eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
908 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 🔹 امام باقر (علیه السلام): آنچه مظلوم و ستمدیده از دین ستمکار می گیرد، بیشتر است از آنچه ستمکار از دنیای مظلوم و ستمدیده می گیرد. بحارالانوار/ج 72/ ص311 ✍🏼 فردای قیامت، کارهای نیک ظالم را بر می دارند و به مظلوم می دهند و همین طور گناهان مظلوم را به ظالم می دهند. علاوه بر اینکه ظلم به دیگران با تربیت نفس در تضاد است. عضویت در سرویس های روزانه👇 pay.eitaa.com/v/p/
💠 🔸 امام علی (علیه السلام): انسان با نیت و خوب به تمام آنچه در جستجوی آن است، از جمله زندگی خوب، و روزی زیاد دست می یابد. 📚 غررالحکم/ح10707 ✍🏼 لذتی که از عمل خالص و نیت پاک به انسان دست می دهد با هیچ چیز قابل مقایسه نیست و همین امر برای خلوص نیت کافی است و موجب قبولی اعمال می شود. عضویت در سرویس های روزانه👇 pay.eitaa.com/v/p/
یاحق جنگ در گرفته بود. تیرها و خمپاره‌های دشمن از هر سوی شلیک می‌شدند. رزمندگان شتابان به این طرف و آن‌طرف می‌دویدند. فرمانده فریاد می‌زد و گردان را هدایت می‌کرد. مصطفی سرِ تیربار را به سمتِ راست چرخاند و شروع کرد به شلیک کردن. از شلیک مداوم گلوله‌ها خطی از نوری قرمز در هوا ترسیم شد. ناگهان از کمی دورتر، صدای انفجاری شنیده‌ شد. بچه‌ها فریاد کشیدند: الله اکبر... علی از پشت خاکریز سرک کشید تا خبری از جلو بگیرد. دستش را گرفتم و به شدت کشیدم. نشاندمش اما دیر شده بود. ردّی از قنّاسه بین دو ابروی کمانی‌اش و ... خون در رگهایم جوشید. بهت در چشمانم حلقه زد. ناباورانه فریاد زدم: علییییییی.... تکان نخورد. پلک نزد. سر تکان نداد.... از آن طرف سنگر، صدای فرمانده بلند شد: بسیمچی رو زدند. سعید بیا اینجاااا.... به طرف صدا برگشتم. سرِ علی روی پایم بود. خواستم بگویم علی را زدند که تیری قلبِ حاج رسول؛ راننده لودر را سوراخ کرد. حاجی افتاد. درست در مقابل چشم‌های من... باز صدای فرمانده بلند‌شد: سعیییید...بیااااا.... سر علی را روی زمین گذاشتم‌ و به طرف فرمانده دویدم.... با صدای سوت خمپاره، به سرعت روی زمین دراز کشیدم. گوشهایم را گرفتم. از شدت انفجار لرزیدم. لحظاتی گذشت. سرم را بلند کردم. پشت سرم را نگاه کردم. علی دود شده بود و رفته‌بود به هوا.... خشم تمام وجودم راگرفت. دستم ناخودآگاه مشت شد. دندانهایم به روی هم کلید شد. خون در بدنم شروع کرد به بی‌قراری؛ دنبال بهانه می‌گشت برای بیرون زدن... با صدای فرمانده به خود آمدم. به جلو اشاره می‌کرد. تانک دشمن به سرعت به سمت خندق می‌رفت.... واای خدای من! خندق پر از مجروح بود...