4_5994622082799897336.mp3
23.81M
🏴روی قلبم حک شده
یا علی ابن موسی الرضا .
(علیه السلام)
◾حضرت #على_بن_موسى_الرضا علیهماالسلام فرمودند:
«به راستى در #خراسان بقعهايست كه در زمان آينده محل رفت و آمد #فرشتگان شود؛ پياپى فوجى از آسمان فرود آيند و فوجى بالا روند تا در صور بدمند.»
⁉️ به او عرض شد يابن رسول الله، آن كدام بقعه است؟
🌅 فرمود: «زمين #طوس است و آن به خدا باغى است از باغهاى بهشت؛ هر كه مرا در آن بقعه زيارت كند، چون كسى باشد كه #رسول_خدا صلیاللهعلیهوآله را زيارت كرده و بنويسد خداى تبارک تعالى برايش بدان ثواب #هزار_حج_مبروره و #هزار_عمره_مقبوله و من و پدرانم #شفيعان او باشيم در روز قيامت.¹»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌 ۱. عيون أخبار الرضا علیهالسلام، ج۲، ص۲۸۶؛ أمالی، شيخ صدوق، ص۱۱۹.
🏴🏴🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅علامه طباطبایی(ره):
🔻هروقت خواستید حاجت خود را از امام رضا (علیه السلام) بگیرید،او را به مادرش حضرت زهرا (علیهاالسلام) ،قسم بدید.
🖤🖤🖤🖤
🏴🏴🏴🏴🏴
🏴امام رضا(ع): بدان كه هر كس مرا در غربتم زيارت كند خداوند ثواب صد هزار شهيد و صد هزار صديق و صد هزار حاجى و عمره گزار و صد هزار مجاهد مى دهد و با ما محشور مى شود و در درجات عالى بهشت رفيق ماست.
▪️5سال آخر امامت علی بن موسی الرضا (ع) در زمان خلافت عبدلله مامون گذشت.او که ارکان حکومت خویش را متزلزل می دید، با ارائه پیشنهاد مزورانه ولایت عهدی به امام رضا (ع)، در پی این بود که با این پیشنهاد و تهدید ایشان به قبول این پیشنهاد که به هیچ عنوان مورد قبول امام نبود، به 3هدف خویش دست یابد:
1- دورساختن وجود امام رضا از مدینه و خنثی سازی هرگونه قیام شیعیان و نیز بنی عباس بر علیه حکومت نامشروع خود
2- با آوردن امام به مرو و تحمیل ولایت عهدی به ایشان، مقداری از فشارها و تهدیدهای احتمالی از سوی علویان و ایرانیان را فرو نشاند.
3- مردم با دیدن حضور امام رضا علیه السلام در دستگاه خلافت مأمون، از شورش و مخالفت منصرف شوند.
▪️خادم امام رضا علیه السلام می گوید:پس از آن که ولایت عهدی امام رضا علیه السلام استقرار یافت، دیدم که امام علیه السلام دست هایش را به سوی آسمان بلند کرده، به خدا چنین عرض کرد: «خدایا، تو می دانی که من در مورد قبول ولایت عهدی ناگزیر شدم. پس مرا مورد بازخواست قرار نده، چنان که بنده و پیامبرت یوسف علیه السلام را هنگامی که حکومت مصر را به دست گرفت، بازخواست نکردی».
▪️امام رضا علیه السلام با قبول ولایت عهدی اجباری هم چون امام حسن علیه السلام که صلح تحمیلی معاویه را پذیرفتند به مردم فهماندند که سیاستش از سیاست مأمون کاملاً جداست و در گفت وگو با مأمون درباره خلافت، با کمال صراحت به مأمون فرمود:
«تو چکاره ای که خلافت را به من واگذاری؟ اگر خلافت را خدا به تو داده، تو نمی توانی آن را به دیگری واگذاری، و اگر خدا به تو نداده، چه حقّی داری که درباره آن تصمیم بگیری».
▪️مامون وقتی صراحت گفتار و رفتار امام رضا را دید، دریافت که گفتار و رفتار آن حضرت در نهایت موجب ضعف و تزلزل حکومت او می شود؛ لذا تصمیم گرفت که آن حضرت را به گونه ای از میان ببرد. ولی کاملاً مراقب بود که این عمل به طور کاملاً محرمانه انجام گیرد تا مسئله جدیدی برای حکومتش پیش نیاید. لذا با مسموم کردن آن حضرت به هدف خود رسید. امام علیه السلام در روز آخر صفر بر اثر زهر مسموم و دعوت حق را لبیک گفت و به اجداد پاکش پیوست.
