به پیشگاه #عبدالله_بن_حسن_ع
آهوی حسن
............
از قفس آزاد شد شاهین ابروی حسن
سمتِ گرگستان دوید این بار آهوی حسن
تیر بود و از کمانِ عمه ی خود شد رها
تا نشان باشد مگر از زور بازوی حسن
گرچه #فرزندان_زینب، قبل از او پرپر شدند
می کشید اما خجالت خواهر از روی حسن
موجِ گردابِ سپاهِ کفر، دورش را گرفت
چنگ زد در آن میان بر تار گیسوی حسن
سهم #عبدالله، جز سیلی لگد بود و لگد!
زد مغیره با لگد گویا به پهلوی حسن
نیزهها را میلههای یک قفس ترسیم کن
در دل گودال پرپر شد پرستوی حسن
زائر هر دو برادر شد پس از ضرب عمود
تن به آغوش #حسین و سر به زانوی #حسن
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
به پیشگاه #عبدالله_بن_حسن_ع
آهوی حسن
............
از قفس آزاد شد شاهین ابروی حسن
سمتِ گرگستان دوید این بار آهوی حسن
تیر بود و از کمانِ عمه ی خود شد رها
تا نشان باشد مگر از زور بازوی حسن
گرچه #فرزندان_زینب، قبل از او پرپر شدند
می کشید اما خجالت خواهر از روی حسن
موجِ گردابِ سپاهِ کفر، دورش را گرفت
چنگ زد در آن میان بر تار گیسوی حسن
سهم #عبدالله، جز سیلی لگد بود و لگد!
زد مغیره با لگد گویا به پهلوی حسن
نیزهها را میلههای یک قفس ترسیم کن
در دل گودال پرپر شد پرستوی حسن
زائر هر دو برادر شد پس از ضرب عمود
تن به آغوش #حسین و سر به زانوی #حسن
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15