eitaa logo
آفتابگردان‌ها
527 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
ما راهیان مست دل از دست داده‌ایم با چای داغ موکب تو گرم باده‌ایم با هر زبان و رنگ به سوی تو آمدیم «در زیر بیرقت همه یک خانواده‌ایم» یا صاحب‌الزمان تو علمدار عالمی شکر خدا که پشت سرت ایستاده‌ایم وقتی که اربعین برسد قطره قطره ما با خانواده راهی دریای جاده‌ایم با خون هر شهید به راه آمدیم ما سر را به شاهراه شهیدان نهاده‌ایم پر زرق و برق نیست اگر زندگی ما مانند اشک روضهٔ تو صاف و ساده‌ایم چیزی نمانده است به نابودی خَسان مانند آب‌های روان با اراده‌ایم پر می‌شود مشام جهان از شمیم ما ما نامه نامه عطر گلی سرگشاده‌ایم @Aftabgardan_ha
اینگونه کس ندیده هراسان حسین را بی‌تاب، بی‌قرار، شتابان حسین را مشغول جمع کردن صد آیه از زمین اینقدر گرم بوسه به قرآن حسین را آن‌سوی دشت هلهله‌هاشان بلند شد وقتی که دیده‌اند پریشان حسین را دردی که مانده در دل او از غریبه نیست قومی به اصطلاح مسلمان حسین را... از روی خاک کاش بلندش کند کسی تا دق نداده این تن بی‌جان حسین را داغ جوان نبیند الهی کسی به چشم این داغ پیر کرده به یک آن حسین را @Aftabgardan_ha
غمت چون نقش روی سنگ‌ها در یاد می‌ماند از این غم تا ابد غمخانه‌ها آباد می‌ماند میانِ نامهٔ اعمال وقتی چشم گریان است همان اشکی که روزی از غمت افتاد، می‌ماند اگرچه های‌وهوهاشان کفِ بر آب خواهد شد تو آن رودی که در آبادی فریاد می‌ماند میان داد و بیداد و صدای مردم عالم طنین داد مظلومان به هر بیداد می‌ماند به تیغ ذلت آن وقتی که روی گردن مرد است اگر تن داد می‌میرد، اگر سر داد می‌ماند @Aftabgardan_ha
می‌خواستی که داغ مرا تازه‌تر کنی؟ یا اینکه قلب سوخته را شعله‌ور کنی؟ حالا که آب از سر اصغر گذشته است دیر آمدی فقط که مرا بی‌پسر کنی؟ حالا به دست و پای من افتاده‌ای که چه؟ تا آه آتشین مرا بی‌اثر کنی؟ باران نبار من که حلالت نمی‌کنم باید که با خجالت از این روضه، سر کنی الّا که روضه‌خوان علی‌اصغرم شوی تاریخ را ز روضه‌ٔ او باخبر کنی الّا شبیه مرثیه‌خوانان دوره‌گرد مابین دشت‌های پریشان سفر کنی هر گوشه‌ای که لاله‌ٔ خشکی نشسته بود با اشک چشم خود لب آن لاله تر کنی @Aftabgardan_ha
هدایت شده از شهرستان ادب
می‌روی دریا، دل من! دست خالی برنگردی از میان دردها با بی‌خیالی برنگردی خاطر آشفتۀ من! می‌روی یادت بماند تا سر و سامان نیابی این حوالی برنگردی با تو نامی و نشانی از اسیران بلا نیست از بیابان‌ها اگر با خسته‌حالی برنگردی با نسیم اشک و آهت پر بزن تا آستانش تا نسوزد آتش عشق از تو بالی، برنگردی خانۀ ما کربلا و دوریِ از خانه تا کی؟ می‌شود آیا به خانه چند سالی برنگردی؟ ماهی تنگ بلورم! ای دل بی‌تاب و تنگم! می‌روی و کاشکی از آن زلالی برنگردی @shahrestanadab
برای حضرت ام‌البنین سلام الله علیها در کشمکش خوف و رجا... گفت حسین؟ در دیدار آینه‌ها... گفت حسین؟ تنها نگرانِ پسر فاطمه بود گفتند که عباس تو را... گفت حسین؟ @Aftabgardan_ha
گریه برا تو، شورِ ساده واسهٔ ما نیست داغ تو عین عشق ما و باور ماست این بیرقا مشتی نخه، اما یه عمره مثلِ یه سقف و سایه بالای سر ماست پرچم سیاهِ سر درِ هیئت نشون داد می‌شه سیاهی هم چراغ راه باشه می‌ارزه حتی به همه عمرش، اگه نوح با کشتی تو ساعتی همراه باشه وقتی که دیدم موج زوّارت رو، گفتم کی از بیابون می‌تونه دریا بسازه؟ کی قدرتش رو داره جز تو، بی زر و زور جمعیتی این شکلی تو دنیا بسازه گلدسته‌های خوش قد و بالات انگار دست دعایی‌ان که سمت آسمونه حتما واسه اینه محاله تو حریمت حتی یه حاجت رو زمین باقی بمونه از لشکر کوچیک تو، این درس بس که آزادگی چیزی به جز دلدادگی نیست حر اینو خیلی خوب می‌دونه که گاهی خیری که توی مردنه تو زندگی نیست وقتی سرت رو می‌بریدن، فکر کردن راه تو هم با رفتنت از بین می‌ره! شاید گُلو از روی ساقه چیدن اما کِی ریشه‌هایی که توی خاکه می‌میره؟ زیباترین احساسه همنام تو بودن وقتی که انقد بین مردم قدر داری شرط بزرگی اسم و شهرت نیست، اما جز اسم کوچیکم ندارم اعتباری @Aftabgardan_ha
شکوه نام تو با مویه کم نخواهد شد حماسه‌ٔ تو که تسلیم غم نخواهد شد زمین زدند علم را؟ زمین قسم خورده‌ست که هیچ پرچمِ دیگر، علم نخواهد شد «بدین رواق زبرجد نوشته‌اند به زر» ستم به سیم و زرش محترم نخواهد شد چگونه بسته امید، اهرمن به سازش تو؟ سرت به نیزه بلند است و خم نخواهد شد چه شاعرانه نوشتی که دست، همچون نی اگر بریده نباشد قلم نخواهد شد صدای زمزمه‌ٔ زمزم است! می‌شنوی؟ که هیچ آب چو آب حرم نخواهد شد مرام و نام تو حاشا که یادمان برود «چنین نبود و چنین نیز هم نخواهد شد» @Aftabgardan_ha
آمد به دلم شور عزاداری باز روشن شده چشم من به بیداری باز سنگ است دلم ولی از این داغ عظیم رود از دل سنگ می‌شود جاری باز @Aftabgardan_ha
یک این غلغله از کجا چنین می‌جوشد؟ از دور نگاه کن، زمین می‌جوشد با خاک عراق، جز فرات و دجله رودی دگر است، اربعین می‌جوشد دو تا وادی حیرت نرسیدی شاید قرآن ز سر نی نشنیدی شاید اصحاب رقیم را عجب می‌دانی؟ اصحاب حسین را ندیدی شاید سه من حالِ پس از سقوط را می‌فهمم آشفته‌ام، این خطوط را می‌فهمم برگشته‌ام از بهشتِ بین‌الحرمین آدم شده‌ام... هبوط را می‌فهمم @Aftabgardan_ha
خبر رسید شهِ تشنه‌کام را کشتند امیرِ لشکرِ عالی‌مقام را کشتند پس از قیام و رکوع و سجود و حمد و ثنا به قصدِ قرب، مشایخ امام را کشتند به سِحرِ سکه و مال و مقام و وعدهٔ جاه تمامِ قافله، حتی غلام را کشتند پیاده آمده اما سوار برگشتند وحوشِ شام، سواره‌نظام را کشتند به خطبه از درِ اتمامِ حجت آمده بود گروهِ خصم، جواهرکلام را کشتند حرامیان به حرام اهتمام ورزیدند به خدعه صاحبِ ماهِ حرام را کشتند قلوبِ تیرهٔ‌شان تابِ مهر و ماه نداشت به جور و ظلم، سراجِ ظلام را کشتند سپاهِ جاهل و کوفی‌تبارِ نامه‌نگار به کیسه درهمی، اهلِ قیام را کشتند ستاره‌های حرم را به خاک آوردند کنارِ علقمه ماهِ تمام را کشتند نظامِ عرش و زمین را به هم زدند امروز رمید چرخ که صاحب‌زمام را کشتند @Aftabgardan_ha
