💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
همه باید این مسیر را پاکسازی کنیم. پلاستیک، آهن، شیشه، فرقی نمیکند. هر چیزی که پای زائران گلزار شهد
#تمرین197
نور
سه روز بعد از حادثه تروریستی کرمان که بیش از صد زن، کودک و مرد را شهید کرد به گلزارشهدای کرمان رفتهاید.
در مکان بمبگذاری اندکی توقف میکنید. پسر کوچکتان توپش را شوت میکند در بین درختهای کنار جاده.
توپ توی یک چاله افتاده. مینشینید. توپ را از چاله بیرون میکشید. چیزی برق میزند. ساعت دخترانهٔ بچهگانه است. همانجا روی زمین مینشینید. توان بلند شدن ندارید. شیشه ساعت شکسته. عقربه هایش کنده شده. یک بندش آویزان است و بند دیگرش نیست. روی شماره های صورتیاش رد خون دیده میشود. وسط ساعت عکس عروسک کیتی است. دخترتان که پیش دبستانی میرود حالا بالای سر شما رسیده.
با دیدن ساعت ذوق میکند و ساعتش را نشان میدهد و میگوید.
- عه. بابایی مثل ساعته منه.
در خود میشکنید. ساعت شکسته را بر میدارید تا ببرید یک جایی که نمیدانی کجاست تحویل بدهید. همسرتان در حال صحبت با مادرش و خندیدن و تعریف کردن یکی از شیرین زبانی های دخترتان است.
لبهای شما کِش میآید و یک خنده تحویل میدهد. حالا شما رازی در سینه دارید که همسرتان توان تحملش را ندارد. اگر سه روز از حادثه تروریستی گذشته بود و حالا دختر شما نبود چه حسی داشتید؟
حالا دخترتان مدام از آن ساعت شکسته میپرسد. به صورت داستانی ماجرای شهادت حاج قاسم را برای دختر شش سالهتان تعریف کنید. قصه کشتن زائرانش را در سالگرد چهارمش. یادتان باشد برای بچه ها باید قصه تعریف کنید.
با جمله زیر شروع کنید...👇
خوشگل بابا، یه روزی عمو قاسم رفت تا...
#تمرین197
#عمو_قاسم #حادثه_کرمان
#حادثه_تروریستی #حاج_قاسم
#قصههای_مظلومیتمان
#مظلومومقتدریم
@anarstory