تعلل می‌کردم حمام خون برپا می‌شد. نگاهی به دور و برم انداختم. جعبه‌ی آرپیجی‌ها را کمی آن‌طرف‌تر زیر یک کیسه‌ی شنی دیدم. به طرف جعبه دویدم. یکی از آرپیجی‌ها را برداشتم. روی شانه‌ام گذاشتم. نفس عمیقی کشیدم. ایستادم. تانک به صدمتری خندق رسیده بود. چشمانم را بستم. گلوله‌ای از بیخ گوشم رد شد. تکانی خوردم. دوباره تمرکز کردم.... بسم الله الرحمن الرحیم....خدایا به امید تو....و.... صفحات مجازی پر بود از دروغ‌...پر بود از فحش و ناسزا...پر بود از نیرنگ... دشمن دندانهایش را تیز کرده بود برای دریدن... تیرهای دشمن با شمایل استیکرهای ناجور....عکس‌های شیطانی و مستهجن...فیلم‌های خشن و...متن‌های دروغ ...کودکان و جوانان و پیران کشورمان را نشانه رفته بود... جواد، پرچم‌حاج قاسم را با دستان قدرتمندش گرفت. بالا برد. زد به دل اینستا گرام. دشمن به تکاپو افتاد. جواد را زد... مرتضی از گوشه‌ای دیگر برخاست. فریاد رهبری را چونان بمبی بر سرشان خراب کرد...بعد حسن...بعد...مهدی.... بچه‌ها از هر سوی شروع کردند به مقابله....عکس‌های هرزه‌ی دشمنان را با ذوالفقارِ عکسهایشان به دونیم کردند... خمپاره‌ی فیلمِ صادق، قلبِ فیلم‌های هالیوود را نشانه گرفت... مسلسل متن‌های کاظمیان صفحات تویتر را به رگبار بست... برخی از فیلم‌ها و عکس‌ها و متن‌های‌آلوده وسمی دشمن، به کف خیابان رسید...برخی زخمی شدند...برخی اسیر شدند.... فرمانده بار دیگر همه را با صدای بلند فراخواند و فریاد کشید: این عماااااااار؟؟؟!!! .... با خروش صدای رهبر، عمارها بیرون ریختند...گلوله‌ها....فشنگ‌ها....اسلحه‌ها.... فیلم‌ها...عکس‌ها و....همه به سمت دشمن نشانه رفتند و جهادی دیگر با رمز« یامهدی ادرکنی» آغاز شد... پ.ن تقدیم به خواهران عزیزم که اسلحه به دست، در این میدان می‌جنگند، هر چند عوارض جنگ جسم و روحشان را آزرده‌ باشد... لایق بدانید و بر سر سفره‌ی محبت ما، اندکی استراحت بفرمایید....تا ان‌شاءالله با شربتی از صلوات محمدی پذیرای روح خسته‌تان باشیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم .
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 محبت صادقانه این است که محبت مخالف در آن نباشد. هر کس به هر کدام از این چهارده معصوم (علیهم السلام) داشته باشد، کارش تمام است. 📌 فقط شرطش این است که محبتش واقعی باشد. به هر اندازه از بیانات اهل بیت(علیهم السلام) دور باشیم، از خود ایشان دوریم. عضویت در سرویس های روزانه👇 pay.eitaa.com/v/p/
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
:))
هر حرفی بزنم در توصیف مقام مادر شهید کوتاهی کردم.