گریه کن، بغض‌ها مچاله شدند در میان سکوت حنجره‌ات گریه کن باز می‌شود روزی رو به ایوان عشق پنجره‌ات کاروان سمت نور می‌رفت و در بلاد غریب جا ماندی آه ای بی‌قرار بی‌سامان از دیار حبیب جا ماندی کاروان غرق شور محشر بود بوی اسفند و عود می‌پیچید هرکه جا مانده بود غم را تا انتهای وجود خود می‌دید چاووشی‌خوان شهر، بغضش را بعد ِهر ذکر یاعلی می‌خورد قلب ِمحتاج از زیارت را تا حوالی کربلا می‌برد زائری کوله‌پشتی‌اش را با گریهٔ شوق روی دوش انداخت بعد با دوربین عکاسی عکسی از لحظهٔ خروش انداخت کاروان رفت و بغض‌ها ماندند در گلوی همیشه زخمی تو هیچکس جز خودت نمی‌دانست اربعین بود نور ِچشمیِ تو اربعین، کربلا، پیاده‌روی... حسرتی مانده در تو می‌دانم حسرتی را که تا جهان برپاست از درون ِنگات می‌خوانم گریه کن می‌رسد بهار آخر بعد این بی‌بهاری پاییز می‌رسد فصلی از ترانهٔ نور با شکوهی شبیه رستاخیز @Aftabgardan_ha
تا بر آوردیم از جان شور و غوغا یا حسین هر دوعالم یک صدا گفتند با ما: یا حسین دم زدیم از عشقتان همراه با پیغمبران ورد ابراهیم و موسی و مسیحا؛ یا حسین چشم دل را جز نظیر مصطفی، منظر مباد نور چشم مرتضایی، جان زهرا یا حسین دستگیرا! می‌دهمیت ما به عباست قسم دست کم فردا بگیری دست ما را یا حسین ریخت انبوه گناه و اشک‌ من بی‌اختیار ریختی در جام من آب مصفا یا حسین قطرهٔ اشکی فشاندم، سیل رحمت شد روان هست در چشم کریمان، قطره دریا یا حسین در مدار روز عاشوراست مهر و قهر من با یزیدان کی کنم روزی مدارا یا حسین؟ @Aftabgardan_ha
بگذار هر دقیقه شوم بیشتر خراب وقتی که قافیه شده اسمم کنار آب مادر فدای کاکل آشفته‌ات شود از چشم خود مریز عزیزم چنین گلاب گویی به جای شیر دویده‌ست آتشی در سینهٔ تپیده و بی طاقت رباب شاید زمان عاشقی تو رسیده است کاین‌گونه دور مانده ز چشمت هوای خواب هل من معین که گفت پدر، بال و پر زدی گویی به بانگ بی‌کسی‌اش می‌دهی جواب سرباز کوچک پدری، رزم‌جامه کن قنداقه را بپوش و ببر از زمانه تاب باید نشان دهی که نسب از که برده‌ای باشد! بخوان به گریه رجزهای بوتراب! برخیز روی دست پدر تا نشان دهی ما کیستیم و عشق که را کرده انتخاب @Aftabgardan_ha
به سمت شط برو، یک مشک شعر ناب بیاور برو برای غزل‌های تشنه، آب بیاور چقدر گَرد نشسته‌ست روی گُردهٔ تاریخ برو سکون جهان را به پیچ و تاب بیاور برای کودک من نه، برای عالم و آدم برو فرات، دعاهای مستجاب بیاور همیشه عطر تو باید در این دیار بماند به آب علقمه دستی بزن، گلاب بیاور  بجنگ ای همه حق در مقابل همه باطل به هرچه خیر، ثواب و به شر عقاب بیاور جهان شب است برادر! به روی نیزه بتاب و  برای این شب تاریک ماهتاب بیاور اگرچه روی زمین ریخت قطره قطرهٔ این آب تو چشمه چشمه به سرداب، آب ناب بیاور @Aftabgardan_ha
