eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
909 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
نور جنگ شده. سربازی را تصور کنید که از زیر آموزش رزمی در می‌رود. کار با تسلیحات را نمی‌آموزد و فقط کلاشنیکفش را بر می‌دارد و می‌زند به راه. وقتی شب عملیات می‌شود و دشمن می‌آید به سمت نیروهای خودی‌. فرمانده به او می‌گوید نارنجک پرتاب کن. یا روی مین نرو. مین را خنثی کن بعدش وارد میدان شو یا... و این سرباز با چشم اشکی به خدا توسل می‌کند و می‌گوید خدایا این بندگان تو چه کاره اند که برای ما تعیین تکلیف می‌کنند تو قبول بفرما و ضامن نارنجک را می‌کشد و ده تا نیروی خودی را به هوا می‌فرستد. گرچه نوشتن ارزشمند است و دلنوشته نویسی آدم را از نظر روحی راحت می‌کند. ولی داستان نویسی یک فن است مثل شعر. هیچ‌کس به استاد شعر که قواعدش را آموزش می‌دهد، نمی‌گوید من برای خدا نوشتم دوست دارم دو تا بیت قافیه داشته باشد یک بیت سپید باشه دو تا بیت هایکو. قواعد ابتدایی داستان نویسی یک صفحه هم نیست. مثلا نگو نشان بده‌. وقتی مخاطب شما اهل نماز نیست ولی آدم سالمی است با گفتن تاثیر نمی‌گیرد. شما اولا باید اهل نماز باشید. ثانیا نماز خواند را فقط احساسی قبول نکرده باشید چون مادربزرگ شما سجاده اش بوی یاس می‌داده برای مخاطب قابل قبول نیست. گرچه رمان جای استدلال عقلی نیست ولی مخاطب باید استدلال را در قالب تصویر دریافت کند. اگر قلم‌فرساییِ صرف باشد و توصیف های داستانی از اصولی پیروی نکند کار شما نتیجه بخش نخواهد بود و ضربه‌اش برای این مخاطب این است که برای مدت زیادی به سمت کارهای با ظاهر مذهبی نخواهد آمد. چون مشت را نمونه خروار می‌بیند. یعنی روی منبر نرو. یعنی چانه‌گرمی برای مخاطب جذاب نیست. داستان بنویسید. برای داستان نویسی باید داستان بخوانید. اصلا نماز خواندن که حس خوبی ندارد. سر صبح سرد وضو گرفتن توی حیاط یا روشویی برای یک نوجوان ولو انقلابی و حزب اللهی از نظر فیزیکی و مادی است. حفظ کردن لغات عربی. رعایت کردن حلال بودن مکان نمازگزار و جایش غصبی نباشد و لباس و دستش خونی و نجس نباشد طهارت از خبث و حدث و ...همه اینها رنجی است که با عادت عادی می‌شود. حالا من نویسنده می‌خوام مستقیما برم روی این سوژه و بگن حس خوبی است. معلوم است که مخاطب کتاب را می‌بندد. کلی باید آسمان ریسمان بافت تا در فصل آخر رمان شخصیت را ببری روی سجاده و نمازش را توصیف کنی‌. اگر برای مخاطب ارزش قایل نباشد ثمره تلاش نویسندگان دیگر هم از بین می‌برد. اینکه امروز صدا و سیما را مسخره می‌کنند به خاطر فیلم های آبکی به این علت نیست که همه فیلم ها آبکیه...به خاطر آبکی بودن تعدای از اونهاست ولی همین بخش باعث شده ثمره زحمت بقیه هم از بین برود. نتیجه این بحث ناامید شدن نیست‌. نتیجه اش تلاش بیشتر و پیگیری بیشتر توی این است. نحله های مختلف نظریات مختلفی دارند. ولی همگی روی یک سری اصول اشتراک دارند. این اشتراک به زور به بیست سی تا می‌رسد. یکیش که همین نگو نشان بده هست. ....