1_1056653969.mp3
7.75M
دخترای دیروز و دخترای امروز
#روز_دختر بر همگی تون مبــــــــــــــــــــارک🎊🎊🎉🎉🎉 😍😍😍
به افتخار خودمون بزن دست قشنگه رو👏👏👏🤩
اول ذیالقعده روز بزرگداشت حضرت فاطمه معصومه (س) است
https://urd.ac.ir/fa/cont/8815/%D8%A7%D9%88%D9%84-%D8%B0%DB%8C%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%B9%D8%AF%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%D9%87-(%D8%B3)-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
توجه
البته همانطور که مستحضر هستید. اول ذی القعده بزرگداشت حضرت معصومه سلاماللهعلیهاست نه میلاد ایشان. در تاریخ میلاد ایشان مشخص نیست. به خاطر همین ابتدای این ماه را انتخاب کرده اند برای بزرگداشت ایشان.
مؤید باشید.
#واقفی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نایب الزیاره همه باغ اناری ها و باغ یاقوتی ها هستم
عیدتون مبارک 🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تجمع بانوان فاطمی روز میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
تجمع بانوان فاطمی روز میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها
سپاس از سرکار خانم گلستانی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«بسمالله»
+فقط مواظب باشیا
+که چی؟
+که نمیری!!!..
💐#روز_دختر
بر دختران مدافعان حریم
دختر امیرالمؤمنین(علیهالسلام)،
مبارک باد!!!💐
پ.ن:
🌷شهید جاوید الأثر سید مصطفی صادقی🌷
✍️#محمدجوادمحمودی
@negashteh | نگاشته
💎 @ANARSTORY
هدایت شده از خَــــــزان
#دختریکهبرایپدرشیکپسربود..
تعریف میکرد از عموهایی که بارها به علت انکه پدرش پسری ندارد و به طمعِ چپاول زمینهای زراعی، غرورِ پدرش را مُدام جریحه دار میکردند...
تعریف میکرد؛ از آن شبی که پسر عموهایش باغ گردویشان را به آتش کشیدند تا به عمویشان گوشزد کنند که یک مرد ِبیپسر نمیتواند باغ به آن بزرگی را اداره کند...
تعریف میکرد؛ از روزهایی که غم پدر میدید و غم میخورد،
آه سرد پدر میشنید و آه میکشید ..
تعریف میکرد از شبهایی که عموهایش به قصد تمسخر و ریشخند به خانهشان میآمدند، نان ونمکشان را میخوردند و میرفتند و پدر ساده دلش از درون در خود فرو میریخت..
تعریف میکرد؛
از شبی که دیگر غم نخورد،
از شبی که دیگر پا به پای پدر آه نکشید،
از شبی که چکمه های پدر را پوشید ،
ازشبی که تفنگ پدر را به دوش کشید،
ازشبی که تا سپیدهدم، دور تا دور زمین پاسپانی داد...
از آن شبی که برای پدرش، پسر شده بود، تا دیگر پدر غم نخورد ، آه نکشد، از درون فرو نریزد...
و تعریف میکرد که چرا دیگر شبیه دخترها نیست....
#خزان
#برحسب_واقعیت
هدایت شده از AKRAℳ_SADAⓉ
#دختر یعنی...عزیزدوردانه پدر
#خاتم
#دختریعنی...هرغمی باشه من به دوش می کشم،ولی مامان وبابام بخندن
#خاتم
#دختر یعنی...همه سختی های مسیر با من تو فقط باش
#خاتم
#دختر یعنی... باوجود همه ظرافت هایم اگر لازم باشد مردانه می جنگم برای،رسیدن به اهدافم،برای لبخندرضایت پدر ومادرم،برای حجب وحیایی فاطمی س
#خاتم
خاتَم(ص), [۰۱.۰۶.۲۲ ۰۵:۳۷]
.
و خلاصه که:
#روز_دختر انسانی پریوش....
#روز_دختر نوری از عالم بالا تابیده در جسمی لطیف
#روز_دختر روحی به طراوت شبنم
#روز_دختر دلی به وسعت دریا
#روز_دختر...خدایا هر چی تو بگی.
#روز_دختر اونی که نشسته زیر بارون...
بارون رحمت خدا
#روز_دختر...دست در دست حق.
#روز_دختر با دخترها رنگین، با پسرها سنگین.
