📢 نمیدانم نامِ این حالت را تناقضگویی بگذارم یا غرور و خودبرتربینیِ #مولوی؟
❌ مولوی بعد از آشنایی با #شمس_تبریزی دگرگون شد و از عقل و علم دست کشید و روی به سماع و رقص و صوفیگری آورد و تا جایی پیش رفت که شمس را خدای خود نامید و احدی را لایق برابری با او نمیدانست! اما سخنانی از وی نقل شده که نشان از تناقضگوییِ مولوی دارد. یک نمونه در همین مورد است که ذکر نمودم. افلاکی نقل میکند:
👈 یکی از مریدان مولوی در دورهای که شمس تبریزی از قونیه رفت، روزی به مولوی گفت: محزونم، چون نتوانستم بخدمت شمس درآیم و از او بهره ببرم. مولوی گفت: اگر بخدمت مولانا شمس الدين تبريزى نرسيدی، به روانِ مقدّس پدرم بكسى رسيدی كه در هر تاىِ موى او صد هزار شمس تبریزی آونگانست و در ادراكِ سِرّ او حيران!
📚مناقب العارفین، ١/١٠٢
✅ بالاخره مولوی شمس را یگانه دوران میدانسته یا خودش را؟ به تعبیر او که میگوید: «در هرتار موی من صدهزار شمس آونگانست» دقت کنید؛ نه یک مرتبه بالاتر، بلکه صدها هزار مرتبه بالاتر! اینهمه غرور و خودبرتربینیِ مولوی چگونه با تعاریفش از شمس و مواعظش مبنی بر ترکِ هوای نفْس و غرور و عُجْب همخوانی دارد❓
🆔 @adyanuniv
#تنوعی
💥تلاش «آلن نیکلسون» جاسوس انگلیسی برای احیای کُتب صوفیه مانند: #شمس_تبریزی و #مولوی و #عطار نیشابوری و #ابن_عربی
👈🏻 اما مهم ترین اثر او ترجمهٔ مثنوی مولوی و شرح بر مثنوی به انگلیسی در هشت جلد است که شاهکار او به شمار میآید!
✅ @Adyanuniv
💠ترک شریعت به دستور پیر و مراد
🔸برخی از صوفیان در لاابالی بودن نسبت به انجام دستورات شرعی معروف بوده تا جایی که برخی حلال و حرام را برای خود بیمعنی میدانند.
🔹متصوفهای که در برابر احکام و دستورات شرعی اینچنین بیقیدی و لاابالیگری نشان میدهند، در برابر سخنان و دستور پیر و مرشد خود آنچنان مقید و متعبد و تسلیم هستند که حق هیچگونه سؤال و اعتراضی برای خود قائل نیستند.
🔅حتی اگر مرشد دستوری برخلاف احکام شرع بدهد، مثلاً بگوید واجبی را ترک کند یا حرامی را مرتکب بشود باید باعلاقه و میل و بدون سؤال و گفتگو انجام دهد.
☀️تبعیت مرید از شیخ تا جایی است که شمس تبریزی میگوید: «سؤال کردن از شیخ بدعت است.»
📚شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات شمس، ص 203
#نقد_تصوف
#ترک_شریعت
#شمس_تبریزی
🔰 @Adyanuniv🔰
💠تکبر و فخرفروشی در کلام صوفیان
🔸یکی از رذائل اخلاقی ناپسند و مذموم در بین صوفیان که در کلام و گفتار آنان ظهور و بروز پیدا کرده، تکبر و خودبزرگبینی است. این افراد چنان مست در قدرت و توهمِ برتربینی شدهاند که تمام مقامات دنیوی و اخروی را از آن خود دانسته و هیچ حدومرزی را برای خود قائل نشدند.
🔹یکی از این صوفیان، شمس تبریزی است که از سر تکبر و قدرت، خود را از رسول خدا (صلیالله علیه و آله) و قرآن کریم بینیاز دانسته و میگوید: «مرا رسالهی محمد رسول الله سود ندارد، مرا رسالهی خود باید، اگر هزار رسالهی غیر بخوانم تاریکتر شوم، خداست که خداست، هر که مخلوق بود خدا نبود، نه محمد نه غیر محمد.»[1]
🔻بایزید بسطامی یکی دیگر از این صوفیان بوده که فخرفروشی و تکبر او در گفتار و کردار او بسیار پررنگ بوده است. چنانچه وقتی از او درباره عرش و کرسی و لوح و قلم و ابراهیم و موسی و عیسی و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل میپرسند، او در جواب میگوید: آنهمه منم و آنقدر در تکبر اوج گرفت که گفت: «پرچم من در روز قیامت از پرچم محمد بزرگتر است.[2]
🔻و همچنین نقل شده است: «یکی به بایزید گفت: چرا شب نماز نمیخوانی؟ گفت: مرا فراغت نماز نیست، من گرد ملکوت میگردم و هر کجا افتادهای است دست او میگیرم، کار در اندرون میکنم.»[3]
📚پی نوشت
1. شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات شمس، مصحح احمد خوشنویس (عماد)، انتشارات عطائی، تهران، 1349 شمسی، ص 270
2. عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکره الاولیاء، تهران، کتابخانه مرکزی، 1321ه.ش، ج 1، ص 143.
3. همان، ص141.
#نقد_تصوف
#تکبر
#شمس_تبریزی
#بایزید_بسطامی
🔰 @adyanuniv 🔰
💠امام زمان صوفیه کیست!؟
🔸اقطاب صوفیه با جاه طلبی خود مقام و جایگاه امامت را تحریف کرده و با مطرح کردن مسئله ولایت نوعیه به اقطاب خود رنگ امام زدهاند و مریدان خود را دچار گمراهی کردهاند!
🔻مانند مولوی که قائل به ولایت نوعیه بوده و با انکار وجود مبارک حضرت مهدی (عج) [۱] پیر و مراد خویش شمس تبریزی را بهعنوان #امام_زمان معرفی میکند.😳
وی در اشعاری که برای شمس سروده میگوید:
پس به هر دوری ولیی قائم است
تا قیامت آزمایش دائم است
هر که را خوی نکو باشد برست
هر کسی کو شیشه دل باشد شکست
پس امام حی قائم آن ولی است
خواه از نسل عُمر!! خواه از نسل علی است
مهدی و هادی وی است ای ره جو
هم نهان و هم نشسته پیش رو[۲]
📚پی نوشت
۱. مبلغی آبادانی، عبدالله، تاریخ صوفی و صوفیگری، انتشارات حر، تهران، ۱۳۷۶، ج 1، ص 118.
۲. مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش سبحانی، نشر روزنه، تهران، 1378، ج 2، ص 816- 819
#نقد_تصوف
#ولایت_نوعیه
#مولوی
#شمس_تبریزی
@adyanuniv🔰
✳️سیری در آراء و اندیشههای #فرقه_اکنکار
☑️فرقه ای که #شهید_آوینی را نگران کرده بود.
فرقه اکنکار یکی از قدیمی ترین #جریانات_انحرافی در تاریخ شکل گیری فرقه ها در #تاریخ_معاصر است.
⬅️این گروه بعضی از چهرههای #متفکر و درخشان #تاریخ_جهان را به نام #اکنکار مصادره کرده و به مریدان خود معرفی میکنند.
از #نخبگان_فارسی_زبانی که این #فرقه از آنها برای رسیدن به اهداف خود سود میجویند میتوان به #شمس_تبریزی، #حکیم_ابوالقاسم_فردوسی، #مولانا جلال الدین بلخی و #حافظ اشاره کرد. آنها در برخی کتابهای خود #مثنوی_معنوی مولانا را بهعنوان کتاب #جهانبینی_اکنکار مطرح میکنند.
#عرفانهای_نوظهور
#اکنکار_فرقه
#آوینی_تصوف
عضویت درکانال👇👇
🔰http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e🔰
💠تصوف نامی بدون حقیقت!
🔸با اینکه اصل تصوف بعنوان جریانی انحرافی در دین اسلام مطرح است، اما انحرافات صوفیان نخستین خیلی کمتر از صوفیه قرون متاخر است.
🔹صدق این گفتار با استناد به سخنان بزرگان صوفیه قرون نخست آشکار میشود.
🔻جعفر حذا (متوفی 341 یا 360 هجری) از صوفیان قرون سوم و چهارم در واپسین نفسهای حیات خود با تاسف درباره صوفیه عصر خود میگوید:
👈«باطنهای این طایفه خراب شد، ایشان ظاهرهای خود را بیاراستند.»[1]
🔻و ابوالحسن سهل پوشنجی از صوفیان قرن چهار، صوفیان عصر خود را به باد انتقاد گرفته و درباره ایشان میگوید: «تصوف امروز نامی است بیحقیقت و پیش از این حقیقتی بود بی نام. یعنی اندر وقت صحابه و سلف این اسم نبود و معنی اندر هر کسی موجود بود، اکنون اسم هست و معنی نی.»[2]
🔰صوفیانی که در قرون سوم و چهارم میزیستند، معتقد بودند از حقیقت تصوف چیزی باقی نمانده است، بنابراین میتوان اینگونه نتیجه گرفت که اگر در قرن چهارم چیزی از تصوف باقی نمانده باشد، در قرن چهاردهم به طریق اولی اثری از تصوف باقی نخواهند ماند؛ چراکه صوفیان این زمان میراثخوار همان تصوف هستند.
📚پینوشت:
1. یوسفپور محمدکاظم، نقد صوفی، روزنه، تهران، 1380، ص 68.
2. مقالات شمس تبریزی، مصحح موحد محمدعلی، خوارزمی، تهران، 1369، ج 2، صص 98 و 99.
#نقد_تصوف
#تصوف
#شمس_تبریزی
عضویت در کانال👇
🔰 http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e🔰