🌹 امروز یکشنبه ماه ذی القعده میباشد و در هر یکشنبه خواندن این نماز ثواب دارد.
💠نماز روز یکشنبه ماه ذی القعده💠
🌹در فضيلت نماز روز یکشنبه اول ماه ذیه القعده بسيار از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) روايت شده كه:
♻️ توبه اش مقبول و گناهش آمرزيده شود.
♻️ با ايمان بميرد.
♻️ دينش گرفته نشود.
♻️ قبرش گشاده و نوراني گردد.
♻️ والدينش ازاو راضي گردند.
♻️ مغفرت شامل حال والدين او و ذريّه او گردد.
♻️ توسعه رزق پيدا كند.
♻️ ملك الموت با او در وقت مردن مدارا كند.
♻️ به آسانی جان او بيرون شود.
التماس دعا
💫✨💫✨💫
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
معنی صلاه و نماز چیست ؟
این متن بخونید ضرر نمیکنید!
صلاه صرفا نماز پنج گاه نیست،بلکه هر نوع رویکرد و ارتباط برقرار کردن با خداوند نوعی صلاه است
پروردگار خود را از روی تضرّع و در پنهانی بخوانید!.. و او را با بیم و امید بخوانید٫ قطعا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است
سوره الاعراف آیه 55-56
لقمان به پسرش میفرمود: (پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهی از منکر كن..)
و تفکر به خداوند و راز و نیاز با او هم نوعی صلاه است اما نکته مهمتر این است که اصلا برای چی باید «صلاه» داشت؟ ؟
امروز اگر ما از اکثر مردم سوال کنیم که نماز را برای چی میخوانیم اکثریت میگویند که نماز برای تشکر از خداست اما متاسفانه این دیدِ بسیار محدودی از نماز است زیرا هیچ جای قران نگفته نماز برای تشکر است. اول اینکه ما میدانیم که خداوند هیچ نیازی به نماز ما ندارد بلکه این خود ما هستیم که به نماز احتیاج داریم. قران 3 دلیل برای اهمیت نماز به ما داده است:
1. برای یاد خداوند
من خدایی هستم که معبودی دیگری جز من نیست! پس مرا عبادت کن و نماز را برای یاد من بپادار.
سوره طه آیه 14
3. نماز در مشکلات به انسان کمک میکند:
ای کسانی که ایمان آوردهاید! از صبر و نماز کمک بگیرید! زیرا خداوند با صابران است
سوره البقره آیه 153
2.نماز انسان را از کار زشت باز میدارد.
سوره العنکبوت آیه 45
همینطور که در آیات بالا مشاهده میکنید نماز واقعی 3 تا کار بسیار مهم در زندگی انسان میکنه که اول از همه یاد خداوند و نعمتهای او در زندگیمان است که همان میتواند در مشکلات زندگی دیدمان را به اُفق بالاتری ببرد و کمکمان کند. و نقش مهم دیگر نماز این است که وقتی ما با خداوند ارتباط برقرار میکنیم مسلما معنیش این است که او را حاضر و ناظر بر خودمان و اعمالمان میدانیم و همین باعث خواهد شد که انسان جلوی کارهای زشتش را بگیرد و این ها دلیل بر قبولی نماز ما خواهد شد.
واژه :اقامه:
“اقامه قسط” (برپاداشتن عدالت اقتصادی)
“اقامه شهادت” (گواهی دادن بنفع صاحبان حق)
“اقامه وزن” (جدی گرفتن میزان و انصاف در معاملات)
“اقامه وجوه” (جدی گرفتن توجه به آرمانهای بزرگ)
بطور خلاصه بها قائل شدن، جدی تلقی کردن و تلاش مسئولانه در هر کار را “اقامه” آن کار میگویند
وقتی قران میگه «أَقَامَ الصَّلَاه» یعنی رویکردتان و ارتباطتان با خدا را جدی بگیرید و نگذارید بی اهمیت شود .
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🌷 #با_شهدا🌷
#دشمنی_که_دوست_بود!!
🌷مجروحان تعریف میکردند: زمانیکه قرار بود اول صبح عملیات شروع شود، داخل یک سنگر ۲۰، ۳۰ نفر جمع شده بودند، هر کسی مشغول کاری بود، وصیت مینوشتند، نماز میخواندند، به فکر خانوادههایشان بودند، حین اینکه هر کسی کاری میکرد، یک مار وارد سنگر شد. بیسیمچی با فرمانده تماس گرفت و گفت: «داخل سنگر ما ماری آمده، میتوانیم از سنگر خارج شویم؟» فرمانده گفت: «دشمن نزدیک شماست نمیتوانید خارج شوید، اگر میخواهید خارج شوید بصورت خم شده و سر پایین بیرون بروید. نیمهخیز بیرون بروید.» یکی از بچهها بلافاصله....
🌷بلافاصله شلیک کرد و مار را کشت و با شوخی گفت: «اولین دشمن را کشتیم.» طولی نداد دوباره ماری شبیه مار قبلی داخل سنگر آمد. سنگر کوچکی که حدود ۲۰، ۳۰ نفر داخل آن جمع شدهاند و جا تنگ بود. بیسیمچی دوباره بیسیم زد به فرمانده. فرمانده گفت: «بیایید بیرون.» ما ده قدم از سنگر نیمهخیز بیرون آمدیم که با توپ سنگر را زدند. یکی، دو نفر مجروح شدند. با چشم خودمان معجزه الهی را دیدیم و گفتیم حضرت فاطمه زهرا کمک کرد و این دو مار ما را از داخل سنگر بیرون کشاندند، موقع مناسب بیرون آمدیم. برادری که مجروح شده بود و آمد بیمارستان این موضوع را برای ما تعریف کرد.