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
🔸رودخانه باش. حرفها را بشور و ببر. 🔸تفکیک میکنم تو را. توی خوب. توی خوبتر. توی عالی. گل قالی. باقال
نور 🔸دخترک غمگین بود. پاستیل می‌خواست. پسرک بسته پاستیل را گذاشت کف دست دخترک. دخترک نیشش باز شد. پسرک چشمک زد. دخترک نیشش بیشتر باز شد. متأسفانه از گفتن بقیه‌اش معذورم. 🔸دخترک توی کوچه یورتمه می‌رفت. شاد و خندان. مادرش نهیبش زد. دخترک گفت مادرجون بی‌خی‌خی. مادر لبخند زد و گفت بذار برسیم خانه. 🔸دخترک را بوس کرد؛ پدرش. دخترک در کوچه به هیچ پسری نگاه نکرد آنروز. 🔸دخترک پرید در بغل پدرش. پدرش بوسش کرد و گفت ماشاءالله دیگه چهل کیلو رو رد کردی ماهی کوشولوی بابا. مادر دخترک حسودی کرد و پرید در ....اوهوم. توجه شما را به ادامه برنامه ها جلب می‌نمایم. 🔸دخترک دلش بغل پدرش را می‌خواست. پدر دخترک خلقش تنگ شده بود. چون در اغتشاشات شیشه مغازه شکسته بود و هشت و نیم میلیون خرجش بود. پدر فقط دخترک را ناز کرد. دخترک رفت توی فضای مجازی و یک پست غمگین گذاشت. پسرها به سمت دایرکتش کوچ کردند. 🔸دخترک بزرگ شده بود ولی باز هم آغوش گرم می‌خواست. خودش مادر شده بود ولی از شووَر شانس نیاورده بود. متأسفانه این قصه غمگین تیراژاش خیلی بالاست. دخترک را همین عفتش حفظ کرد. تا مُرد. در برزخ چیزهایی به او دادند که چشمش برق زد و گفت: ایول بابا. این خبرها هم بوده و ما نمی‌دانستیم. اگر می‌دانستم حتی نمی‌گذاشتم کف دستم را هم نامحرم ببیند. 🔸دخترک دلش بابا می‌خواست. دلش بغل و بوس بابایی را می‌خواست. ولی علی کریمی و مهران مدیری همکلاسی های او را به خیابان کشاندند. پدرش پلیس بود و کشته شد. دخترک هیچ وقت آنهایی را که پدرش را از او گرفتند حلال نکرد. گرچه دخترک تحت توجه پدرش بزرگ شد و بی حیا بار نیامد ولی خواهر کوچکش عاقبت به خیر نشد. چون بابایی می‌خواست و نداشت. بغل دیگران را جایگزین بغل بابایی کرده بود و در نهایت نابود شد. 🔸ساعت سه عصر بود. دخترک موهایش را دمب اسبی بسته بود که بابایی الان می‌آید و با هم بازی می‌کنند. جنازه بابا را در تابوت کرده بودند و همه اهالی آپارتمان رفته بودند در مسجد کناری تا توی روضه شرکت کنند. دخترک قاتلین بابایش را با شعار زن زندگی آزادی در ذهنش ثبت کرد. تا روزی که بزرگ شود و مثل شاهد۱۳۶ بر آنها بخروشد. 🔸دخترک دلش ناز و بغل می‌خواست. مادرش هم می‌خواست. خب پدر آمد خانه. دخترک را بغل کرد. مادر یک کفگیر به پدر زد و گفت بروید لباستان را عوض کنید و بیایید ناهار بخورید آقایی. ولی چیزی از موارد یاد شده نگفت. دخترها بابایی‌اند.🤔 🔸دور قلبم را خامه دوزی کرده بودم. به قلبم گفتم برویم توی کار عاشقی؟ گفت: به نظر من زر اضافه نزنید و به کارهای دیگر برسید. به نظر خودمم حرفش حسابی بود. 🔸نازنین را دیدم و گفتم: نازی همدم من؟ گفت: نه متاسفانه. هیچی دیگه همدمم نشد. 🔸نازیلا را دیدم و گفتم نازی بازدم من؟ گفت: چرا بازدم؟ گفتم: چون خاص هستی. خیلی خوشحال شد و گفت مرسی. منم گفتم: خاله خرسی. ناراحت شد و کات فور اِور کردیم. 🔸در خیابانهای هلند راه می‌رفتم و مغازه هایی با شیشه‌های قرمز رنگی می‌دیدم که یک سری دخترها و زن ها تویش بودند. آنچه برای دیگران جذابیت‌ و آمال بود برای من دستمال بود. دخترکی دستمالی شده و دور انداخته شده. 