eitaa logo
"𝐀𝐢𝐥𝐀𝐟𝐬𝐡𝐚𝐫"
276 دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
4.8هزار ویدیو
72 فایل
تاریخ چنلمون ⚣︎۱۴۰۰/۴/۱۰⚣︎ ایدی مدیر ㋛︎ @Mohammad_1_9
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا💖 تلخی💔شیرینی❤️زندگی💍 تازه از سر کار رسیدم خونه.سلام بابا،امیرحسبن سلام✌️ بابا+امیرحسین:سلام خسته نباشی عارفه:سلامت باشین🙂من برم لباسامو عوض کنم الان میام امیرحسین:چه عجب اومدی😕داشتم از گرسنگی شهید میشدم☹️ عارفه:بابا غذا خورده🤨 امیرحسین:اره.اقای بابایی غذاشو داده و رفت.(خدمتکار) عارفه:دستش درد نکنه🙂راستی مجرمارو بازجویی کردین؟ امیرحسبن:اره عارفه:چی شد؟ امیرحسین:گوهر،ساعد و شریف چیزی نگفتن.سادیا هر چیرو که میدونست گفت.ازیتا هم با هزار بدبختی بهمون اطلعات داد.فقط داوود ضربه دید این وسط😣💔الهی بمیرم براش😭دلم براش کبابه عارفه:اقا داوود چرا🤨💔یکم کنجکاو شدم اخه موقع دستگیری،ازیتا یک چیزایی بهشون میگفت. امیرحسین:زندگی داوود مثل یک داستان تخیلیه تو قصه ها.ادم دلش نمیاد قصشو تا اخر بخوانه. ازیتا دوست کودکی بوده.خیلی بچه های محلشون ازیتا رو اذیت میکردن و داوود بهش همش کمک میکرد. ناخواسته دل ازیتا پرت داوود مبشه و تا به خودش اومده دلش گرفتار عشق شده. بعد ۲۰ سال دوباره این دو به هم رسیدن.ازیتا تموم تلاششو میکنه تا داوود مال خودش بشه اما نمیشه. تا اینکه موقع بازجویی گفت که وقتی داوود بازجوییش کنه جواب میده. داوودم برای اطلعات رفت که ازش بازجویی کنه اما دو تا شرط میزاره: ((اولی اینکه زود ازاد بشه....دوم اینکه بعد ازاد شدنش داوود باهاش ازدواج کنه)) اگه داوود این دو شرطو قبول نمیکرد بهمون اطلعات نمیداد😔 عارفه:یعنی......اقاداوود💔.....شرطارو......قبول کرد😵😖💔 امیرحسین:اره متسفانه😔 عارفه:من سیر شدم ممنون امیرحسین💔 امیرحسین:کجا تو که هنوز چیزی نخوردی؟ عارفه:میل ندارم.برم بالا کلی کار دارم💔 رفتم تو اتاق. در و قفل کردم و خودمو انداختم رو تخت.تا جایی که میتونستم گریه کردم😭💔 قلبم از وسط به دو قسمت مساوی تقسیم شده بود💔💘 اخه این چه سرنوشتیه خدایا😣💔 چرا منو عاشق ادم بی غیرت کردی😖💔 الان تکلیف قلبم چی میشه🥺💔 چرا داوود با سرنوشت من بازی کرد🥺😭💘 هیچ وقت حلالش نمیکنم هیچ وقت💔