▪️مردم و دوستداران آن امام وقتی که خبر شهادت حضرت را شنیدند ازدحام کردند و گفتند که مأمون با نیرنگ امام علیه السلام را کشته است. مأمون شخصی را نزد مردم فرستاد و گفت تشییع جنازه به فرصتی دیگر موکول شده است. مأمون از ترس این که آشوبی برپا شود مردم را با این ترفند متفرق کرد و دستور داد جنازه آن حضرت را شبانه غسل دادند و به خاک سپردند.
▪️امام رضا علیه السلام هم چون اجداد پاکش، قبل از هر چیز، بنده خالص خدا بود و همه چیز را در خط بندگی خدا دنبال می کرد. زهد و عبادت و راز نیاز و مناجات و سجده های طولانی او، نشان می داد که دلداده خداست. رجاء بن ضحاک سرپرست مأموران مأمون که مسئولیت آوردن امام را از مدینه به خراسان برعهده داشت، در این باره می گوید: «سوگند به خدا، مردی را ندیدم که با تقواتر از امام رضا علیه السلام باشد و در همه ساعات زندگی یاد خدا کند و به اندازه او خوف از عقاب خدا را در دل داشته باشد».
🌹 امام رضا علیه السلام فرمودند: لا یستَکمِلُ عَبدٌ حقیقةَ الایمانِ حَتَّى تَکونَ فیهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِى الدّینِ وَحُسنُ التَّقدیرِ فِى المَعیشَةِ، وَالصَّبرُ عَلَى الرَّزایا؛
♦️هیچ بنده اى حقیقت ایمانش را کامل نمیکند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین شناسى، تدبر نیکو در زندگى، و شکیبایى در مصیبت ها و بلاها.
📚بحار الانوار، ج 78، ص 339، ح1
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴
🔆خبر از غيب و خريد كفن
❄️علىّ بن احمد وشّاء - كه يكى از اءهالى كوفه و از دوستان و مواليان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام است - حكايت كند:
❄️روزى به قصد خراسان عازم مسافرت شدم و چون بار سفر بستم ، دخترم حُلّه اى آورد و گفت : اين پارچه را در خراسان بفروش و با پول آن انگشتر فيروزه اى برايم خريدارى نما.
پس آن حُلّه را گرفتم و در ميان لباس ها و ديگر وسائل خود قرار دادم و حركت كردم ، وقتى به شهر مرو رسيدم در يكى از
❄️مسافرخانه ها اتاقى گرفتم و ساكن شدم .
هنوز خستگى راه از بدنم بيرون نرفته بود كه دو نفر نزد من آمدند و اظهار داشتند: ما از طرف حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام آمده ايم ، چون يكى از دوستان ما فوت كرده و از دنيا رفته است ، براى كفن او نياز به حُلّه اى داريم كه شما همراه آورده اى ؟
❄️و من به جهت خستگى راه آن را فراموش كرده بودم ، لذا گفتم : من چنين پارچه و حُلّه اى همراه ندارم و آن ها رفتند؛ ولى پس از لحظاتى بازگشتند و گفتند: امام و مولاى ما، حضرت رضا عليه السلام سلام رسانيد و فرمود: حُلّه مورد نظر ما همراه تو است ، كه دخترت آن را به تو داده تا برايش بفروشى و انگشتر فيروزه اى تهيّه نمائى ؛ و تو آن را در فلان بسته ، كنار ديگر لباس هايت قرار داده اى .
❄️پس آن را از ميان وسائل خود خارج گردان و تحويل ما بده ؛ و اين هم قيمت آن حُلّه است ، كه آورده ايم .
❄️پس پول ها را گرفتم و آن حُلّه را بيرون آوردم و تحويل آن ها دادم ، آن گاه با خود گفتم : بايد مسائل خود را از آن حضرت سؤ ال نمايم و سؤ ال هاى خود را روى كاغذى نوشتم و فرداى آن روز، جلوى درب منزل حضرت رفتم كه با جمعيّت انبوهى مواجه شدم و ممكن نبود كه بتوانم از ميان آن جمعيّت وارد منزل حضرت شوم .
❄️در نزديكى منزل حضرت رضا عليه السلام كنارى ايستادم و با خود مى انديشيدم كه چگونه و از چه راهى مى توانم وارد شوم و نوشته خود را تحويل دهم تا جواب آن ها را مرقوم فرمايد؟
❄️در همين فكر و انديشه بودم ، كه ناگهان شخصى كه ظاهرا خدمت گذار امام رضا عليه السلام بود نزديك من آمد و اظهار داشت :
اى علىّ بن احمد! اين جواب مسائلى كه مى خواستى سؤ ال كنى .
