eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
411 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
118 ویدیو
23 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤😭 نثار (ع) باغ علی اکبر ............ لب به لب از داغ علی اکبر بود ، واحه ای از باغ علی اکبر بود سر فرو برد به دامان نجابت، خورشید که جهان در پی اشراق علی اکبر بود آنچه او را به ، همه جا کرد شبیه طینت و منطق و اخلاق علی اکبر بود او شد و سر داد و اذان، هیئت ابلاغ علی اکبر بود اینکه گفتند بمان پای امامت تا جان کار هر کس نه که میثاق علی اکبر بود ، خود را می خواند او نشان داد که مصداق علی اکبر بود آب آبِ ، همه را ریخت به هم اولین کشته ی قنداقه، بود بادِ شمشیر ، شمر و سنان را انداخت هویِ ، شلاق علی اکبر بود تا که خود را بدهد بر دشمن در پی بود تا که سیراب شود بیشتر از او قدری ، مشتاق علی اکبر بود شده شش گوشه اگر قبر علت اصلی اش، الحاق علی اکبر بود با تبر، کَند را و زمینش زد باز ریشه ی کرب و بلا، ساق علی اکبر بود اینکه در دشت پراکنده شده، قرآن است بر سر نی، سر و اوراق علی اکبر بود هرکه با هرچه که می شد به تنش می کوبید مَرکبِ حرمله، دبّاغ علی اکبر بود قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امشب از و فرزندانش به ویژه (ع) می خوام که نسل شیعه گسترش پیدا کنه و اطاعت پذیری از در ما بیشتر بشه از بنوشیم و باشیم 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤚🏻 به عباس بن علی (ع) «عین» ..... صحبت از مردی ست مردی در سیادت، دلپذیر صحبت از مردی ست مردی در سیاست، کم نظیر گیسویش را دیدم و درجا مسلمانش شدم دست هایش را نگو، هر جا که باید! دستگیر می دهد نانِ تمام خلق را با دست خویش سفره دار است و گدایش از صغیر است و کبیر «چِشم» او معروف بود و «چَشم» او معروف تر ای به قربانش که چشمانش بشیر است و نذیر جلوه ای از نور حق بود و علی و فاطمه (س) آن امیری که امیری داشته... نعم الامیر! تابعیت از ولی را او بجا آورد و بس لحظه ای خارج نشد از پیچ و خم های مسیر دست ساقی را بالا گرفت از ساق عرش در خود غدیری داشت! او بود این نابجا گفتیم اگر گفتیم او لب تشنه است او خودِ دریاست آری... ما ترک های کویر آهویی شرمنده اش خواندیم بین گرگ ها در رجزهایش ولی او گفت از شیرِ بْنِ شیر کودکان آتش گرفتند از عطش، عباس سوخت! یک نفر باید که ساقی می شد آنجا ناگزیر! شانه اش گهواره ی مَشکی شد و باران گرفت هق هقش را هیچکس نشنید جز یک نخل پیر خیمه ها غرق دعا بود و یکی از کودکان گفت عمه! تشنه ام اما عموجان کرده دیر تیرِ آخر را «عمود»ی زد که بر فرقش نشست او زمین افتاد و دشمن در سجودش شد دلیر یک شهادت داشت او... اما هزاران بار... آه چون سرش بر نیزه بود و دید خواهر را اسیر وحدتش را گریه کردم! کثرتش را بیشتر! کربلا پُر بود از عباس... آن خیرِ کثیر دست های او قلم شد تا که بنویسی از او ای قلم از بی وفایی در قلمدانت بمیر! خوشنویس آمد که بنویسد شبی، «عباس» را بعدِ ساعت ها نوشت او: «عین» را با چند تیر قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak_15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا