هدایت شده از نشر فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#روضه_ها_و_مصیبت_های_سر_مطهر
#حضرت_امام_حسین_علیه_السلام ▪️✨✨✨
(3)#مصیبت بریدن #سر امام #حسین علیه السلام در #روضه خوانی #پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم برای #یاران ◼️▪️
سعید بن جبیر از ابن عباس روایت کرده گفت: من نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نشسته بودم که حسن علیه السلام پیش آمد و چون او را دید گریست و فرمود: بیا بیا و او را بر ران راست خود نشانید و حسین علیه السلامآمد، او را هم که دید گریست و نزد خود طلبید و بر ران چپ نشانید، و سپس فاطمه علیهاالسلام آمد، او را هم که دید گریست و نزد خود طلبید و پیش خود نشانید، پس علی علیه السلام آمد، او را هم که دید گریست و نزد خود طلبید، بر سمت راست خود نشانید؛ اصحابش به وی گفتند: یا رسول اللّه، هر کدام از اینها را دیدی گریستی، کسی از اینها نبود که از دیدنش شاد شوی؟ فرمود: به آنکه مرا به نبوت فرستاده و بر جمیع خلق برگزیده، در روی زمین نفس کشی پیش من محبوب تر از اینها نیست و گریهام برای آزارهایی است که پس از من به اینها میرسد و به یادم آمد آنچه بر این پسرم حسین میکنند و گویا مینگرم به حرم و قبرم پناهنده شده و پناهش ندهند و به زمین قتلگاه خود زمین کرب و بلا کوچ کند و دسته ای از مسلمانان
وی را یاری کنند، آنان در قیامت سادات شهدای امتم باشند، گویا مینگرمش که تیری به او زده اند و از اسبش روی خاک هلاکت افتاده سپس مانند گوسفند، مظلومانه سرش را ببرند. سپس ناله ای کشید و گریست و اطرافیان خود را گریاند و ناله شیون از همه برخاست، سپس از جا بلند شد و میفرمود: بار خدایا به تو شکایت کنم آنچه را خاندانم پس از من برخورند. [۱]
----------
[۱]: .📚 کمره ای، محمدباقر، در کربلا چه گذشت؟، ترجمه نفس المهموم قمی، ص۷۶.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#روضه_ها_و_مصیبت_های_سر_مطهر
#حضرت_امام_حسین_علیه_السلام ▪️✨✨✨
(7)#مصیبت خوانی حضرت #زهرا علیهاالسلام برای حضرت #زینب علیهاالسلام و #اشاره به اینکه #سر امام #حسین علیه السلام هنگام #شهادت در #دامن ایشان بوده #است ▪️✨✨
در طراز المذهب، از بحر المصائب نقل میکند که: روزی حضرت علیا مخدره زینب علیهاالسلام نزد حضرت سجاد علیه السلام آمد. حضرت چون چشمش به آن
مخدره افتاد، فرمود: ای عمه، دیشب در عالم رؤیا چه دیدی و از مادرت فاطمه علیهاالسلام چه شنیدی؟ آن مخدره عرض کرد: تو از تمامی علوم آگاهی.
آن حضرت فرمود: چنین است، و مقام ولایت همین است؛ اما من میخواهم از زبان تو بشنوم و بر مصیبت پدرم بنالم. عرض کرد: ای فروغ دیده بازماندگان، چون چشمم قدری آشنا به خواب شد، مادرم زهرا را به جامه سیاه و موی پریشان دیدم که روی و موی خود را با خون برادرم رنگین ساخته است. چون این حال بدیدم، خویشتن را بر پای مبارکش بیفکندم و صدا به گریه و زاری بلند کردم و سرّ آن حال پر ملال را از وی بپرسیدم.
فرمود: دخترم، زینب، من اگر چه در ظاهر با شما نبودم، لیکن در باطن با شما بودم و از شما جدا نبودم. مگر به خاطر نداری عصر روز تاسوعا، که برادرت را از خواب برانگیختی، برادرت بعد از مکالمات بسیار گفت: جدّ و پدر و مادر و برادرم آمده بودند، چون برمی گشتند مادرم وعده وصول از من بگرفت؟! ای زینب، مگر فراموش کردی شب عاشورا را که ناله واحسیناه! واحسیناه! از من بلند شد و تو با اُمّ کلثوم میگفتی که صدای مادرم را میشنوم؟! آری من در آن شب، با هزار رنج و تعب، در اطراف خیمهها میگردیدم و ناله و فریاد میزدم و از اینروی بود که برادرت حسین به تو گفت: ای خواهر، مگر صدای مادرم را نمی شنوی؟ ای زینب! مگر در وداع بازپسین فرزندم حسین، و روان شدن او سوی میدان، من همی خاک مصیبت بر سر نمی کردم؟ ای زینب، چه گویم از آن هنگام که شمر خنجر بر حنجر فرزندم حسین نهاد، و من سرش را در دامن داشتم و حیران و نگران بودم که سر فرزندم حسین را بر نوک سنان برآوردند. ای زینب، ای دختر جان من، چه گویم از آن وقت که لشکر از قتلگاه به سوی خیمه گاه روی نهادند و شعله نار به گنبد دوار برآوردند.
ای دختر محنت رسیده، من همانا در نظاره بودم که مردم کوفه با آن آشوب و همهمه و ولوله خیمهها را غارت کردند و آتش در آنها نهادند و جامههای شما را به یغما بردند و عابد بیمار را از بستر به زمین افکندند و آهنگ قتلش نمودند و تو، نالان و گریان، ایشان را از این کار باز میداشتی. نیز هنگامی که شما را از قتلگاه عبور میدادند تمامی آن احوال را میدیدم و آن چهار خطاب تو به جد و پدر و مادر و برادرت را استماع مینمودم و اشک حسرت از دیده میباریدم و آه جانسوز از دل پر درد بر میکشیدم. ای دختر
جان من، این خون حسین است که بر گیسوان من است، و من در همه جا با شما همراه بودم، خصوصا هنگام ورود به شام و مجلس یزید خون آشام و رفتار و گفتار آن نابکار بد فرجام.
علیا مخدره زینب علیهاالسلام میفرماید: عرض کردم: ای مادر، از چه روی این خون را از موی و روی خویش پاک نمی فرمایی؟ فرمود: ای روشنی دیده، باید این موی پرخون را در حضرت قادر بیچون به شکایت برم و داد خود را از ستمکاران و کشندگان فرزندم بازجویم، و عزاداران و گنهکاران امت پدرم را شفاعت بنمایم. و ترا وصیت میکنم که سلام مرا به فرزند بیمارم، سید سجاد، برسانی و بگویی به شیعیان ما اعلام کند که در عزاداری و زیارت فرزندم حسین کوتاهی نکنند و آن را سهل نشمارند که موجب ندامت آنها در قیامت خواهد بود. [۱]
----------
[۱]: .📚 ربانی خلخالی، علی، چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام، ص۱۰۰.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#روضه_ها_و_مصیبت_های_سر_مطهر
#حضرت_امام_حسین_علیه_السلام ▪️✨✨✨
(8)#خبر دادن امام #حسین علیه السلام به #اُمّ سلمه به اینکه #سر او و #فرزندانش را در #کربلا خواهند #برید ▪️✨
در بعضی کتب یافتم که چون حسین تصمیم گرفت از مدینه بیرون رود، اُمّ سلمه آمد و گفت: فرزند جانم، مرا برای رفتن به عراق محزون مکن زیرا از جدت شنیدم میفرمود: فرزندم حسین در عراق در زمینی که آن را کربلا گویند کشته شود.
فرمود: مادر جان، بخدا من به آن داناترم و بناچار کشته میشوم و چاره ای ندارم، بخدا روزی که کشته شوم میدانم و قاتل خود را میشناسم و بقعه ای که در آن دفن شوم میدانم و کسانی از خاندانم و خویشانم و شیعیانم که
کشته شوند میشناسم و میخواهم قبر خود را به تو بنمایم و اشاره به سمت کربلا کرد و زمین پست شد و آرامگاه و قتلگاه و لشکر گاه و موقف آن حضرت را دید، دراینجا اُمّ سلمه سخت گریست و کار او را به خدای تعالی واگذارد. فرمود: یا اُمّاه، خدا خواسته که مرا کشته ببیند که به ظلم و عدوان سرم بریده شود و خواسته که حرم و خاندان و زنان دربدر شوند و کودکانم سربریده و مظلوم و اسیر و زیر زنجیر باشند و فریاد رسی خواهند، یاور و فریاد رسی نیابند. در روایت دیگر،ام سلمه گفت: من تربتی دارم که جدت به من داده و در شیشه است، فرمود: بخدا من کشته شوم و اگر هم به عراق نروم مرا میکشند و سپس تربتی برگرفت و در شیشه کرد، بهام سلمه داد و فرمود: این را با آن شیشه جدم بگذار و چون خون از آنها جاری شد، بدان که من کشته شده ام. [۱]
----------
[۱]: . 📚کمره ای، محمد باقر، در کربلا چه گذشت؟، ترجمه نفس المهموم قمی، ص۱۰۱.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