eitaa logo
آفتابگردان‌ها
528 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
زمخت و سخت و گلوگیر لقمه‌ی نانش تکیده مثل ترک‌های خشک دستانش تمام راه، شبانگاه امید فردا را کشانده با همه درد پشت پیکانش غریب نیست ولی آنکه سفره‌اش خالی‌ست به جز خجالت و اندوه کیست مهمانش؟! شکست گُرزِ گرانی قد پدر را، حیف پدر که جنگ زمانی نکرد ویرانش همیشه او یل دوران خویش بوده، ولی هزار حیف که بابا گذشت دورانش بهار رفت و همان روز، مرگ خواند انگار نگاه سرد پدر را به خاک گلدانش @Aftab_gardan_ha
شاهد هر روزه‌ی درد و غمند آه چقدر آینه‌ها محکمند سنگ صبور همه‌ی مردمند گرچه برای غم مردم کمند ساده‌ترین حالت تنهایی‌اند سخت‌ترین مساله‌ی عالمند با همه‌ی طعنه زدن‌هایشان بیشتر از هر که به من محرمند ردّ نفس‌های تو در آینه با من و تنهایی من همدمند زود به تصویر تو دل بسته‌اند آینه‌ها سادگی آدمند سنگ بزن، کشتن من سخت نیست مرگ من و آینه مثل همند ... @Aftab_gardan_ha
گل شکسته! حواسم هست تو را به بوسه نرنجانم مرا ترانه‌ی پاییزی، تو را ترنّم بارانم به قدر غنچه‌ی لبخندی به روی خویش بیاور باز بهار را متولد شو، درون سینه، به گلدانم همیشه پنجره‌ی مهرم، به روی بغض اتاقت باز دوباره پنجره را بستی، نخیر بسته نمی‌مانم مرا بگیر در آغوشت، بگیر و عمری حبسم کن غریبه‌ام با آن بیرون نمی‌روم از زندانم الا کتیبه‌ی ناخوانا که عشق راز مگویت بود کسی دوباره تو را خوانده، به نام کوچک، من آنم چقدر زرد و غم انگیزم، چقدر تازه و رعنا بود گل بهار نمی‌آمد به عصر ابری آبانم صدای پای تو را تشنه‌ست دل این کویر ترک‌خورده ببار ابر بهار انگیز! ببار! تشنه‌ی بارانم @Aftab_gardan_ha
از کنج خرابه نور پیداست چه‌قدر! بر گِرد گُلی گَرد هویداست چه‌قدر! هر چند رقیه (س) گفته‌اند اسمش را این یاس کبود مثل زهراست چه‌قدر! @Aftab_gardan_ha
نذر سلام الله علیها این داغ چه کرده است با جان تو؟ آه حیران که مانده است چشمان تو؟ آه یک چند به دامان پدر بود سرت حالا سر اوست روی دامان تو آه @Aftab_gardan_ha
پیچیده در خرابه نسیم معطری سر می‌زند به خلوت تنهایی‌ام سری پا می‌شوم مقابل این سر به احترام برپا شده‌ست در دلم امشب چه محشری ای کاش ای عزیز دلم چشم وا کنی تا از بهشت باز کنی رو به من دری قرآن بخوان پدر! که در این لحظه‌ها سرت قرآن ناطقی‌ست در آغوش کوثری امّن یجیب هدیه کن امشب به دخترت دارم چقدر بعد تو احوال مضطری حس می‌کنم فضا شده لبریز عطر یاس گویا مرا گرفته در آغوش مادری @Aftab_gardan_ha
دیوار مثل تو نشسته رو به رویم دارد نگاهم می‌کند بی‌روح و دلسرد هرچند قلبش مملو از سیمان و سنگ است پشت من اما ایستاده مثل یک مرد هم‌صحبت عصرانه‌های ناامیدی هم‌بازی آدینه‌های بی‌خیالی دور مرا پر کرده تا تنها نباشم دیوار و دیوار و... دو تا دیوار و قالی گاهی کنارش می‌نشینم غرق اندوه بر شانه‌ی سیمانی‌اش سر می‌گذارم دستی ندارد تا در آغوشم بگیرد عیبی ندارد، من همین را دوست دارم عیبی ندارد ساکت است و بی‌تفاوت در حدّ خود دیوار هم یک تکیه‌گاه است هرچند خیلی در جهان دیوار داریم دنیا پر از زن‌های هرشب بی‌پناه است از آن شبی که در کنارش گریه کردم دیدم ترک خورده‌ست، می‌خواهد ببارد بیچاره این دیوار سنگی حتما او هم مانند تو دیوانه‌ای را دوست دارد @Aftab_gardan_ha
. در هوای جاده‌ها سال‌ها چقدر این دلِ شکسته را به پای خود کشانده‌ام کو قرار تازه‌ای؟ هر طرف آسمان همین زمین همین چشم‌های من همین پس کجا سفر کنم؟ من که هر طرف که می‌روم همین منم من که از خودم نمی‌روم چرا سفر کنم؟ @Aftab_gardan_ha
به غربت مدام، علیه السلام کیست او؟ آن که بین خانه‌ی خود مکر دشمن مجاورش بوده‌ست او که انگار در تمام قرون هرچه غربت معاصرش بوده‌ست او که از روزهای کودکی‌اش شعله در خانه‌ی دلش افتاد دم به دم داغ ظهر عاشورا در نفس‌های آخرش بوده‌ست نه فقط شد مدینه مدیونش، کربلا میوه داد از خونش 《آن شهیدی که سیدالشهدا هر شب جمعه زائرش بوده ست》۱ صلح او تیغ در نیام علی‌ست کربلا جلوه‌ی قیام علی‌ست باطن تیغ مرتضاست یکی، فرق قصه به ظاهرش بوده‌ست آن زمان که مسافری خسته لب گشوده به طعنه و توهین میزبان در عوض فقط فکرِ آب و نان مسافرش بوده‌ست 《دوستان را کجا کند محروم او که با دشمنان نظر دارد》۲ دشمنش میهمان سفره‌ی اوست چه رسد آن که شاعرش بوده‌ست 1_ الامام الباقر علیه السلام: ان الحسین بن علی کان یزور قبر الحسن علیه السلام کل عشیه جمعه(میزان الحکمه، ج 4، باب زیاره الامام الحسن علیه السلام) ۲_ سعدی: دوستان را کجا کنی محروم تو که با دشمنان نظر داری @Aftab_gardan_ha
یا امام حسین(ع) ای تیر چه شد جهان به هم ریخته است؟ خورشید چه ناگهان به هم ریخته است حرفی بزن ای سه‌شعبه تا جان داری از خونِ که آسمان به هم ریخته است؟ @Aftab_gardan_ha
تنها نشسته منتظر و سر به راه، کوه در انعکاس نقره‌ای نور ماه، کوه بر شانه‌های یخ‌زده‌اش برف سالیان بر قامتش حریر نسیم و گیاه، کوه تاریک کرده روز و شبش را مسافری یک روز دل سپرده به چشمی سیاه، کوه حالا بگو عقابِ تو این روزها کجاست؟ دل قرص کرده پشت کدامین پناه، کوه؟! فریاد می‌زنم که امان از تو کوه! آه فریاد می‌زند که امان از تو، آه، کوه... شب‌ها به شانه‌های خدا تکیه می‌دهد آن سربلندِ تا به ابد تکیه‌گاه، کوه @Aftab_gardan_ha