❄️وقتى نوشته را دريافت كردم ، ديدم جواب يكايك سؤ ال هايم مى باشد كه جواب آن ها را برايم ارسال نموده بود، بدون آن كه آن ها را تحويل داده باشم ، حضرت از آنها اطّلاع داشته است .
📚مناقب ابن شهرآشوب : ج 4، ص 341، كشف الغمّة : ج 2، ص 102، الثّاقب فى المناقب : ص 479، ح 406.
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴
🔆آرایشگر و امام رضا علیه السلام
🥀هنگامیکه امام رضا علیه السلام به سمت مرو میآمدند بعد از نیشابور کاروانسرایی رسیدند و کاروان متوقف شد.
🥀بر اساس دستور مأمون، ماموران اجازه ارتباط گیری مردم با امام را نمیدادند تا اینکه پیرمردی عاشق امام رضا ـ علیهالسلام ـ شغل و هنر خود را بهانه کرد تا امام زمان خویش را ببیند. او به بهانه اصلاح و آرایش سر و صورت امام رضا ـ علیهالسلام ـ خود را به حضرت رساند و توفیق دیدار امام زمانش را به دست آورد و امام رخصت دادند و مشغول کار شد. پیرمرد هنگام آرایش موهای امام، از اشتیاق دیدن آن حضرت صحبت میکرد که یک لحظه فکر کرد:
🥀 ای کاش از امام تقاضای اجرت کند تا این فکر به ذهنش رسید، در همان لحظه امام رضا ـ علیهالسلام ـ با اشاره به سنگی که بهوسیله آن قیچی خود را تیز میکرد آن را تبدیل به طلا کردند.
🥀این پیرمرد بامعرفت به امام عرض کرد: ای امام رئوف، من اجرت دنیوی نمیخواهم من صباحی بیش زنده نیستم؛ چرا که عمر خود را گذراندهام ؛ من پیراهنی از شما میخواهم که با آن نماز خواندهاید و عبادت خدا را کردهاید تا کفنم باشد و خداوند بهواسطه آن عذاب و فشار قبر را از من بردارد.
🥀امام رضا ـ علیهالسالم ـ دستور دادند که یکی از لباسهایشان را به پیرمرد بدهند، در این لحظه پیرمرد به ذهنش رسید تا درخواست دیگری داشته باشد پس گفت: ای مولی! من از سکرات موت میترسم و بزرگواری کنید و لحظه مرگ در کنار من باشید که امام پذیرفتند.
🥀پیرمرد با خوشحالی لباس و وسایل سلمانی خود را بدون نگاه به سنگ طلا برداشت و خداحافظی کرد. آن حضرت فرمودند: سنگ طلایت را بردار ما آنچه را که دادیم
پس نمیگیریم.
🥀(این خاندان، خاندان کرم هستند تا کسی را راضی نکنند دست از بخشش و کرم
برنمیدارند مخصوصاً که لقب رضا ـ علیهالسلام ـ را خداوند متعال به ایشان عنایت
فرموده است.)
🥀روزی اطرافیان امام دیدند حضرت رضا ـ علیهالسلام ـ فرمودند: »لبیک لبیک لبیک« و بعد از آن هرچه به دنبال آن حضرت گشتند ایشان را نیافتند تا اینکه آن حضرت آمد و ماجرای این پیرمرد سلمانی را تعریف کردند و فرمودند اکنون لحظه جان دادن او بود. من هم بر بالینش حاضر شدم تا به آسانی جان داد.
📚همای سعادت، همائی واعظ، ص ۱۱
🏴🏴🏴🏴🏴
🌿🌿🌿🌿🌿
🍃🌹از بایزید بسطامی پرسیدند:
علامت محبت خدا چیست؟
🍃🌹بایزید گفت:
آنکسی که خدا
او را دوست دارد
سه خصلت بدو دهد:
🍃🌹سخاوتی چون سخاوت دریا
محبتی چون محـبت آفتــاب
و تواضعی چون تواضع زمین
🌿🌿🌿🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ فتح الفتوح امام رضا علیه السلام
🌿🌿🌿🌿🌿
🦋🔅🦋🔅🦋🔅🦋🔅🦋
#داستان_آموزنده
🔆موسی علیهالسلام و صورت بر خاک
✨امام صادق علیهالسلام فرمود: «حضرت موسی علیهالسلام وقتی نماز میخواند، از جا برنمیخاست تا اینکه گونه راست و چپ خود را بر زمین مینهاد.»
