🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_291
مهرناز با نگرانی ارشیا را می پاید. ارشیا بلند شد و با شانه های افتاده وارد
خانه شد. مهرناز خانم به استقبابش رفت و پرسید:
-حالش چطور یود؟
ارشیا به مادرش نگاه کرد و گفت:
-بهتر شده بود. سرمشو برد خونه.
ارشیا چند قدم آمد طرف مادرش دستی توی موهایش کشید کالفه به اطراف نگاه کرد و گفت:
-مامان...
مهرناز بازوی پسرش را گرفت و با لبخند گفت:
-می دونم عزیزم. فردا می ریم عیادت عروس گلم.
ارشیا خوشحال مادرش را بغل کرد و گونه اش را بوسید:
-به خدا من نوکرتم مامان.
-نمی خواد نوکر من باشی. شوهر خوبی
باش.
-ترنج بله بگه من رو سرم می ذارمش.
مهرناز خانم در حالی که به طرف اتاقش می رفت گفت:
-عجله نکن از اینجا به بعد و بسپارش به من.
صبح که ترنج بیدار شد اثری از ضعف و بیماری دیشب نبود. آرام از تختش بیرون آمد و به
ساعت نگاه کرد. هشت بود.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_292
چرا اینقدر زود بیدار شدم حالا من که طرف صبح کلاس ندارم.
هنوز لباس دیشبی تنش بود.با خودش فکر کرد:چه آبرو ریزی شد. حالا ارشیا فکر نکنه بخاطر اون غش و ضعف کردم.
بعد برای خودش لبخند زد: بیچاره شیوا اگه بفهمه ارشیا یک بارم نگاش نکرده حتما دق میکنه.و بدجنس خندید.
نگاهش توی آینه به تصویر خودش افتاد. برای خودش زبان درآورد و گفت:چیه خوشحالم نمی تونم باشم؟ بعد رفت سمت کمد و
لباسش را عوض کرد.
شلوار سفیدش حسابی چروک شده بود و چند جایش هم لکه داشت.این شوار دیگه برای ما شلوار نمیشه.تایش زد و گذاشت توی کیسه پلاستیکی که سر راه بدهد خشکشوئی.سلانه سلانا رفت طرف
دستشوئی.
توی اتاق ماکان هم سرک کشید. نبود.
کی رفته من نفهمیدم.!
آرام از پله پائین آمد. خانه به طرز فجیعی
همچنان به هم ریخته بود.
معلوم بود وقتی مهربان نیست اوضاع خانه هم نابسامان میشد.مامان خانمم که حتما
خوابه.
خوب حق داره نفهمیدم تا کی تو اتاق من بود.آرام ظرفها و استکان های باقی مانده روی میزها را جمع کرد و
سالن و پذیرائی را مرتب کرد.
پدرش هم که مطمئنا رفته بود سر کار.روی میز آشپزخانه شلوغ بود و از صبحانه هم خبری نبود.
بابا اینا چی صبحانه خوردن؟
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_293
رفت سمت یخچال و درش را باز کرد.
ظرفهای غذای های مانده از دیشب روی سر و کله هم چیده شده بودند.
تنها چیزی که اضافه نیانده بود سالاد ترنج بود.
خوبه همه رو انداختم تو رودبایستی ته سالاد و بالا آوردن. وگر نه مامان منو خفه می کرد. سالاد سس زده رو که دیگه نمیشه نگه داشت.
از سر قوطی آب پرتقال مقداری سر کشید و از پشت در یخچال به بیرون سرک کشید که مامانش نرسد و مچش را نگیرد.
یه کم دیگر هم خورد و قوطی را سر جایش برگرداند.به اتاقش برگشت و لباس عوض کرد. کیف لپ تاپش
و گیره کاغذ عروسکی اش را هم برداشت و از پله پائین رفت.
روی یک کاغذ نوشت.
" مامان من کلاس ندارم می رم
شرکت."
و زیرش هم نوشت ترنج کاغذ را زد به گیره کوچکی که به فنری در پست عروسک نصب شده بود.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
•°🌱
#صآحبجآنــمღ
تو...
آفتابترین
آفتابِزمیـنوزمانـۍ!
بهتوڪهفڪرمیکنم،آنقدرگرممیشوم،
ڪهکوهغصههایم
آبمیشود!
صبـحۍڪهباتوشروعشود
خورشیدنمیخواهد..!
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
خود خودِ عشق
نمی دانم چه خطابت کنم؟
بهار، حضور، وعده عشق، پایان انتظار، قائم زمان ...
