eitaa logo
آفتابگردان‌ها
531 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
آفتابگردان‌ها
یازدهمین جلسه از سلسله نشست‌های ماهانه شعرخوانی (ویژه اعضای ادوار مختلف #آفتابگردانها) با عنوان #ماه
اولویت شعرخوانی با آفتابگردان‌هایی‌ست که زودتر شعر خود را به نشانی @office4poem در تلگرام، بفرستند.
آفتابگردان‌ها
#معرفی_کتاب_آفتابگردانها مجموعه شعر #از_عشق_برگشته سروده #حسین_زحمتکش نشر #شانی #دوره_اول_آفتابگرد
جز این‌‌جا هیچ‌‌ جا آرامشی در من نمی‌گیرد کبوترزاده جایی جز حرم مامن نمی‌گیرد تو دریایی و دریا با غباری گِل نخواهد شد تو آن عطری که هرگز بوی پیراهن نمی‌گیرد کنار خویش بنشانم، گدایت تکه‌نانش را زمانی که رفیقش هست از دشمن نمی‌گیرد مگر نه اینکه دوری دوستی می‌آوَرَد ای ماه!؟ دلم قرص است این دوری تو را از من نمی‌گیرد تو سرسنگین مشو با من که مدت‌هاست در عالَم سرِ تنهایی‌ام را کوه بر دامن نمی‌گیرد سری آورده‌ام تا پای تو پایین بیاندازم که دوشِ خسته‌ام این بار را گردن نمی‌گیرد تویی شمس‌الشموس و با وجودت چشم مولانا سراغ شمع را در خانه‌ی روشن نمی‌گیرد کنار پنجره‌فولاد هر بار امتحان کردم نَفَس پیش تو حتی لحظه‌ی مردن نمی‌گیرد از مجموعه شعر نشر @Aftab_gardan_ha
با گونه‌های استخوانی‌مان شبیه عروسک‌های باربی نبودیم پدرانمان نمی‌دانستند نام کودکی که چشم‌هایش گودتر شده چیست؟ نمی‌دانستند استخوان‌هایی که به خاک می‌سپارند دختر است یا پسر؟ مادرانمان، اگر لقمه‌ای بود برایشان فرقی نداشت در دهان کودک خود می‌گذارند یا همسایه دوربین‌ها عکس می‌گرفتند لاغرتر می‌شدیم عکاس‌ها یادشان رفته بود در جیب‌هایشان سیب بگذارند تا کمی در عکس‌هایمان بخندیم سهمیه‌های غذایمان روی میز مذاکره بود و ما می‌دانستیم پشت «یمن» دیگر شهری نیست شب‌ها با رقص شمشیرها گریه می‌کردیم و خواهرانمان بیزار بودند از مردهایی که پشت تریبون با لبخندهایشان مرگ را تکثیر می‌کنند. @Aftab_gardan_ha
می‌وزد بوی تو و شاعر حیران کم نیست می‌روی، پشت سرت بی سر و سامان کم نیست ناز بنیاد کن و شعله‌ورم کن اما «زلف بر باد مده» تازه‌مسلمان کم نیست وصف گیسوی تو بر عهده‌ی قاآنی‌هاست لابه‌لای غزلم، بیت پریشان کم نیست باش و هر لحظه به شعرم نفسی تازه ببخش صحبت از معجزه‌های تو در ادیان کم نیست چه‌قَدَر بعد تو باید بنویسم ای عشق؟ واژه‌ها خسته شدند این همه تاوان کم نیست؟ @Aftab_gardan_ha
بس است، از غم دنیا چقدر دم بزنیم؟ بیا که آمده باران، بیا قدم بزنیم بهار را که زمینگیر حکم تقویم است دوباره با گل لبخندمان رقم بزنیم قبول دارم با تو سکوت هم خوب است ولی نگاه! بیا گاه حرف هم بزنیم میان شادی و ما قدر بوسه‌ای راه است چرا دمغ بنشینیم و حرف غم بزنیم برای حل نشدن در غمی دومجهولی معادلات جهان را بیا به هم بزنیم @Aftab_gardan_ha