✨امام باقر علیهالسلام فرمود: «خدا به موسی وحی کرد: میدانی چرا تو را برای سخن گفتن با خود برگزیدم و دیگری را انتخاب نکردم؟»
عرض کرد:
✨«نه!» فرمود: «ای موسی! من به همهی بندگان نظر کردم، از تو متواضعتر و ذلیلتر نسبت به خودم نیافتم که پس از هر نماز دو طرف صورت بر خاک میگذاری.»
📚مکارم الاخلاق، ج 2، ص 42
🔆🔆امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «رسولان خدای سبحان، ترجمان حق و سفیران میان خالق و مخلوق هستند.»
📒غررالحکم، ج 1، ص 469
🦋🦋🦋🦋🦋🦋
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
💠 لیلة المبيت شب فداکاری مولی الموحدین حضرت علی علیه السلام
✍ ليلة المبيت شبی است که حضرت علی علیه السلام به جای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در بستر آن حضرت خوابید تا رسول خدا(ص) از توطئه قتلی که مشرکان مکه برای او ریخته بودند بتواند جان سالم به در ببرد واز مكه به مدينه هجرت بنماید.
🔸این هجرت در سال سیزدهم بعثت رخ داد که مبدا تاریخ قمری قرار گرفت.(1)
🔸فداکاری حضرت علی (ع) در لیله المبیت یکی از فضائل امام (ع) است و در شان آن حضرت، آیه 207 سوره بقره نازل شد:
☀️ «وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَآءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَءُوفُ بِالْعِبَادِ؛ و از ميان مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مىفروشد، و خدا نسبت به بندگان مهربان است.»
🔸 ابنابىالحديد كه از علماى قرن هفتم اهلسنّت است، در شرح نهجالبلاغه خود آورده است؛ تمام مفسّران گفتهاند، اين آيه درباره علىبنابىطالب (ع) نازل شده است كه در ليلةالمبيت در بستر رسول خدا (ص) خوابيد.
🔸 و اين موضوع در حدى از تواتر است كه جز كافر يا ديوانه آنرا انكار نمىكند.( 2)
---------------------------
(۱) تاریخ طبری، ج 2، ص 253
(۲) شرح نهجالبلاغه، ج 13، ص 262
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
#داستان_آموزنده
🔆درمان خرابى دندان و زبان در خواب و بيدارى
✨شخصى به نام ابواحمد، عبداللّه صفوانى حكايت كند
💫روزى به همراه قافله اى از خراسان عازم كرمان شدم ، در بين راه دزدان و راهزنان ، راه را بر ما بستند و تمام اموال و وسائل ما را غارت كرده و به يغما بردند.
💫در اين ميان ، يكى از همراهان ما را كه مشهور بود، دست گير كردند و او را مدّتى در يَخ و برف نگه داشته و دهانش را پر از يخ و برف كردند، به طورى كه بعد از آن قدرت و توان بر سخن گفتن و غذا خوردن را نداشت .
💫پس از آن ، اين شخص در عالم خواب ديد كه به او گفته شد: حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام در مسير راه خراسان مى باشد، چنانچه درمان زبان و دندان هايت را مى خواهى ، نزد آن حضرت برو، كه درمان مى نمايد.
💫و در همان عالم خواب ، امام عليه السلام را مشاهده كرد و مشكل دهان خود را با آن بزرگوار در ميان گذاشت ؛ و تقاضاى معالجه و درمان دندان ها و زبانش را كرد؟
💫امام عليه السلام فرمود: مقدارى كُمّون - زيره - و سعتر - مَرزه ، آويشم - با قدرى نمك تهيّه كن و آن ها را در هم و يك جا بكوب تا تمامى آن ها پودر شود.
💫سپس چند مرتبه با اين پودر، دهانت را شستشو بده تا ناراحتى زبان و دندان هايت بر طرف و بهبودى حاصل شود.
💫بعد از آن كه آن شخص از خواب بيدار شد، اهميّتى به آنچه در عالم خواب ديده بود نداد، تا آن كه وارد شهر نيشابور شد؛ و از محلّ سكونت حضرت سؤ ال كرد؟
💫به او گفتند: حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام از نيشابور به سمت خراسان حركت كرده است .
💫بدين جهت ، آن مرد نيز به سمت خراسان حركت كرد؛ و در منزلى به نام رباط سعد، امام عليه السلام را ملاقات نمود.
💫پس به محضر مبارك حضرت وارد شد و جريان خود را به طور مشروح براى حضرت بازگو نمود؛ و سپس اظهار داشت :
💫ياابن رسول اللّه ! از شما خواهش مى كنم دوائى را براى درمان و بهبودى دندان ها و زبانم معرّفى فرما كه بتوانم به آسانى غذا بخورم و سخن بگويم ؟
💫حضرت به آن شخص فرمود: همان داروئى را كه در خواب برايت گفتم ، تهيّه كن و به همان كيفيّت مورد استفاده قرار بده ، و عمل نما تا خوب شوى .
