eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
904 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
شما مسئول رسیدگی به پرونده تروریستی حمله به حرم زیبای حضرت شاهچراغ علیه‌السلام شده‌اید. چه کسانی را مجازات می‌کنید. تمام کسانی که فکر می‌کنید مقصر هستند به دادگاه فرابخوانید و با آنها صحبت کنید. داستانی یا روایت داستانی بنویسید. در قالب دیالوگ یا روایت اول شخص از زبان یکی از افرادِ چهار گروه زیر. 🔸عامل تروریستی یا عوامل پشت پرده 🔸قاضی پرونده یا مسئولین نظامی یا مسئول پلیس فتا 🔸فردی که به شدت زخمی شده ولی زنده مانده. 🔸مادر یکی از شهدا که خودش در حادثه بوده. ﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
🇮🇷عِمران واقفی🇮🇷: . باز لالهِ خونین کاشتند در این وطن‌ نامرد مردمانِ داعش صفتِ دَنی شعار نویس‌‌ها و اسپری های قرمز جواب نداد. کلاشنیکف های داعشی را استخدام کرده‌اند. مَهِ یاس: سردار را کشتن تا راحت سر به دار کنند. بچه را یتیم و مادر را داغ دار کنند. 🇮🇷عِمران واقفی🇮🇷: داعشی گرامی‌، همان شعار نویسی ات را ادامه بده. سلف مختلط و رقصیدن و بوسیدن ادامه همان جهاد نکاح است. اللّٰه: سرمان برای جدا شدن از تن برای وطن درد می‌کند😭😭😭😭 یاسَنا: هنوز رهپویان وصال و راضیه کشاورزها را فراموش نکرده بودیم! یادمان می‌ماند... گریه‌هایمان را پشت پلک های خسته‌مان نگه می‌داریم و به وقتش... مَهِ یاس: مگر اسیر هستی که شعار آزادی شده تکه کلامت؟ خبر داری اسیر نفسی، این همه خون و‌خونریزی برای چه؟ 🇮🇷عِمران واقفی🇮🇷: خون که چیزی نیست. فدای وطن. فدای حرم. ولی بدانید کاری با شما خواهیم کرد که لیزر با غده سرطانی می‌کند. هر بچه ای که یتیم می‌کنید، بزرگ خواهد شد؛ قوی خواهد شد؛ مثل موشک بالستیک به رویتان هوار خواهد شد. مَهِ یاس: حرم حرمت دارد. خون انسان بی گناه حرمت دارد، زائر حرمت دارد. سر چی همه‌ی حریم ها را شکستی؟ نادیا: -برای چی کشتین؟ +برای رقصیدن،برای ترسیدن به وقت بوسیدن... 💔:)) 🇮🇷عِمران واقفی🇮🇷: آخه نامرد، با کلاشنیکف زن می‌کشند؟ مَهِ یاس: لابد او خواهر کسی نبود. :): داعشی فقط اونی نیست که اسلحه دست میگیره و زن و بچه ی مردمو سر نماز میبنده به رگبار، داعشی تر ازاون، اونیه که بعد از شنیدن خبر، سرشو از پنجره ی خونش کرده بیرون که بگه: "مرگ بر دیکتاتور"! داعشیِ کوچه ی خودت را بشناس... #:( 🇮🇷عِمران واقفی🇮🇷: - دنیای زنان بعد از براندازی و زن، زندگی،آزادی چجوریه؟ - مثل حرم شاهچراغ، امروز. :): بخاطر خواهرم، خواهرت، خواهرامون...!!! 🇮🇷عِمران واقفی🇮🇷: -قربان! رقیصدن کف خیابان و رباتهای کف توئیتر کافی نیست. - آدم بکشید. تا می‌تونید. مَهِ یاس: آخر هم چیزی دستت را نمیگیره هرچی هم داشتی از دست میدی. قابل توجه بعضی‌ها که میگن باید به هدفمون برسیم، ازاین اعتراضات باید نتیجه بگیریم. MAHDINAR✒️♣️: فردای آزادی هرروز امروزِ شاهچراغ... :): رفت توی حرم. جلوی شبستان پربود از نمازگزار. زود چادرنماز سپیدش را سرکشید و پشت همه، جلوی در شبستان ایستاد. دستهایش را بالا برد. _سه رکعت نماز مغرب میخوانم، برای رضای خدا، قربةً الی الله. همان‌دم، صدای رگبار، چلچراغهای شبستان را تکان داد. دعایش مستجاب شد. #:( سَڔآݕ.مٻم✍🏻: برای آزادی خون می‌دید یا خون می‌گیرید؟ . مهندس: خون درد رنج خواب قاب زخم فشار روان حرف کاربر به قتل رسیده🙃💔: خدا رحم کند نه بر قاتلان نه بر بی رحمان نه بربی عقلان رحم کند بر دل ها مان از شاهچراغ به بعد.... 🇮🇷عِمران واقفی🇮🇷: دوست عزیزی که هم‌اکنون کف خیابان و کف دانشگاه شعار زن زندگی آزادی می‌دهی؛ هر عملی یک مقدمه دارد. مقدمه حملات تروریستی همین اغتشاشات است. لطفا به تصویر شهدای این واقعه خوب نگاه کن. قاتل سید الشهدا فقط شمر نبود. تمام کسانی که در صف یزید بودند قاتل حسین بن علی علیه‌السلام هستند ولو هزار سال بعد به دنیا بیایند. یعنی راضی به قتل حسین علیه‌السلام باشند. اگر کسانی باز هم به اغتشاش ادامه دهد یعنی راضی به قتل و غارت در این مملکت هستند. از مراجع قضایی خواستارم خدا را در نظر بگیرند و به هیچ ضد انقلاب مزدور یا احمق بی سوادی که همه خواسته‌اش آلت‌اش است رحم نکند. یا علی مددی مَهِ یاس: حرف و عملش یکی نیست، مردی رگباری شعار می‌دهد «زندگی» ولی تفنگش «عدم زندگی» راشلیک می‌کند. مرد که نامرد. نورسان💫: الان خیلی دلم میخواست بگ
م که.: نوبت ماست که دیگه بتازونیم....! حیف رأفت اسلامیم اجازه نمیده... مَهِ یاس: لعنت بر هم وطنی که خون هم وطن را ریخت تا هم رنگ بیگانه بشه. ‌roghani: سلبریتی ها و دوستان عزیز لیدر اعلام کردن برا ما شیراز تو جغرافیای ایران نیست :) شیرازی ها هم ایرانی نیستن. ما فقط برا ایرانی ها دل می‌سوزونیم :)... ..............: _بخاطر خواهرم، خواهرت، خواهرامون... _بقیه زن ها رو با گلوله می‌بندن، چون خواهراشون نیستن... 🇮🇷عِمران واقفی🇮🇷: آهای کورش پرستان، شیراز پایتخت آریایی‌‌تان است. حرفی نظری؟ ‌roghani: - برای خواهرم، خواهرت، خواهرامون... - آها، همون زنه که بچه تو بغلشه؟ حله! می‌زنمش... MAHDINAR✒️♣️: هنگام شفق بود... مَهِ یاس: به خاطر خواهرم، خواهرت، خواهرامون... برو کم لاف بیا، برادران ما آنهای بودند که به خاطر آزادی ما جنگیدند و خون دادند، نه شما «نا برادران، نامردان» که خون می‌گیرید. Arn: شاعر شدم از وقتی خون قاضی میدان شد...شعری که سرودم را جسمیست که بی جان شد... ‌roghani: تاریخ همواره در حال تکرار است... و تاریخ تحریف نخواهد شد :) Arn: از شاهچراغ امد نجوای به خون خفته....بر من تو بخوان روضه<فتوای جنون گفته.... ‌roghani: و دوباره حکایت چادر های خونی :) ایگل: برای کشتن زن و بچه ها با کلاشینکف برای زنده زنده سوزوندن بسیجی ها برای رقصیدن روی خون شهیدا برای آزادی حواله کردن آلت تناسلی به مخالفها برای سرکوب هر کسی که غیر ماست برای آویزان کردن جنازه از درخت وتیر برق ها برای ساختن جوی خون توی حرم ها برای ویران کردن‌ سرزمین اجدادی برای اینکه من پر از عقده و شهوتم برای نابودی اسم ایران برای آتش زدن قرآن برای نابودی شاهچراغ و امام رضا برای تکه تکه کردن خاکمون برای سوزوندن روسری ها برای عریان گشتن تو خیابون ها برای.... برای نابودی هست و نیستمون برای زن زندگی آزادی Arn: قصه انگشت با تسبیح اخر به خلیفه اش رسید.....نذر چون بیش از صد است باید به اول باز گشت....در رهت نذر هزاران جان عاشق کرده ایم...خون ما رنگین ترست از جان مظلوم شهید؟... :): فقط اونایی خواهراشونن که روسری از سر بکنن، لخت شن، فحش بدن و وحشی بازی در بیارن.
راضِ بابا، همشهری هایت را دریاب. پ.ن معرفی کتاب راض بابا کتاب راض بابا نوشته طاهره کوه‌کن است که خاطرات شهیده راضیه کشاورز است. این کتاب روایت دختر نوجوانی است که تمام تلاشش را می‌کند بهترین باشد ولی در شانزدهمین بهار عمرش حادثه‌ای رخ می‌دهد و او را در رسیدن به خواسته‌اش کمک می‌کند. انفجاری که در سال ۱۳۸۷ در حسینیه سیدالشهدای شیراز رخ داد، نقطه اوج زندگی او را رقم زد. شهیده راضیه کشاورز ۱۱ شهریور ۱۳۷۱ در مرودشت شیراز به دنیا آمد. والدینش به خاطر ارادتی که به خانم فاطمه زهرا (س) داشتند نامش را راضیه گذاشتند. سرانجام در سن ۱۶ سالگی در فروردین ۱۳۸۷ بعد از آنکه از زیارت بارگاه امام رئوف به شهرش بازمی‌گشت بر اثر انفجار تروریستی شهید شد
کتاب راض بابا | طاهره کوه‌کن | طاقچه https://amp.taaghche.com/book/68354/%D8%B1%D8%A7%D8%B6-%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A7
سکوت همه آدمهایی که فقط انتظار فرج دارند، علت این حوادث نیست؟ ⁉️کی قرار است در این میدان جنگ نرم و جهانی، سهمی از سربازی هم مال ما باشد!؟ تا کی سکوت و احتیاط؟ 💭جوانان! در منظومه فکری فرماندهی کل قوا، محافظه کاری نقطه ی مقابل جهاد است... 🗣_ برخیزید، به جهاد تبیین! خیلی برایت سخت است که کودک یکساله.....💔 بأی ذنب قُتلت؟؟؟!!! در باغ شهادت را نبسته‌اند... مرد میدان می‌خرند! خبرنگار : پانزده شهید، تقدیم جمهوری اسلامی شدند... نتیجه ی مصمم بودن دشمن بر باطل، و تزلزل شیعیان بر حق خویش، می‌شود شهادت چهار کودک.... بأی ذنبٍ قُتلت؟ برای ترسیدن، به وقت بوسیدن!
رقیه جان، به همراه علی اصغر، آغوش بگشای برای کودکان شهید شیرازی... که قسم به پدرت، تمام کودکان به ناحق کشته شده را خودت به استقبال آمده‌ای :)
کاش مادر آن کودکِ مجروحِ یک ساله ی بی‌نام، پیدا می‌شد... از درد غربتش، بغضم گلوگیر می‌شود! _فرض‌مان این باشد مادرش زنده است هنوز! قبول؟
هدایت شده از Zahra yaghoobi
چرا کسی دردش نمی‌گیرد که بلند شود و قیام کند و خون‌های شهدای این چهل روز را به دست بگیرد و خیابان‌ها را گز کند؟؟ چرا سند خیابان‌ها را شش به نام مردهایی زده‌اید که ماسک -زدگی‌-آزاری به صورت زده اند؟ چرا همه دهان‌ها بسته است.. چرا کسی داد نمی‌زند: مرگ بر دیکتاتور.. مرگ بر دیکتاتوری که کودکی را در آغوش مادرش به رگبار می‌بندد.. مرگ بر دیکتاتوری که مرد میهن ما را در حال اقتدار و کنار ضریح به خون می‌کشد.. چرا بلند نمی‌شوید و شعارهایشان را مصادره نمی‌کنید؟؟ چرا کاری نمی‌کنید 😭😭😭
◼️◼️◼️◼️◼️ آه بنویس ای قلم بنویس از آنان که در فتنه‌ی کرونا، شدند شاگرد اینستاگرام و توئیتر و... بنویس که بیش از ۴سال تحت نظر استادانی چون مصی پولی‌نژاد و اینترنشنال و بی‌بی سی، آموزش دیدند و به سبک غرب تربیت شدند؛ سفاک و خون‌ریز، بی‌عفت و بی‌غیرت، بوالهوس و شهوت پرست. حالا آن‌ها چه می‌فهمند تروریست واقعی کیست؟ چون در آن مدرسه برایشان جای شهید و جلاد را عوض کرده بودند. حالا آن‌ها چه می‌فهمند کودک و مادر را در آغوش هم به خاک و خون کشیدن یعنی چه؟ چون در درس‌هایشان جای مظلوم با ظالم عوض شده بود. حالا آن‌ها چه می‌فهمند امنیت یعنی چه؟ چون در آن مدرسه آزادی از کمر به پایین را آن‌قدر آراسته نشان‌شان دادند که در اِزایش حاضر شدند آزادی گردن به بالا و حتی امنیت‌شان را قربانی کنند. حالا آن‌ها چه می‌فهمند سند بردگی دخترانی که داعش به زورِ گلوله از پدران می‌گرفت، همان شعار زن، زندگی، آزادی است که با نیرنگ از دست و با امضای خود آن‌ها دارند دریافت می‌کنند. حالا آن‌‌ها چه می‌فهمند مرضیه دباغ که بود و چه برسرش آوردند؟ چون مدام با صحنه‌سازی در گوش و جلوی چشمان بی‌بصیرتشان، ندا آقاسلطان‌ها و مهساها و نیکاها را کشته سازی کردند و آن‌ها هم باور کردند. نه این‌که در دانشگاه شریف درس نخوانده بودند، نه... نه این‌که نخبه نبوند نه... نه این‌که مسئول و مدیر و استاد نبوند نه... و... بنویس فقط تاریخ کشورشان را نخوانده بود‌ند و منابع اطلاعاتشان شده بود یهود و خودشان غافل ازاین نفوذ. ن: ◾️◾️◾️◾️◾️
هدایت شده از AKRAℳ_SADAⓉ
تمام سلبریتی هایی که در آتش اغتشاش دمیدن ، در خون تک تک شهدای مظلوم شریکن! 🖤
هدایت شده از fatemeh
چقدر این صحنه ها آشناست... اولین چیزی که بعد از دیدن این تصاویر به خاطر آوردم؛ تصویری مربوط به انفجار مدرسه‌ای در افغانستان بود. مدرسه‌ای که عادی بود؛ اما بعد به یک مدرسه خاص تبدیل شد. مدرسه دخترانه سیدالشهدا، با نامی که حقیقتا براندازه‌اش است. تصویر مردی با شماره مخصوص کفش‌داری حرم، یک عکس را برایم زنده کرد. عکس کفشی از یکی از دختران مدرسه سیدالشهدا، که احتمالا خودش آسمانی شده بود. خواهران ما را مظلومانه به شهادت رساندند؛ کسی صدایش به اعتراض بلند نشد. قلمت بشکند تاریخ، اگر این‌بار هم سکوت کنی و ننویسی چه بر سر هم‌وطنان بی‌گناه و بی‌دفاع ما آمد. قلمت بشکند تاریخ اگر ننویسی که چه آمد به سر دخترک شیرازی
هدایت شده از محبوب
«روی سنگ‌ها» با دوتا چشم تیله‌ای مشکی به مادرش نگاه کرد. مادر که چادر را روی سر انداخت، پر چادر او را در مشتش گرفت. مادر نگاهی به او انداخت و گفت: «ماشینت رو چرا نمی‌ذاری خونه پسرم؟» ماشین کوچکش را محکم‌ به خودش فشار داد و گفت: «میخوام بیارمش حرم. روی سنگ تندتر میره.» با پای کوچک او تا حرم یک ربع راه بود. چشم مادر به گنبد و گلدسته‌ها که افتاد زیر لب گفت:«السلام علیک یا احمد بن موسی» سرش را بالا گرفت و چشم‌های نم‌دار مادر را دید. ماشین را به سینه‌اش چسباند و سرش را کمی به سمت حرم خم کرد. از شبستان رد شدند. چشم‌هایش به سنگ‌فرش‌ها بود. لذت سر دادن ماشین روی سنگ‌ها، دلش را آب کرده بود. نزدیک به ضریح رسیدند. چادر مادر را تکان داد. نگاه مادر را که دید، گفت: «مامان همین‌جا بشینیم من بازی کنم؟» مادر با چشم‌های سرخ نگاهش کرد. روی زانو خم شد. پشت دست پسرش را نوازش کرد و گفت: «مگه دوست نداشتی بریم حرم امام رضا؟ بیا اول بریم سلام کنیم به برادر امام رضا و دعاکنیم که زود زود بریم مشهد. بعدشم بریم ماشین بازی کن رو سنگا. باشه؟» لبخند روی لب‌ پسر نشست. سرش را تکان داد. چادر مادر را در مشت کوچکش فشرد. چند قدمی ضریح، صدای وحشتناکی با صدای جیغ و فریاد، همه‌جا پیچید. مادر با قلب پر تپش، با شتاب، پسر را بغل کرد. ماشین که از دستش افتاد، با دو چشم‌ تیله‌ای مشکی به ماشینش نگاه کرد که روی سنگ‌های نزدیک ضریح سر می‌خورد. لحظه‌ای بعد او هم با مادرش کنار ماشین روی سنگ‌های حرم سر خوردند، با پیکرهای پر از خون.
هدایت شده از JAHANI
از دوستان با استعداد گروه یه خواهشی داشتم . حتما تو این چند وقته شعارهایی رو از طرف اغتشاشگران شنیدید، که جدیدا تنوعش بیشتر شده. و تو دهن کوچیک و بزرگ و بچه هم افتاده.. بیایید شعار انقلابی بسازید. شعارهای ارزشی شعارهای کوتاه ، جذاب، با محتوا، با وزن و آهنگ ... که آسون هم باشه تا تو دهن ها راحت بچرخه و موندگار بشه..
حالا می‌فهمم چرا باید به خون عزیزانمان بنشینیم. چون جمهوری اسلامی حرم است و دشمنِ ما دشمن حرَم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا