیچاره هایی که وقتی نقص هایمان را می شماریم انگار با آسمانی پر از ستاره روبه رو هستیم!.... (اگر آسمان باشم نقص های من ستارگانِ من است)
راستی جناب بلاگر!
وقتی شما از تعداد بالای فالورهایتان یعنی من به علاوه ی دیگران برای گران کردنِ تبلیغ و پول روی پول گذاشتن، استفاده ی ابزاری می کردید، ما با استوری های دروغینِ شما همذات پنداری کردیم و آنچه وهمی بیش نبود را به منزله واقعیت پذیرفته بودیم.
مثلا خود من گاهی برای شما اشک ریخته ام...یا در خیال خودم برای خستگیِ شما خانه شدم حتی غم هایتان را قند کردم و از گریه هایتان چایی دم کرده ام.
آری! من و هزاران نفرِ دیگر قصه های هر روزِ شما را باور کردیم.
اما رسیدن به این حقیقت که همه ی آن قصه ها فقط قصه بود و بس، ما را شگفت زده کرد...و این شگفتی آنچنان وسیع بود که ما را از خوابی خرگوشی پراند! اکنون ما دیگر فالور شما نیستیم ، قلب شما نیستیم، عشق شما نیستیم، دیگر حتی صید شما هم نیستیم. آری از این به بعد ما هیچ چیز شما نیستیم.
پ.ن: "صد درصد افراد بلاگر محترم مانند بلاگرهای کتاب و دین و.. که در کار علمی و اجتماعی خود مفید هستند وجود دارد و این نامه قائل به تمامی بلاگران اینستاگرامی نیست"
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🌱«پسرهای استثنائی»
✍️به قلم طیبه فرید
خانم «ز»همیشه آخر همه وَگوهایش می گوید سلام پسرهای گُلت را برسان، و من چند ثانیه فکر می کنم که پسرهای گلم کجا هستند! و خانم «ز» هر بار پیش از اینکه تلفن را قطع کند یادش می آید که من اصلا پسر ندارم و برایم آرزو می کند که الهی یک روز پسر دار شوم.
من پسر ندارم. راستش هیچوقت هم تمنایش را نداشتم. حتی وقتی خاله خانباجی های فامیل موقع تبریک تولد دختر دومم با اطمینان می گفتند«غصه نخوری ها! ان شاالله بچه بعدی ات پسر می شود» انگار که با چشم برزخی شان داشتند غصههای درون مرا می دیدند و برحسب روابطشان با خدا درباره پسر شدن بچه ام با او مذاکره می کردند و عین زن مسئول ها از برنامه های سِرّی و پشت پرده خبر می دادند. توی دلم می خندیدم که هنوز آدمهائی هستند که حواسشان نیست سال هاست عصر شکار و دوره کشاورزی سپری شده و جنسیت نیروی کار در روزگار صنعتی توفیر چندانی ندارد. ما جنسیت بچه مان را سپرده بودیم به انتخاب خدا. از بس که عاقبت نابخیری بچه های زورکی خواسته را دیدیم.
من با این سطح از بی طرفی اما گاهی به حال بعضی از مادرهای پسردار غبطه می خورم.
آدم با موارد استثناء نظرش عوض نمی شود.
مثلا پیامبرها آدم های استثناء تاریخند....
آدم هیچ وقت به مخیله اش خطور نمی کند که چرا من مادر موسی نشدم!
یا حضرت مریم.....
اما اعتراف می کنم هربار عکس شهدای مقاومت و مدافعان حرم را می بینم به حال مادرشان غبطه می خورم....
شهادت اوج سعادت و خوشبختی مادرهای پسر دار است. سلام مرا به مادرهای شهدا برسانید و بگوئید توی روزگاری که مردم از ترس تباهی ذکر لبشان دعای غریق است شما اهل سعادتید....
