🖤😭 به پیشگاه #حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
امّت سکوت
............
از چه می نالید #زهرا؟! از #سکوت امّتی
از چه می بارید #زهرا!؟ از #سقوط امّتی
دستشان بر چشمشان بود و لبالب غرق ذکر
#بیبصیرت بود چشمان قنوت امّتی
یک نفر در شهر، تارِ نامسلمانی تنید
طعمه کرد این طور حق را #عنکبوت_امّتی
آن امامی که خدا #علمالیقینش خوانده است
مانده در تاب و تب شرط و شروط امّتی
کاش #جعفر می رسید از راه، آن فرمانده که
گوش بر فرمان او بوده به #موته، امّتی
#پاره_قرآن به میخ در نشست این بار... آه
شد کلام وحی، گم در جیغ و سوت امّتی
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#اشعار_فاطمی
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
😭🖤🌷 تقدیم به #حضرت_زهرا (س)
بلیط
...............
بلیط در دستم بود و پشت یک گیشه
پی تئاتری با ده زنِ هنرپیشه
صدای دسته و طبل آمد از خیابانی
مرا به سمت خودش برد! رفتم و پیشِ-
مغازه دار عزیزی که حال سبزی داشت
میان جمعیتِ گریه کن، زدم ریشه
گذشتم از دل تاریخ با دَم مداح
که با مرور غمی، زد به جان من تیشه:
کتک زدند زنی را و همسرش می دید
زنی که داشت به همراه، باری از شیشه
صدای مستعمان رفت و رفت بالاتر
و من به خود گفتم: «ای خدا...! مگه میشه!؟»
چنین جسارت محضی که کرد آن ملعون
نمی کند کفتارِ گرسنه در بیشه
بلیط در دستم شد مچاله و آن روز
نمایشی را دیدم، سراسر اندیشه
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#اشعار_فاطمی
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @pelak15
🤦🏻🖤😭 پیشکش به #حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
#اسیدپاشی
...........
عمر (لعنتاللهعلیه)، لات بی سروپایی بود که
از #فاطمه جوابِ نه شنید و
کینه رقیب عشقی اش را به دل گرفت
این گونه بود که
#زهرا، قربانی اسیدپاشی شد
.
.
.
#زهرا یک بار سوخت و #علی هرروز آب شد!؟
#فاطمه، حواسش بود
#چادر کنار نرود تا بچه ها آتش نگیرند!
تا کماکان او را از صدایش بشناسند
.
.
.
اما #کفن، نتوانست جلوی دهانش را بگیرد...
آن شب، همه چیز برملا شد!
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#اشعار_فاطمی
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🔥🖤 برای حضرت زهرا (س)
بین آتش
....................
جنگلی را فرض کن تنهای تنها بین آتش
گُر گرفته! می کند اما مدارا بین آتش
رودِ شعله، شد سرازیر از لب آتشفشانی
تا بسوزد حضرت باران و دریا بین آتش
برگ های زرد می گوید خزان، مهمان باغ است
می دهد گل، این بهارِ سبز اما بین آتش
داغِ مِهر است اینکه بر پیشانی مسجد نشسته
مثل یک مأموم می سوزد مصلیٰ بین آتش
شعله ها از چادرش بالا و بالا رفت... بالا
جلوه ی نورٌ علیٰ نور است زهرا بین آتش
نخل ها خرما به دامن ریختند از اشک هایش
آب شد خورشید و خود را دید صحرا بین آتش
دختری کرب و بلایی گوشه ای کز کرده امشب
بی خبر از آنکه خواهد رفت فردا بین آتش
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#اشعار_فاطمی
🖤 @Abedi_Aaeini
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
😭🖤 برای زهرا (س) و محسنش
میخ 📍
...............
چادرش شب بود و ماه آسمان، سوراخ میخ
آنچنان در را به هم زد که درآمد آخ میخ
محسنش را فرض کن یک سیب سبز رو به سرخ
درب خانه یک درخت و... بر سر هر شاخه، میخ
#محمد_عابدی
#اشعار_فاطمی
قم المقدسه
🆔 https://eitaa.com/Abedi_Aaeini
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🖤😭 به پیشگاه #حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
امّت سکوت
............
از چه می نالید #زهرا؟! از #سکوت امّتی
از چه می بارید #زهرا!؟ از #سقوط امّتی
دستشان بر چشمشان بود و لبالب غرق ذکر
#بیبصیرت بود چشمان قنوت امّتی
یک نفر در شهر، تارِ نامسلمانی تنید
طعمه کرد این طور حق را #عنکبوت_امّتی
آن امامی که خدا #علمالیقینش خوانده است
مانده در تاب و تب شرط و شروط امّتی
کاش #جعفر می رسید از راه، آن فرمانده که
گوش بر فرمان او بوده به #موته، امّتی
#پاره_قرآن به میخ در نشست این بار... آه
شد کلام وحی، گم در جیغ و سوت امّتی
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#اشعار_فاطمی
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🖤😭 به نالههای #حضرت_زهرا (س)
آن زن
................
چادرش شب بود و رویش روز روشن
ماه را... خورشید را... دیدم در این زن
نور را از سایهی او آفریدند
نورِ او را آسمان پاشیده در من
چادرش الگوی عفت بود و دنیا
مثل او هرگز ندارد پاکدامن
یک گلستان در نگاهش خواب بود و
چون «خلیلالله» شد کابوس دشمن
پشت در آمد که شیرش جان بگیرد
شد برای گرگها، یک توده... بهمن
اربعینِ مرگِ پیغمبر نشد که...
دورهاش کردند در کوچه، چهل تن
میخ در با پهلوی مادر چهها کرد!؟
آنچه با پروانه خواهد کرد سوزن
میدرد آسانتر از وقتی که سرد است
داغ وقتی میشود... یک قطعه آهن
زینبش از خانه، دادش را شنیده
دیده شاید صحنه را از چشم روزن
همسری خود را فدای همسرش کرد
آفرین دارد چنین از خود گذشتن
#محمد_عابدی
#اشعار_فاطمی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
😭🖤 برای #زهرا (س) و #محسنش
میخ 📍
...............
چادرش شب بود و ماه آسمان، سوراخ میخ
آنچنان در را به هم زد که درآمد آخ میخ
محسنش را فرض کن یک سیب سبز رو به سرخ
درب خانه یک درخت و... بر سر هر شاخه، میخ
#محمد_عابدی
#اشعار_فاطمی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🔥🖤 برای #حضرت_زهرا (س)
بین آتش
....................
جنگلی را فرض کن تنهای تنها بین آتش
گُر گرفته! میکند اما مدارا بین آتش
رودِ شعله، شد سرازیر از لب آتشفشانی
تا بسوزد حضرت باران و دریا بین آتش
برگهای زرد میگوید خزان، مهمان باغ است
میدهد گل، این بهارِ سبز اما بین آتش
داغِ مِهر است اینکه بر پیشانی مسجد نشسته
مثل یک مأموم میسوزد مصلیٰ بین آتش
شعلهها از چادرش بالا و بالا رفت... بالا
جلوهی نورٌعلیٰنور است زهرا بین آتش
نخلها خرما به دامن ریختند از اشکهایش
آب شد خورشید و خود را دید صحرا بین آتش
دختری کربوبلایی گوشهای کز کرده امشب
بیخبر از آنکه خواهد رفت فردا بین آتش
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#اشعار_فاطمی
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
😭🖤🌷 تقدیم به #حضرت_زهرا (س)
بلیط
...............
بلیط در دستم بود و پشت یک گیشه
پی تئاتری با ده زنِ هنرپیشه
صدای دسته و طبل آمد از خیابانی
مرا به سمت خودش برد! رفتم و پیشِ-
مغازهدار عزیزی که حال سبزی داشت
میان جمعیتِ گریهکن، زدم ریشه
گذشتم از دل تاریخ با دَم مداح
که با مرور غمی، زد به جان من تیشه:
کتک زدند زنی را و همسرش میدید
زنی که داشت به همراه، باری از شیشه
صدای مستعمان رفت و رفت بالاتر
و من به خود گفتم: «ای خدا...! مگه میشه!؟»
چنین جسارت محضی که کرد آن ملعون
نمیکند کفتارِ گرسنه در بیشه
بلیط در دستم شد مچاله و آن روز
نمایشی را دیدم، سراسر اندیشه
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#اشعار_فاطمی
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🖤😭 به ساحت #حضرت_صدیقه_کبری (س)
دختر
................
پاسخی دندانشکن شد طعنهی ابتر شدن را
بار دیگر زنده کرد انگار، پیغمبر شدن را
با طلوعش، جاهلیت را میان گور کرد و
داد معنای جدیدی مادر و دختر شدن را
عمر او کوتاه بود اما پُر از آیات روشن
او که جاری کرد چشمهچشمه، این کوثر شدن را
ابن ملجمها اگر با خطبهاش خو میگرفتند
میگرفتند از کلامش مالک اشتر شدن را
دشمنان خونیاش، این بین اما برگزیدند
منکِر دین خدا بودن، تبِ منکَر شدن را
ماجرای کوچه، جنگی نابرابر بود و آن روز
فاطمه آمد که قدری حس کند حیدر شدن را
تندبادی از کنار باغِ آلالله رد شد
دید آن شب باغبان، یاسش پس از پرپر شدن را
راوی پشت در اَسما بود؛ او با بغض میگفت
مادری دیگر نمیبیند به خود مادر شدن را
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#اشعار_فاطمی
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
آخ ماااااااااادر 😭😭😭
#اشعار_فاطمی
مشت آتش
....................
نور میبخشد جهانی را اگر زرتشتِ آتش
مادر ما را چرا آتش زدهست و کشته آتش!؟
مظهر غیرت، علی را دستْبسته میکشاندند
جان به لب شد تا که بر چادر رسید انگشت آتش
مادری ققنوسوار آمد که ایمانها نسوزد
موی او آتش گرفت از هجمهی پُرپشت آتش
سیلی از دیوار و در را تاب آورد آه... اما
تا به خود آمد مدینه، شد کبود از مشت آتش
شعلهشعله، مستیِ هیزم فروکش کرد و خوابید
گرم بود اما به جهل این جماعت، پشت آتش
در میان دست خود پروانهای دارد شکسته
وا شود با ذوالفقارِ اشک اگر که مشت آتش
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @pelak15