آن مرد اظهار داشت : اى پسر رسول خدا! چنانچه ممكن باشد يك بار ديگر آن را تكرار فرما؟
💫حضرت فرمود: مقدارى كُمّون و سعتر را با مقدارى نمك تهيّه كن و آن ها را به طورى مخلوط كن و بكوب تا يك جا پودر شود و سپس چند مرتبه مقدارى از آن ها را داخل دهان گردان و شستشو بده تا بهبودى حاصل شود؛ و ناراحتى آن برطرف گردد.
💫پس از آن كه آن شخص ، همان دارو را طبق دستور حضرت تهيّه نمود و مورد استفاده قرار داد، عافيت و سلامتى كامل خود را باز يافت ؛ و همانند قبل به طور معمول غذا مى خورد و سخن مى گفت .
💫ثعالبى نيز - كه يكى از علماء اهل سنّت است - گويد: و من خودم آن مرد را ديدم و همين حكايت را از زبان او شنيدم.
📚إ علام الورى طبرسى : ج 2، ص 58 57، عيون اءخبارالرّضا عليه السلام : ج 2، ص 211، ح 16، الثّاقب فى المناقب : ص 484، ح 413.
🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🌼🦋
زُلال باشید...
🪴
پرندگان
به برکه های آرام پناه می برند
🌻
و انسانها
به دلهای پاک...
🍀
زیرا دلهای پاک،
همچون برکه های آرام اند
و دیگران بدونِ هیچ وحشتی به آنها اعتماد میکنند؛
🌿
پس خوشا بحالِ کسانی که مایه ی آرامشِ دیگران هستند...🌱
🍃🍃🍃🍃
🌿🌿🌿🌿🌿
🔆کﻮﺩﻛﺎﻥ ﺭﺍ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻴﺎﻣﻮﺯﻳﺪ
🌸ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﻓﺮﺯﺩﻕ ( (۱) ) ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻛﻮﺩﻛﻰ , ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺪﺭﺵ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻰ (ﻉ) ﺭﺳﻴﺪ, ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﺳﺆﺍﻝ ﻛﺮﺩ: ﺍﻳﻦ ﭘﺴﺮﻛﻴﺴﺖ؟
🌸ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﺍﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻤﺎﻡ ﻧﺎﻡ ﺩﺍﺭﺩ.
ﭘﺪﺭ ﻓﺮﺯﺩﻕ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺳﺨﻨﺶ ﮔﻔﺖ: ﺷﻌﺮ ﻭ ﻛﻠﺎﻡ ﻋﺮﺏ ﺭﺍ ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ ﻛﻪ ﻣﻬﺎﺭﺕ ﻛﺎﻣﻞ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻓﻦ ﺩﺍﺭﺩ.
🌸ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺸﻮﻳﻖ ﺍﻣﺎﻡ (ﻉ) ﻗﺮﺍﺭ ﺑﮕﻴﺮﺩ,ﻭﻟﻰ ﺍﻣﺎﻡ (ﻉ) ﻛﻪ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻛﻮﺩﻙ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﮔﻴﺮﻯ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﮔﺮ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻳﺎﺩ ﻣﻰ ﺩﺍﺩﻯ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﻮﺩ.
🌸ﻓﺮﺯﺩﻕ ﻭﻗﺘﻰ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺷﻨﻴﺪ ﺑﻪ ﻓﻜﺮ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ.
🌸ﻛﻠﺎﻡ ﺍﻣﺎﻡ (ﻉ) ﺩﺭ ﻗﻠﺒﺶ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﺵ ﻣﺎﻧﺪ. ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻣﻘﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﻰ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻧﻜﻨﺪ ﺁﺭﺍﻡ ﻧﻨﺸﻴﻨﺪ. ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺰﻛﺮﺩ ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻛﺎﻣﻠﺎ ﺣﻔﻆ ﻧﻤﻮﺩ. (۲)
📚۱- ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮﻳﻦ ﺷﻌﺮﺍﻯ ﺻﺪﺭ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺷﻌﺎﺭﻯ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺭ ﻣﺪﺡ ﺍﺋﻤﻪ (ﻉ) ﻧﻴﺰﺩﺍﺭﺩ.