🌷آن زمان اصلاً هیچکس وقت اضافی نداشت، چه در بیمارستان و چه در داخل جبهه، همیشه وقت تنگ بود. یکی از مجروحانی که به بیمارستان آمده بود، میگفت: «آماده باش بودیم و نمیتوانستیم کفشهایمان را بیرون آوریم. شب بود و دشمن پاتک میزد، ما هم باید پاتک میزدیم. باران شدید میآمد، داخل سنگر جا نبود و ما فقط داخل سنگر نشسته بودیم ولی پاهایمان بیرون سنگر بود، کفشهایمان پر از آب باران شده بود ولی ما نمیفهمیدیم. آنقدر خسته بودیم، خواب رفتیم، اصلاً نفهمیدیم که کفشهایمان پر از آب شده است، وقتی که میخواستیم شروع به حرکت کنیم تازه فهمیدیم که کفش و پایمان خیس است.» وقت نداشتند، نمیتوانستند بخوابند.
🌷در بیمارستان مرتب آماده باش بودیم. فشار میگرفتیم، آمپول میزدیم. یکبار یکی از انگشتهایم زخم شده بود و خون میآمد ولی احساس نمیکردم که دستم زخمی است. داشتم کار میکردم و فکر میکردم خون مجروح است که دارد میآید، همینطور گذشت تا زمانیکه به خانه رفتم و بعد فهمیدم که دست خودم زخمی شده و خون میآید نه خون مجروح. احساس درد و فشار و خستگی و گرسنگی و تشنگی نداشتیم. شهید می آوردند تمام گوشتش تکه تکه شده بود. بدنشان تکه تکه بود. دیگر روحیه ای ندارم که بخواهم در مورد این موضوعات صحبت کنم....
#راوی: خانم عذرا حسینی امدادگر هشت سال دفاع مقدس (بانوی اهل شهر یاسوج)
🥀🕊🥀🕊🥀
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
💞💞#پندانه
زنی ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ، ﺩﺭﺳﺖ ﺟﻠﻮﯼ ﺣﻴﺎﻁ ﻳﮏ ﺗﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﭘﻨﭽﺮ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭﺷﺪ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﺑﻪ ﺗﻌﻮﻳﺾ ﻻﺳﺘﻴﮏ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ .
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻮﺩ، ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺩﻳﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻣﻬﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﭼﺮﺥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ
ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺟﻮﯼ ﺁﺏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺁﺏ ﻣﻬﺮﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩ .
زن ﺣﻴﺮﺍﻥ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﻨﺪ . ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﻣﺎﺷﻴﻨﺶ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﻳﺪ ﻣﻬﺮﻩ ﭼﺮﺥ ﺑﺮﻭﺩ .
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﻴﻦ، ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﻧﺮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﻴﺎﻁ ﺗﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﻮﺩ ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﻭ گفت:
ﺍﺯ ٣ ﭼﺮﺥ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﺎﺷﻴﻦ، ﺍﺯ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﻳﮏ ﻣﻬﺮﻩ ﺑﺎﺯﮐﻦ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻻﺳﺘﻴﮏ ﺭﺍ ﺑﺎ ٣ ﻣﻬﺮﻩ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﻭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﻴﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺳﯽ .
ﺁﻥ زن ﺍﻭﻝ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻑ ﻧﮑﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﺩﻳﺪ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﻳﺪ ﻭ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﻴﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﺪ ﭘﺲ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﯽ ﺍﻭ ﻋﻤﻞ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻻﺳﺘﻴﮏ ﺯﺍﭘﺎﺱ ﺭﺍ بست!!!
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﺪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: « ﺧﻴﻠﯽ ﻓﮑﺮ ﺟﺎﻟﺐ ﻭ ﻫﻮﺷﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﻮﺩ . ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺗﻮﯼ
ﺗﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ انداختنت؟؟؟
ﺩﻳـــﻮﺍﻧــــﻪ ﻟـــﺒــﺨــﻨـــﺪﯼ ﺯﺩ گــفــت:
ﻣـــﻦ ﮐــﺎﺭﻣــﻨـــﺪ ﺍﻳـــﻨــﺠــﺎﻡ ...
👌یادمون باشه زود قضاوت نکنیم🌺
🌱🌱🌱🌱🌱
🌾🌾🌾🌾🌾
#داستان_آموزنده
🔆 روئيدن رطب بر نخل خشكيده
امام جعفر صادق عليه السلام فرمود:
حضرت امام حسن مجتبى صلوات اللّه عليه در يكى از سفرهاى خود براى حجّ عمره ، بعضى از افرادى كه معتقد به امامت زبير بودند؛ حضرت را همراهى مى كردند.
پس كاروانيان در مسير راه خود، در محلّى جهت استراحت فرود آمدند؛ و در آن مكان درخت خرماى خشكيده اى وجود داشت كه در اثر بى آبى و تشنگى خشك شده بود.