🔸خادم حرمین شریفین دلم را راهی برلین کردم تا در مراسم تجمع برلین شرکت کند. هزینه اتوبوس را می‌دادند، آبمیوه هم می‌دادند، یک ساندویچ هم رویش. آنقدر شرایط خوب بود که تمام کارگران آلمانی هم آمده بودند. گرچه شعار های ما را نمی‌فهمیدند و هدفمان فرق داشت ولی دورهمی خوبی بود. همینجا از دولت بسیار خوب سعودی هم تشکر می‌کنم که تمام هزینه ها را تقبل کرده بودند. ان‌شاءالله خداوند ثروتشان را زیاد کند تا چند شبکه دیگر مثل اینترنشنال بزند و ما کارگردان که واقعا آه در بساط نداریم و واقعا در برلین و لندن با بدبختی و بدهکاری زندگی می‌کنیم به این اردوهای یک روزه بیاورد. البته برای دخترهایمان هم تنوع شد. دخترهایی که در آمستردام پشت ویترین بودند و واقعا خسته شده بودند. حتی سخنرانی آن انسان شریف که دانه دانه لباس هایش را در آورد هنگام سخنرانی برای ما بسیار دلچسب و جذاب بود. واقعا این مسافرت چسبید. دست بوس پادشاه عربستان هم هستیم. البته قبلا هم ثروتشان را خرج گروه های اصلاحگر آیسیس کرده بودند و کلا آدمهای دست و دلبازی هستند. حقا که خادم حرم الهی هستند. 🔸دخترها را به صف کردند. روی همه‌شان قیمت گذاشتند و فروختند. پولش را ریختند به حساب قادر عبد المجید. قادر در لندن کار می‌کرد. تجهیزات خرید برای شبکه اینترنشنال. @ANARSTORY قسمت اول👇👇👇
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
🔸رودخانه باش. حرفها را بشور و ببر. 🔸تفکیک میکنم تو را. توی خوب. توی خوبتر. توی عالی. گل قالی. باقال
قسمت دوم👆👆👆 🔸شیطان در گوش فالوئرهایش می‌شاشد. باور کن. قبلا بفرمایید شام به خورد مخاطب می‌دادند. اینترنشنال بفرمایید شاش به خورد مخاطبش می‌دهد. وگرنه که این همه چشم و گوش بسته بودن و تبعیت اصلا عادی نیست. به جان قوطی قسم. 🔸ایران‌اینترنشنال، آخرین تلاش ابلیس، در ظاهرِ اسلام برای آلوده کردن قلوب پاک مومنین است. این مانع را هم رد خواهیم کرد. 🔸بادیه‌نشینِ سوسمار خوری را دیدم که پولهای بادآورده را به دست باد می‌داد. @ANARSTORY
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸امربه‌معروف، زایندۀ خوبی‌ها در جامعه🔸 قانون‌شکنی، قانون‌شکنی می‌آورد. ندیدید گاهی کسی که کفشش را دیگران پوشیده‌اند و رفته‌اند، اگر یک کفشی آنجا افتاده باشد، وسوسه می‌شود و می‌گوید من پایم می‌کنم و به‌جای کفش خودم می‌برم؟ چون فرد دیگری بی‌ملاحظگی کرده، این هم می‌گوید: «من هم بی‌ملاحظگی می‌کنم!» رعایت قانون هم رعایت قانون می‌آورد. مردم جامعه، از امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر درس می‌گیرند و با امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر ساخته می‌شوند. معروف، معروف می‌آورد. منکر، منکر می‌آورد. به اصطلاح ساده، اَعمال زاد و ولد می‌کنند. زاینده هستند. چه عمل خوب و چه عمل بد. سخن‌ها، زایندگی دارند. چه سخن خوب و چه سخن بد. @haerishirazi @ANARSTORY
