eitaa logo
آفتابگردان‌ها
529 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
دلی که جای تو شد جای اضطراب ندارد کسی که شیعه‌ی مولا شود عذاب ندارد زمین به شوق قدم‌های تو به خاک بدل شد زمین ما پدری جز ابوتراب ندارد کسی که مست شد از خوشه‌های تاک ضریحت دگر نیاز به میخانه و شراب ندارد به شوق کعبه هرآن‌کس به زادگاه تو آمد به جز طواف علی حق انتخاب ندارد بعید نیست که مشرک شوند عابد و زاهد صفات مشترکت با خدا، حساب ندارد دلیل خلق جهان را بپرس تا که بگویم که این سوال به غیر از علی جواب ندارد @Aftab_gardan_ha
گم بود، شبی مقابلم پیدا شد صد شکر که ماه کاملم پیدا شد آن عشقِ ز یاد رفته‌ی دیرینم در خانه‌تکانیِ دلم پیدا شد @Aftab_gardan_ha
تقدیم به زمین دست توسل زد به پایش آسمان حتی ستاره در ستاره پیرو اش شد کهکشان حتی اگر چه دور تا دورش در و دیوار زندان بود نشد خاموش خورشیدی که بوده نیمه‌جان حتی تجلی داشت در والکاظمین الغیظ طوری که تجرّی داشت پیش صبر او زخم زبان حتی معیّن کرد با یک گوشه‌چشمش رزق عالم را کسی که لب نزد آسوده بر یک لقمه‌ نان حتی کریم است آنچنان که باورم خواهد شد آن دنیا اگر گویند بخشیده به زندانبان امان حتی امام و دست بسته، قصه تا کی می‌شود تکرار مدینه، شام یا بغداد؟ ساکت شد زمان حتی مسیحا بود یا یوسف؟ همان مردی که در زندان هدایت شد ز انفاسش زن آوازه‌خوان حتی همه دیدند از این گُل نمانده غیر گلبرگی بعید است اینکه بشناسد تنش را باغبان حتی غریبی یعنی آن شاهی که بعد از رنج زندانش نشد تشییع روی شانه‌های شیعیان حتی @Aftab_gardan_ha
شعر جمعی بانوان دوره ششم در مدح پیامبر مهربانی ها را در سایت آفتابگردانها بخوانید http://yon.ir/PenrY @Aftab_gardan_ha
می‌آید از کوه حرا پایین کام جهان را می‌کند شیرین «قیلَ ادخُلِ الجَنّة» مسلمانان! گل داده باغ سوره‌ی یاسین در موسمش پیوند خواهد خورد دست ربیع و دست فروردین گل‌های باغ او نمی‌ترسند از بادهای هرزه‌ی دیرین شد «مُختَلف، ألوانُها» اما «یُسقی بِماءٍ واحِد» ای گلچین! نفرین و لعنی هم اگر باشد بر آن‌که آفت زد به ما، نفرین! این باغ، باغ وحدت و مهر است ای گل! کنار باغبان بنشین بنشین و بذر دوستی بنشان چیزی به جز حُبّ است آیا دین؟ «المؤمنونَ إخوَةٌ» آری! این است اسلام محمد، این! گل می دهد یک جمعه باغ ما در مسجد الأقصی، بگو آمین! @Aftab_gardan_ha
هدیه به پیشگاه پیامبر مهربانی یک شب میان آسمان‌ها صدها فرشته ریسه بستند با چلچراغی از ستاره تاریکی شب را شکستند باران رحمت چکه چکه بارید آن شب بر دل خاک زیباتر از ماه و ستاره آمد به دنیا غنچه‌ای پاک چشمان خود را باز کرد و دنیا پر از عطر خدا شد نام محمد از همان روز ذکر لب سجاده‌ها شد @Aftab_gardan_ha
حیّ علی الفلاح که گل کرده بعثتش باید نماز بست نمازی به قامتش این نور از کجاست که همواره روشن است؟ این شعله چیست در دلمان جز محبتش؟ جاری شده‌ست چشمه‌ی آیات در حجاز گل‌ها شکفته‌اند برای تلاوتش حسن ختام و نقطه‌ی آغاز دهر بود حسن ختام بود شروع نبوتش از آسمان کوه حرا، نور می‌رسید نوری که داد مژده برای رسالتش دستان اتحاد نباید جدا شوند آری امید داشت به دستان امتش @Aftab_gardan_ha
قبل از تو انسان حرف انسان را نمی‌فهمید گل را نمی دانست، باران را نمی‌فهمید «آن»ی که از صبح ازل پیچیده در هستی انسان قبل از خنده ات، «آن» را نمی‌فهمید انسان قبل از چشم‌هایت هر چه می‌کوشید‌ پیدایی آن ذات پنهان را نمی‌فهمید هر شب می‌آمد بشنود عطر صدایت را حتی ابوجهلی که قرآن را نمی‌فهمید در بی زمان بوسیده پایت را وَ الّا رود در خود معطل بود و «جریان» را نمی‌فهمید تا آمدی انسان به انسان گل تعارف کرد قبل از تو انسان حرف انسان را نمی‌فهمید @Aftab_gardan_ha
به ساحت مقدس پیامبر خاتم صلوات الله عليه گرفته دست غزل گوشه‌ی عبایت را نشسته‌ام بسرایم صدای پایت را محمّدی و جهان مست عطر گیسویت گلاب داشته عمری به سر هوایت را محمّدی و خداوند محو همت توست چگونه شرح دهم سعی با صفایت را؟! برای از تو سرودن خیال لازم نیست بگو به معجز لبخند، جلوه‌هایت را حجاز در کلماتی نگفتنی گم بود حواس آینه‌ها پرت حرف مردم بود غرور و پستی و میخوارگی حکومت داشت جهان به هرچه تباهی به ظلم عادت داشت تو آمدی که تبسم به تخت بنشیند و "السّلام عليكم" به تخت بنشیند تو آمدی و ستون‌های ظلم لرزیدند و دختران جهان خواب‌های خوش دیدند اگر غلط نکنم قصه باید این باشد تو آمدی که خداوند بر زمین باشد تولد تو بجز جلوه‌ی عطوفت نیست که میم و حای محمّد بجز محبت نیست تو آمدی و زمستان بهار شد آن روز تو آمدی و زمین قبله‌دار شد آن روز @Aftab_gardan_ha
از دهات ما چه مانده؟ خانه‌های زیر آب کفتران روی آب و لانه‌های زیر آب سیل، هرچه آرزو را برد و پرپر کرد و ماند آن‌همه «ای کاش» در کاشانه‌های زیر آب آی آدم‌ها! مگر آبادی‌ام اینجا نبود؟ آه! آبادی‌ست یا ویرانه‌های زیر آب؟ نقشی از آشفتگی‌ها و پریشانی ماست گیسوان روی آب و شانه‌های زیر آب جایشان در‌ سوگ ما خالی‌ست امشب، نیستند شمع‌های مرده و پروانه‌های زیر آب آبها با نیت تطهیر می‌آیند و ما همچنان مستیم از میخانه‌های زیر آب نام ما هم در کتاب کهنه‌ی تاریخ ماند فصل آخر، قسمت «افسانه‌های زیر آب» @Aftab_gardan_ha
اسفند رفته بود و زمستان ادامه داشت فصل نبودن تو کماکان ادامه داشت شک داشتم که اشک من آن گونه می‌چکید یا ابر بود و بارش باران ادامه داشت مویت وزید و رفت ولی زیر گوش من هوهوی بادهای پریشان ادامه داشت با من حیاط خانه به خلوت نشسته بود تا صبح شب‌نشینی ایوان ادامه داشت دنبال اشک‌های تو هر قدر آمدم بغضت ادامه داشت، خیابان ادامه داشت... از خواب هم پریدم و در چشم من هنوز کابوس رفتن تو کماکان ادامه داشت @Aftab_gardan_ha
یک آمدشدِ ممتد خیابان‌ها را محوِ دَوَران، محیط میدان‌ها را از پنجره‌ی چشم غبارآلودم آرام ورق می‌زنم انسان‌ها را دو با این تپشِ از نفس افتاده بگو با این به هوای هیچ دلداده بگو آن دهکده‌ی کور کجای دنیاست؟ دارد به کجا می‌رود این جاده بگو سه ماندم مگر از غبار مردی برسد آگاهی، آینده‌نوردی برسد آینده گذشت و از دل گرد و غبار مردی نرسید، کاش دردی برسد چهار جاری پیِ چیست چشمه‌ی لبخندم؟ با گیسوی کیست رشته‌ی پیوندم؟ در عالم عرضه و تقاضای فریب در برزخِ نرخ راستی من چندم؟ @Aftab_gardan_ha