دلم پرواز می‌خواهد، رها در باد خواهم شد چو طوفان بر سر هرچه قفس فریاد خواهم شد به رویم راه‌ها را یک به یک با دست خود بستم نمی‌دانم از این حبس ابد آزاد خواهم شد؟ اگر که رو بگرداند... اگر رنجیده باشد، چه؟ اگر من را نبخشد دوست، دشمن‌شاد خواهم شد ترک‌های بیابان راوی دلشوره‌های من بخندد آسمان، با خنده‌اش آباد خواهم شد سرود سروها عمری نوازش داده روحم را دلم می‌گفت با آزاده‌ها همزاد خواهم شد به اذن عشق، نامم در دل تاریخ می‌ماند میان توبه‌های توبه‌کاران یاد خواهم شد تجلی می‌کند آیات حق در برق شمشیرم در این هنگامه تفسیر «لبالمرصاد» خواهم شد بگو با حنجر خونین رقم خورده‌ست تقدیرم بگو مثل کسی که پای تو سر داد، خواهم شد کنار قبر هفتاد و دو لاله، جای من خالی و من آن لاله‌ای که از تو دور افتاد، خواهم شد   @Aftabgardan_ha
در وقت خلقت دست حق در آستین هستی وقت تنزّل نیز با ما همنشین هستی معنای آن اعجازهای بی‌بدیل این است اصلاً خدا را جلوه‌گر روی زمین هستی پیغمبران تنها رسول قوم خود بودند تنها تویی که رحمةٌ للعالمین هستی اوّل به تو نازل شده ألیومَ أکملتُ یعنی اگر دین جسم باشد، روح دین هستی گرچه امیرُالمؤمنین مولای هستی شد اوّل تو مولای امیرُالمؤمنین هستی معلوم شد در وقت معراجت به سوی حق نزدیک تر به خالق از روح‌الأمین هستی گرچه نبوّت یافت پایان با تو در عالم در عرصه‌ٔ بودن تو خلق اولین هستی @Aftabgardan_ha
کسی دلتنگ از مشهد به مقصد برنمی‌گردد به اقیانوس تو، رودی که آمد برنمی‌گردد چگونه جلد خود کردی منِ از خود فراری را؟ که با زور هزار اجبار و باید برنمی‌گردد چه در سر دارد آن جوجه کلاغ روسیاهی که نگاهش از طلایی‌های گنبد؛ برنمی‌گردد؟ به شالیزار خوش آب و هوا هم، چای گیلانی اگر در چایخانه رفته باشد؛ برنمی‌گردد چه خوشبخت است آن غرق گناهی که یقین دارد از آغوش پر از مهرت کسی بد برنمی‌گردد چنان در وصل عشاق جهان از جان نظر کردی که هرگز عاشقی با پاسخ رَد برنمی‌گردد از این دریای جاری از حرم تا خانه فهمیدم که چشم ابری‌ام بی اشکِ ممتد برنمی‌گردد @Aftabgardan_ha
به من رسیده پس از قرن‌ها طنین صدایت خوشا به من که نفس می‌کشم میان هوایت تویی شبیه پدر، نه! تو مهربان‌تر از اویی همیشه روی سرم بوده است دست دعایت منم که أشهدُ أنَّ محمد است رسولم تو آن همیشه کریمی، من آن همیشه گدایت رسیده‌ای به مقامی، که نیست حُسن ختامی برای دین خداوند غیر نامِ رسایت قدم قدم شب معراج تا به عرش رسیدی خدا به صوت علی آیه آیه خواند برایت قسم به سوره‌ٔ اسرا، قسم به مسجدالاقصی خدا در آن شب زیبا، ستاره ریخت به پایت عزیز کرده‌ٔ خلقت! سلام حضرت رحمت تویی نهایت عزت، اراده کرده خدایت! «ألَم یَجِدکَ یَتیماً؟»... ولی یتیم نماندی! به لطف اُمّ أبیها که آفرید برایت بگو چه خواستی از قوم خود؟ چه عهد گرفتی؟ چه بود اجر تو جز احترام اهل کسایت؟ پس از تو قوم تو بستند دست‌های علی را به استناد کدام آیه و کدام روایت؟ اگرچه سوخت سراپا، سکوت کرد مبادا بیفتد از سر گلدسته روی خاک، لوایت هزار شکر خدا را، که شیعه خواسته ما را جهان نداشت پناهی، اگر نبود عبایت @Aftabgardan_ha