یا اصلاً خود خودِ عشق؛
پس سلام، سلامی با یک دنیا انتظار و نیاز
یک بغل احساس پاک با تو بودن.
سلام بر تو ای عشق جاودان
سلام بر تو که هم امامی و هم تمامی.
امام عشق ما و تمام عشق ما.
پاک و ساده بگویم:
در انتظارم، در انتظار حضورت، ورودت و عبورت.
می دانم؛ می دانم که تو اینجایی؛ تو غایب از نظر و حاضر در دلی.
پس ای غایب از نظر ادرکنی
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
🔷 در مباهله است که خلفای بعد از پیامبر(ص ) و امام زمان(ارواحنافداه ) معرفی می شوند.
🔺مشکل اصلی بشریت امروز از نظر معرفت شناسی نداشتن محور و معیار است که حق را نمی شناسد و اگر بخواهد هم ابزار شناخت ندارد.
🔺مباهله به عنوان یکی از ابزارهای معرفتی راه نجات و راه حقیقت تمام بشریت است
نه فقط در سال نهم هجری بلکه در همه ادوار، بشریت برای یافتن راه نجات باید به مباهله رجوع کند و از این سرمایه عظیم جهان اسلام و تشیع بهره بگیرد..
🔺هر چه اقتدار حجت خدا تبیین شود، بیشتر مدعیان و تمدن های دروغین متزلزل می شوند.
🔴 اندر احوالات و اوصاف مردمِ آخرالزمان...
⭕️ ناامیدی جهانیان از نجات...
🌕 پیامبر صلیالله علیه و آله فرمودند:
ای علی(علیهالسلام)! ظهور مهدی عجلالله فرجه، در هنگامی است که شهرها دگرگون شده و بلاد دستخوش تغییر گردند، و بندگان خدا ضعیف شوند و از فرج و ظهور مأیوس گردند در آن هنگام قائم ایشان ظهور خواهد نمود. نامش همنام من و از فرزندان فاطمه سلامالله علیها، دخت من است؛ خداوند به دست ایشان حق را آشکار خواهد فرمود و باطل را با شمشیرهای آنان فرو خواهد نشاند و مردم از ایشان پیروی خواهند نمود، چه از روی میل و رغبت و چه از ترس و بیم.
قَالَ نَبِيُّ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ... وَ ذَلِکَ حِینَ تَغَیُّرِ الْبِلَادِ وَ ضَعْفِ الْعِبَادِ وَ الْیَأْسِ مِنَ الْفَرَجِ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَظْهَرُ الْقَائِمُ فِیهِمْ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله اسْمُهُ کَاسْمِی وَ هُوَ مِنْ وُلْدِ ابْنَتِی فَاطِمَةَ یُظْهِرُ اللَّهُ الْحَقَّ بِهِمْ وَ یُخْمِدُ الْبَاطِلَ بِأَسْیَافِهِمْ وَ یَتَّبِعُهُمُ النَّاسُ رَاغِبٌ إِلَیْهِمْ وَ خَائِفٌ لَهُمْ
📗بحارالأنوار، ج ۳۷، ص ۱۹۱
📗تفسير البرهان، ج ۲، ص ۷۳۶
📗عوالم العلوم، ج ۱۵، ص ۹۳
📗الصراط المستقيم، ج ۲، ص ۸۷
📗الطرائف، ج ۲، ص ۵۲۱
📗إحقاق الحق، ج ۱۳، ص ۲۶۱
➖➖➖➖➖
🔴آیا اگر کسی چهل صبح پیوسته دعای عهد بخواند، از یاران امام زمان خواهد شد، حتی اگر انسان بدی باشد؟
🌺امام صادق علیهالسلام میفرمایند:
هرکس چهل صبح دعای عهد(پشت سر هم و بدون وقفه) را بخواند از یاوران «قائم» ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد،
🌟خداوند او را از قبر بیرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد. وبه هر کلمه هزار حسنه عنایت می کندو هزار گناه از او محو می کند.
❤️چون دعای عهد به منزله تعهد و بیعت و اعلام وفاداری به امام عصر (عج) است، بنابراین مناسب است که اول روز خوانده شود.
💥 یعنی بعد از نماز صبح تا زمان طلوع خورشید.
شاید برای بعضی ها سوال شود که:
مگر می شود فقط با خواندن 40 روز دعای عهد جزء 313 نفر یاران حضرت قرار گرفت⁉️
1⃣نکته ی اول :
آن 313 نفر ،که یاران خاص سپاه حضرت ولی عصر عج خواهند بود که خمیره ی اصلی سپاه حضرت خواهند بود و حسابشان جداست،
✳️️اما بقیه به منزله ی سربازهای حضرت ولی عصر عج حساب میشوند که ممکن هست میلیونی هم باشند.