ای کاش می‌شد ناگهان طوفان بگیرد تا عشق مرده در رگم جریان بگیرد دریا! اگر آغوش گرمت بسته باشد این رود سرکش را که از طغیان بگیرد؟ پاییز را محکم در آغوشم گرفتم شاید دوباره خاطراتت جان بگیرد شاید دوباره ابرها ما را بفهمند از حافظیه تا ارم باران بگیرد بی تو تمام خواب‌ها کابوس محض است بگذار این آشفتگی پایان بگیرد @Aftab_gardan_ha
تو می‌توانستی در آصلاندوز یا ترکمنچای اسبت را زین کرده با کلاهی پشمی پشت عباس میرزا باشی شکست هم خورده بودی اگر نامت، ننگی به پیشانی این قوم نمی‌شد. یا می‌توانستی چوپانی باشی عشقت را به رود می‌سپردی اگر پیغمبر قبیله‌ات می‌شدی. امّا تو سربازی خاکی بودی با لهجه‌ی سرد آذری و داغ دیده از آفتاب جنوب و داغ دیده از مردمی که به "قاف" تو می‌خندند چون تو سیمرغ‌شان بودی. خنده‌دار است که این روزها قرص ها حرف‌های زیر زبانت را می کِشند و نامه‌ات روی میز اداره‌ها گم می شود امان از چرخ‌های ویلچر که دیگر تاول دست‌هایت از شیمیایی نیست. بلند شو پدر خاک لباست را بتکان دستی به موهایت بکش و راحت بمیر تو گمنام شدی تا بزرگی نامت، کمر سنگ مزار را نشکند. @Aftab_gardan_ha
السّلام علیک یا نبیّ الرَّحمة(ص) شعله در قلب زمستانی ما یعنی تو آب بر آتش آتشکده‌ها یعنی تو معنى مطلقه‌ی خوف و رجا یعنی تو نقطه‌ی وصل خلایق به خدا یعنی تو   عطر میلاد تو پیچیده میان شعرم شور توصیف تو افتاده به جان شعرم  هر کسی دامن دنیاطلبی برچیند بی‌گمان نور تو را در دل خود می‌بیند جبرئیلی که گل از باغ خدا می‌چیند آرزویش شده در زیر عبا بنشیند رفتم و کاغذ و احساس و قلم آوردم واژه در وصف تو افسوس که کم آوردم کعبه از یُمن قدم‌های تو احرامی شد نام نورانی تو باعث خوشنامی شد روز میلاد تو منجر به چه فرجامی شد! مرکز دایره‌ی وحدت اسلامی شد هفده ماه ربیع از تو جهان تا دم زد 《عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد》 پیشِ عشق ازلی، عشوه‌ی دلبر هیچ است ساقیِ عشق نباشد، می و ساغر هیچ است در جهانی که از آغاز به آخر هیچ است جز محبت به تو و آل تو دیگر هیچ است  در دل دفتر من آمده سیل برکات بس که هر واژه فرستاده به نامت صلوات @Aftab_gardan_ha
سکوت عقربه‌ها را زمان به وجد آمد حضور سبز تو را آسمان به وجد آمد قدم گذاشتی آهسته در دل دنیا جهان به شوق درآمد، جهان به وجد آمد همین که نام تو را بادها پراکندند به قالب صلواتی زبان به وجد آمد اذان به نام قشنگت رسید و از هیجان تمام عرش به پا خاست، جان به وجد آمد ستاره‌ها که به پایت به سجده افتادند از این خبر همه‌ی کهکشان به وجد آمد کرانه‌های زمین از محبّتت پُر بود کران کران همه‌ی بی‌کران به وجد آمد در انتظار تو خشکیده بود باغ جهان تو آمدی و جهان ناگهان به وجد آمد... @Aftab_gardan_ha
68099_-212171.mp3
18.29M
اثر ۴زبانه《مصطفی》 به سفارش مرکز اسلامی امام علی وین آهنگ، اجرا و تنظیم: گروه بین‌المللی شعر فارسی و انگلیسی: @Aftab_gardan_ha
شعرخوانی شاعر عضو را در آپارات آفتابگردانها تماشا کنید. https://www.aparat.com/v/QCbuV @Aftab_gardan_ha