۲- ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﺍﻟﺤﺪﻳﺪ, ﺷﺮﺡ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻠﺎﻏﻪ , ﺝ 10, ﺹ 21
🌺🌺رسول اكرم صلى الله عليه و آله:
اِنَّ البَيتَ اِذا كَثُرَ فيهِ تِلاوَةُ القُرآنِ كَثُرَ خَيرُهُ وَ اتَّسَعَ اَهلُهُ وَ اَضاءَ لاَهلِ السَّماءِ كَما تُضى ءُ نُجومُ السَّماءِ لاَهلِ الدُّنيا؛
خانه اى كه در آن قرآن فراوان خوانده شود، خير آن بسيار گردد و به اهل آن وسعت داده شود و براى آسمانيان بدرخشد چنان كه ستارگان آسمان براى زمينيان مى درخشند.
📚كافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص21
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا ضریح امام رضا علیهالسلام وسط روضه منوره نیست؟
🥀🥀🥀🥀
🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃
#داستان_آموزنده
🔆توانگری بیادب
🌱وقتی ابراهیم ادهم در طواف کعبه دید توانگری مشهور بر اسبی نشسته و طواف میکند؛ این حالت او را نپسندید و ناراحت شد.
چون حاجیان از مکه برگشتند، آن مرد توانگر در بیابان از قافله جدا ماند. اشرار، اسب، شتر، لباس و اثاثیهی او را گرفتند و او را برهنه رها کردند.
🌱آن مرد در بیابان پیاده میرفت. ابراهیم به او رسید و او را در آن حال دید. سپس فرمود:
🌱«هر که در جایی همانند کعبه –که همه پیاده طواف کنند، او سواره باشد- و بیادبی کند، الآن در بیابان، پیاده و بیتوشه و بی زاد میرود.»
📚جوامع الحکایات، ص 199
🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱
⁉️⁉️⁉️⁉️
🚩 من
نه شیعه ی اهل کویته #بلوچستان پاکستانم
که گوشت و خونم به جرم شیعه بودن گاه و بی گاه به در و دیوار شهر بپاشد
🚩 نه شیعه اهل ارومچی #چین هستم که کلاس های درس حوزه و مراسم کفن و دفن برگزاری مراسمات جشن و عزا ی اهل بیت را ممنوع کرده باشند و مخفیانه و به دور از دید حکومت شیعه گری کنم...
🚩 نه شیعه ی اهل #کره جنوبی هستم که حتی یک عالم شیعی در دسترس برایم وجود نداشته باشد و تمام مراجعات دینی ام اینترنتی برطرف شود!
🚩 نه شیعه قطیف #عربستان که برای فعالیت های دینی سیاسی ام تحت پیگیرد قانونی و در انتظار #اعدام باشم!؟
🚩 نه شیعه ی #هند هستم که بریزند وسط #عزاداری های دست جمعی مان
و نام #حسین و خون در دهانم باهم آمیخته شود...
🚩 نه شیعه منامه #بحرین ام که در زندان ها حبس شده باشم و حکومت آل خلیفه منتظر که ویروس کرونا را وارد زندان ها کند تا نسل کشی بیولوژیکی در زندان برایم رقم بخورد
🚩 نه شیعه اهل میرزا اولنگ #افغانستان که تکه تکه اعضای بدنم سنگفرش خیابان ها شود
❤️آری من #شیعه ایرانم و حتی یک زخم.! نه تو بگو اصلا یک اخم ..! به خاطر شیعه بودنم متحمل نشده ام
همیشه راحت و آسوده در فرم ها جلوی کلمه ی دین ، نوشته ام: اسلام-تشیع.!
هر عید و شهادت خاندان مولا علی و فرزندانشان بوده لیست هیات ها بوده که ردیف میشد تا انتخاب کنیم کجا برویم.!
من نه حتی یک زخم برداشته ام و نه حتی میدانم شیعه بودن در هرجای این دنیا جز #ایران چه هزینه ها و چه رنج هایی بر تن شیعیان گذاشته
و اگر برسد آن زمان که بپرسند برای رسیدن تشیع به بعد خود چه کرده ای زبانم بسته است و سرم پایین در مقابل انچه برادران و خواهران شیعه ام در جای جای دنیا به غیر از ایران متحمل شدند تا بماند نسل و راه دوستداران مولا علی و فرزندانش ...
پی نوشت:
راحت آسوده در مجالس علی و اولاد علی قد کشیدیم و ندانستیم خیلی ها برای شیعه بودن و شیعه ماندن چه خون دل ها خورده اند.
⁉️به راستی برای رسیدن تشیع به کل دنیا که هیچ برای نسل بعدی همین ایران خودمان چه کار کرده ایم؟
⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️
🍂🍂🍂🍂🍂
#همسرانه
چند نکته حیاتی که بسیاری از زوجین به آن توجه نمیکنند...!
🌀همسر خود را به چشم یک شی مسئول ننگرید. بلكه به شخصیت وجودی او احترام بگذارید. 🌀جنبه یا بخشهایی از شخصیت شوهرتان را كه باعث تمایز او از سایرین میشود مورد توجه و تحسین قرار دهید. 🌀 برای اینكه همسرتان با شما روراست باشد سعی كنید او را درک كرده و برای افكار و احساساتش ارزش قایل شوید. اگر حرفها و گفتههای او مطابق میل شما نیست از خود واكنش تند نشان ندهید؛ زیرا به این وسیله بذر بیاعتمادی در زندگی خود میكارید. 🌀 وقتی همسرتان با شما درد دل میكند و راز دلش را با شما در میان میگذارد، احساساتش را بپذیرید و به او نگویید كه اسرار درونش ناخوشایند و بیرحمانه است و خیلی بد است. 🌀 به طور مداوم از شوهرتان انتقاد نكنید زیرا انتقاد پیاپی باعث میشود كه شوهرتان از شما فاصله بگیرد و خسته شود از دستتان. 🌀 او را به درک نكردن، عدم صمیمیت و بیاحساس بودن متهم نكنید. زیرا او درک كردن، صمیمیت و با احساس بودن را به شیوه خودش نشان میدهد.
🍂🍂🍂🍂🍂
🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
🔴 دشتِ آخرِ شب منتظران...
🔹 در روایات آمده است کسی که با وضو به رختخواب می رود ثواب شخصی را می برد که تا صبح مشغول شب زنده داری و عبادات بوده است
🔹 وضو گرفتن یکی از آن عبادات است که اثرش طولانی و زمانش بسیار کم است، یعنی شاید عمل وضو گرفتن بیشتر از سه دقیقه طول نکشد اما در عین حال ثواب مستمر و پر برکتی برایت به همراه خواهد داشت.
🔹 برنامه ی شب هایت را طوری تنظیم کن که آخرین کارت وضو گرفتن باشد، پریشانی های ذهنت با این عمل از بین می رود و آرامشی خدایی تمام وجودت را فرا می گیرد،
🔺 این ثواب غیر قابل شمارش را تقدیم کن به امام زمانت، که آن جوانمرد بدهکارت نخواهد ماند ..
🔹 یک دقیقه با امام زمان ارواحنافداه صحبت کنیم..
(که اذن الله و عین الله امام زمان ارواحنافداه و تفسیر معنایی سمیع الدعا بودن است)...
🌹دشتِ آخرِ شبت را کنار بگذار برای امام زمانت....
🔺 وضو روزی را زیاد میکند و بالاترین روزی، رزق معنوی و بالاترین معنویت توجه قلبی به حجت خداست.....
🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
🌼🍁🌼🍁🌼🍁🌼
🔆حضور قلب
🌺ابوحمزه ثمالی گوید: علی بن الحسین علیه السلام را در نماز دیدم که عبا از یک دوش او افتاد اما به افتادن آن توجهی نکرد تا اینکه از نماز فارغ گردید.
🌺از او سوال کردم چرا عبا را بر دوش خود نینداختید.
🌺حضرت فرمود: آیا می دانی در برابر چه کسی قرار گرفته ام. آن مقدار نماز بنده مورد قبول است که در آن حضور قلب دارد
📚بحارالنوار، ج 42، ص 66
🌼🍁🌼🍁🌼🍁🌼🍁🌼
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🔆واقعه احراق مکه
♦️در این روز، (سنه 64ه)، واقعه احراق مکه شد."1" بدان که چوم مسلم بن عقبه بالشکر شام به قصد قتل اهل مدینه آهنگ کرد و به (مدینه ) آمد و کرد آنچه کرد؛ چنانچه در روز 28 ذیحجه به آن اشارت رفت . پس از آنکه از کار مدینه پرداخت به قصد دفع عبدالله بن زبیر به امر یزید آهنگ مکه برداشت و ابن زبیر از کسانى است که بعد از مرگ معاویه سر در بیعت یزید در نیاورد و ملازمت کعبه را اختیار کرده و مردم را به بعیت خویش میخواند.
چون ابن عقبه به موضع معروف (بقدید)"2" رسید، بدرکات دوزخ شتافت"3" . حصین بن نمیر پس از او، امیر لشکر شد و با آن گروه به مکه رفت و دور مکه را احاطه کرد. عبدالله بن زبیر با مختار بن ابى عبیده و جمعى دیگر که باوى بعیت کرده بودند، پناه به خانه خدا بردند.