2⃣نکته ی دوم:
چون سرباز آقا شدن، سعادت بالایی میخواهد
پس شرایط و قوانینی دارد از جمله ترک گناه و ...
💥اینکه کسی بتواند 40 روز را پشت سر هم بخواند برای برخی امکان پذیر نیست،
💠زیرا بارها بودند کسانی که حتی تا 35 روز هم پشت سر هم خواندند و بعد روز 36 ام خواب موندند‼️
🔵البته این را هم باید دانست که خواندن دعا به تنهایی کافی نیست،
انسان با قرائت دعای عهد از خداوند مدد می جوید تا لیاقت سربازی در رکاب امام مهدی(علیه السلام) را پیدا کند.
🌕و از خداوند می خواهد اگر چنین لیاقتی پیدا کرد، ولی قبل از ظهور از دنیا رفت امکان بازگشت مجدد به دنیا (رجعت) را برای او فراهم کند.
☘بنابراین دعای عهد مانند هر دعای دیگر زمانی اثر خود را خواهد داشت که انسان با گناه و آلودگی، قابلیت این عنایت الهی که به او شده را از دست ندهد.
📙مفاتیح الجنان
📘گزیده ی سخن بزرگان
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_294
کاغذ توی هوا کمی تاب خورد و بعد ثابت ماند. گیره کاغذ را گذاشت روی اپن و رو به عروسک که دهانش از این باز تر
نمی شد تا بخندد گفت:
-خوشحالم که تو همیشه می خندی.
و رفت. اتاقش توی شرکت از بقیه جدا بود. در واقع اتاق
خاصی هم نبود. یک انباری کوچک بین دو اتاق بود که پنجره ای کوچکی هم به خیابان داشت.
میز ترنج آن ته خود نمایی می کرد. دیوار را با چند طرح بزرگ از کارهای خودش تزئین کرده بود.یک پوستر. دو تا شعر کودک تصویر
سازی شده. یک گلدان گل طبیعی هم گوشه اتاق گذاشته بود.
لپ تاپش را گذاشت روی میز و چادرش را زد به
چوب رختی. رفت روی صندلی تا دستش به پنجره برسد و بتواند بازش کند.
صدای ماکان او را از جا پراند.
-تو اینجا چکار میکنی؟
-وای می خواستی منو به کشتن بدی.
ماکان با ابروهای در هم رفته وارد اتاق شد. ترنج در را تا انتها باز
کرد و از روی صندلی پائین پرید.
-صبح بخیر آقای رئیس.
ماکان دست به سینه مقابل ترنج ایستاد:
- گفتم اینجا چکار میکنی؟
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_295
ترنج نشست پشت لپ تاپش و
روشنش کرد بعد خم شد و توی جیب کیفش به جستجو پرداخت و گفت:
-اومدم سر کار. گفتم که چهار شنبه ها
صبح کلاس ندارم. میام. تا درسامم سنگین نشده می تونم هر روز بیام.
-ترنج تو دیشب سرم زدی ها.
ترنج باااخره
موس وایرلسش را پیدا کرد و درحالی که آن را روشن می کرد گفت:
-چه ربطی داره. خودتم داری میگی دیشب. تازه
من که چیزیم نبود. یک کم خسته شده بودم همین.
ماکان پوفی کرد و به ترنج که با اخم ظریفی مشغول کار شده بودنگاه کرد و گفت:
-لجباز!
ترنج متعجب به ماکان نگاه کرد و گفت:
-با منی؟
ماکان با همان ژستش گفت:
- نه با خودمم زیادی لج بازی میکردم رفتم دکتر گفته شیش ساعتی یه بار به خودم بگم لج باز تا دست از این کارم بردارم.
ترنج خندید و گفت:آفرین درمانت و دنبال کن تا جواب بده.
-مامان زنگ زد نگرانت بود دیونه
-وای سرعت عمل مامان بالا رفته ها من تازه رسیدم.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_296
-بیدار شده یادداشتت و دیده.
ترنج از جایش بلند شدو رفت سمت ماکان :
-به خدا حالم خوبه.
بابا اینجور میگین بهم تلقین میشه مریضم ها.
ماکان سری تکان داد و گفت:
-حالا صبحانه خوردی؟
-نه می خواستم به آقای ملکی بگم برم برام ساقه طلایی بگیره با چایی بخورم.
ماکان با چشمای گرد شده نگاش کرد:
-مگه عصرونه است.؟
-خوب چکار کنم. بگم یه سیر پنیر برام بگیره با نون سنگک؟
-لازم نکرده
و از اتاق خارج شد.ترنج شانه ای بالا
انداخت و سر کارش برگشت.
