✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
ما رسم داریم شب عقد داماد خونه عروس میمونه.
آقا مهمونا رفتن و من بودم خونه و داماد و دوتا خاله هام و خواهرم (مادرم فوت کرده).
یهو دیدیم آقای داماد سوئیچو برداشته و میخواد بره ...
من تو اتاق بودم فکر کردم رفته پایین خالمم همش میگفت وایستا کجا داری میری و اینا..
یهو منم گفتم ولش کن بره لیاقتش همونه بره خونه ننش 😥
یکدفعه شوهرم گفت نترس دارم میرم مسواک بخرم بیام 😟
روز بعدش بود تو ماشین نشسته بودیم بریم بیرون من شمارشو ازش نگرفته بودم یهو با جدیت برگشتم گفتم:
ببخشید میتونم شمارتونو داشته باشم 😢
یعنی مرده بود از خنده 😂😂😂
✍ اون قدیما چه داستانایی داشتن 🤣
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســ🌺لام
روزتون پراز خیر و برکت🌱🍃
🗓 امروز دوشنبه
☀️ ۶ فروردین ١۴٠۳ ه. ش
🌙 ۱۴ رمضان ١۴۴۵ ه.ق
🌲 ۲۵ مارس ٢۰۲۴ ميلادی
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
#سوتی 😂
این سوتی من مربوط به 6ماه پیشه هروقت یادم میوفته هم خجالت میکشم هم از خنده روده بر میشم🙈😹
یه روز تو جمع خانوادگی طرف شوهر ، نسشته بودیم که بحث سر این شد که پسر حلال زادش به داییش میره دختر به خالش همه هم تایید کررن
دونه دونه داشتن میگفتن کدوم خصلت بچه هاشون به خاله و دایی شون رفته که یهو دختر خاله ی شوهرم بهم گفت دختر تو با اینکه 8سالشه خیلی بدجنسه از اون باسیاست هاست ها تو رو که مادرشی تشنه میبره لب چشمه برمیگردونه ولی خودت خیلی ساده ای
گفتم اره راست میگی شروع کردم از بدجنسی ها و سیاست خرج کردنای دخترم گفتن
اونم گفت خاله که نداره این پس به کی کشیده؟
منم یهو گفتم به عمه هاش حتما 😂
حالا من کجا نشستم؟ وسط 2تا خواهرشوهرام
خودم 😂😅
خواهرشوهرام 😠😬
مادرشوهرم 😡😡
بقیه 😐😐
فقط نمیدونم چطور تا بحال زنده ام 😆😆😆
✍ بعضی دوستان زیر بعضی پست ها مینويسن اینها تخلی و داستانی ...
لطفا اونهایی که این تجربه هارو میفرستن بیان جواب بدن
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
26.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر خانومی باید این ترفندهای خیاطی رو بلد باشه!😍♥️
💞 بانوی با سلیقه
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام خدمت همه ی دوستان عزیزم🥰
یه موضوعی که تا حالا فکرنکنم گفته شده باشه
یهو یادم افتاد که بگم 👇
مشاوره و صحبت بافردی که هم علمش داره هم آگاهی و هم تجربه شو خیلی مهمه‼️
اما حواستون باشه که حتما ادم دلسوزی هم باشه
بعضیا فقط و فقط برای دریافت پول یه چیزی میگن و تمومش میکنن 🙃
من یه مدتی برای اشنایی با همسرم بودم رفتم مشاوره برای یسری از رفتارها صحبت کنم که بعد باهمسرم بریم
بااینکه جای معتبری بود سن اونطرف نسبتا بالا بود یعنی تجربه هم داشت و خام نبود
اما تو ده دقیقه حرفامو شنید و تو یه بند گفتش که این آقا مشکل داره و ... بیارش باید درمان بشه و ... بسلامت
حالا من 😳😢☹️🥺
خیلی راحت حرفشو زد و پولش گرفت
منم بهم ریخت و تموم شد
حالا که چندین سال میگذره میفهمم که واقعا هرکسی وجدان کاری نداره
الحمدالله شوهرم خوب و سالمه
یکسری از تفاوت ها باعث فرق ادما باهمدیگه میشه وگرنه همه چشم و دست و پا و ... داریم
هیچ ادمی کامل نیست و یکسری عیب ها هستش که به شرط کوچیک بودن ادم کنارمیاد چون اگه اون عیب ها هم نبود همه ی ما معصوم میشدیم
ممنون از همراهی گرمتون🥰
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
💐🍃🌿🌺🍃🌺🍃
🍃🌺🍃
🌿🍃
🌺
🍃
#دیوانهای_در_بالا_دست_رودخانه
میگویند دو دوست در کنار رودخانهای میرفتند. ناگاه فردی را دیدند که در آب افتاده و کمک میطلبد. یکی از دو دوست، خود را به آب زد و نجاتش داد. هنوز نفس تازه نکرده بود که دومین فرد را دید که آب میبردش. باز به داخل رودخانه پرید و او را هم نجات داد.
دقایقی نگذشت که سومین شخص را دید که درون رودخانه، فریادکشان کمک میخواهد؛ هر چند خسته بود اما نتوانست بیتفاوت باشد و باز هم خود را به آب زد و نجاتش داد.
دوستش که تا آن زمان کاری نکرده بود با دیدن این صحنه ها، به بالا دست رودخانه دوید و وقتی برگشت، دوست دیگرش به او گفت که چندین نفر دیگر را هم نجات داده ولی ساعتی است که دیگر، رودخانه آدم نمیآورد.
دوستی که به بالای رودخانه رفته بود گفت: وقتی دیدم رود این همه آدم میآورد، با خود گفتم حتماً علتی در بالا دست هست. چون بدانجا رفتم، پلی دیدم که دیوانهای در میانش ایستاده و هر که از آن میگذرد را درون آب میاندازد. دیوانه را گرفتم و به خانوادهاش در روستای مجاور سپردم. علت این که ساعتی است رودخانه آدم نمیآورد، همین است.
حکایت آشنای این روزهای ما...
خیرین و نیکخواهان با دل و جان در پایین دست در تلاشاند و خسته از افزایش روز افزون نیازمندان، اما کاش دوستی پیدا میشد و یه سری به بالادست میزد، مشکل آنجاست!
روزانه صدها کشته از شرکتهای خودروسازی ، قطعا دیوانهای رو پل ایستاده است فکری بحال او بکنیم.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
8.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راز یه چایی خوش عطر و رنگ😆
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام
من استاد سوتی دادن هستم بعد از این سوتی هام رو تعریف میکنم تا حال دلتون عوض بشه 😂😂
چند وقت پیش همسرم زنگ زد که خرید کردم بیا پایین ساختمان کمک کن ببریم بالا منم با عجله لباس پوشیدم و رفتم تو پارکینگ ما توی یک مجتمع بزرگ زندگی میکنیم
حدود دویست خانواده
برای همین بعضی ها رو نمیشناسیم منم از، دور دیدم یک پراید نگه داشت( ماشین اداره همسرم) با عجله سمت ماشین رفتم و در عقب ماشین رو باز کردم یک دفعه دیدم صندلی عقب پر وسیله هست چیپس و پفک و کیک و تنقلات 🤑🤑
همسر من اصلا چیپس و پفک نمیخره برای همین من در کمتراز چند ثانیه شروع کردم به قربون و صدقه رفتن همسر جان 😂😂
که عزیزم چرا انقدر خرید کردی فدات بشم
دست بردم که نایلون ها رو بردارم دیدم یک نفر دیگه رانندست 🤣🤣
اقا یک نگاه کرد به من و گفت ببخشید خانم اشتباه گرفتین 😂😂😂
خدا رو شکر ماسک زده بودم اون اقا هم منو نشناخت ولی از خجالت مردم
منم در کمتراز چند ثانیه از محل متواری شدم 😅😅😅
بگذریم از اینکه کلی از خرید اقا ذوق زده شده بودم همش یاد قربون صدقه هام میفتم میخندم
اسمم باشه گل خندان (چون دائم میخندم)
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
─┅─┅─═ঊঈ🍃🌼🍃ঊঈ═─┅─┅─
#جالب_و_خواندنی🎈
دوستی میگفت
سمیناری دعوت شدم
که هنگام ورود
به هر یک از دعوت شدگان بادکنکی دادند
سخنران بعد از خوشامدگویی از حاضرین که ۵۰ نفر بودند
خواست که با ماژیک
اسم خود را روی بادکنک نوشته و آنرا در اطاقی که سمت راست سالن بود بگذارند
و خود در سمت چپ جمع شوند
سپس از آنها خواست
در ۵ دقیقه به اطاق بادکنکها رفته و بادکنک نام خود را بردارند و بیاورند
من به همراه سایرین
دیوانه وار به جستجو پرداختیم
همدیگر را هل میدادیم و زمین میخوردیم و هرج و مرجی به راه افتاده بود
مهلت ۵ دقیقه ای
با ۵ دقیقه اضافه هم به پایان رسید
اما هیچکس نتوانست بادکنک خود را بیابد
این بار سخنران
همه را به آرامش دعوت و پیشنهاد کرد
هرکس بادکنکی را بردارد و آنرا به صاحبش بدهد
بدین ترتیب کمتر از ۵ دقیقه
همه به بادکنک خود رسیدند
سخنران ادامه داد
این اتفاقی است که هر روز در زندگی ما می افتد
دیوانه وار در جستجوی سعادت خویش
به این سو و آن سو چنگ میزنیم و نمیدانیم که
*سعادت ما در گرو سعادت و خوشبختی دیگران است*
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سوتی من برا اوایل ازدواجمه،نمیدونم رسم های شما چه جوریه ،ولی رسم ما به این صورته که تو عروسی ،دعوتی های طرف عروس و داماد که نزدیکن ، مثه دایی عمو خاله ،عمه و مامان بزرگ و.. برا پاتختی چیزی نمیدن،چون روزی که پاگشاش میکنن خونشون که برن اون روز هدیه شونو تقدیم عروس خانم میکنن بعد شام. اوناییم که دورترن و قرار نیست پاگشا کنن تو عروسی واسه پاتختی میزارن ومیرن.
حالا سوتی من 🤭 خونه خاله م پاگشا شدیم و شام خوردیم و اینا ،فقط خدا رو شکر میکنم که اولین جایی که رفتیم خاله خودم بود ، بعد اینکه مبلغی رو تو یه پاکت بهم داد گفت ناقابله و اینا ..😌
منم خیلی خونسرد پولو جلوش درآوردم شمردم 😕 بعدش از رو نفهمی به جای تشکر گفتم حالا قابلی نداشت بزار بمونه☹️
خاله م از خنده غش کرد ☺️گفت خاک تو سرت ،آخه تو رو چه به شوهر کردن 🤕 دیگه این حرفا رو نگی ،دیگه نشمری جلو رو طرف😬 . بگوزحمت چرا کشیدین دستتون درد نکنه، مگه بدهکارتم میگی حالا قابلی نداشت؟🙄
دیگه دستم اومد ،پاگشاهای بعدی قشنگ هواسم جمع شد.و کلی پول جمع کردم واسه خودم☺️،خوشبحالم واسه رسممون🤗
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•