❲ ؏ـلیهان . .🖤 ❳
_
ما در کوچه های تنگِ زمانهمان ، برای یاری ِامامِ غائِبمان ، سیلی که هیچ ، حتی غصه هم نخوردیم!_🤎🌱
زمان که بگذره اونقدر آدمهای درست وارد
زندگیتون میشن که از همهی کسانی که
در گذشته ترکتون کردن، تشکر میکنید ..🕊🤍
کلیك کن رو متن تا منبع این متنا رو پیدا کنی😌🤌🏻🎻
❲ ؏ـلیهان . .🖤 ❳
خیلی خسته بودیم . . اون همه مسیر تا مرزِ چزابه . . وبعدش چزابه تا کاظمین . . بیشتر از ۲۴ ساعت فقط تو
رسیدیم سامرا ..
از کوچه های منتهی به حرم ..
حس غریبی میبارید
و میشد برای غربت این دوتا امام خون گریید ..
برای خرابی های در حال ساختِ حرم ..
تو همین یه روز بودن تو عراق ،
غربت عجیبی حس میکردم ..
نزدیک اذانِ ظهر بود ..
توی حرم نشستیم و کمی خلوت کردیم
تا اذان شد ..
به نمازِ جماعت ایستادیم ..
و تمام حس غربت پر زد .. :)
حال و هوای سامرا با همه جای دنیا فرق میکنه ..
از لحظه ای که وارد محوطه میشی ،
ابهتِ بودنِ امامِ حی رو حس میکنی ..
و این ..
قشنگترین چیزیه که میتونی از پدرش ، حضرت حسن عسکری (ع) ..
هدیه بگیری :)🌱
#خودنویس🍃
۱۵ صفر ۱۴۴۴ - سه ظهر ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حقیقتا بعد از یه سال فهمیدم همچین چیزی ثبت کردم 🌝🤌🏼
سلام پدر حقیقیِ من . .
مهربون تر از پدر و مادرم ..
خیلی وقتا باهات حرف میزنم ،
درد و دل میکنم ،
مینویسم برات ..
اما ..
اما بابا ايندفعه دلم مچالست :)
میدونی وقتی میگم مچاله منظورم چیه ..
خب آخه تو تو قلب منی :)
ببخش منو بابا ..
امسال ..
امسال نیستم تو مسیر اربعین ..
نیستم تا بهت بگم هل من ناصر از تو ، لبیک از من ..
نیستم تا گنبد جدتو ببینم و دعا کنم زودتر بیای ..
نیستم تا بهت ثابت کنم من الگو میگیرم از زهرا و زینب و تا پای جان ، پشت امامم میایستم ..
پدر جانم ..
شاید الان تو جاده ای و شاید، گوشه کنار موکبا نشستی ..
شاید به زائرای تشنه آب میدی ..
شاید به زائرای جدت جای خواب میدی..
بابا جا موندم .. بابا باورم نمیشه همه رفتن فقط من موندم..
بابا سهممُ بزار کنار باشه ؟
بابایی برام دعا کن باشه ؟
دعا کن بشم اونی که میخای ..
دعا کن باشم وقتی داری برمیگردی ..
دعا کن وقتی داری برمیگردی بیام استقبالت ..
آخه دعاهای شما مستاجبه ..
بابا .. بابایی .. به جدت ، به سیدنا المظلوم ، به سیدنا العطشان .. بگو .. خیلی دلم سوخته . . : )
باورم نمیشد که امسال .. نبینم حرمشو : ) . .
جا موندم . .
دلمو آروم کنید . . : )❤️🩹!
#خودنویس🍃
ᗩᒪIᕼᗩᑎ_313🫀.
❲ ؏ـلیهان . .🖤 ❳
- #زندگیِ_مهدوی چیه؟!
از دست ندید این مبحثِ شیرینو ؛
نیازتون میشه :)
❲ ؏ـلیهان . .🖤 ❳
-
انگشت به لب ماندهام از قاعدهٔ عشق ؛
ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم : )!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حقیقتا این کامیون سواری ..
خیلی چسبید : )
و . .
شروع پیاده روی :)
طریقِ مسیب . .
مسیری که کاروان اُسَرا ازش گذشتن ..
چقد اشک ریختم با این ویدئو . .
۱۵ صفر ۱۴۴۴، ۲۱:۲۱ :)
هدایت شده از سِدنا ³¹³ .
https://harfeto.timefriend.net/16886838133545
خب میخوام یه نظرسنجی بکنم
امیدوارم که نظراتتون رو بگین
بنده یه کتاب خریدم که خاطرات خود گفته رهبرمون رو داخل کتاب نوشته شده
خیلی دوست دارم بدونم که دوست دارین از جمله های قشنگ این کتاب یا خاطرات زیبای رهبرمون برام؟!