حضرت كنار آن درخت خرما رفت و نشست ، در اين اثنا يكى از افراد كاروان به آن حضرت نزديك حضرت شد؛ و كنارش نشست .
بعد از آن كه مقدارى استراحت كردند، آن شخص كه معتقد به امامت زبير بود سر خود را بالا كرد و پس از نگاهى به شاخه هاى خشكيده نخل ، گفت : اى كاش اين نخل رطب مى داشت ؛ و مقدارى از آن را ميل مى كرديم .
امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود: آيا اشتها و علاقه به آن دارى ؟
آن شخص زبيرى گفت : آرى ، پس حضرت دست هاى مبارك خود را به سوى آسمان بلند كرد و دعائى را زمزمه نمود.
ناگهان در يك چشم به هم زدن ، نخل خشكيده ؛ سبز و شاداب گرديد و در همان حال رطب هاى بسيارى بر آن روئيد.
در همين موقع ساربانى كه همراه قافله بود و كاروانيان از او شتر كرايه كرده بودند، هنگامى كه اين كرامت و معجزه را ديد، در كمال حيرت و تعجّب گفت : اين سحر و جادوى عجيبى است !!
امام عليه السلام فرمود: خير، چنين نيست ؛ بلكه دعاى فرزند پيغمبر صلى الله عليه و آله است كه مستجاب گرديد.
و سپس افراد كاروانى كه همراه حضرت بودند، همگى از آن خرماهاى تازه خوردند.
و آن درخت تا مدّت ها سبز و خرّم بود و مردمان رهگذر از خرماهاى آن استفاده مى كردند.(1)
1- اصول كافى : ج 1، ص 462، ح 4، بحارالا نوار: ج 43، ص 323، ح 1، مدينة المعاجز: ج 3، ص 252، ح 31873، الخرايج و الجرايح : ج 2، ص 571، ح 1.
📚منبع: چهل داستان وچهل حدیث از امام حسن مجتبی علیه السلام ، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی
🌾🌾🌾🌾🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
اگر از خودسازی ناامید شدید،
و توان مَهارِ تندیها و تیزیهای درونتان را ندارید؛
قرآن میتواند راهتان را آسان و کوتاه کند!
منبع: جلسه ۱ از محبث معارف فاطمی
#الـٰلّهُمَ_عجــِّلِ_لوَلــیِّڪَ_اَلْفــَرَجْ
#اَلّلهمَ_صَلِّ_عَلی_مُحمَّد_وَ_آلِ_مُحمَّد_وَ_عَجِّل_فَرَجهُم
🌱🌱🌱🌱🌱
💫✨💫✨💫
#ملاصدرا
💠 ملاصدرا (قدس سره) در مقدمه سوره واقعه می گوید: بسیار به مطالعه کتاب های حکیمانه پرداختم تا آن جا که گمان کردم کسی هستم ولی همین که بصیرتم باز شد، خودم را از علوم واقعی خالی دیدم. در آخر عمر به فکر رفتم که به سراغ تدبر در قرآن و روایات محمد و آل محمد (ص) بروم. یقین کردم که تا به حال کارم بی اساس بوده است، زیرا در طول عمرم به جای نور در سایه ایستاده بودم.
از غصه، جانم آتش گرفت و قلبم شعله کشید، تا رحمت الهی دستم را گرفت و مرا با اسرار قرآن آشنا کرد و شروع به تفسیر و تدبر در قرآن کردم. در خانه وحی را کوبیدم، درها باز شد و پرده ها کنار رفت و دیدم فرشتگان به من می گویند: «سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین؛ درود خدا بر شما! بهشت گوارایتان باد، پس داخل شوید.»
📚برگرفته از: تفسیر سوره فرقان، محسن قرائتی
💫✨💫✨💫
🌾🌾🌾🌾🌾🌾
#داستان_آموزنده
🔆هنگامى كه حسن عليه السلام به دنيا آمد...
اسماء بنت عميس مى گويد:
وقتى ولادت حسن و حسين من قابله حضرت فاطمه عليهاالسلام بودم ، وقتى كه حسن به دنيا آمد، پيامبر صلى الله عليه و آله تشريف آورد و فرمود:
اسماء پسرم را نزد من بياور!
من حسن عليه السلام را در ميان پارچه زرد رنگى پيچيدم و نزد آن حضرت بردم ، رسول خدا صلى الله عليه و آله آن پارچه زرد رنگ را به دور انداخت و فرمود:
اسماء! مگر من به شما نگفتم كه نوزاد را به پارچه زرد نپيچيد!
من همان لحظه حسن عليه السلام را در ميان پارچه سفيدى پيچيدم و خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله بردم . پيامبر صلى الله عليه و آله در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت .
سپس به على عليه السلام فرمود:
نام پسرم را چه گذاشته اى ؟
على عليه السلام عرض كرد:
يا رسول الله ! من در نامگذارى او از شما سبقت نمى گيرم .
رسول خدا عليه السلام فرمود:
من نيز در نامگذارى او از پروردگارم پيشى نمى گيرم . هماندم جبرئيل نازل شد و گفت :
يا محمد! خداوند به تو سلام مى رساند و مى فرمايد:
چون على براى تو مانند هارون است براى موسى ، ولى بعد از تو پيامبر نخواهد بود. بنابراين پسرت را با پسر هارون همنام كن !