خدا شهدا را از تباهی استثنا کرده و شما تافته های جدا بافته اید! عین مادر موسی ،عین حضرت مریم. امشب تصویر این دو برادر لبنانی را که دیدم دلم سوخت. نه برای عکسی که ناقص شده. برای خودم که پسری برای شهید شدن ندارم.
پسری برای شهید شدن....
https://eitaa.com/tayebefarid
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
بسم الله الرحمن الرحیم
کس نیست اینجا یاور شیخ الائمه
عمامه افتاد از سر شیخ الائمه
آتش زده بر جان شیعه تا قیامت
یا حیدر و یا حیدر شیخ الائمه
✍🏻 طاهره ابراهیم نژاد آکردی
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
بانویی از تبار نور؛ از سرزمینی دور
✍🏻 زهرا کبیری پور
حمیده خاتون نه تنها همسر امام و مادر امام، بلکه بانویی بود از جنس دانایی، از طهارت، از بلندیِ بیصدا.
نام او را حمیده گذاشتند؛ اما او نه فقط در نام، که در تمام قامت خویش، ستایششده بود.
ستودهای در زمین، آراستهای برای آسمان.
بانو حمیده، زنی نبود که فقط در سایهی عظمت همسر و فرزندش شناخته شود؛
او خود آفتابی بود در افق علم، در آسمان تقوا، در مسیر ارادهی الهی.
از سرزمینهای دور آمده بود؛ اما جایگاهش چنان بلند شد که امام معصوم، دستش را گرفت و فرمود:
او پاک است، چونان آبی که از آسمان میبارد.
چونان دختری که بهشت را پیش از تولد در دل دارد.
او شاگرد بود؛ اما نه در کنار مردم، که در محضر حجت خدا.
او راوی بود؛ نه راوی تاریخ، که راوی نور.
او معلم بود؛ نه تنها برای زنان، بلکه برای مردانی که صدای حقیقت را از دهان یک زن فقیه میشنیدند.
و او وکیل بود؛ نه وکیل اموال، که امین دلهایی که برای روشنایی راه به امام پناه آورده بودند.
و در تمام اینها، هنوز مادر بود.
مادری برای خورشید هفتم، مادری برای ما،
مادری که هنوز هم درهای خانهاش به روی فرزندان منتظر باز است.
بانوی نازنینم
ای ستایششده زمین و آسمان
برای ما نیز بزرگی کن
و در سالروز داغ فرزندت، ما را از دعای خویش بینصیب مگذار...
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«معبری به نام دنیا»
✍ #سیده_الهام_موسوی
هر بار که قدم به قبرستان میگذارم، با خود میگویم:
«کجای این خاک، جای من خواهد بود؟»
دنیا...
کوچکتر از آن است که دل به آن ببندی،
و بزرگتر از آنکه فراموشش کنی!
حضرت ابوتراب علیهالسلام فرمود:
«گذشتهی روز تو رفته است، آیندهاش محل تردید، و زمان حال، نعمتیست مغتنم.»
این است دنیا...
رها باش، سبکبال...
و با خود بیندیش:
چقدر آمادهای که از اهل لا اله الا الله شوی؟
هر بار که به قبرستان میروی، سلام کن و بخوان:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اَلسَّلامُ عَلى اَهْلِ لا اِلهَ اِلا اللَّهُ، مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلا اللَّهُ...
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🏴﷽
زیست صادقانه
✍صدیقه طهماسبی نژاد
جامعه اسلامی همیشه درگیر تقابل جبهه حق و باطل بوده است. جبهه باطل برای پیروز شدن به سادگی از دروغ پردازی و سیاست بازی استفاده میکند و با رفتارهای منافقانه، خود را حق جلوه میدهد و از ناآگاهی و جهل مردم زمانه استفاده میکند.
زمانه امام صادق_علیهالسلام_ هم از این قاعده مستثنا نبود. خط انحرافی بنیعباس از حربههای ناپسند برای غصب حکومت علوی بهره برداری میکردند.
صادق آل محمد _علیه السلام_ هدفشان برقراری حکومت اسلامی بود. در طول سالیان متمادی مبارزه دامنه داری برای این امر شکل دادند. امام _علیه السلام_ زمینه را آماده میکردند تا حکومت نامشروع بنی امیه را بردارند و حکومت علوی را جایگزین آن نمایند.
بنی العباس به ناحق از تلاش یاران امام به سود خود استفاده کرد. این طایفه وانمود کرد که همان خط آل علی را ادامه میدهد. بنی عباس با شعار دفاع از آل علی به قدرت رسید.
برای قانع کردن مردم، خودشان را جانشین پیغمبر اعلام کردند و میگفتند ما فرزندان عباس عموی پیامبر هستیم که بعد از رحلت پیامبر خلافت باید به ما میرسید. مردم همین حرفها را قبول کردند و در واقع این خط انحرافی سبب منحرف شدن انقلابی بود که حضرت جعفربن محمد_ علیه السلام_ داشتند آن را رقم میزدند. تا مدتها مردم فکر میکردند این همان حکومت علوی است و نمی دانستند که اینها غاصبین آن حکومتند.
اما امام شیعیان اهل دروغ نبوده و با مکر و حیله نمیخواستند به حکومت برسند؛ چنانچه در تاریخ است:
"ابوسلمه خلّال [ نامهای به امام صادق نوشت:] حکومت بنی امیه متزلزل است. شما بیایید قبول کنید به جای اینکه ما حکومت را به بنی عباس بدهیم، به شما که آل علی هستید بدهیم. وقتی که قاصد نامه را برای امام آورد شمع یا چراغی جلوی حضرت بود، این نامه را حتی باز نکردند که بخوانند تا قاصد گفت این نامه را ابوسلمه خلّال فرستاده، نامه را از او گرفتند روی چراغ سوزاندند و گفتند برو به ابوسلمه بگو این جواب من است."*
شیخ الائمه _علیه السلام_ برای تشکیل حکومت علوی و اسلامی زحمت بسیار کشیدند اما بر اصول مکتب خویش پایبند بودند و مانند جدشان امیرالمومنین علی _علیه السلام_ حاضر نشدند خلافت را به هر قیمتی بپذیرند.
* انسان ۲۵۰ ساله، حلقه ۳، ص ۷۷۱.
شهادت امام صادق_علیهالسلام_تسلیت باد.
https://eitaa.com/loh_ghalam
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
اصل صبر و مهربانی در سیره تربیتی امامصادق علیهالسلام
✍فاطمه تقی زاده
در فرایند تربیت فرزند، زمانی فرا میرسد که والدین باید در نقش یک مشاور و یا متذکر و ناصح برای فرزندشان ظاهر شوند. برای ایجاد پیوندی قوی بین والدین و فرزند، داشتن ارتباط خوب و صحیح حیاتی است، چنین ارتباطی کار را برای صحبت درباره مسائل پیچیده با فرزندان، در هر سنی که باشند، آسانتر میکند. چگونگی برقراری یک رابطه درست با فرزندان هنر است. میتوان گفت که تربیت و پرورش فرزند، درنحوهی ارتباط با او خلاصه میشود. ارتباط مثبت و دو طرفه برای شکلگیری عزت نفس در فرزند بسیار مهم است. برای داشتن ارتباط خوب با فرزند، یکی از اصول مهم، شنونده خوبی بودن است تا بتوان در شرایط مقتضی به او کمک کرده و مشاورهی صحیح به او داده شود.
مطلب قابل توجه در سیره امام صادق علیهالسلام چگونگی توجه به اعمال و رفتار فرزند و شنیدن سخنان او و جهت دهی و تذکر به موقع و اهتمام به تعلیم و تربیت فرزندشان است.
در روایتی نقل شده است:
اسماعيل پسر حضرت صادق علیهالسلام که مقدارى پول داشت، خدمت حضرت صادق علیهالسلام رسيد و به ایشان عرض كرد، پدر جان، فلانی قصد سفر به یَمن دارد و من قدری پول دارم صلاح میدانی به او بدهم تا از يَمن برایم خرید کند؟
امام صادق علیه السلام فرمود: پسر جان نشنيدى او شراب خوار است؟!
اسماعيل گفت: چنين گفته میشود.
امام فرمود: اين كار را نكن؛ ولى اسماعيل بر خلاف دستور پدر پول را به آن مرد داد و او نیز پول اسماعيل را هدر داده و چيزى از سفر يمن برایش نیاورد.
اتفاقا همان سال اسماعيل و حضرت صادق علیه السلام به حج رفتند، اسماعيل در هنگام طواف خانهی خدا میگفت: خدايا پاداش و عوض آن پول را به من عطا كن.
حضرت صادق علیه السلام که پشت سر اسماعیل بود با دست بازويش را گرفت و فرمود: نه پسرم حقى بر خدا ندارى نه پاداش میدهد و نه عوض آن را خواهد داد وقتی بعد از اينكه شنيدى آن مرد شراب میخورد و باز هم پولت را به او دادی. گفت پدر، من كه نديدم او شراب بخورد از مردم شنيدم. فرمود: پسر جان خداوند در قرآن میفرمايد: يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ... وقتى مؤمنين گفتند او شراب خوار است بايد گفتارشان را تصدیق کرده و به شراب خوار اعتماد نمیکردی.
در این روایت امام صادق علیهالسلام به زیبایی با فرزند جوان و خطاکار، رابطه برقرار کرده و با شفقت و مهربانی و منطق درست و استدلال صحیح قرآنی راه درست را به او نشان میدهد، امام به عنوان یک پدر در حق فرزند خویش، وظیفهی راهنمایی او را بر عهده دارد و همچنین توجه حضرت صادق علیهالسلام به فرزند خویش و حالات و اعتقاد او تا جایی است که حتی در حج و در هنگام طواف، امام به دعای فرزندش هم توجه دارد و به تعلیم و تربیت پرداخته است، البته از راه درست و با برقراری یک ارتباط صمیمانه و نه از موضع شماتت، امام بازوی پسرش را گرفت و با ایجاد ارتباط فیزیکی که نوعی رابطه را صمیمانهتر میکند او را متوجه اشتباه در اعتقاد و دعایش نمود . ایشان با توجه به اینکه فرزندشان را از این کار نهی کرده بود ولی به دور از دعوا و تنش، اشتباه او را گوشزد نمود، این مطلب الگویی گرانبها، پیش روی پدر و مادری است که وقتی فرزندش اشتباهی مخصوصا عقیدتی مرتکب شد سریع او را طرد نکند و اینکه در تمام حالات توجه به اعمال و رفتار فرزند داشته و موجبات هدایت او را فراهم نمایند.*
*کافی ج۵، ص، ۲۹۹
السَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِق🖤
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
7.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«پرچم مقاومت در دلهای ما »
#سیده_الهام_موسوی
دنیای عجیبی داریم... خوشا به حال کسی که در مسیر حق و اهل بیت علیهمالسلام ثابتقدم بماند.
اکنون که نوای مداحی در گوشم میپیچد، هزاران سؤال در ذهنم میچرخد؛ سؤالاتی آمیخته با بغض و خشم.
چگونه میتوان خندههای شمرگونهی برخی را فراموش کرد؟ چرا در هر گوشهی دنیا، صحنههایی از کربلا تکرار میشود و ما خاموش ماندهایم؟
از قتلعام غزه، تا جسارت به حرم بانوی دمشق... دشمنیشان را آشکار کردهاند. از پرچمها بر فراز گنبدها میترسند و با خندههای شیطانی، دلها را میسوزانند. میدانند که امان از روزی که فریاد علما برخیزد...