دانلود+دعای+فرج+علی+فانی.mp3
2.71M
دعاۍ فرج میخوانیم به نیابت از تمامۍ شھدای والا مقام✨🖤 :
《 اِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ 》🪐📿
ᗩᒪIᕼᗩᑎ_313
❲ ؏ـلیهان . .🖤 ❳
دعاۍ فرج میخوانیم به نیابت از تمامۍ شھدای والا مقام✨🖤 : 《 اِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَ
امروز شنبه ، مُوَرخ 11 شهریور 1402 مطابق با 16 صفر 1445 قمری ؛🌱
امروز شنبه متعلق به پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد |ص| ؛🔮⛓
ᗩᒪIᕼᗩᑎ_313
میگنوَسطِیهعملیـٰات
یهۅدیدنحـٰاجقاسمدارنمیِرن..!
گفتن:حـٰاجۍکـٌجامیری؟!
مـٰاموریتداریم!
حـٰاجقاسمفـَرمٌودن:
ماموریتۍمهمتراَزنمـٰازنداریم..! (:
_حواستباشه! ؛
پیروحاجقاسمبودنبهایننیستکههرشبساعت ¹:²⁰میزنۍسـٰاعتبـهوقتِحـٰاجقـاسِـم!
ببینحـٰاجۍچیکـٰارکردڪـهحـاجقاسمشد!
بدونِنمـٰازبہهیچجانمۍرسی..! (:
#حاج_قاسم
#تلنگرانه
❲ ؏ـلیهان . .🖤 ❳
🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂 #پارتسیزدهم #رمان_اقیانوسمشرق عمران زیرِ لب تکرار میکند : + 《صاحبِ زمین و زمان
🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂
#پارتچهاردهم
#رمان_اقیانوسمشرق
پینه دوز با لبخند نگاهش میکند :
_ همان اندازه که تو به دریای شمال و آبِ حیاتِ جاودان معتقدی ، من نیز به امامِ خود ، به صاحبِ خود ، به علی بن موسی الرضا باور دارم . . اینها که مفتم ، تمام و کمال ، لی کم و کاست ، سخنِ پدرانِ اوست تا رسول خدا ؛ و سخنِ ایشان مکمّل قرآن است و به نظر تمام شیعیان ، سخنِ حق است . علی بن موسی الرضا از حق جدا نیست .
عمران در بُهت نگاهش میکند :
+ یعنی خداست؟!
_ هرگز . از پدرانش روایت است که هرچه میخواهید درباره ما بگویید که باز هرچه بگویید حقِ مطلب را نتوانسته اید بگویید و کم گفته اید! فقط مارا خدا نخوانید که ما آفریده خداییم و خدا آفریننده ماست . . .
عمران شانه میدهد بالا :
+ خواب را از سرم پراندی پینه دوز :/ زبان و کلامِ تو شیرین و نافذ است . این علی بن موسی الرضایی که تعریف میکنی خیلی تماشاییست . کاش فرصت داشتم که اورا از نزدیک ببینم ...
پینه دوز گردن کج میکند و میگوید :
_ زبان من و زبان تمامِ سخنوران و زبان تمامِ فصیحان واز ذکر قطره ای از فضائل او عاجز است جوان! آنچه گفتم از مَنظَر من بود درباره حقیقتِ وجودِ علی بن موسی الرضا و نه بیشتر . معصوم را معصوم باید روایت کند و بس! که زبان و کلام و اندیشه خلایق حقیر و ناقص است . جزء ، کجا میتواند کُل را روایت کند؟!
عمران لبخندی میزند ؛ سعی دارد درد پاهایش را زیر لبخندش دفن کند :
+ پس اگر به خراسان رفتی و علی بن موسی الرضا را دیدی ، سلامِ مرا به او برسان و بگو عمران پسر داوود گفت من تورا نمیشناسم ، اما خوب میدانم که تو آدمی فراتر از خاکی ، نشان به آن نشان که در برهوت گم شده بودم و آبم دادی و راه نشانم دادی و در روستایی غریب ، پناهم دادی . . )
پینه دوز با دست ، اشاره میکند به سویی : ...
_ چرا خودت این چیزهارا نمیگویی ؟
+ من؟!
_ آری . به طرف خراسان بایست و بگو . علی بن موسی الرضا میشنود . . .:)
پینه دوز به طرفِ گوشه ی اتاق میرود و جانمازش را از پای دیوار برمیدارد و رو به قبله پهن میکند . عمران ، مبهوت ، به طرفی نگاه میکند که گویا خراسان است! چشم هایش را میبندد . نسیمی خنک به صورتش میوزد ...
ادامه دارد . . .!_
.🤍ᗩᒪIᕼᗩᑎ_313🤍.
هدایت شده از سِدنا ³¹³ .
بیاناتدردیدارجمعیازمهندسانومحققانفنیوصنعتیکشور
¹³⁸³∼¹²∼⁵
#حضرتیار¹
'𝚂𝚎𝚍𝚗𝚊³¹³'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مَن دَر نِمیزَنَم ، میـٰام با لَگَد . .😏🤝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فراموشم مَکُن! ...