#روز_دختر شادی، یعنی نشاط
#روز_دختر یک اقیانوس، ظاهر و باطنِ پاک
#روز_دختر...تا شقایق هست زندگی باید کرد.
#روز_دختر...حریمم رو نگهدار وگرنه بد میبینی.
#روز_دختر فرشتهای در محراب
#روز_دختر لایق مادریِ یازده امام
#روز_دختر من بیشتر از آنکه زمینی باشم آسمانیام
#روز_دختر زندگی با گلیاس
#روز_دختر زندگیکردن به یاد یاس علی(علیهالسلام)
#روز_دختر من باشم و حرف ولایت روی زمین بماند؟؟!! ....هیهات...
#روز_دختر اختر و اختر یعنی ستاره؛
ستارهی آسمان پاکی و صفا
#روز_دختر سدّ آهنین در مقابل کاسه لیسیها
#روز_دختر نه به ناپاکی
#روز_دختر کوهنوردی در کوهستان علم و معرفت
#روز_دختر گردش و تفریح در بوستان محمدی( صلوات الله علیهم)
#روز_دختر دستنیافتنی برای نامحرمان
#روز_دختر همدلی با محرمان
#روز_دختر رفتن و گفتن و پوشیدن و خندیدنم روی حسابه...نه یله و رها...
#روز_دختر ...
مشو نومید چون واقف نه یی ز اسرار غیب
باشد اندر پرده حكمتهای پنهان غم مخور
#روز_دختر
دعای صبح و آه شب كلید گنج مقصود است
بدین راه و روش میرو كه با دلدار پیوندی
#خاتم
امانه, [۰۱.۰۶.۲۲ ۰۶:۴۹]
#روز_دختر
- تروخدا! صد میدم به مامان نگو.
- دویست بریز تا درموردش فکر کنم.
⒩⒤⒩⒜, [۰۱.۰۶.۲۲ ۰۷:۱۷]
#روز_دختر
ساعت سه بخوابی
ساعت ۶ صبح بابا بیدارت کنه براش چای دم کنی
چون شب تا صبح خواب نرفته 😐بعد اون بخوابه و تو دیگه خوابت نبره 😶
#ن_تبسم
⒩⒤⒩⒜, [۰۱.۰۶.۲۲ ۰۷:۲۳]
#روز_دختر
حسودیت بشه سر صبح همه خوابن و تو مجبوری بیداری و بری سرکار
پس در نتیجه اونقدر صدا میدی تا همه بلند بشن ..
(اگر من باشم 🙄)
#ن_تبسم
آرتان, [۰۱.۰۶.۲۲ ۰۷:۵۲]
#دختر یعنی تو دوازده سالگی شونه هات بشه جای اشکای پدرت.....
آرتان, [۰۱.۰۶.۲۲ ۰۷:۵۳]
#دختر یعنی صرفا بخاطر بابا لنگ دراز بودنت تو سیزده سالگی شوهرت بدن.....
MAHDINAR✒️♣️, [۰۱.۰۶.۲۲ ۰۷:۵۴]
به صورتیترین حالت ممکن روزتون مبارک!
#روز_دختر
آرتان, [۰۱.۰۶.۲۲ ۰۷:۵۴]
#دختر یعنی همبازیات با عروسکاشون بازی کنند.....تو عروسک واقعی (بچه)بغل کنی ....
⒩⒤⒩⒜, [۰۱.۰۶.۲۲ ۰۸:۳۲]
[In reply to علی جعفری املت و چایی]
#روز_دختر
یکی مثل ناتاشا بیاد به همه اثبات کنه
اگر پای خشن بودن وسط بیاد یک دختر میتونه از صدتا مرد خشن تر باشه
..
آرتان, [۰۱.۰۶.۲۲ ۰۸:۳۸]
خـدایا بحقِ حضرتمعصومهسلاماللّهعلیها
دختران سرزمینمان را
از سربازان وَ مادرانِ سربازانِ،
آقایمان قرار ده
#روزدخترمبارک🎉
گمنام🐣🍀, [۰۱.۰۶.۲۲ ۰۹:۱۲]
[In reply to MAHDINAR✒️♣️]
#روز_دختر
من زیاد لواشک دوست ندارم
MAHDINAR✒️♣️, [۰۱.۰۶.۲۲ ۰۹:۳۵]
وقتی پنج سالم بود، فکر میکردم اسمم "اذیت نکنه"
خدا میدونه چقد عذاب میکشیدم وقتی فامیل میگفتن باید با دختر خالم، "بتمرگ" ازدواج کنم!