بقیه اش هم توی کلاس باید شرکت کنید ی کتابهای آموزشی رو باید بخونید. انتشار متنها ایرادی نداره. ولی اینجا جای انتشار نیست. ما قرار داستان بنویسیم و اجزای تشکیل دهنده داستان و دلنوشته و ... ، کلمه است. اگر چیزی می‌نویسیم به عنوان روزنگار یا خاطره یا روایت منتشر کنیم نه داستان. ولی وقتی متنی رو به عنوان داستان منتشر می‌کنیم یعنی منظورمان این است که آیا داستان شده یا نشده. پس اگر نیاز به نقد حرفه‌ای یا نظراعضا داریم قید کنیم که طبق کدامش با متن ما برخورد شود. سپاس از سعه صدر تمامی تلاشگران اهالی رسانه. ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
نور جنگ شده. سربازی را تصور کنید که از زیر آموزش رزمی در می‌رود. کار با تسلیحات را نمی‌آموزد و فقط کلاشنیکفش را بر می‌دارد و می‌زند به راه. وقتی شب عملیات می‌شود و دشمن می‌آید به سمت نیروهای خودی‌. فرمانده به او می‌گوید نارنجک پرتاب کن. یا روی مین نرو. مین را خنثی کن بعدش وارد میدان شو یا... و این سرباز با چشم اشکی به خدا توسل می‌کند و می‌گوید خدایا این بندگان تو چه کاره اند که برای ما تعیین تکلیف می‌کنند تو قبول بفرما و ضامن نارنجک را می‌کشد و ده تا نیروی خودی را به هوا می‌فرستد. گرچه نوشتن ارزشمند است و دلنوشته نویسی آدم را از نظر روحی راحت می‌کند. ولی داستان نویسی یک فن است مثل شعر. هیچ‌کس به استاد شعر که قواعدش را آموزش می‌دهد، نمی‌گوید من برای خدا نوشتم دوست دارم دو تا بیت قافیه داشته باشد یک بیت سپید باشه دو تا بیت هایکو. قواعد ابتدایی داستان نویسی یک صفحه هم نیست. مثلا نگو نشان بده‌. وقتی مخاطب شما اهل نماز نیست ولی آدم سالمی است با گفتن تاثیر نمی‌گیرد. شما اولا باید اهل نماز باشید. ثانیا نماز خواند را فقط احساسی قبول نکرده باشید چون مادربزرگ شما سجاده اش بوی یاس می‌داده برای مخاطب قابل قبول نیست. گرچه رمان جای استدلال عقلی نیست ولی مخاطب باید استدلال را در قالب تصویر دریافت کند. اگر قلم‌فرساییِ صرف باشد و توصیف های داستانی از اصولی پیروی نکند کار شما نتیجه بخش نخواهد بود و ضربه‌اش برای این مخاطب این است که برای مدت زیادی به سمت کارهای با ظاهر مذهبی نخواهد آمد. چون مشت را نمونه خروار می‌بیند. یعنی روی منبر نرو. یعنی چانه‌گرمی برای مخاطب جذاب نیست. داستان بنویسید. برای داستان نویسی باید داستان بخوانید. اصلا نماز خواندن که حس خوبی ندارد. سر صبح سرد وضو گرفتن توی حیاط یا روشویی برای یک نوجوان ولو انقلابی و حزب اللهی از نظر فیزیکی و مادی است. حفظ کردن لغات عربی. رعایت کردن حلال بودن مکان نمازگزار و جایش غصبی نباشد و لباس و دستش خونی و نجس نباشد طهارت از خبث و حدث و ...