رسول خدا عليه السلام فرمود: نام پسر هارون چه بود؟
جبرئيل گفت : نام او شبر بود.
پيامبر فرمود:
زبان من عربى است .
جبرئيل : نام او را حسن بگذار!
لذا پيامبر صلى الله عليه و آله او را حسن ناميد
روز هفتم تولد حسن عليه السلام پيامبر صلى الله عليه و آله دو قوچ ابلق (سياه و سفيد) عقيقه (قربانى ) كرد، يك ران آن را با يك دينار طلا به قابله داد، و موى سر حسن را تراشيد و به وزن آن صدقه داد و سپس سر نوزاد را با حلوق (2) خوشبو نمود، آنگاه به اسماء فرمود: ماليدن خون از كارهاى مردمان جاهليت است . (در جاهليت بر سر نوزاد اندكى خون مى ماليدند).(3)
1- بوى خوش قرمز يا زرد رنگ كه از زعفران و غيره مى گيرند.
2- ب : ج 43، ص 238.
🌾🌾🌾🌾🌾🌾
🌿🌿🌿🌿🌿
#داستان_آموزنده
🔆مرد خدا
حضرت آية الله ناصرى كه در مسجد كمر زرى اصفهان نماز مى خوانند و در اصفهان معروف هستند براى حقير تعريف كردند كه آقاى مرتضوى لنگرودى براى بنده تعريف كرده بودند
يك روز در خانه زده شد. بلند شدم آمدم در خانه را باز كردم ، ديدم يك پيرمرد ژوليده ووليده اى است . گفتم : چه كار داريد؟!
گفت : مى خواهم داخل خانه شما بيايم .
من اول خيال كردم يك مرد سائل و فقير است يك چيزى مى خواهد، با اكراه او را به خانه ام راه دادم .
وقتى كه داخل آمد، گفت : مى خواهم نماز بخوانم . گفتم : خُب اين اطاق واين آب . وقتى كه داخل اطاق شد ديدم يك شيشه از توى جيبش در آورد و از آب توى آن شيشه وضو گرفت . و فرش را برچيد و روى زمين ايستاد نماز خواند.
متحير شدم ، يعنى چه اين كيه ديگه اين چطور فقيرى است ؟! نمازش كه تمام شد. گفتم : آقا از همان پولى كه فرش را خريدم از همان پول هم خانه را خريدم اگر اشكالى داشته باشد خانه هم اشكال دارد.
گفت : كى گفته ؟ گفتم : آخه شما فرش را پس كرديد. گفت : تابه حال من روى قالى نماز نخوانده ام .
من چيزى نگفتم و آمدم به خانواده ام گفتم كه يك ناهار پاكيزه اى درست كند و اين بنده خدا را نگهش داشتم و ظهر سفره را انداختم . يك نگاهى به سفره كرد و گفت : اينها بدرد من نمى خورد.
دست توى جيبش كرد و يك پياله و يك كيسه و يك مقدار نمك درآورد، يك مقدار آب توى آن پياله ريخت و دست توى كيسه كرد يك مقدار نان در آورد و توى پياله خُرد كرد،
هر چه به او اصرار كردم كه آقا يك مقدار از اين غذاها ميل بفرمائيد مگر شما از اين غذاها نمى خوريد؟! گفت : چرا امّا دور دست اينجاها مى خورم . خلاصه من چيزى نگفتم تا ناهارش را خورد.
در اين هنگام يك طلبه اى كه رفيق ما بود و آمده بود يك سرى به من بزند او داخل خانه شد، تا داخل اطاق آمد، يك وقت پيرمرد گفت : يا جاى من است يا جاى اين .
گفتم : اين طلبه آمده سرى به من بزند. گفت : نه .
رفيق طلبه ام اين حرف را تا شنيد گفت : آقا من رفتم ولى بر مى گردم . من ناراحت شدم كه اين چرا با او اينطور برخورد كرد، خلاصه باز چيزى نگفتم .
بعد رو به او كردم و گفتم : آقا شما تا به حال كربلا رفته ايد؟ گفت : بله . گفتم : تابه حال خدمت ((حضرت حجة عليه السلام )) رسيده ايد؟ گفت : بله . گفتم : چه طورى ؟!
گفت : ما سه نفريم يك آيه از قرآن مى خوانيم هر جا كه مى خواهيم برويم بلند مى شويم و به آنجا پائين مى آييم .
گفتم : مى شود من ببينم ؟! گفت : برو بيرون پشت شيشه بايست نگاه كن . من رفتم پشت شيشه ايستادم ، ديدم اين بنده خدا خوابيد و يك چيزهايى گفت كه من نمى شنيدم . يك وقت ديدم همينطورى كه خوابيده بدنش بلند شد و تا پاى پانكه رفت و بعد گفت : بروم بالا و طاق را خراب كنم يا برگردم ؟
گفتم : نَه نَه برگرد، ما پول نداريم طاق را بسازيم تا همينجا كه رفتى فهميدم بيا پائين .
آمد پايين و يك مقدار نشست و بعد گفت : مى خواهم بروم . گفتم : كجا ميروى ؟ گفت : من الآن به هندوستان مى روم و بعد خداحافظى كرد و رفت .