پیشکش به خاک پای امام حسن علیه‌السلام قبلهٔ عالم برای عرض حاجت‌های خاص صاحب بی شک و تردید کرامت‌های خاص خاندان رحمتند این قوم اما این میان «مجتبی» دارد به سائل‌ها عنایت‌های خاص ماه مهمانی‌ست میلادش میان کائنات ماه نور و بندگی، ماه ضیافت‌های خاص ماه مهر و ماه رافت، ماه لطف و زندگی ماه توبه، ماه بخشش، ماه فرصت‌های خاص در گذشت و در صبوری، حسن خلق و عاطفه دارد این آقا به پیغمبر شباهت‌های خاص تا ابد در پیش چشمانش تداعی می‌شود کوچه‌ای با خاطراتی از جراحت‌های خاص راویان بسیار بودند آن میان، اما حسن داشت از آن ماجرا بی‌شک روایت‌های خاص صلح او برّنده‌تر از تیغ هر شمشیر بود عادتش بوده همیشه خرق عادت‌های خاص دست من را هم بگیر آقا اسیر غربتم یا معز‌المومنین، آقای غربت‌های خاص! @Aftabgardan_ha
آفتابگردان‌ها
❇️همزمان با روز شعر و ادب پارسی برگزار می شود: 💢 *رویداد ملی شعر و موسیقی «ایران‌سرا»* - دو شب به‌یادماندنی با: 🔹 شعرخوانی شاعران شاخص کشور 🔹 اجرای خوانندگان بنام 🔹 برگزاری نمایشگاه آثار منتخب شعر و موسیقی حوزه هنری با ارائه تخفیف ویژه 🔹بازدید از نمایشگاه تخصصی خوش‌نویسی«جوهر جلی» ویژه روز شعر فارسی و استاد شهریار ۲۷ و ۲۸ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۱۹ الی ۲۱ حوزه هنری انقلاب اسلامی. تالار سوره ✅ همه علاقه‌مندان دعوت‌اند. @Aftabgardan_ha
برای اعضای باشگاه آفتاب که در این رویداد شرکت می‌کنند بسته ویژه‌ای تدارک دیده شده که با معرفی خود می‌توانید از نمایشگاه آثار موسیقی تالار سوره دریافت کنید. ضمنا شعرهای خود را برای ایران عزیز و همدلی و همبستگی ملی به حساب کاربری @office4poem در پیامرسان های بله، ایتا و یا تلگرام ارسال کنید. شاعر منتخب در این رویداد بزرگ شعرخوانی خواهد داشت و جایزه ویژه‌ای دریافت خواهد کرد. آخرین مهلت ارسال آثار تا ساعت ۲۰ یکشنبه ۲۶ شهریور خواهد‌ بود. شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
عرض ارادتی به محضر آقا علی بن موسی الرّضا علیه‌السلام شاعر به پیشگاه تو شعری سرود، گفت: دفتر برای عرض ارادت گشود، گفت: قبل از نماز رفت به حال سجود، گفت: بعد از نماز رو به خراسان نمود، گفت: ای پاسدار عزّت اسلام، السّلام نعم الامام، واجب‌الاکرام، السّلام ای صاحب نفوذ کلام پیمبری وی وارث شجاعت بی چون حیدری چون بشنوند نام تو عشّاق آذری گویند با زبان دل‌انگیز مادری: «قربان اولوم جلالتیوه یا ابوالحسن چوخ شایقم زیارتیوه یا ابالحسن» دعبل چو زیر سایهٔ لطف تو پا گرفت آوازه‌اش تمام جهان را فرا گرفت هر ذرّه‌ای که در سر کوی تو جا گرفت گوی سبق به جلوه ز شمس‌الضحی گرفت بر رشتهٔ امور فکند از قضا گره گفتیم یا رضا و شد از کار وا گره ای بیت بیت دفتر و دیوان فدای تو ناقابل است تا شود این جان فدای تو از جان عزیزتر چه بوَد؟ آن فدای تو ایرانیان گدای تو، ایران فدای تو شکر خدا که خادمی‌ات سرنوشت ماست آنجا که نام پاک تو آید بهشت ماست @Aftabgardan_ha
تقدیم به شده خورشید و به جان ظلمات افتاده  لرزه بر هیمنه‌ٔ لات و منات افتاده  چشمه‌ٔ عشق تو جاوید کند هستی را  خضر بیهوده پی آب حیات افتاده  نه فقط شعر، که شور از هیجان می‌رقصد  و کلاه از سر مست کلمات افتاده لب گشودی و زمین پر شده از رایحه‌ات  گل به گل باغ پی این نفحات افتاده  روی هر واژه سیاه است اگر در خور نیست  قلم از خشکی ذوقش به دوات افتاده  تا مگر مهر قبولی بزنی بر این شعر  دست هر بیت به پای صلوات افتاده @Aftabgardan_ha