همه اینها رنجی است که با عادت عادی می‌شود. حالا من نویسنده می‌خوام مستقیما برم روی این سوژه و بگن حس خوبی است. معلوم است که مخاطب کتاب را می‌بندد. کلی باید آسمان ریسمان بافت تا در فصل آخر رمان شخصیت را ببری روی سجاده و نمازش را توصیف کنی‌. اگر برای مخاطب ارزش قایل نباشد ثمره تلاش نویسندگان دیگر هم از بین می‌برد. اینکه امروز صدا و سیما را مسخره می‌کنند به خاطر فیلم های آبکی به این علت نیست که همه فیلم ها آبکیه...به خاطر آبکی بودن تعدای از اونهاست ولی همین بخش باعث شده ثمره زحمت بقیه هم از بین برود. نتیجه این بحث ناامید شدن نیست‌. نتیجه اش تلاش بیشتر و پیگیری بیشتر توی این است. نحله های مختلف نظریات مختلفی دارند. ولی همگی روی یک سری اصول اشتراک دارند. این اشتراک به زور به بیست سی تا می‌رسد. یکیش که همین نگو نشان بده هست. ....بقیه اش هم توی کلاس باید شرکت کنید ی کتابهای آموزشی رو باید بخونید. انتشار متنها ایرادی نداره. ولی اینجا جای انتشار نیست. ما قرار داستان بنویسیم و اجزای تشکیل دهنده داستان و دلنوشته و ... ، کلمه است. اگر چیزی می‌نویسیم به عنوان روزنگار یا خاطره یا روایت منتشر کنیم نه داستان. ولی وقتی متنی رو به عنوان داستان منتشر می‌کنیم یعنی منظورمان این است که آیا داستان شده یا نشده. پس اگر نیاز به نقد حرفه‌ای یا نظراعضا داریم قید کنیم که طبق کدامش با متن ما برخورد شود. سپاس از سعه صدر تمامی تلاشگران اهالی رسانه.
📜 ‌فراتر از آب و نان! ▪️گاهى رنج تو، رنج نان و آب و كرايه خانه و وق وق سگ و بى‌خوابى شب و بوق ماشين و لجبازى بچه‌هاست.گاهى از اين فراتر مى‌روى و مى‏‌‌بينى كه نان و آب ديگرى هم بار توست و مسؤوليت توست. ▪️ دورترين آدم در دورترين نقطه‏‌ها به تو ربط دارد. تو در دنياى رابطه‏‌ها هستى. اگر آنجا يك نفر وبا بگيرد، اين وبا به سراغ تو هم مى‏‌آيد و تو را هم مى‌سوزاند و با اين ارتباط تو را هم در بر مى‌گيرد. ▪️ اينجاست كه غم تو ديگر غم نان و آب خودت نيست، كه خودِ تو بزرگ شده و با آگاهى تو از رابطه‌ها وسعت گرفته و بارت را سنگين كرده است. ▪️كسى كه مى‌داند در دنياى رابطه‌ها زندگى مى‌كند، نمى‌تواند بى‌تفاوت بماند. پايه‌ى مسؤوليت همين نكته است. چيزى كه به من مربوط نيست، من مسؤولش نيستم، ولى اگر فهميدم با من رابطه دارد، نمى‌توانم بى‌تفاوت بگذرم و اين است كه مى‌سوزم و اين است كه دردم زياد مى‌شود و بار نسل‌ها بر شانه‌ى من سنگينى مى‌كند. ▪️گاهى از اين هم فراتر مى‌روى كه مسؤوليت تو فقط مسؤوليت نان و آب نيست، هر فكر خالى، هر قلب خالى، هر روح خسته و خالى هم كه بايد سرشار و پر شود با تو رابطه دارد و نمى‌توانى بى‌تفاوت بمانى! ▪️اينجاست كه بار تو و درد تو تنها درد خودت نيست، درد نان و آب وآش نيست، كه تو با همه‌ى وجود خودت و با همه‌ى ابعادِ وجودِ ديگران مربوطى، پس مسئولى، پس در فشارى و همراه درد و رنج. ❛❛ عین‌صاد 📚  جلد دوم| ص ۷۸ #⃣ 📨 پاسخ به سوالات: 👇🏻 👤 : @ad_einsad 🛒 ثبت سفارش: 👇🏻 🤳🏻 : @einsadshop_ad ❤️ : @anarstory