طلبه آمد و گفت : اين بنده خداكو؟! گفتم : رفت . گفت : اى واى . گفتم : چه طور مگه ؟! گفت : من صبح بعد از نماز خوابيدم وقتى كه بيدار شدم ديدم محتلم شده ام ، گفتم : چون وقت درس دير شده اول سر درس مى روم بعد بحمام . ولى وقتى از درس بيرون آمدم يادم رفت و نماز ظهر و عصرم را هم خوانده بودم اينجا آمدم ولى تا اين بنده خدا گفت ، يادم آمد كه اى واى من غسل نكرده ام و چون او اين حرف را زد من يادم افتاد و رفتم تطهير كردم و برگشتم حالا آمده ام او را ببينم چون او يكى از مردان خدا بود.
📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🍂🍁🍂🍁🍂
#حق_الناس_ما_را_بدبخت_میکند
✍ شخصی از آیت الله بهجت درخواست دستوری فرمودند. آقا که همیشه مشغول ذکر بودند، سر بلند کردند و فرمودند :«تا میتوانید گناه نکنید» سپس سر به زیر انداختند و مجدّداً مشغول ذکر شدند.
بعد از چند لحظه سر بلند کردند و فرمودند: «اگر احیاناً گاهی مرتکب شدید سعی کنید گناهی که در آن حقّالناس است نباشد». باز سر به زیر انداخته و مشغول ذکر شدند.
و بعد از چند لحظه باز سر بلند کردند و برای سومین بار فرمودند: «اگر گناه مرتکب شدید که در آن حقّالناس است سعی کنید در همین دنیا آن را تسویه کنید و برای آخرت نگذارید که آن جا مشکل است.»
🍂🍁🍂🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ چگونه "خلاء عاطفی" ایجاد میگردد؟
✅ عوامل ایجاد خلا عاطفی
🔴 پاسخ به این پرسش را از زبان "استاد تراشیون" می شنویم.
#فرزندان
#نیازهای_عاطفی
❖┈••✾🌸✿🎀✿🌸•✾••┈❖
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🥀🥀🥀🥀🥀
#داستان_آموزنده
🔆خبر از شهادت
هنگامى كه در جنگ جمل ، على (علیه السلام ) بدون اسلحه به ميدان رفت و زبير را طلبيد و با او اتمام حجت نمود (كه در داستان قبل بيان شد ) و سپس به صف سپاه اسلام بازگشت .
ياران به آنحضرت عرض كردند: زبير، يكّه سوار قريش است و قهرمان جنگ مى باشد، و تو دلاورى او را بخوبى مى دانى ، پس چرا بدون شمشير و زره و سپر و نيزه ، به سوى ميدان رفتى ؟! در حالى كه زبير، خود را غرق در اسلحه نموده بود.
امام على (ع ) در پاسخ فرمود: او قاتل من نيست ، بلكه قاتل من ، مردى بى نام و نشان ،و بى ارزش و نكوهيده نسب است ، بى آنكه به ميدان دليران آيد، از روى غافلگيرى ، خواهد كشت (يعنى او تروريست است ) .
و اى بر او كه بدترين مردم اين جهان است ، دوست دارد مادرش در سوگوارش بنشيند، او همانند احمر پى كننده ناقه حضرت ثمود است ، كه اين دو در يك خط هستند منظور حضرت ، ابن ملجم ملعون بود، و آنحضرت در اين گفتار خبر از شهادت خود داد.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
🥀🥀🥀🥀🥀
✨﷽✨
🔴گول و فریب نخورید !
✍در دهه ی کرامت قرار داریم. اول این دهه روز بزرگداشت ولادت حضرت معصومه خواهر امام رضا و نیمه ی این دهه روز بزرگداشت احمد بن موسی شاهچراغ برادر امام رضا و روز اخر این دهه ولادت قبله ی هفتم و امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا قرار دارد. به همین مناسبت به روایتی اشارت میکنم که این حدیث را امام رضا از جد بزرگوارشان زین العابدین نقل میفرمایند.
اما عجیب اینجاست که این حدیث دربردارنده ی مبحث عجیبیست که شاید بسیار تامل برانگیز باشد.
امروزه یکی از دردهای جامعه ی ما این است که ما افراد را بر اساس تدین ظاهری انان به شریعت میسنجیم. مثلا میگوییم که فلانی چون نماز میخواند و حج میرود پس انسان خوبیست. اما حقیقت چیز دیگریست. برای انکه خیلی بحث را گسترده نکنم متن حدیث را ترجمان میکنم . قضاوت با خوانندگان....
حضرت امام رضا (ع) در کلامی شریف و البته طولانی از حضرت امام سجاد (ع) نقل میفرمایند:
اگر دیدید کسی اهل نماز و روزه است، گناه نمیکند و کارهای خوب هم انجام میدهد، عجله نکنید و گولش را نخورید زیرا ممکن است عرضه گناه کردن نداشته باشد.
به گزارش راسخون، ایشان همچنین میفرمایند: اگر کسی عرضه گناه کردن داشت اما گناه نمیکرد، آرام باش و فریب نخور. ممکن است گناهی را ترک میکند اما مرتکب گناه دیگری میشود زیرا شهوات مردم مختلف است؛ یکی شهوت مال دارد اما شهوت جنسی ندارد، یکی شهوت جنسی دارد اما حرام نمیخورد.
سپس میافزایند: اگر کسی هیچ گناهی نکرد، عجله نکن و گولش را نخور، ممکن است عقل درست و حسابی نداشته باشد.
بعد میفرمایند: اگر کسی عقل درست و حسابی هم داشت، فریب نخور. ببین آیا هوای نفسش مسلط بر عقلش است یا عقلش مسلط بر هوای نفس اوست؟
حضرت در انتهای بحث مثال میزنند و میفرمایند: مانند کسی که حب مقام دارد، یک دفعهای با یک هوس و هوای حب مقام، کل مراتب ایمانی قبلش را نابود میکند.
امام علیهالسلام در ادامه میفرمایند:
وقتی به چنین آدمی میگویی «إتَّقِ الله - از خدا بترس»، ناراحت میشود و به غرورش برمیخورد. میگوید «به من میگویی با تقوا باشم؟ تا حالا کسی از من گناه ندیده.»
بعد امام (ع) میگویند: اینها دیگر آدم هم نمیشوند و دچار لعن خداوندند.
شیخ علی زند قزوینی
📗 وسائلالشیعه، ج ۸، ص ۳۱۷.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
💫✨💫✨💫
🌹 چهار دستور قرآنی
برای سعادت دنیا و آخرت 🌹
🔹#شکر را ترک مکن
که از زیادی و افزونی محروم خواهی شد .
🌸" لئن شكرتم لأزيدنكم "
اگر شکر گویید بیشتر به شما می بخشم .
🔹 #ذکر خدا را ترک مکن
چون از نگاه پروردگارت محروم می مانی .
🌸" فاذكروني أذكركم "
مرا به یاد آورد تا شما را به یاد آورم .
🔹 #دعا را ترک مکن
چرا که از استجابت محروم می مانی .
🌸 " ادعوني أستجب لكم "
از من بخواهید تا اجابت کنم .
🔹 #استغفار را ترک مکن
چرا که از نجات محروم می مانی .
🌸" وما كان الله معذبهم وهم يستغفرون "
چرا که تا زمانی که استغفار گویید هرگز عذابتان نخواهم داد.
📚 قرآن کریم✨✨✨
💫✨💫✨💫
﷽
✍ محرومیتزایی و نمازهای باطل
خیلی از ماها از خودمون راضی هستیم و #خیال میکنیم آدم خوبی هستیم! 😌
🔻مثلا؛
میریم بیرون، یه فقیر میبینیم،
یا اینکه یکی میگه فلانی احتیاج به کمک داره فورا یه مقدار پول بهش میدیم💰💁♂
بعدش خوشحال میشیم که خدا رو شکر امروز دل یکی رو شاد کردیم! 😍
👌کار خوبیه، اما....
در حالی این کار رو کردیم که #خمس مالمون رو پرداخت نکردیم و کلی بدهکاریم❗️
🔚 یعنی خودمون به نوعی عاملِ #محرومیت دیگران هستیم، ولی با دادن مبلغ ناچیز، #خیال میکنیم گره از کار کسی باز کردیم❗️🙄
✅ این کار ما مصداق این جمله معروف است:
☜ترک #واجب کردهایم، سنت بجا آوردهایم
☜ترک #حق گفتهایم، عادت بجا آوردهایم
👇👇👇
⛔️ با پولی که باید #خمس پرداخت میکردیم لباس خریدیم، فرش خریدیم، بعدش #نماز خوندیم... اما زهی #خیال باطل....😔👇
🕋 ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا، وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا (کهف/۱۰۴)
⚡️سعی و تلاش و زحماتشون در زندگی دنیا گم و نابود شده، و از بین رفته، امّا #خیال میکنند که کارهای خوبی انجام دادند.
📣📣 امرِ #واجب(خمس) را پرداخت کنیم تا عاملِ #محرومیت دیگران نباشیم❌
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چطور فرزندمان نمازخوان و باحجاب میشود؟
☘☘☘☘☘
🥀✨🥀🥀✨🥀
🔆شيوه ملاقات رسول خدا (صل الله علیه وآله و سلم ) با خانواده شهيد
اسماء بنت عميس ، در آغاز، همسر (جعفر بن ابى طالب ) برادر على (علیه السلام ) بود و از او چند كودك داشت ، جعفر طيار در جنگ موته كه در سال هشتم هجرت در سرزمين شام واقع شد، به شهادت رسيد.
اسماء و فرزندانش ، هنوز آگاه نبودند، پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) پس از اطلاع به خانه اسماء آمد، اسماء در آن روز چهل پوست (براى درست كردن فرش از آنها) دباغى كرده بود، و آرد خانه را خمير نموده بود تا نان بپزد، و صورت كودكانش را مى شست .
اسماء مى گويد: وقتى با رسول خدا ( صل الله علیه وآله و سلم) روبرو شدم ، آن حضرت فرمود: اى اسماء فرزندان جعفر كجايند؟ آنها را به حضور پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) آوردم ، پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) آنها را به سينه اش چسبانيد و نوازش داد، سپس قطرات اشك از چشمانش سرازير شد و گريه كرد، اسماء عرض كرد: اى رسول خدا! گويا از جعفر براى تو خبرى آمده است ؟ فرمود:آرى او همين امروز كشته شد. اسماء مى گويد: برخاستم و صيحه زدم و گريستم ، زنها اطراف مرا گرفتند، رسول خدا (صل الله علیه وآله و سلم ) مى فرمود ى اسماء نگو از هجر و فراق چكنم ؟، به سينه ات دست نزن .
