✋ تقدیم به #سالار_کربلا_عباس_بن_علی (ع)
خودش را
.................
در میمنه می دید خودش را عباس
با هیمنه می دید خودش را عباس
جنگاوریِ علی به وجدش آورد
هرآینه می دید خودش را... عباس!
دروازه ی نور و زندگی بود ولی
یک روزنه می دید خودش را عباس
در کوهِ ولایتی که قله ست حسین
در دامنه می دید خودش را عباس
هر بار که می شد به حسینش خیره
در آینه می دید خودش را عباس
گلدسته ی نیزه تا صدا زد او را
در مأذنه می دید خودش را عباس
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
😭🖤 به پیشگاه #عباس_بن_علی (ع)
کعبه
...........
شده چون کعبه #عباس و... به گِرد او طوافی بود
تمام تیرها و نیزه ها... حاجی!
مطافی بود!
اگر با بغض و کینه می زدند او را... دلیلی داشت
بلی...! از نهروان، دشمن به دنبال تلافی بود
عجب باران سنگینی گرفت از #علقمه تا او
میان تیرها و مشکِ بی جانش، مصافی بود
گره افتاد در کار #حسین از اَبروی #عباس
به هم پیچید و... اوضاعش، کلافی بود...
نمی دانم چرا اینقدر آشوب است بعد از او
چه می گویم!؟ برای او همین یک داغ کافی بود
ادب کرد و وفا کرد و نگفت از خویشتن چیزی
اگر گفتیم حرفی غیر از این، حرفی اضافی بود
بصیرت از نگاهش جاری است و از تولّی مست
سرودن از لب و چشمش، نکات انحرافی بود
به لطف سجده ی این واژگانِ مست بر دفتر
مرا در گوشه ی چشمان او خوش اعتکافی بود
همینکه نام زیبایش به لب آمد دلم پر زد
دل عاشق به شوق دیدن او #بُشر_حافی بود
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
................................................
۱. «بُشر حافی» هم عصر امام کاظم (ع) و پدرش به دست امام علی (ع) مسلمان شده بود.
او پس از سال ها لهو و لعب با نگاه امام هفتم، توبه کرد و به این دلیل که کفش نمیپوشید به «حافی» (پابرهنه) مشهور شد. او را به دلیل زهد فراوان از مشایخ صوفیه دانستهاند.
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
به #قمرالعشیره_عباس_بن_علی (ع)
از بام
...............
پیداست اگر چه او کمالش از بام-
دادند مگر دمی مجالش از بام!؟
سنگی که به آیینگی اش ایمان داشت
زد بوسه به چشمان زلالش از بام
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
آخ که اگه امشب #عباس (ع) کفیل ما بشه😭✋🏻
👌 برای یکه تاز میدان کربلا #ابوالفضل_العباس (ع)
یا کفیل
..................
آه، در وصف تو تنها می نویسم «یا جمیل»
ای که مَشکت، زمزمی از کوثر است و سلسبیل
گیسوانت، ساحل امن است و من غرقم در آن
چشم هایت دُرّ نایابی ست ای بحر طویل
خواستم حاجت بگیرم از قنوت اشک تو
بر ضریح چشمت ای ساقی شبی بستم دخیل
کیستی تو!؟ کیستی تو!؟ کیستی!؟ دار السبیل
کیستم من!؟ کیستم من!؟ کیستم!؟ ابن السبیل
تو پناه کودکان بودی و بی خود نیست که
گوش تا گوش حرم دیدم نوشته: «یا کفیل»
شانه ی ایران تکان خورد از غمت، دل مویه کرد
شمعم و می سوزم از #روز_نهم_در_اردبیل ۱
هر کجا صحبت شد از آزادگی، گفتم #حسین
از وفا هر کس که دم زد از تو آوردم دلیل
حاجیان گرم طوافند و به دنبال همند
ما دخیل اشک را بستیم بر یک مستطیل
#صالحِ_بن_صالح است و #ساقیِ_بن_ساقی است
وصف او را گفته در عرشِ مُعلّیٰ جبرئیل
زنده شد عیسای بی جان در کنار خیمه گاه -
حضرت موسی عصایش را که زد بر قلب نیل
این شفاعت می کند! آن بر دل آتش می زند
پس تفاوت می کند #دست_ابوالفضل و #عقیل
او که افتاد، آتش نمرودها گُل کرد و آه...
سوخت این بار از تب آتش، گلستانِ خلیل
سنگ بارید از دهانِ آسمان و زنده شد
در نگاهم ماجرای کعبه و اصحاب فیل
غارتش کردند و چیزی بر تنش باقی نماند
پس ندادند آنچه را بردند، این قوم بخیل!
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
..............................................
۱. «شمع پایلاما» یا «شمعگردانی» از صبح روز تاسوعا آغاز شده و تا غروب ادامه مییابد، بدین طریق که عزاداران بهصورت جمعی و گاه با پای پیاده به ۴۱ مسجد شهر اردبیل در محلات مختلف رفته و به یاد ۴۱ منزل اسرای کربلا که در جریان اسارت خود و سفر از کربلا تا شام در تاریکی گذراندهاند با روشن کردن شمع که در حقیقت نذری آنها محسوب میشود، عشق خود را به علمدار امام حسین (ع) ثابت میکنند.
به گفته ریش سفیدان قدیمی اردبیل آئین شمعگردانی در اردبیل بیش از هزار سال قدمت دارد و آیین مختص گروه یا سنین خاصی نیست.
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
#شاه_بیت ۲۳
وحدتش را گریه کردم! کثرتش را بیشتر!
کربلا پُر بود از عباس...آن خیرِ کثیر
#محمد_عابدی (معاصر)
🆔 @adabkhane
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🌹🤦🏻 تقدیم به #ساقی_نینوا_ابوالفضل_العباس (ع)
بیشتر
..................
می پرستم از صفاتش، غیرتش را بیشتر
می فشردم کاش دست بیعتش را بیشتر
از بلندای ضریحش می توان او را شناخت
از مزار جمع و جورش، وسعتش را... بیشتر
او که بود!؟ آیینه ی نوری که صدها تکه شد
«وحدتش را گریه کردم کثرتش را بیشتر» ۱
تشنه بود و... تشنگی را سر برید و... زخم خورد
خون از او می رفت و حس می کرد عطش را بیشتر
در مصافِ نیزه دارانِ کمین کرده در آب
قدرتش را بیشتر کن، سرعتش را بیشتر
لب نزد بر آب...! با اینکه خودش بود و فرات
آب را پس داد و کرد این... قیمتش را بیشتر
آه از آن تیری که زد بر مشکِ ساقی، بوسه و
آرزو می کرد آه و حسرتش را... بیشتر
در نماز عشقِ او، یک سجده... پایانی نداشت
کاش می دیدم خدایا رکعتش را بیشتر
از میان اتفاقاتی که روی نیزه دید
ماجرای شام کرده حیرتش را بیشتر
دید از نی ها سری را در دل تشت و... یزید -
پیش چشم خواهرش... زد ضربتش را بیشتر!
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
..............................................
۱. مصراعی از خود شاعر
«وحدتش را گریه کردم! کثرتش را بیشتر!
کربلا پُر بود از عباس... آن خیرِ کثیر»
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15