#مهدینار
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۰۹:۴۹]
[In reply to ...]
توجه
البته همانطور که مستحضر هستید. اول ذی القعده بزرگداشت حضرت معصومه سلاماللهعلیهاست نه میلاد ایشان. در تاریخ میلاد ایشان مشخص نیست. به خاطر همین ابتدای این ماه را انتخاب کرده اند برای بزرگداشت ایشان.
مؤید باشید.
#واقفی
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۰۹:۵۳]
#دختر یعنی سوسانو که هنوز که هنوز است میلیونها علاقهمند دارد از بس که از نظر قدرت روحی و فرماندههی برتر بود 🙄 و رفت از نمیدونم کجا یه عالمه نمک خرید و اومد. در واقع رفت تحریم ها رو دور زد. البته اون لباس بنفشِ آدم بود و بهش نگفت کاسب تحریم.
#دختر
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۰۹:۵۴]
#دختر یعنی بانو عمره که مختار را با آن همه ریش مثل یک کودک تربیت کرد و به میدان مبارزه فرستاد.
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۰۹:۵۵]
#دختر یعنی حنا دختری در مزرعه که مثل چی کار میکرد. بافتنی و اینها...تازه گاوها رو هم میبرد به چرا...پیشنهاد میکنم که احف برود حنا را بگیرد. ببف را بدهد حنا که ببرد به چرا مشغول و خودش با فراغ بال بنشیند و باغنار را بنویسد.
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۰۹:۵۶]
#دختر یعنی یانگوم که کدبانو بود و تازه آخرشم درس خواند رفت دانشگاه شهید بهشتی و دکتر شد.
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۰۹:۵۸]
#دختر یعنی زلیخا که ...عرض کنم...بله...این مورد رو یکم چیزه...یعنی فقط باید آخرشو توجه کرد بهش. البته زلیخا جیگرش مثل جیگر زلیخا شده بود از بس غم و اندوه خورد. تف به آمون و قاذورات به کاهنان معبد که در تربیت مردم مصر کوتاهی کردند.
نورسان, [۰۱.۰۶.۲۲ ۰۹:۵۹]
#دختر یعنی آنه شرلی.
با آن روحیهی شاعرانهاش اگر به باغ انار میآمد حتما یک چیزی میشد...
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۰۹:۵۹]
#دختر یعنی ستایش که با طاهر ازدواج کرد و از حشمت فردوس نترسید. طاهر مرد متأسفانه. دلم براش کبابه..فاتحه...
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۰۱]
#دختر یعنی بانو امین که از هرچی باسواد و تحصیل کرده اینستایی و غیر اینستایی و مردای ظاهربین و زنان مدعی دانش بالاتره...شادی اش صلوات...
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۰۱]
#دختر یعنی خواهر سگارو که در آخرین لحظات آن کیسه را برای زمبه پرت میکرد و زمبه کیسه را باز میکرد و فوقع ما وقع...
⒩⒤⒩⒜, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۰۲]
[In reply to عِمران واقفی]
#روز_دختر ((م ی کو ))
که عاشق ِغذا و اشپزی بود و کل زندگیش رو خرج اشپزی برای خانوادش کرد که بهترین غذاها رو بهشون بده😁
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۰۲]
#دختر یعنی اوشین که ریوزو پدرش را درآورد ولی آخر نگفت. تازه ما سانسوری اش را دیده بودیم..بعدها فهمیدیم که چیز بوده...بگذریم.
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۰۴]
#دختر یعنی کوزت که مثل چی توی خانه تناردیه کار میکرد و در نهایت آن پسره انقلابی را پایبند زندگی و اینها کرد...
⒩⒤⒩⒜, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۰۴]
[In reply to عِمران واقفی]
#روز_دختر
دونگی که تمام عمر تلاش کرد اثبات کنه پدر و برادرش بی گناه هستن و اینکارو و اخرش شد سوگلی امپراتور 😁
MAHDINAR✒️♣️, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۰۵]
#دختر یعنی هایدی
نمونهی بارز دخترهایی که انگیزه میدن!! ندیدی چجوری کلارا رو وادار به راه رفتن کرد؟!
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۰۵]
#دختر یعنی پونیو که ماهی بود ولی آخرش آدم شد. امیدوارم هر دختری یک سُسکه بیابد و عاشقش شود.
فــ.کـــمال الدینے, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۰۵]
#دختر یعنی،
یعنی نداره دیگه!