سپس رسول خدا ( صل الله علیه وآله و سلم) از خانه خارج شد وبر دخترش فاطمه زهرا(سلام الله علیها ) وارد گرديد، فاطمه زهرا(سلام الله علیها) مى فرمود: واعمّاه (واى پسرعمويم را از دست دادم ).
سپس فرمود: على مثل جعفر فلتبك الباكية : براى مثل جعفر، سزاوار است گريه كننده بگريد آنگاه فرمود براى خانواده جعفر غذايى تهيه كرده و براى شان ببريد، آنها امروز، اشتغال به سوك جعفر(علیه السلام ) دارند.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
🥀✨🥀🥀✨🥀
🍃🍃🍃🍃🍃
#داستان_آموزنده
🌸روایتی ازمعجزه علم وکلام مولا🌸
🌿عرب بیابان گردی که دین اسلام رانپذیرفته بودومیخواست حضرت علی(علیه السلام) را امتحان نمایداز حضرت علی علیه السلام پرسید: سگی را دیدم که بر گوسفندی جست وگوسفند ابستن شد وچیزی از او متولد شد حلال است یا حرام؟
🌹 امام فرمود: اورا به خوردن اعتبار کن اگر گوشت بخورد سگ است اگر علف خوردگوسفنداست.
🌿اوگفت: گاهی علف و گاهی گوشت میخورد. امام علی علیه السلام فرمود:
ان را به اشامیدن اعتبار کن پس اگر به دهن بیاشامد گوسفند است واگر با زبان بخورد سگ است.
🌿آن شخص گفت:
گاهی به زبان خورد گاهی به دهن آشامد.امام علی علیه السلام فرمود:
ان را به راه رفتن اعتبار کن پس اگر در رفتن بر گوسفندان مقدم برود ویا در میان انهابرود گوسفند است واگر به دنبال انها برود سگ است. اعرابی گفت: یک بار چنین است یک بار چنان.
🌹امام فرمود:
آن را در نشستن اعتبار کن پس اگر بر سینه مثل گوسفند نشیند گوسفند است واگر بر مقعد نشیند سگ است. عرب بیابانگرد گفت: یک بار چنین نشسته یکبار چنان .
🌹امام فرمود: ان را ذبح کن پس اگر معده دارد گوسفند است واگر امعاء دارد سگ است. عرب بیابانگرد گفت:
مایل نیستم ان را ذبح کنم.
🌹امام فرمود: به صدای ان گوش کن اگر صدای گوسفند دهد گوسفند است واگر صدای سگ دهد سگ است. او گفت:
گاهی صدای گوسفند دهد وگاهی صدای سگ.
🌹امام علی علیه السلام فرمود: به پای او نظر کن اگر سم دارد گوسفند است واگر چنگال دارد سگ است. آن شخص که دیگر از جواب دادن عاجز ماند بر صبر وبردباری وعلم بی نظیر مولا مبهوت شد واسلام اورد.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌸🍃حاج اسماعیل دولابی:
هر وقت خوشحال شدید، بر محمدوآلمحمد #صلوات بفرستید و هر وقت غمناک شدید، استغفار کنید، خداوند در را باز میکند.
📚 طوبایمحبت، ج۱، ص۸۸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🍃🍃
🎊شاهنشه شهر شیراز را صلوات
🎉بر زادهٔ موسی کاظم صلوات
🎊شیراز بُوَد سومین حرم اهل بیت
🎉بر گنبد زیبای شما صد صلوات
ششم ذی القعده روز بزرگداشت حضرت احمد ابن موسی الکاظم شاهچراغ علیه السلام
💫✨💫✨💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مناسبت روز بزرگداشت احمدبن موسی شاهچراغ
مولودی خوانی با لهجه شیرازی
هر چی بزرگه پیش پات کمر خم کرده
ارگ کریم خانی برات کمر خم کرده
🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
❖┈••✾🌸✿🎀✿🌸•✾••┈❖
🌟🌟🌟علت نامگذاری احمد بن موسی به شاهچراغ
♦️احمد بن موسی(ع) در حجاز به سیدالسادات و در ایران به شاهچراغ معروف می باشد، اما علت نامگذاری آن به سیدالسادات به جهت عبادت و جلالت و وَثاقَتش (معتمد، طرف وثوق مردم بودن) بوده ولی چه علتی باعث گشته که او را شاهچراغ گفته اند؟
♦️قبر مطهر آن بزرگوار تا مدتها مشخص نبود، چون در دوره سلاطین دیالمه که تا حدی طرفداران اهل بیت عصمت و طهارت (ع) از حالت تقیه بیرون آمده بودند صُلَحاء (صالحان و نیکوکاران) و عباد (عبادت کنندگان) شیراز در مقام یافتن مرقد مطهر آن شاهزاده عظیم الشأن بر آمدند.