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📝 | امیدهای پیشرفت 🏷 روایتی از دیدار نخبگان با رهبر انقلاب 🔻صبح علی‌رغم کم‌خوابی دیشب بلند می‌شوم. نماز خوانده – نخوانده می‌زنم بیرون و می‌روم آن طرف شهر سر کار. قبلِ «آن جلسه»، باید دو جای دیگر بروم، یکی مدیرکل جایی است که هفت صبح وقت داده و آن‌یکی جمعی از مدیران حوزه کاری خودم. فکرش را که می‌کنم کشور افتاده در مدار کار. نتیجه هم خدا کند بدهد این تلاش‌ها. رها کنم ... 🔹به کارهای اول صبحم که می‌رسم، سوار موتور می‌شوم و می‌روم سمت «آن جلسه». کنار گیت ورودی، از نگهبان می‌پرسم که آیا می‌توانم موتور را در پارکینگ بگذارم؟ جواب می‌دهد که: - برای دیدار آمده‌اید؟ - بله 🔍 ادامه را بخوانید👇 https://khl.ink/f/51212
نعمتی همچنین درباره مستند «تروکاژ» نیز بیان داشت: این مستند درباره جنگ نرم است و در آن ماجرای ویزایی که آمریکا به سلبریتی ها می دهد را بررسی کردیم. مواضعی که سلبریتی ها باید بگیرند تا آمریکا به آنها ویزا بدهد و درد مردم نیست و خواسته آمریکا است که اینها ویزا بگیرند. وی افزود: مدتی بود می دیدیم برخی سلبریتی ها نظرهایی می دهند در صورتیکه نه سوادش را داشتند و نه به آنها ربطی داشت. برای تولید این مستند بندهای قانون ویزا را مطالعه کردیم. در بندهایش آمده که شما باید مواضعی بگیرید و در جشنواره هایی شرکت کنید و جایزه بگیرید که شناخته شده و بین المللی باشند و مواضعی که می گیرید موافق نظر ایالات متحده باشد یعنی اگر کشورتان مخالف نظر ایالات متحده بود باید نظر ایالات متحده را بگوید. هرچه بیشتر به این کارها عمل کنند زودتر ویزا دریافت می کنند. این کارگردان درباره این مستند آرشیوی ادامه داد: حتی حمید فرخ نژاد در بخشی از صحبت هایش که در مستند شاهدش هستیم می گوید من این ویزا را دارم و چنین ماجرایی را تایید کرده است. اما کسانی هم هستند که سوادش را ندارند و موضع گیری می کنند و آمریکا به آنها سرویس می دهد.
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
https://ammarfilm.ir/ «عماریار» سامانه تخصصی انتشار و اکران آثار جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است که با تکیه بر تجربه «جشنواره مردمی فیلم عمار»، فعالیت خود را آغاز کرده است. این سامانه با شعار «با خانواده فیلم ببینیم» ، می‌کوشد محتوای سالم از فیلم‌های مستند ، سینمایی ، پویانمایی ، فیلم‌های کوتاه و نماهنگ از تولیدات داخل و خارج کشور را در ژانرهای مختلف ( کودک و نوجوان ، خانوادگی ، علمی‌تخیلی ، سیاسی و ...) و موضوعات متنوع ( اقتصادی ، تاریخی ، فرهنگی و اجتماعی ، سیاسی ، انقلاب اسلامی و ...)، در اختیار مخاطبان قرار دهد.
هدایت شده از :)
بسم الله الرحمن الرحیم <خیابون آزادی> وسط خیابون وایساده بود و مدام شعار میداد که: زن- زندگی- آزادی. همونطور که میله‌ی اتوبوس رو گرفته بودم و با هر ترمزش، تلوتلو می‌خوردم از اینور به اونور، با خودم و توی ذهن خودم باهاش دردِ دل می‌کردم که: " الان فکر می‌کنی ما زن نیستیم؟ یا زندگی نمی‌کنیم؟ یا آزاد نیستیم؟ یعنی چی این شعار! من‌که به زن بودنِ خودم شک ندارم، اگه تو شک داری دیگه، مشکل از خودته... زندگی ام که، داریم زندگی میکنیم دیگه، یعنی تو زنده نیستی؟ یا شایدم فکر میکنی که روحی و بخاطر روح بودنت، حق داری اینطوری بکَنی و بپری جلوی اتوبوس، شعار بدی و مردم و از زار و زندگی بندازی!... یا اینکه آزاد نیستی؟ که اگه آزاد نبودی که تا این موقع شب بیرون نبودی و وسط یه خیابون شلوغ، بین اینهمه مرد، واسه خودت وول وول نمیخوردی به شعار و لگد زدن به تابلوی برق و کشیدن چادر از سر اون پیرزن بیچاره! آزادی یعنی همین دیگه، یعنی همین‌که من و تو و امثال ما خانوما، در حالت عادی تا ده یازده شب، تو پارکا و بوستانا و خیابونای این شهر، راحت چرخ می‌خوریم و می‌گردیم و می‌خندیم و کسی‌ام نمیتونه بهمون نگاه چپ بکنه و بگه خانوم چرا بالا چشمت ابروئه! یعنی همین که خروس خون و سپیدی صبح نزده، زودتر از مردا از خونه میزنیم بیرون و با اتوبوس و تاکسی و مترو، از این سر شهر میریم اون سر شهرو چه خیابون شلوغه چه خلوت، کسی نیست که جرئت کنه، بهمون بگه خانوم خرت به چند! نکنه آزادی خودخوانده توسط مردا، توی اون کشور اروپایی چشمتو گرفته که خانوماش وقتی ده یازده شب میخوان از سر کار برگردن، مجبورن یه اسپری لجن به خودشون بزنن که تو یه کوچه ی خلوت، یا زیر یه گذر تاریک، یا ته یه خیابون سوت و کور، اگه کسی بهشون طمع کرد و بهشون حمله کرد، از بوی تعفن و لجن اسپری که به خودشون زدن بدش بیاد و پیف پیف کنان راهشو بکشه و بره! تو دقیقا کدوم آزادی رو توی این شعارت میخوای؟ نکنه منظورت از آوردن شعار کومله دموکراتا به زبونت، همون آزادیه که خانواده آوین قادری گولشو خوردن و دختر شونزده هیفده سالشونو فرستادن وسط یه گله گرگ کومله، که بعدا مجبور بشن التماس کنن که جنازه دخترشونو بهشون تحویل بدن، تا حداقل بتونن سر قبرش بخاطر رنجی که این بچه کشید زجه بزنن. رنجی که از همین کومله دموکراتای سازنده ی شعاری که میدی کشید و هرکاری کرد برگرده پیش خونوادش موفق نشد و آخرش واسه خلاصی از اونهمه خفت و خواری زن کومله، راهی واسه آزادشدنش جز تموم کردن زندگیش ندید و تو سالروز تاسیس این گروهک تروریستی، سر اسلحه رو گذاشت تو دهنشو شلیک کرد... تو دقیقا کدوم آزادی رو میخوای؟ حداقل بگو... انتخاب کن! #:)
💠 🔹 امام علی علیه السلام: هر کس بد اخلاق باشد، روزی اش تنگ میشود. 📚 تصنیف غررالحکم/ص264/ح5711 ✍🏼 بداخلاقی یا و ... باعث نارضایتی و مراجعه کننده می شود و مردم به واسط بداخلاقیش از او دوری می کنند. من ندیدم در جهان جست و جو هیچ اهلیت به از خوی نکو 🍃مولوی عضویت در سرویس های روزانه👇 pay.eitaa.com/v/p/ برای لغو عضویت از لینک بالا اقدام نمایید👆🏼
💠 🔸 امام صادق علیه السلام: دو ركعت با عطر، بهتر است از هفتاد ركعت نماز كسى كه عطر نزده است. ✨ ركعتان يصليها المتعطر، افضل من سبعين ركعة يصليها غير متعطر 📚 الصلاه/ص51/ح148، مكارم الاخلاق ، ص 42 ✍🏼 سلامت عقل و زایل شدن غم، از مزایای استفاده از عطر است. همچنین سیره رسول خدا بر استفاده از بوی خوش بوده و در دیدار با عالیترین مقام یعنی خالق توانا چه چیزی بهتر از بوی خوش است. عضویت در سرویس های روزانه👇 pay.eitaa.com/v/p/ برای لغو عضویت از لینک بالا اقدام نمایید👆🏼
🌹نماز آیات فراموش نشود ♦️اقامه نماز آیات مطابق با فتوای حضرت آيت الله العظمی خامنه‌ای 🇮🇷 @Sh_Aviny ✴️ @ANARSTORY
چه بسا سخنی که پاسخ آن سکوت است امیرالمومنین علیه السلام @mahdipouraskari @ANARSTORY