امروز اما، دلها بیدار است؛ پرچم حرم حضرت زینب علیهاالسلام در کربلا افراشته شده و دلهای عاشق با آن برخاستهاند. این پرچم نه تنها نشانهی مقاومت، که یادآور کربلاست.
اکنون زمان ایستادن است. این پرچم باید در دل ما برافراشته بماند، تا هیچگاه نور اهل بیت علیهمالسلام خاموش نشود.
و به یاد داریم که بانوی صبر، زینب کبری سلاماللهعلیها به یزید گفت:
«فَكِد كَيْدَكَ، وَ اسْعَ سَعْيَكَ، فَوَ اللَّهِ لا تَمْحُو ذِكْرَنا، وَ لا تُميتُ وَحْيَنا...»
(هر نیرنگی داری بهکار بگیر، اما به خدا سوگند که یاد ما را محو نمیکنی و وحی ما را نمیمیرانی.)
ما همچنان پرچمدار حقیقتیم. هیچگاه نمیگذاریم نور اهل بیت علیهمالسلام خاموش شود.
#مدافع_حرم
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مَتَی تَرانَا وَ نَراک
🔖زینب گودرزی✍️
حَنجَر سکوت را خَنجَر فَغان میشکافد، تا فاش سازد آوای مَحزون هِجران را، که در قفس جان گرفتارست!
چَشمانِ آسمانِ غَزلهای تو، همیشه بارانیست، بَس که پشت پَرچین انتظار به عِشق آمدنت نَذر"اَمَّن یُجیب" میخوانند.
تو را میخوانم، با همان بُغض شِکسته و صدای گرفته از فَرط فریادهای در تنهایی، از وَحشت دنیایی که، وجودت را نادیده اِنگاشتهست!
صدایم کن تا آرام گیرم، در طَنین دِلکَش آوای رَحمانیت، (سخت است بر من، هیچ صدایی از تو حتّی آهسته به گوشم نرسد...وَ لَا اَسمَعُ لَکَ حَسیساً وَ لَا نَجوَی...).
به مُجازات کدام دیدار، از مُلاقات محرومم ساختی؟! دیدن روی نِگارم آرزوست! (عَزیزُُ عَلَیَّ اَن اَرَی الخَلقَ وَ لَا تُرَی... بسیار سَخت است بر من که همه را ببینم و تو را نبینم).
ای نابترین لَحظهی اِحساس، طَراوت نامَت کویر خشکیده غُربت را گُلستان میکند! عِطر یادت را، به اشتیاق وِصال، از خَلوت کوچههای اِنتظار آوردم، (بِنَفسِی اَنت اُمنِیَهَ شَائِقِِ...به جانم قَسم که تو همان آرزوی قَلبی...).
تا نیایی، چهار فَصل عاشقی زَرد است! بهار عاشقان از راه بِرس، (تا چشمِ ما به جَمالت روشن شود...فَنُقِرُّ عَینَاً... ).
به شوق لحظهی وِصالت، تمام کوچههای اُمیدِ انتظار، را آذین بستم(مَتَی تَرَانَا وَ نَرَئک...کی میشود که تو ما را و ما تو را ببینیم؟! )
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
💠 مادران ائمه(ع) الگوی موردنیاز جامعه امروز برای تعالی
▫️سرکار خانم دکتر ناهید طیبی نویسنده کتاب « زیستنامه مادر امام رضا(ع)» با تأکید براینکه جامعه با تلاش انسانها ساخته میشود و بشر برای تعالی و پیشرفت تمدنی نیاز به الگو دارد، گفت: مادران ائمه به عنوان زنانی برجسته که برگزیدگان خداوند را تربیت کردهاند، در هر عصر و زمانی بهترین الگو برای زنان و حتی مردان بوده و جامعه امروز برای تعالی تمدنی به چنین الگوهایی نیازمند است.
📎برای مشاهده متن خبر اینجا کلیک کنید
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI