eitaa logo
آفتابگردان‌ها
528 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌آید از کوه حرا پایین کام جهان را می‌کند شیرین «قیلَ ادخُلِ الجَنّة» مسلمانان! گل داده باغ سوره‌ی یاسین در موسمش پیوند خواهد خورد دست ربیع و دست فروردین گل‌های باغ او نمی‌ترسند از بادهای هرزه‌ی دیرین شد «مُختَلف، ألوانُها» اما «یُسقی بِماءٍ واحِد» ای گلچین! نفرین و لعنی هم اگر باشد بر آن‌که آفت زد به ما، نفرین! این باغ، باغ وحدت و مهر است ای گل! کنار باغبان بنشین بنشین و بذر دوستی بنشان چیزی به جز حُبّ است آیا دین؟ «المؤمنونَ إخوَةٌ» آری! این است اسلام محمد، این! گل می دهد یک جمعه باغ ما در مسجد الأقصی، بگو آمین! @Aftab_gardan_ha
هدیه به پیشگاه پیامبر مهربانی یک شب میان آسمان‌ها صدها فرشته ریسه بستند با چلچراغی از ستاره تاریکی شب را شکستند باران رحمت چکه چکه بارید آن شب بر دل خاک زیباتر از ماه و ستاره آمد به دنیا غنچه‌ای پاک چشمان خود را باز کرد و دنیا پر از عطر خدا شد نام محمد از همان روز ذکر لب سجاده‌ها شد @Aftab_gardan_ha
حیّ علی الفلاح که گل کرده بعثتش باید نماز بست نمازی به قامتش این نور از کجاست که همواره روشن است؟ این شعله چیست در دلمان جز محبتش؟ جاری شده‌ست چشمه‌ی آیات در حجاز گل‌ها شکفته‌اند برای تلاوتش حسن ختام و نقطه‌ی آغاز دهر بود حسن ختام بود شروع نبوتش از آسمان کوه حرا، نور می‌رسید نوری که داد مژده برای رسالتش دستان اتحاد نباید جدا شوند آری امید داشت به دستان امتش @Aftab_gardan_ha
قبل از تو انسان حرف انسان را نمی‌فهمید گل را نمی دانست، باران را نمی‌فهمید «آن»ی که از صبح ازل پیچیده در هستی انسان قبل از خنده ات، «آن» را نمی‌فهمید انسان قبل از چشم‌هایت هر چه می‌کوشید‌ پیدایی آن ذات پنهان را نمی‌فهمید هر شب می‌آمد بشنود عطر صدایت را حتی ابوجهلی که قرآن را نمی‌فهمید در بی زمان بوسیده پایت را وَ الّا رود در خود معطل بود و «جریان» را نمی‌فهمید تا آمدی انسان به انسان گل تعارف کرد قبل از تو انسان حرف انسان را نمی‌فهمید @Aftab_gardan_ha
به ساحت مقدس پیامبر خاتم صلوات الله عليه گرفته دست غزل گوشه‌ی عبایت را نشسته‌ام بسرایم صدای پایت را محمّدی و جهان مست عطر گیسویت گلاب داشته عمری به سر هوایت را محمّدی و خداوند محو همت توست چگونه شرح دهم سعی با صفایت را؟! برای از تو سرودن خیال لازم نیست بگو به معجز لبخند، جلوه‌هایت را حجاز در کلماتی نگفتنی گم بود حواس آینه‌ها پرت حرف مردم بود غرور و پستی و میخوارگی حکومت داشت جهان به هرچه تباهی به ظلم عادت داشت تو آمدی که تبسم به تخت بنشیند و "السّلام عليكم" به تخت بنشیند تو آمدی و ستون‌های ظلم لرزیدند و دختران جهان خواب‌های خوش دیدند اگر غلط نکنم قصه باید این باشد تو آمدی که خداوند بر زمین باشد تولد تو بجز جلوه‌ی عطوفت نیست که میم و حای محمّد بجز محبت نیست تو آمدی و زمستان بهار شد آن روز تو آمدی و زمین قبله‌دار شد آن روز @Aftab_gardan_ha
از دهات ما چه مانده؟ خانه‌های زیر آب کفتران روی آب و لانه‌های زیر آب سیل، هرچه آرزو را برد و پرپر کرد و ماند آن‌همه «ای کاش» در کاشانه‌های زیر آب آی آدم‌ها! مگر آبادی‌ام اینجا نبود؟ آه! آبادی‌ست یا ویرانه‌های زیر آب؟ نقشی از آشفتگی‌ها و پریشانی ماست گیسوان روی آب و شانه‌های زیر آب جایشان در‌ سوگ ما خالی‌ست امشب، نیستند شمع‌های مرده و پروانه‌های زیر آب آبها با نیت تطهیر می‌آیند و ما همچنان مستیم از میخانه‌های زیر آب نام ما هم در کتاب کهنه‌ی تاریخ ماند فصل آخر، قسمت «افسانه‌های زیر آب» @Aftab_gardan_ha
اسفند رفته بود و زمستان ادامه داشت فصل نبودن تو کماکان ادامه داشت شک داشتم که اشک من آن گونه می‌چکید یا ابر بود و بارش باران ادامه داشت مویت وزید و رفت ولی زیر گوش من هوهوی بادهای پریشان ادامه داشت با من حیاط خانه به خلوت نشسته بود تا صبح شب‌نشینی ایوان ادامه داشت دنبال اشک‌های تو هر قدر آمدم بغضت ادامه داشت، خیابان ادامه داشت... از خواب هم پریدم و در چشم من هنوز کابوس رفتن تو کماکان ادامه داشت @Aftab_gardan_ha
یک آمدشدِ ممتد خیابان‌ها را محوِ دَوَران، محیط میدان‌ها را از پنجره‌ی چشم غبارآلودم آرام ورق می‌زنم انسان‌ها را دو با این تپشِ از نفس افتاده بگو با این به هوای هیچ دلداده بگو آن دهکده‌ی کور کجای دنیاست؟ دارد به کجا می‌رود این جاده بگو سه ماندم مگر از غبار مردی برسد آگاهی، آینده‌نوردی برسد آینده گذشت و از دل گرد و غبار مردی نرسید، کاش دردی برسد چهار جاری پیِ چیست چشمه‌ی لبخندم؟ با گیسوی کیست رشته‌ی پیوندم؟ در عالم عرضه و تقاضای فریب در برزخِ نرخ راستی من چندم؟ @Aftab_gardan_ha
🎤، عضو و برگزیده جشنواره شعر انقلاب: «عشق هم می‌تواند موضوعی انقلابی باشد» این گفتگو را بخوانید در: 🔗https://aftabgardanha.com/Content/ID/2391/ @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
#معرفی_کتاب_آفتابگردانها مجموعه غزل #فاتحه سروده #امیر_تیموری نشر #نزدیکتر #دوره_اول_آفتابگردانها
با سوت هر قطار دلم تنگ می‌شود گاهی چه خنده‌دار دلم تنگ می‌شود دنبال ریل می‌دوم و گریه می‌کنم هر شب در انتظار، دلم تنگ می‌شود حرف سفر همیشه مرا زجر می‌دهد حتی کنار یار دلم تنگ می‌شود پیش تو می‌نشینم و هی بغض می‌کنم این‌جا سر مزار دلم تنگ می‌شود بعد از تو می‌روم سر جای همیشگی اما سر قرار دلم تنگ می‌شود نزدیک راه‌آهن شهر است خانه‌ام روزی هزار بار دلم تنگ می‌شود از مجموعه غزل نشر @Aftab_gardan_ha
با سلام؛ هیئت تحریریه رسانه‌های آفتابگردانها در نظر دارد در ایام سی و دومین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، به معرفی کتابهای شاعران آفتابگردان که در نمایشگاه عرضه می شود، بپردازد. شما می‌توانید نام آثاری را كه تاكنون به چاپ رسانده ايد به همراه ذکر نام انتشارات، سال نشر، نام شاعر، دوره آفتابگردانها و یک معرفی کوتاه _حداکثر ده سطر_ و عکس روی جلد تا تاریخ ۴ اردیبهشت ماه جهت معرفی در رسانه های آفتابگردانها برای ما از طریق @office4poem در تلگرام بفرستید. @Aftab_gardan_ha