" بهنامخدایحسین"
بابا دیشب یه خواب دیدم.
خواب دیدم توی حرم حضرت رقیه هستم...
توهم کنارم بودی بابا، دستم وگرفته بودی که گم نشم.
یه دختر سه چهارساله گوشه ای نشسته بود، گریه میکرد، ازش پرسیدم چی شده؟!
گفت: «گوشواره هامو دزدیدن»
خیلی گریه میکرد، بامهربونی بهم نگاه کردی!
منم گوشوارمو بیرون آوردم بهش دادم و گفتم:
«گریه نکن، بیا گوشوارهٔ من برای تو»
نمیدونی بابا چقدر خوشحال شد، گفت:
«به بابا حسینم میگم گوشوارتو بهم دادی»
بابا من گوشوارمو نمیخوام، اونا رو نذر حضرت رقیه کردم...
#تمرین136
#محرمالحرام
#داستانک
#شهربانو