♦️در زمانیکه مشغول تجسس و تفحص مرقد منور ایشان بودند پیرزن صالحه ای نزد عضدالدوله دیلمی(قرن چهارم) سلطان فارس آمد و عرض کرد در حوالی منزل من تپه ای است که در روی آن در هر شب جمعه در ثلث آخر شب، چراغی روشن میشود که مانند مشعل پرنوری میدرخشد و همینکه به محل روشنائی میروم چیزی دیده نمیشود. شاه از رجال و درباریان خود و بعضی از علماء و شیوخ شیراز دراین باب تحقیقاتی بعمل آورد و چیزی دستگیرش نشد و گفتند که چون گوینده پیر زن فقیری است شاید در نظر گرفته که بدین وسیله استفاده بنماید
♦️شاه متقاعد نشد و فرمود که من از بیانات این زن بوی حقیقت میشنوم و تصمیم گرفت که خود شخصاً به این قضیه رسیدگی کند تا صحت و سقم مطلب را کشف نماید؛ لذا شبانگاه به منزل آن پیرزن رفته و در آنجا استراحت میکند.
♦️عضدوالدوله مقارن نیمه شب بخواب رفت و آن زن صالحه مترصد روشن شدن چراغ گردید همینکه به طریق شب های گذشته نور چراغ ظاهر شد به بالین شاه دوید و سه مرتبه عرض کرد: شاهچراغ ـ شاهچراغ ـ شاهچراغ یعنی ای شاهچراغ روشن و هویدا شده است.
♦️عضدوالدوله از خواب جسته و صدق اظهارات آن زن صالحه را مشاهده نمود و برخاست به محل چراغ دوید و با کمال تعجب دید که روشنائی بکلی محو گردید و با ترک آن نقطه باز چراغ روشن گردید، هفت مرتبه روشن شدن چراغ و رفتن شاه بدان نقطه تکرار شد، تا اینکه مقارن طلوع صبح صادق دیگر چراغی دیده نشد.
♦️پادشاه محل را علامت گذارده و روز بعد دستور داد که تپه را بشکافند تا از آن سِّر مکتوم پرده برداشته شود و در نتیجه سرداب عظیمی گردید که جسدی در روی تختی درداخل آن گذارده شده بود و هیچکس جرئت وارد شدن سرداب و بررسی امر را نداشت.
♦️شاه تحقیق امر را از شیخ عفیف الدین که مردی زاهد و عابد و تارک دنیا بود را خواستار شد. شیخ آن شب را در عالم رؤیا دیده بودکه به زیارت حضرت امامزاده احمد بن موسی(ع) موفق شده است و لذا تایید کرد که سرداب کشف شده مرقد مطهر آن امامزاده است لذا وضو گرفت و لباسهای پاکیزه پوشید و وارد سرداب شد و از لوحی که در نزد جسد بود و انگشتر آن حضرت که بر روی آن حک شده بود: "العزه لله"، احمد بن موسی معلوم گردید که مشاهدات او در خواب از رؤیاهای صادقه (خواب راست) بوده است.
♦️عضدوالدوله از این موفقیت فوق العاده، مسرور گردید و امر نمود که آن روز را تعطیل عمومی نموده، و برای این موفقیت جشن عظیمی برپا نمود و اولین بارگاه احمد بن موسی(ع) به دست این سلطان به راهنمائی شیخ عفیف الدین برپا گردید و حرم این امامزاده به (شاهچراغ) مشهور گشت.
❖┈••✾🌸✿🎀✿🌸•✾••┈❖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆من که بعد دیدنش هوس کردم قرآن رو با غلط بخونم و ایشون درستشو بهم بگه❤️❤️
🌾🌾🌾🌾🌾
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🔅#پندانه
✍️ کار اگه برای خدا باشه آدم هیچوقت ضرر نمیکنه
🔹صاحبخونه جوابم کرده بود. خیلی دنبال خونه گشتیم تا خونهای پیدا کردیم ولی دیوارهاش خیلی کثیف بود.
🔸هزینه نقاش نداشتم. تصمیم گرفتم خودم رنگش کنم. باجناق عارفمسلکم هم قبول کرد که کمکم کنه.
🔹چند روز بعد از تمومشدن نقاشی، صاحبخونه جدید گفت مشکلی براش پیش اومده خواهش کرد قرارداد رو فسخ کنیم!
🔸چارهای نبود فسخ کردیم! دست از پا درازتر برگشتیم.
🔹از همه شاکی بودم! از خودم، از صاحبخونه، از خدا و...
🔸اما باجناق با یه آرامشی گفت:
خوب شد بهخاطر خدا نقاشی کردم.
🔹و دیگه هیچی نگفت! راز آرامش باجناق همین بود؛ فهمیدم چرا ناراحت نیست، چرا شاکی نیست و چرا احساس ضرر نمیکنه.
🔸چون برای خدا کار کرده بود و از خلق خدا انتظاری نداشت.
🔹کار اگه برای خدا باشه آدم هیچوقت ضرر نمیکنه؛ چه به نتیجه برسه، چه به نتیجه نرسه؛ چون نمیدونه کاری که برای خدا انجام بشه هیچوقت گم نمیشه.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ #استاد_شجاعی
• چرا امام رضا علیهالسلام، به محض ورود به ایران، خواهران و برادرانشان را نیز به این سرزمین فراخواندند؟
• آیا در این دعوت و رموز آخرالزمانی آن، نقشی برای ما تعریف شده است؟
🕊🕊🕊🕊🕊