به نام خدای مهربان
کنار تو همیشه...
مادرم به خاله ام
وعده زرشک داد
مرتضی به خان عمو
قول عطر مشک داد
با پدر قرار بود
زائر شما شویم
از گذشته بیشتر
با تو آشنا شویم
قبل از آن سفر زمین
خورد ناگهان تکان
خانه ها شکسته شد
کرد غرّش آسمان!
بیاجازه، زلزله
آمد و نزد به در!
بود فکر ما، فرار!
بود فکر ما، پدر!!
ریخت آسمان نمک
روی زخم شهر زود
توی خانه زلزله
توی کوچه برف بود
دوستانت آمدند
پیش مردمان ما
شهر پر امید شد
با محبت خدا
بود یاد تو پدر
در تمام لحظه ها
وقت سختی و خوشی
گفت یا امام رضا
تقدیم به کودکان معصوم هم استانی ام در شهر زلزله زده ی #سیسخت که شبهای سختی را میگذرانند.
حیدر جهان کهن #پیاده #زلزله_سیسخت
#نقد