ارشیا آرام آرام از پله پائین آمد. ساعت هشت و نیم بود. مهرناز خانم و آتنا داشتند صبحانه می خوردند.
ارشیا سلام
کرد:
-سلام صبح همگی بخیر.
مهرناز خانم با لبخند گفت:
-به به ارشیا خان. کبکت خروس میخونه خبریه؟
آتنا ریز ریز خندید و ارشیا در حالی که پشت میز می نشست گفت:
-مامان اینم می دونه؟
آتنا اعتراض کرد:
-این کیه؟ بی ادب. بله
که می دونم. دیشب خودم یه بوایی برم
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
#سلام_امام_زمانم♥
سلام اے گل غـائب
دریـاها با ذڪـر نام و یاد تو
بيڪـرانہ ميشونـد
گلہـا رنگ و بـويشاڹ را
از جمـاڸ تـو وام ميگيرند
زميـڹ و آسمـاڹ و انسـاڹ
دسـت بـہ دسـت هـم ميدهنـد
و بـا نجــوايي سبـز
بـراےطلـوعِ روےماهـت دعـا ميڪننـد
🌤أللَّہـمَ عَـجِّـڸْ لِـوَلـیڪ الفـرج🌤
#دلنوشته
انسان انتظار،آماده ی فرداست.
آنكه «نظر»ندارد،به احساس انتظار،نیز ـ نمی تواند رسید.
«انتظار» سفر دور و درازی است
سفر انتظار،چشم آدم را،باز می كند،
سفر انتظار،انسان را، «صاحب نظر» می سازد...
حرف از یك نقطه ی زمانی و مكانی نیست.
سخن از یك جغرافیای جهانی عقیدتی است:
تكان تازه ای در خاك و خلقت خاك!
تنه و بدنه ی خلقت،
«عدالت » است...و در این میانه، «ستم»،غباری بیش نیست،كه به راحتی می شود آن را شست و پیكره ی اصلی، پاكیزه و زیبای آفرینش را در برابر نگاه انتظار زندگی،به دیدار نهاد.
این شست و شو،اصلاً،مشكل نیست:
«آب» كه دارد می رود،
«رود» كه دارد می گذرد،
فطرت پاك عادلانه ی «خاك» كه دارد تكان تازه ای می خورد،
همه به یاری ما،خواهند شتافت!
تنها،كافی است تكانی بخوریم.
🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈با وجود بیش از 400 میلیون شیعه،
چرا امام حسین علیه السلام باید چنین فرمایشی کنند؟؟؟
چکار میکنیم ما؟؟
✅ همین الان نیت ک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ کلیپ
⚠️ کدوم گناه ظهور رو به تاخیر میندازه؟
👤استاد پناهیان
🔴 رضایت مادر موجب دیدار امام زمان علیه السلام شد
🔵 جناب شیخ محمد علی ترمذی در ابتدای جوانی با دو نفر از دوستان اهل علمشان قرار میگذارند که برای تحصیل علم به شهر دیگری روند، شیخ برای گرفتن اجازه نزد مادر میرود اما ایشان رضایت نمیدهند.شیخ از رفتن منصرف میشود ولی حسرت آموختن علم در قلبش باقی است تا اینکه روزی در قبرستان نشسته بود و به دوستانش فکر میکرد ... ناگاه پیرمردی نورانی نزدش می آید و میپرسد چرا ناراحتی؟ شیخ شرح حال خود را میگوید. پیرمرد میگوید: میخواهی من هر روز به تو درس دهم؟
🌕 شیخ استقبال میکند و دو سال از محضر ایشان استفاده میکند و متوجه میشود که این پیرمرد جناب خضر میباشد. روزی جناب خضر به شیخ میگوید: حالا که رضایت مادر را بر میل خود ترجیح دادی تو را به جایی میبرم که برایت موجب سعادت است ... با هم حرکت میکنند و بعد از چند لحظه به مکانی سرسبز میرسند که تختی در کنار چشمه ای واقع بود و حضرت صاحب الامر بر آن نشسته بودند ...
🌹 از شیخ محمد علی پرسیدند: چطور این مقام را بدست آوردی که حضرت خضر تو را درس داده و به زیارت آقا ولیعصر ارواحنافداه مشرف شدی؟
شیخ گفت: آنچه پیدا کردم در اثر دعای مادر و رضایت او بود.