لشکر شام در بالاى کوههاى مکه که مشرف بر خانه ها و مسجدالحرام است ، اجتماع کردند و تعبیه منجنیق نمودند و پیوسته سنگ و نفت بر مکه و مسجد می افکندند و جامه ها از پنبه و کتان به نفت آلوده می ساختند و بر خانه خدا مى انداختند تا آنکه کعبه معظمه بسوخت و بناى آن منهدم گشت و دیوارهاى آن بر هم ریخت و شاخهاى گوسفندى که بجهت فداى اسماعیل (ع ) آمده بود و بر سقف آویخته بودند، هم سوخته شد.
ابوحره مدینى گفته :
ابن نمیر بئس ماتولى
قد احرق المقام والمصلى
بالجمله ، خداوند منتقم قهار، یزید را مهلت نداده به جهنم پیوست . خبر مرگش به مکه رسید، ابن نمیر دست از جنگ برداشت و در طریق محاربه با ابن زبیر پانگذاشت و با لشکر خویش به جانب شام روانه شد.
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋
#داستان_آموزنده
🔆عذرپذیر
🍁چون هدهد به نزد سلیمان باز گشت، عذر خویش را بیان کرد و از قوم سبأ خبر آورد.
🍁سلیمان گفت: باید ببینم این عذر که آوردی راست است یا دروغ؛ اگر دروغ باشد، تو را به سختی عذاب می کنم!
🍁جبرئیل امین از طرف خدا آمد و گفت: ای سلیمان! مرغک ضعیف را تهدید می کنی! ای سلیمان! چرا از مرغی ضعیف، به عذری ضعیف بسنده نمی کنی و او را تهدید می نمایی؟ چرا از ما نمی آموزی که با بندگان خود، چگونه معامله می کنیم.
🍁وقتی کافری در امواج متلاطم دریا، در درون کشتی گرفتار می گردد، از ترس غرق شدن، بت را می اندازد و به زبان عذر، دروغ می گوید.
🍁چون وی از دریا بیرون رفت و از غرق شدن خلاصی یافت، بار دیگر بت را می پرستد و به کفر خویش باز می گردد. من به دروغ وی توجه نمی کنم و آن عذر دروغ وی را می پذیرم و از غرق شدن نجاتش می دهم.
📚داستان های کشف الاسرار، ص409
🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱
🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴
🔆امید به خدا
🦋یکی از بزرگان دین، همیشه راه های امیدواری به خدا را برای مردم ذکر می کرد. چون وی از دنیا رفت، او را در خواب دیدند، گفت:
🦋 مرا بردند در موقف. خطاب پروردگار رسید که:
🦋چه چیز تو را بر این داشت که پیوسته، مردم را به طمع و امیدواری دعوت می کردی؟
🦋من عرض کردم: می خواستم دوستی تو را در دل خلایق جای دهم.
🌺🌺خداوند تعالی فرمود: من تو را آمرزیدم
📚معراج السعاده، ص 158
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺
🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواندن زیارت عاشورا کار هر روزش شده بود
شلمچه بود که چشماش مجروح شد.
کم کم بیناییش رو از دست داد،
با این حال زیارت عاشورا خواندنش ترک نشد، باضبط صوت هم زیارت عاشورا گوش میداد.
توی ماه محرم حالش خراب شد.
پدرش می گفت :
هرروز مینشستم کنار تخت برایش
زیارت عاشورا میخواندم.
اما روز عاشورا یه جور دیگه زیارت عاشورا خواندیم.
ساعت ۱۰ صبح بود که از من پرسید: بابا! حرّ چه روزی شهید شد؟
گفتم: روزعاشورا
گفت:
دعاکن من هم امروز حٌرّ امام حسین بشم
ظهر که شد، گفت:
بابا بی قرارم... بگو مادر بیاد
بعد هم گفت: برایم سورهی فجر بخوان،
سوره ی امام حسین(ع)
شروع کردم به خواندن
به آیه «یا ایتها النفس المطمئنه
ارجعی الی ربک راضیه مرضیه»
که رسیدم، خیلی گریه کرد
گفت: دوباره بخوان
۱۳ یا ۱۴ بار برایش خواندم
همین جورگریه میکرد...
هنوز سیر نشده بود، خجالت کشید دوباره اصرار کنه
گفت: بابا! مادر نیومد؟
گفتم: نه هنوز
گفت: پس خداحافظ
قرآن رو گذاشتم روی میز برگشتم انگار سالها بود که جون داده.
شهید محمدتقی شمس
شادی روحش صلوات🌹
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