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۰۶]
#دختر یعنی هایدی که با کلارا رفت تو اون دره سر سبز و اون پسره براش اسب ساخت و ....
گـݪیـٰاسایلیایۍ(یسنا), [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۰۶]
#روز_دختر اوک نیو. روزگار مردم زندان رو سیاه کرد تا بزرگ شد
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۰۷]
#دختر یعنی کیمیا که تنهایی خرمشهر را نجات و بقیه هیچکاره بودند و با تشکر از عوامل کیمیا.
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۰۸]
#دختر یعنی زنان عشایر که یک تنه کل مردان ایل را حریفاند.
نورسان, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۰۸]
#دختر یعنی آگاتا کریستی.
یه تنه تن نصف جهانو لرزوند با اون داستانهاش.
⒩⒤⒩⒜, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۰۹]
#روز_دختر
ملکه ی انگلیس که هیج جور دلش نمیخواد جاش رو به کسی بده و همچنان بر روی ملکه بودنش اصرار داره
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۰]
#دختر یعنی سید بشیر حسینی🤔. نه ببخشید منظورم #دکتر سید بشیر حسینی بود. دکتر جان از همینجا سلام و ارادت... همش تقصیر این صفحه کلیدهاست...با عشق
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۱]
#دختر یعنی زنان کوچک. اون چهار تا خواهر. هرچی بزرگه خانوم و با شخصیت بود این کوچیکه لوس و ....
⒩⒤⒩⒜, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۱]
#روز_دختر
گروهای رزمی دختران عصر جدید
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۱]
#دختر یعنی بانو سویا. ماکارونی بهشتی نصیبشان.
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۲]
#دختر یعنی دستهای کوچک و خوشبو و کله پر چرب و گنده پدر. یعنی نوازش. یعنی نیشگون های شیرین.
⒩⒤⒩⒜, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۲]
#روز_دختر
شهربانو ،زن قهرمان کرمانشاه
نورسان, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۲]
#دختر یعنی دختر آینده استاد واقفی.
عاقبت بخیر بشوند...😇
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۳]
#دختر یعنی گرمای دستهای دخترک کبریت فروش وقتی دارد جومونگ میبیند که یکهو کانال عوض میشود و مختار قیام می کند.
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۳]
#دختر یعنی مادربزگ هایمان.
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۳]
#دختر یعنی هویج رنده کردن در سوپ پدر.
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۴]
#دختر یعنی شستن لباسهای مادر مریض.
MAHDINAR✒️♣️, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۴]
#دختر یعنی انار دانه کردن برای پدر...
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۴]
#دختر که آمد عشق فریاد کرد.
⒩⒤⒩⒜, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۵]
#روز_دختر
کسی که ۴۰ سال از زندگیش رو خرج پدر و مادر پیرش کرده تا حق فرزندی رو به جا بیاره..
MAHDINAR✒️♣️, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۵]
#دختر که آمد
احساس بانگ بلندی بکرد
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۵]
#دختر که آمد همه ماستهایشان را کیسه کردند. ماستینه که آماده شد پدر نان پخت. دختر آمد، خورد. مادر سفره را جمع کرد و به دختر گفت من همسن تو بودم سه تا بچه داشتم.
⒩⒤⒩⒜, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۷]
#روز_دختر
پا به پای پدرش سر زمین کشاورزی کار کنه
تا پدرش دست تنها نباشه..
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۷]
#دختر بوسید؛ پدرش را؛ مادرش را؛ برادرش را؛ خواهرش را؛ شراره را. ساره را و دیگر هیچ.🌶
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۸]
#دختر فکرش همواره مشغول درس است و لاغیر. آن جهیزیه داخل اتاق هم ما همسایهاس.
⒩⒤⒩⒜, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۸]
#روز_دختر
سهیلا سامی با اون هوش و ذکاوت اون همه عمل مغز در سن کمتر از سی سالگی ...
MAHDINAR✒️♣️, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۸]
#دختر یعنی دخترهای افغان!
از بچگی از صدتا مرد، بیشتر کار میکنن
پ.ن: دیدم که میگم! یه آشنا داریم خانمشون افغانه. میگفت من بچگی کمک پدرم چاه میکندم🤓
⒩⒤⒩⒜, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۹]
#روز_دختر
همون دخترای قدیم که میرفتن سر چشمه اب بیارن
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۱۹]
#دختر که باشی، باید خوب درس بخوانی. پسر هم باشی باید خوب درس بخوانی. کلا درس چیز خوبیست.
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۲۰]
#دخترها فرشتهاند. پسرها هم فرشتهاند. همه انسانیم و اگر آدم باشیم از فرشته برتریم.
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۲۰]
#دخترها ریحان اند و پسرها جعفری و گشنیز.
⒩⒤⒩⒜, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۲۰]
#روز_دختر
برای ۱۹/۷۵ گریه کنی که چرا ۲۰ نشده 🙄
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۲۱]
#دخترهای دیروز قالی میبافتند و دخترهای امروز قاقالیلی. البته دخترهای امروز چیزی از گذشتگان خود کم ندارند که هنوز زیادتر هم دارند...
MAHDINAR✒️♣️, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۲۲]
[In reply to ⒩⒤⒩⒜]
بعد پسرا:
جعفر: من که پایین پنج گرفتم داش🤠
سیامک: کدوم امتحان؟ کو؟ کی؟ کجا؟ خررررپفف
#دیالوگ
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۲۲]
#دختر که باشی، پسر نیستی.
⒩⒤⒩⒜, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۲۳]
[In reply to عِمران واقفی]
#دخترهای هستن که هنوز قالی میافند و کل کارشون همینه🤓
MAHDINAR✒️♣️, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۲۳]
[In reply to عِمران واقفی]
#دخترهایی رو دیدهام، از مرد مردتر.
MAHDINAR✒️♣️, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۲۳]
یه چیز جالب...
دختر میتونه مردونگی کنه
ولی پسر نمیتونه... نه!
#مهدینار
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۲۴]
#دخترها ماهند. یوسف ها اسیر چاهند. کفش ها برای پاهند.🤔
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۲۵]
#دختر گفت:
پ.ن
تو خودت باید میفهمیدی منظورش چیست.
⒩⒤⒩⒜, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۲۵]
#روز_دختر
وقتی مامان خونه نیست
اون حسابی جای مامان رو میگیره ...
⒩⒤⒩⒜, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۲۷]
#روز_دختر
وقتی رفت مدرسه بچه ها به کفش پارش خندیدن
بهشون بگه بابام رفته برام یک کف خوشکل سفارش داده هنوز اماده نشده بیارنش...
⒩⒤⒩⒜, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۲۷]
#روز_دختر
اگر پدرش نباشد
جانش میرود
عِمران واقفی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۲۸]
#دختر داد زد. دختر جیغ زد. دختر گیس کشید. دختر مرد. شوهرش اسم طلا آورد و
ۖ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا ۚ ...
جان بی جان, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۲۸]
#روز_دختر
انقد خودتو لوس کنی که وقتی سیب زمینی سرخ کرده میخوری کسی رو دستت نزنه!
⒩⒤⒩⒜, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۲۹]
#روز_دختر
کل حرف هایت
را در روز دختر با #روز_دختر
بگویی ولی باز هنوز کلی حرف داشته باشی...
⒩⒤⒩⒜, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۳۰]
#روز_دختر
نصف روز دختر رفت اما هنوز دوستاش نیمون بهش تبریک بگن بهش هدیه بدن 🙄
والا توقع داریم🙄
{°ســــــادات°}, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۳۱]
#روز_دختر
ملڪه ی پدر، همدم مادر، ناموس برادر و لبخند خدا🙂
⒩⒤⒩⒜, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۳۱]
#روز_دختر
برای روز دختر کیک بپزی
همش رو خودت بخوری به هیچکسم ندی..
((خیلیم خوب کاری کردم😁*)
{°ســــــادات°}, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۴۴]
#روز_دختر
یک دریا احساسات..
یعنی تا ۲۰ سالگی عروسک داشتن
یعنی نوشتن خاطره،با خودکارهای رنگی رنگی...
دختر یعنی یک موجود ناشناخته..
یک موجود، حاصل از عشقِ خدا☆
{°ســــــادات°}, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۴۸]
#روز_دختر
لبخند در سیل گریه ها
آرامش در دریای بی قراری
قطره ای در برکه ی عاشقانه ها...
دختر یعنی نازک و با لطافت، همچون برگ ریحان♥️🌿✨
⒩⒤⒩⒜, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۴۹]
بعضی دختراها
هیچوقت یاد نمیگیرند دختر بودن را ..
نه که نمیخواهند ،بلکه دنیا و زندگی نمیگذارد
دختر باشند ،نمیگذارد احساس داشته باشند و با عروسک های خیالیش بازی کند .
بعضی دخترها از همان اول که به دنیا می ایند
یاد میگیرند اشک نریزند ،
از سوسک و مارمولک نترسند
یاد میگیرند برای اینکه دست جلوی کسی دراز نکند تو گرمای تابستان بین صدتا مرد ،
کارگری کند
یاد میگیرند اگر شبا غذا برای خوردن نداشتن
بدون حرف بخوابند حتی به صدای شکمشان هم فکر نکنند...
بعضی دخترها انقدر در شلوغی های زندگی گم میشوند که یادشان میرود باید موهایشان را بلند بگذارند...
بعضی از دخترا مجبورن موهای سرشان را از ته بزنند،تا کمتر از درد بریزد و کمتر عذاب بکشند..
بعضی دخترها خیلی با دخترهای دیگر فرق دارند.
نمیدانم چه کسی دختر را در ضعیف و ترسو بودن ،ناتوانی ترجمه کرد.
اما من دخترانی را دیدم که توانستند پای دخترانگیشان مردانه بمانند
وتا اخر زندگی برای اینکه یک روز بتوانند دخترانه زندگی کنند جنگیدند....
#دلنوشتهیکدختر
#ن_تبسم
حسـٻـنی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۵۰]
#روز_دختر
مادرانی که از دامانشان شهیدانی پر میکشد به زیبایی نور...
حسـٻـنی, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۵۱]
#روز_دختر
پوشیهی سیاه بیرون؛ لاک صورتی خونه...
⒩⒤⒩⒜, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۵۶]
#روز_دختر
روزیه که بقیه با یک تبریک خشک و خالی سر هم بیارنش و تو در حسرت هدیه بمونی 🙄
#ن_تبسم
آرتان, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۵۷]
[In reply to عِمران واقفی]
#روز_دختر چراغ خونه ....
گـݪیـٰاسایلیایۍ(یسنا), [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۵۷]
#روز_دختر یعنی روزی که به جای هدیه بگن روز توئه پاشو شیرینی بخر :/
"منتظࢪᵐᵒⁿᵗᵃᶻᵉʳ", [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۵۸]
#روز_دختر وقتی میگه هرطور که راحتی یعنی غلط میکنی غیر اون کاری که اون گفته رو انجام بدی🙂😂
آرتان, [۰۱.۰۶.۲۲ ۱۰:۵۸]
#دختر _یعنی دختر پیامبر که شد مادر امت اسلامی....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر که تقدیر بر این بود که دختر باشی...
#کلیپ شعرخوانی در سی و هفتمین محفل طنز #قندشکن به مناسبت روز دختر
#شیخ_غیرمفید
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه میزنیم و برگ میدهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
@sheikh_ghm
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
گر که تقدیر بر این بود که دختر باشی... #کلیپ شعرخوانی در سی و هفتمین محفل طنز #قندشکن به مناسبت روز
با تشکر از آقای پرنیان گرامی.❤️
بسم رب الشهداء
🔸 #معرفی_شهید 🔸
🌷 #شهید_راضیه_کشاورز 🌷
🔸تولد: ۱۱ شهریور ۱۳۷۱، مرودشت، استان فارس
🔸شهادت: ۲۴ فروردین ۱۳۸۷، حسینیه سیدالشهدای شیراز، کانون رهپویان وصال، استان فارس
پدرش ورزشکار بود، از این رو راضیه را در کلاس کاراته سبک شوتوکان ثبت نام کرد. سال پنجم ابتدایی کمربند قهوهای و سال دوم راهنمایی موفق به اخذ کمربند مشکی شد.
راضیه در ۱۱ مسابقه کومیته و کاتا شرکت کرد که در تمام مسابقات کومیته (مبارزه) مقام اول را به خود اختصاص داد. وی در سال چهارم ابتدایی در مدرسه شاهد ۸ در مسابقات حفظ قرآن کریم مقام اول و در ناحیه مقام ممتاز را کسب کرد.
سال سوم راهنمایی، راضیه بین خودش و خدا چنین عهدی بسته بود:
"…بیحساب پیش، انشاءالله به امید خدا و توکل به خدا چهل روز تمام کارمو خالصانه انجام بدم تا خدای مهربون از سر تقصیرات ما بگذرد و گناهامو ببخشه.
توی این چهل روز که از ۰۵/۰۳/۸۵ شروع میشه توفیق پیدا کنم مادامالعمر دعای عهد و زیارت امینالله را بخوانم و گریه کنم.
آقا تو رو خدا توفیق اشک ریختن تو این دعاها را به من بده و شب هم به یاد خانم حضرت زهرا (س) شبی ۵ صفحه قرآن بخوانم؛ انشاءالله تکرار آیه الکرسی هم توی بیشتر اوقات نصیبم بشه.
و همچنین شکر نعمتهای خدا و توفیق آلوده نشدن به گناه و نابود کردن نفس اماره و تقویت نفس لوامه را داشته باشم و تسبیحات خانم فاطمه زهرا (س) را همراه با الگو برداری از حجاب، عفاف، ادب و اخلاق ایشان را سر لوحه زندگی خودم قرار دهم."
مادر راضیه میگوید:
همیشه جهانی دعا می کرد، تنها دغدغه خودشو نداشت، دوست داشت همه موفق باشن و به اونا کمک میکرد.
به شهید برونسی خیلی علاقه داشت، ایشون رو الگوی خودش تو زندگی قرار داده بود. پدرش از رزمندههای جبهه بود. همیشه از پدرش میپرسید: وقتی دوستات شهید میشدن چه حالی داشتن؟ موقع شهادت چی میگفتن؟
خسته از مدرسه بر میگشت، وقتی میگفتم خسته نباشی، دستانم رو می بوسید و در آغوشم میگرفت، می گفت: مامان خیلی دوستت دارم، شما از صبح تا حالا زحمت کشیدید، من که کاری نکردم. از حالا به بعد نوبت منه، شما برید استراحت کنید.
صدای قرآن خواندنش وقتی تو خونه میپیچید به ما آرامش می داد. همیشه به من می گفت: مامان بیا برات قرآن بخونم تا خستگیت در بره.
بعد از شهادتش، خواب دیدم، در یک جای بلندی که پایین اون مردم هستند، یکدفعه صدایی بلند شد، در خواب حس کردم صدای خداست. فرمود: کسی هست بتونه قرآن بخونه؟
یک دفعه در بین جمعیت، راضیه دستش رو بلند کرد و به من گفت: مامان من میرم سوره بقره بخونم. و رفت و قرآن رو با صوت بسیار زیبایی خوند و من آرامش عجیبی گرفتم و گفتم راضیه خیلی خوب خوندی؛ بهت قول میدم دیگه دلتنگت نشم.
همیشه می گفت: امام زمان(ع) یار بیسواد نمیخواد.
خیلی از شبها تا دیر وقت بیدار میموند و درس می خوند. همیشه پیش خودم فکر میکردم که راضیه حتماً جزو تکرقمیهای کنکور میشود.
علاقه زیادی به درس زیستشناسی داشت، همیشه میگفت: "مامان وقتی معلم زیستمون داره درس میده، میفهمم خدا چقدر بزرگه."
هر روز که زیست شناسی داشت، وقتی به خونه برمیگشت مثل این بود که از یک زیارتی برگشته، خیلی حال معنوی خوبی داشت، مینشست و تمام درس رو برام توضیح میداد. در آخر هم در حالی که کتاب زیستشناسی باهاش بود شهید شد.
مسابقات کاراته استرس و هیجان بالایی دارد. زمانی که کمربند مشکی را گرفت به مسابقات رفت. یک گروهی از بچههای شهرستان فارس معروف بودند به نترس بودن. آنان ضربات را بیهوا میزدند. زمانی که به باشگاه رسیدیم، یکی از بچهها دوان دوان خود را به ما رساند و با اضطراب گفت: "راضیه با فلان گروه افتادی! " راضیه چیزی نگفت. به گوشهای رفت و لباسهای کاتا را پوشید و شروع کرد به گرم کردن خودش.
مسابقه شروع شد. چشمانم به راضیه دوخته شده بود که نکند از حریف بترسد! اما او آرامش عجیبی داشت و آرامشش من را آرام کرد. وقتی توی زمین رفت؛ چشمان معصومش پُر شد از اقتدار و جدیت و دیگر نمیشد به چشمانش نگاه کرد. ضربه اول را راضیه زد و دوم را حریف مقابل. پس از 4 امتیاز به صورت مساوی، راضیه شروع کرد به ضربات پیدرپی زدن و کسب امتیاز. همه حیرت زده شده بودند. با افتخار چشم به دخترم دوخته بودم و یادم به حرفی که مدتی پیش زده بود افتاد که گفت: "مامان مطمئن باش روزی جواب زحمتهای شما و بابا را خواهم داد." راضیه در آن مسابقه پیروز شد.
دور بعد مسابقه با یکی دیگر از بچه های همان گروه افتاد. پس از وقت استراحت، راضیه روی زمین رفت. چشمانش همان چشمان نترس و بیباک بود. مدت کوتاهی گذشت ولی حریف مقابل از ترس نیامد. راضیه در آن دوره از مسابقه کاراته در قسمت مبارزه(کومیته) مقام نخست را کسب کرد.
راضیه شده بود الگوی بچهها. استادش پس از مسابقه میگفت: "بچهها تنها کسی که با فکر ضربه میزند راضیه است."
بهمن سال 86 پنجمین المپیاد ورزشی سراسری بانوان به میزبانی ماهشهر برگزار شد. در این دوره از مسابقات به صورت انفرادی در کومیته اول شد.
شب با اتوبوس به سوی ماهشهر حرکت کردیم. تنها بچههای چادری توی اتوبوس مرضیه و راضیه بودند. بچه های تیم اهل موسیقی و یک سری شیطنتها بودند ولی راضیه از همان ابتدا هندزفری گذاشت و سخنرانی و دعا گوش داد. نزدیک صبح، راضیه از ترس قضا شدن نماز آرام و قرار نداشت. چند بار به راننده اتوبوس تذکر داد که جایی برای نماز بایستد که در آخر راننده گفت قبل از طلوع به ماهشهر می رسیم. راضیه با یک لیوان آب توی اتوبوس وضو گرفت. به محض پیاده شدن جایی را پیدا کرد و نمازش را خواند.
پس از مستقر شدن، بچه ها برای تمرین به باشگاه رفتند. خواهرش میگوید: گوشهای از باشگاه در حال تمرین کردن بودیم که متوجه دو خانوم فیلمبردار شدیم. راضیه خود را سریع به آن دو رساند و خیلی مودبانه گفت: "شما چرا بدون اطلاع فیلم می گیرید؟" گفتند: "خب برای صدا و سیماست!" راضیه گفت: "قبل از فیلم برداری باید اعلام میکردید. حجاب ما خوب نیست. لطفا قسمتی که ما در فیلم افتادهایم را حذف کنید."
پس از تمرین به همه لباسهای یک دست دادند و گفتند برای افتتاحیه و اختتامیه این لباسهای ورزشی را بپوشید (هر استانی با رنگ خاصی مشخص بود). راضیه در افتتاحیه روی این لباس چادر پوشید. سرپرست تیم گفت: "چادرتان را در بیاورید ولی راضیه گفت ما بدون چادر نمیآییم.
کلاس اول دبیرستان بود. دو یا سه هفتهای از مدرسه میگذشت. یک روز با چشمانی پر از اشک و چهرهای غمگین به خانه آمد. گفتم: "مامان راضیه جان چرا ناراحتی؟" گفت: "مامان توی سرویس مدرسه راننده و بعضی از بچهها نوار ترانه روشن میکنند و من اذیت میشوم. چندین بار به اونها تذکر دادم و از آنها خواهش کردهام، اما آنها به من میگن تو دیگه شورش را دراوردی..." یک روز یکی از بچه های مدرسه از راضیه میپرسد: "تو چرا اصرار داری که نوار ترانه روشن نکنند؟!" راضیه در جواب میگوید: "گوشی که صدای حرام را بشنود، صدای امام زمانش را نمیشنود و چشمی که حرام ببیند، توفیق دیدن امام زمان خود را پیدا نمی کند..."
در حادثه بمب گذاری حسینیه سیدالشهداء شیراز، راضیه از ناحیه کلیه، کبد، ریه، پهلو و سینه، دچار مصدومیت شد. هجده روز منتظر مهر قبولی خانم حضرت زهرا ماند. بعد از 18 روز، به عدد سالهای عمر مادر مظلومهمان زهرا سلاماللهعلیها، دقیقا با سینهای خرد شده و پهلویی پاره شده و ۱۸ روز خسخس نفسهای دردناک، به دیدار حق شتافت و چهاردهمین شهید کانون رهپویان وصال شیراز شد...
✨راضیه جان!🧕
دخترِ مسلمانِ ترازِ انقلاب!🍃
🌸روزت مبارک!🌸
#روز_دختر
#مه_شکن
http://eitaa.com/istadegi