📚 شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام
🔹 یکی از راههای نزدیک شدن به وجود مقدس امام زمان علیه السلام عمل کردن به این دستور الهی است یعنی: احسان به والدین
➖➖➖➖➖➖➖
🔴 در روز نزول آیه ی هل اتی تقدیم به شما محبان و چشم انتظاران امام زمان(عج)
🔹 مسکین ها، یتیم ها، اسیر ها! ثبت نام کنید! (کانون پرورش عقائد)
🔹 با امروز سه روز میشه که به جز آب با چیز دیگه ای افطار نکردند.
🔹 اینجا همین جوریه! هیچ کس دست خالی بر نمی گرده؛ آخه درگه علی(علیه السلام ) و فاطمه(سلام الله علیها ) درگه نومیدی نیست!
🔺اینجا همون خونهاي است كه يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيرا. خانوادهاي كه دست نياز به سمتشون دراز كردن مصداق آيه ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ است پس چه قدر خوبه كه اگه آدم احساس نياز هم ميکنه، پيش اهلش اظهار كنه!
🔹 اهل بيت(علیهمالسّلام ) با كمال ميل حاضر شدند سه روز پشت سر هم افطار نكنند اما حاجت مادي اون مسكين و يتيم و اسير رو برآورده كنند،
🔹 پس مگر می شود آدم ازشون معرفت خودشون رو بخواد و اونا كم بذارند ؟
🔹 حالا اگر يتيمي، يعني از امامت، پدر معنويت دور افتادي
🔹 اگر باور داری اسیر هوای نفس شده ای و غافل از هوای امام زمانت
🔹 اگر مسكيني و تازه فهميدي چه قدر به امامت نياز داري
🔹 آیه ی هل اتی پیامش برای بهرمندی از تجلی اهل عبا اهل بیت علیهم السلام امام زمان ارواحنا فداه
🔹 این است که باید دائماً دست گداي و توسل را به سمت امام زمان ارواحنا فداه دارز کنیم و فقط تنها امیدمان بسوی این درگه باشد..
🌷 یا ایها العزیز مسنا و اهلنا...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ استاد مسعود عالی
❌ سرعت سقوط در آخر الزمان
🤲🏻 خدایا! به همهمون رحم کن که در برابر فهمیدن و همراهی نکردن با ظالمان و همراهی کردن با حق، مقاومت نکنیم
درمحضرحضرت دوست
#رمان_محمد_مهدی 156 👈 حاج اقا : میخوای بری عراق برای مدافع حرم ؟ 🔰 #محمد_مهدی : راستش خیلی وقت هس
📚رمان_بسیار_جالب👌👌👌
داستان_محمد_مهدی
#قسمت_صدو پنجاه و هفتم و صد و پنجاه و هشتم👇👇👇
#رمان_محمد_مهدی 157
🔰 حاج اقا عسکری : ای بابا ، وصیت چیه ؟ مگه قراره چیزیت بشه؟ مگه قراره هرکس میره جنگ شهید بشه؟
من میگم باز هم خوب فکر کن ،
✳️ محمد مهدی : من فکر کردم، گفتم که ، خیلی وقته ، حالا صبر می کنیم تا ببینیم صیحه آسمانی هست یا نه ، اگر بود قطعا میرم و چیزی هم نمیتونه مانع کارم بشه
💠 یادتونه وقتی صحنه تصادف ماشین پدرم رو براتون تعریف کردم ، پدرم چی گفته بود؟
قبل تصادف ، پدرم که راننده بود داشت با من درباره سربازی امام زمان (عج) می زد
یه مرتبه یه ماشین خورد به سمت راننده و ...
تو اون لحظات آخر که دستم تو دست پدرم بود دو تا چیز خیلی مهم رو به من گفت
1️⃣ اول گفت همیشه دستت تو دست بهترین رفیقت ساسان باشه، شما دو نفر با هم تکمیل میشین
2️⃣ هیچوقت در هر حالی امام زمان (عج) رو فراموش نکن و همیشه سربازش باش تا آخرین قطره خون
✳️ پدرم این جملات رو گفت و به رحمت خدا رفت ، منم دیگه به خاطر شدت ضربه تصادف چیزی نفهمیدم و وقتی چشم باز کردم تو بیمارستان بودم
الانم فقط مادرم رو دارم و زن و بچه
👈 اما خودتون خوب می دونین که در راه حضرت ، باید از محبت خانواده گذشت
خودتون بارها فرمودین یکی از معانی عبارت " بأبی أنت و أمی " در زیارت ها همین هست
👌 همون خدایی که پشت و پناه فعلی خانواده من هست، مطمئنا بعد شهادت من هم پشت و پناهشون هست...
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی