میراث امامان
⚜️ #اخلاق_علوی (9)؛ انتقادپذیری والی 🔸(به نقل از شعبی) سخن معاویه خطاب به سوده همدانیه که بر او نقد
⚜️ #اخلاق_علوی (10)؛ او را رها کنید!
عبد الرزاق، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ، عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ، قَالَ: لَا يُقْتَلُونَ، قَالَ: أُتِيَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ بِرَجُلٍ قَدْ تَوَشَّحَ السَّيْفَ، وَلَبِسَ عَلَيْهِ بُرْنُسَهُ، وَأَرَادَ قَتْلَه، فَقَالَ لَهُ: أَرَدْتَ قَتْلِي؟ قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: لِمَ؟ قَالَ: لِمَا تَعْلَمُ فِي نَفْسِي لَكَ، فَقَالُوا: اقْتُلْه، قَالَ: بَلْ دَعُوهُ فَإِنْ قَتَلَنِي، فَاقْتُلُوهُ (مصنف عبد الرزاق، ط1437، ج9، ص315).
نقل شده از عبدالکریم بن ابیالمخارق بصری (د. 126ق) که گفت: «[خوارج مادامی که کسی را نکشند] نباید کشته شوند». او گفت: «مردی را نزد علی بن ابیطالب (ع) بردند که شمشیر حمایل کرده و برنس (کلاهی) پوشیده بود و قصد کشتن علی (ع) را داشت. علی (ع) به او گفت: "قصد کشتن مرا داشتی؟" گفت: بله. علی (ع) پرسید: "چرا؟" مرد پاسخ داد: به دلیل همان باوری که در دلم نسبت به تو دارم و تو میدانی! همراهان علی (ع) گفتند: او را بکش! اما علی (ع) فرمود: "نه، او را رها کنید. اگر مرا کشت، آنگاه او را بکشید"» (مشابه).
@Al_Meerath
میراث امامان
⚜️ #اخلاق_علوی (10)؛ او را رها کنید! عبد الرزاق، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ، عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ، قَالَ:
⚜️ #اخلاق_علوی (11)؛ حفظ احترام جنازهٔ دشمن
قلت: فهل تكره أن تؤخذ رؤوسهم فيبعث بها إلى الإمام؟ قال: نعم، أكره ذلك؛ لأنها مثلة. ولم يبلغنا عن علي بن أبي طالب في حروبه كلها أنه صنع ذلك، ولا أنه أمر بحمل رأس (الأصل لمحمد بن الحسن الشیباني، ج7، ص519).
در اصل محمد بن حسن شیبانی (د. 189ق) -از اصحاب ابوحنیفه- آمده است:
«گفتم: آیا جایز نمیدانی که سرهای اهل بَغی [که با سپاه امام جنگیدهاند و کشته شدهاند] قطع شود و برای امام فرستاده شود؟ گفت: بله، من آن را جایز نمیدانم؛ زیرا این کار مُثلهکردن (قطعهقطعهکردن بدن) است و به ما نرسیده است که علی بن ابیطالب (ع) در هیچ یک از جنگهایش چنین کاری کرده باشد یا دستور به حمل سَری داده باشد».
گفتنی است در بخشی از دستور العمل جنگی امیرالمؤمنین (ع) آمده است: «وَلا تُمَثِّلُوا بِقَتِيلٍ: کشتهای را مثله نکنید!».
@Al_Meerath
علی_بن_محمد_ابن_عنبسه_و_روایات_منسوب_به_امام_رضا_ع.pdf
560K
علی بن محمد ابن عنبسه و روایات منسوب به امام رضا (ع)
✍ امیرحسن خوروش
علی بن محمد ابن عنبسه (د. حدود 330-365ق) کتابی دارد که در آن روایاتی از خاندان ابوطالب (ع) گردآورده و این کتاب او از مصادر عیون أخبار الرضا ابن بابویه قمی (د. 381ق) است. وی مدعی نقل متون خاصی از امام رضا (ع) از پدرانشان است که غالباً از غیر طریق او از امام رضا (ع) نقل نشده است. در اسناد احادیث او و برخی از متون احادیث او چالشهایی یافت میشود که ممکن است در انتساب روایات او به امام رضا (ع) و حتی مشایخِ مستقیم ابن عنبسه تردید ایجاد کند. وی از سوی ابن غضائری و نجاشی تضعیف شده، اما وجه دقیق این دو تضعیف تاکنون کاویده نشده است. در پژوهش حاضر به مطالعۀ اسناد و متون روایات او پرداخته میشود و تلاش میشود که مشکلهای آنها روشن شود و بررسی شود که در صورت پذیرش این مشکلها، مسئول آنها کیست. به نظر میرسد بنابر شواهد سندی و متنی، مسئول بیشتر این مشکلها ابن عنبسه باشد و بسیاری از اسناد او و حتی نام برخی از مشایخ او و راویانی که از آنها نقل میکند، برساختۀ شخص او باشد.
@Al_Rijal
UH_Volume 28_Issue 3_Pages 130-159.pdf
1.93M
اعتبارسنجی انتساب روایت «حد مفتری» به علی بن ابیطالب (ع): جریان شناسی، بوم شناسی، تاریخ گذاری
✍️ سید محمد موسوینسب
مجله علوم حدیث، دوره ۲۸، شماره ۳ - پیاپی ۱۰۹ - مهر ۱۴۰۲
روایتی منسوب به امام علی بن ابیطالب (ع) حکایت از آن دارد که ایشان در دوران حکومتشان فرمودهاند: «لَا یُفَضِّلُنِی أَحَدٌ عَلَى أَبِیبَکْرٍ و عُمَرَ إِلَّا جَلَدْتُهُ حَدَّ الْمُفْتَرِی». با این حال روایات دیگری از ایشان در تعارض با این موضع قرار دارد. نظر به این اختلاف، مسئلۀ پژوهش حاضر اعتبارسنجی انتساب روایت حد مفتری به علی (ع) است. بدین منظور سعی شده با استفاده از قرائن مختلف سندی و تاریخی، این روایت خارج از چارچوب کلامی، با رویکردی تاریخی مورد اعتبارسنجی قرار گرفته و ظرف زمانی و مکانی پیدایش و خاستگاه گفتمانی و جریانی آن تبیین گردد. این پژوهش از جمله نشان میدهد که به احتمال بسیار، تحریر ناظر به تفضیل این روایت در دهۀ ۹۰ قرن نخست هجری در بوم کوفه تکوین یافته و سپس تحریری دیگر از آن حداکثر در طی نیمۀ نخست قرن دوم تطور یافتهاست. علاوه بر این، به لحاظ گفتمانی بستر اولیهٔ پیدایش این خبر مسئلهٔ «رتبهبندی خلفا» بوده است.
@Al_Meerath
4_5796435163432884750.pdf
1.13M
ارزیابی متن صحیفة الرضا (ع)
✍ علی عادلزاده و امیرحسن خوروش
مجلهٔ علوم قرآن و حدیث (فردوسی مشهد)، دوره ۵۶، شماره ۲ - پیاپی ۱۱۳، بهمن ۱۴۰۳
صحیفة الرضا(ع) از مشهورترین مجموعههای حدیثی منسوب به اهل بیت(ع) است که به سبکِ روایی عامه نقل شده است. بهترین راه برای ارزیابی اعتبار این کتاب، تخریج و مشابهیابی تمام احادیث آن است که این پژوهش براساس آن شکل یافته است. بیشتر احادیثِ صحیفة الرضا بهطریق معتبر دیگری از اهل بیت(ع) نقل نشده و بخش عمدهای ازنظر متنی به روایاتِ اهلسنت -که معمولاً بر صحیفة الرضا تقدم زمانی دارند- نزدیک است. مشکلاتِ متنوعی، مانند ناهمخوانی سند و متن، تغییر شخصیتهای روایات، ترکیب احادیث، خطا در خوانش و نقل متن، زمانپریشی و ناسازگاری با قرآن و احادیث شیعی در احادیث این مجموعه دیده میشود که ضمن به چالشکشیدن اصالت آنها نشان میدهد که گردآورندهٔ این مجموعه از منابع مکتوب پیشین استفاده کرده و اسنادِ آنها را تغییر داده است. مهمترین منبع مکتوبی که برای صحیفة الرضا(ع) شناسایی شد، کتاب سکونی است. احتمالاً بیش از ده درصدِ روایات صحیفة الرضا از کتاب سکونی اقتباس شده است.
@Al_Meerath
میراث امامان
⚜️ #اخلاق_علوی (11)؛ حفظ احترام جنازهٔ دشمن قلت: فهل تكره أن تؤخذ رؤوسهم فيبعث بها إلى الإمام؟ قال:
⚜️ #اخلاق_علوی (12)؛ چه کسی به این سیره عمل میکند؟!
عبدالرزاق صنعانی (د. 211ق) پس از اینکه چند نقل دربارۀ دستور امیرالمؤمنین (ع) به تمامنکردن کار مجروحان، نکشتن اسیران، دنبالنکردن فراریان، غنیمتنگرفتن از دشمنان، و... میآورد، نقل مهمی از ایشان روایت میکند:
عبد الرزاق، عن ابن جريج، عن أبي عاصم الثقفي، عن أشياخ من قومه، قالوا: سمعنا عليا يقول: أرأيتم لو أني غبت عن الناس من كان يسير فيهم بهذه السيرة؟ (مصنف عبد الرزاق، ط 1437ق، ج9، ص320-321).
عبدالملک بن جریج (د. 150ق) از ابوعاصم ثقفی از بزرگان قومش نقل میکند که گفتند: از علی (ع) شنیدیم که میگفت: به نظرتان اگر من از میان مردم بروم، چه کسی در میان آنها به این روش رفتار میکند؟!
گفتنی است در روایتی نیز از برید بن معاویه از امام صادق (ع) نقل شده است: «از زمانی که خداوند امیرالمؤمنین (ع) را از دنیا برد، در این عالَم نه به کتاب خدا و نه به سنت پیامبرش عمل نشد و حدی در میان این خلق اقامه نشد و تا به امروز هیچ حقی به اجرا در نیامد» (الکافي، ج3، ص538).
@Al_Meerath
بزرگواری امام کاظم علیه السلام در برابر ناصبی
حدثني أحمد بن سعيد، قال: حدثنا يحيى: أن رجلا من آل عمر بن الخطاب كان يشتم علي بن أبي طالب إذا رأى موسى ابن جعفر، ويؤذيه إذا لقيه، فقال له بعض مواليه وشيعته: دعنا نقتله، فقال: لا
ثم مضى راكبا حتى قصده في مزرعة له فتواطأها بحماره، فصاح لا تدس زرعنا فلم يصغ إليه وأقبل حتى نزل عنده فجلس معه وجعل يضاحكه، وقال له: كم غرمت على زرعك هذا؟ قال: مائة درهم. قال: فكم ترجو أن تربح؟ قال: لا أدري. قال: إنما سألتك كم ترجو. قال مائة أخرى. قال: فأخرج ثلثمائة دينار فوهبها له فقام فقبل رأسه
فلما دخل المسجد بعد ذلك وثب العمري فسلم عليه وجعل يقول: الله أعلم حيث يجعل رسالته، فوثب أصحابه عليه وقالوا: ما هذا؟ فشاتمهم، وكان بعد ذلك كلما دخل موسى خرج يسلم عليه ويقوم له. فقال موسى لمن قال ذلك القول: أيما كان خيرا ما أردتم أو ما أردت (مقاتل الطالبیین، ص413-414؛ مشابه: الإرشاد، ج2، ص233؛ تاریخ بغداد، ج13، ص30).
ابوالفرج اصفهانی (د. 356ق) نقل میکند به سندش که مردی از خاندان عمر بن خطاب چون موسی بن جعفر (ع) را میدید، به علی بن ابیطالب (ع) ناسزا میگفت و چون با موسی بن جعفر (ع) دیدار میکرد، ایشان را آزار میداد. برخی از موالی و شیعیان حضرت به ایشان عرض کردند: بگذار او را بکشیم! موسی بن جعفر (ع) فرمود: نه!
سپس حضرت سوار بر مرکب رفت تا آنکه در پی دیدار با او در مزرعۀ او سوار بر الاغ وارد شد. آن عمری فریاد زد: کِشتمان را خراب نکن! حضرت به او توجه نکرد و رفت تا آنکه نزد او پیاده شد و همراه او نشست و با شوخی و مزاح کرد و بدو فرمود: چه قدر برای این کشتت خرج کردی؟ گفت: صد درهم. فرمود: خب چه قدر امید داری که سود کنی؟ گفت: نمیدانم. فرمود: تنها پرسیدم که چه قدر امید داری [نه اینکه چه قدر سود خواهی کرد]. گفت: صد درهم دیگر. پس امام سیصد درهم درآورد و به او داد. او برخاست و سر امام را بوسید.
وقتی پس از آن، امام وارد مسجد شد، عمری برخاست و به ایشان سلام کرد و شروع کرد به گفتن این آیه: «خدا بهتر میداند که رسالتش را کجا قرار دهد!». اطرافیان عمری به ایشان گفتند: این چه حالی است؟! عمری به آنها ناسزا گفت. پس از آن هرگاه موسی بن جعفر (ع) وارد میشد آن عمری بیرون میآمد و به ایشان سلام میکرد و در مقابل ایشان برمیخاست. پس موسی بن جعفر (ع) به کسانی که پیشتر گفته بودند بگذار او را بکشیم، فرمود: «کدامیک بهتر بود؟ آنچا شما خواسته بودید یا آنچه من خواستم؟».
@Al_Meerath
📗 اشعار جناب ابوطالب (ع)؛ شاهدی بر ایمان ایشان
الحسين بن محمد و محمد بن يحيى عن أحمد بن إسحاق عن بكر بن محمد الأزدي عن إسحاق بن جعفر عن أبيه ع قال: قيل له إنهم يزعمون أن أبا طالب كان كافرا فقال كذبوا كيف يكون كافرا و هو يقول:
أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّا وَجَدْنَا مُحَمَّداً ... نَبِيّاً كَمُوسَى خُطَّ فِي أَوَّلِ الْكُتُبِ [1]
و في حديث آخر: كيف يكون أبو طالب كافرا و هو يقول:
لَقَدْ عَلِمُوا أَنَّ ابْنَنَا لَا مُكَذَّبٌ ... لَدَيْنَا وَ لَا يعْبَأُ بِقِيلِ الْأَبَاطِلِ [2]
وَ أَبْيَضَ يُسْتَسْقَى الْغَمَامُ بِوَجْهِهِ ... ثِمَالُ الْيَتَامَى عِصْمَةٌ لِلْأَرَامِل [3] (الکافي، ج1، ص448).
نقل شده از اسحاق بن جعفر که به جعفر بن محمد (ص) گفته شد: آنها گمان میکنند که ابوطالب کافر بوده است. حضرت فرمود: دروغ میگویند! چگونه ممکن است او کافر باشد، در حالی که میگوید:
«مگر نمیدانید که ما محمد را پیامبری یافتیم مانند موسی که در کتابهای پیشین نوشته شده است».
و در حدیثی دیگر آمده است: چگونه ممکن است ابوطالب کافر باشد، در حالی که میگوید:
«همانا آنان میدانند که فرزند ما نزد ما متّهم به دروغ نیست و به سخنان باطل [که دربارۀ او گفته میشود] اعتنایی نمیشود»
«و او سپیدرویی است که با چهرهاش از خدا طلب باران میشود؛ پناهگاه یتیمان و حافظ بیوهزنان است».
1. این بیت را ابن اسحاق (د. 151ق) ضمن شعری از ابوطالب نقل کرده است: «ألم تعلموا أنا وجدنا محمدا … نبيا كموسى خط في أول الكتب» (السیر والمغازي، ت سهیل زکار، ص157؛ السیرة النبویة لابن هشام، ت مصطفی السقا، ج1، ص352).
2. این بیت را ابن اسحاق ضمن شعر بلندی از ابوطالب نقل کرده است: «لقد علموا أن ابننا لا مكذب … لدينا ولا يُعنَى بقول الأباطل» (السیرة النبویة، ج1، ص280).
3. این بیت را ابن اسحاق ضمن همان شعر بلند از ابوطالب نقل کرده است: «وأبيض يستسقى الغمام بوجهه … ثمال اليتامى عصمة للأرامل» (السیرة النبویة، ج1، ص276). این بیت چنان مشهور بوده که گفته شده فاطمه دختر پیامبر (ص) (أنساب الأشراف، ط الفکر، ج2، ص226؛ التعازي للمبرد، ص224-225؛ الإرشاد، ج1، ص186-187)، عائشه بنت ابیبکر (فضائل القرآن لأبي عبید، ص312-313؛ الطبقات الکبیر، ط الخانجي، ج3، ص181)، و عبدالله بن عمر (صحیح البخاري، ط التأصیل، ج2، ص81-82) به این شعر تمثّل کردهاند. همچنین نقل شده که پیامبر (ص) در زمانی که به دعای ایشان باران آمد، فرمود: «لله أبو طالب؛ لو کان حیّاً قرّت عیناه! من ینشدنا قوله؟» آنگاه امیرالمؤمنین (ع) شعری را که سرآغازش این بیت بود، خواند (تعلیق من أمالي ابن درید، ص100).
@Al_Meerath
هدایت شده از میراث امامان
📗 خدا داناتر است که رسالت خویش را کجا نهد
هشام بن اسماعیل مخزومی والی مدینه از طرف عبدالملک بن مروان (د. 86ق) در سالهای 82 تا 86ق بوده است. او در روزگاری که والی مدینه بود، امام سجاد (ع) را بسیار آزار میداد. با مرگ عبدالملک، پسر او ولید به حکومت رسید و هشام را برکنار کرد و او را در برابر مردم گذاشت تا مردم با او تسویهٔ حساب کنند! در این میان، برخورد شگفت و کریمانهٔ امام سجاد (ع) با او در نقلهای کهنی بازتاب یافته است:
أخبرنا محمد بن عمر قال: حدثنى ابن أبي سبرة عن سالم مولى أبي جعفر قال: كان هشام بن إسماعيل يؤذى على بن حسين وأهل بيته، يخطب بذلك على المنبر. وينال من علي، رحمه الله، فلما ولى الوليد بن عبد الملك عزله وأمر به أن يوقف للناس، قال فكان يقول: لا والله ما كان أحد من الناس أهم إلي من علي بن حسين، كنت أقول رجل صالح يسمع قوله، فوقف للناس. قال فجمع علي بن حسين ولده وحامته ونهاهم عن التعرض. قال وغدا علي بن حسين مارا لحاجة فما عرض له، قال فناداه هشام بن إسماعيل «الله أعلم حيث يجعل رسالته»
(الطبقات لابن سعد، ج7، ص218).
ابوبکر بن عبدالله ابن ابیسبره (د. 162ق) نقل میکند از سالم مولی ابیجعفر که گفت: هشام بن اسماعیل، علی بن الحسین (ع) و خاندان او را آزار میداد و بر روی منبر خطبهای میگفت که او را آزار دهد و به علی [بن ابیطالب] -رحمه الله- دشنام میداد. هنگامی که ولید بن عبدالملک والی شد، او را عزل کرد و دستور داد که دربرابر مردمان [بسته شود] و نگاه داشته شود. هشام میگفت: به خدا هیچیک از مردمان بیشتر از علی بن الحسین برایم نگرانکننده نیست. بر آن بودم که او مردی صالح است که اگر سعایت کند، نظرش را میپذیرند. علی بن الحسین (ع) فرزندان و خویشانش را جمع کرد و آنان را نهی کرد از اینکه متعرّض هشام شوند. علی بن الحسین (ع) برای کاری بامداد از آنجا عبور کرد، ولی به او رو نکرد. هشام بن اسماعیل او را ندا داد: «خدا داناتر است که رسالت خویش را در کجا نهد!».
أخبرنا محمد بن عمر قال: حدثنى ابن أبى سبرة عن عبد الله بن علي بن حسين قال: لما عزل هشام بن إسماعيل نهانا أن ننال منه ما نكره فإذا أبي قد جمعنا فقال: إن هذا الرجل قد عزل وقد أمر بوقفه للناس، فلا يتعرضن له أحد منكم. فقلت: يا أبت ولم؟ والله إن أثره عندنا لسيئ وما كنا نطلب إلا مثل هذا اليوم. قال: يا بني نكله إلى الله. فوالله ما عرض له أحد من آل حسين بحرف حتى تصرم أمره
(الطبقات لابن سعد، ج7، ص218).
ابن ابیسبره از عبدالله پسر علی بن الحسین (ع) روایت میکند که گفت: هنگامی که هشام بن اسماعیل عزل شد، [علی بن الحسین] ما را نهی کرد از اینکه به او چیزی بگوییم که خوش ندارد. پدرم ما را جمع کرد و گفت: «این مرد عزل شده و دستور داده شده که پیش روی مردمان نگاه داشته شود. هیچیک از شما متعرّض او نشود!». گفتم: «ای پدر! برای چه؟ به خدا که پیشینۀ او نزد ما بد بود و ما فقط دنبال چنین روزی بودیم!». پدرم فرمود: «پسرکم! او را به خدا واگذار میکنیم». به خدا هیچ کسی از خاندن حسین (ع) با سخنی متعرّض او نشد تا آنکه او را رها کردند.
أخبرنا أبو غالب وأبو عبد الله ابنا البنا قالا أنا أبو الحسين بن الآبنوسي أنا أبو الطيب عثمان بن عمرو بن المنتاب نا يحيى بن محمد بن صاعد نا الحسين بن الحسن أنا ابن المبارك أنا معمر قال كان هشام بن إسماعيل عزل ووقف للناس بالمدينة فمر به علي بن الحسين فأرسل إليه استعن بنا على من شئت فقال هشام «الله أعلم حيث يجعل رسالاته» وقد كان ناله أو بعض أهله بشئ يكرهه إذا كان أميرا
(تاریخ دمشق، ج41، ص394).
نقل شده از عبدالله بن مبارک از معمر بن راشد (د. 153ق) که گفت: هشام بن اسماعیل عزل شد و در برابر مردم در مدینه نگاه داشته شد. علی بن الحسین از کنار او عبور کرد و کسی را فرستاد که به بگوید: «از ما در برابر هرکه خواستی، کمک بگیر». هشام گفت: «خدا داناتر است که رسالت خویش را در کجا نهد!». هشام [پیشتر] هنگامی که امیر بود به علی بن الحسین یا برخی از خاندان او دشنام میداد.
و روى الواقدي قال حدثني عبد الله بن محمد بن عمر بن علي قال: كان هشام بن إسماعيل يسيء جوارنا و لقي منه علي بن الحسين ع أذى شديدا فلما عزل أمر به الوليد أن يوقف للناس قال فمر به علي بن الحسين و قد وقف عند دار مروان قال فسلم عليه و كان علي بن الحسين ع قد تقدم إلى حامته ألا يعرض له أحد
(الإرشاد، ج2، ص147).
محمد بن عمر واقدی نقل میکند از عبدالله بن محمد بن عمر بن علی که گفت: هشام بن اسماعیل بد همسایهای برای ما بود! علی بن الحسین (ع) از او سخت آزار میدید. هنگامی که او عزل شد، ولید دستور داد که هشام برابر مردمان نگاه داشته شود. علی بن الحسین (ع) از کنار او عبور کرد در حالی که او را نزد خانۀ مروان نگه داشته بودند. بر او سلام کرد. علی بن الحسین (ع) پیشتر به خویشان خود گفته بود که هیچیک متعرّض هشام نشود!
@Al_Meerath
مخالفت اهل بیت (ع) با شیخین
قَالَ: وَحَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُبَارَكِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، فَقُلْتُ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ حَيْثُ وَلِيَ مِنْ أَمْرِ النَّاسِ مَا وَلِيَ، كَيْفَ صَنَعَ فِي سَهْمِ ذِي الْقُرْبَى؟ قَالَ: سَلَكَ بِهِ سَبِيلَ أَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ، قُلْتُ: وَكَيْفَ: وَأَنْتُمْ تَقُولُونَ مَا تَقُولُونَ؟ فَقَالَ: مَا كَانَ أَهْلُهُ يَصْدُرُونَ إِلَّا عَنْ رَأْيِهِ، قُلْتُ: فَمَا مَنَعَهُ؟ قَالَ: كَرِهَ وَاللَّهِ أَنْ يُدْعَى عَلَيْهِ خِلَافَ أَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ.
📚 الأموال للقاسم بن سلام، ص۴۱۶
محمد بن اسحاق گوید: از ابوجعفر محمد بن علی الباقر (ع) پرسیدم: علی بن ابی طالب (ع) هنگامی که حکومت را به دست گرفت، با سهم ذی القربی چه کرد؟ فرمود: در آن به روش ابوبکر و عمر رفتار کرد. گفتم: چطور در حالی که شما چیزهای دیگری میگویید؟! [یعنی مدعی سهم ذی القربی و غصب آن توسط خلفا هستید.] فرمود: خاندان او که جز از نظر او پیروی نمیکردند. [یعنی نظر ما درباره سهم ذی القربی، بر اساس نظر امیرالمؤمنین (ع) است.] گفتم: پس چه چیز او را بازداشت [که سهم ذی القربی را برگرداند]؟ گفت: به خدا سوگند خوش نداشت او را به مخالفت با ابوبکر و عمر متهم کنند.
این حدیث را دست کم ۵ نفر از محمد بن اسحاق بن یسار (د. ۱۵۱ ق) روایت کردهاند:
۱. عبد الله بن المبارک (الأموال للقاسم بن سلام، ص۴۱۶)
۲. یزید بن زریع (تاريخ المدينة لابن شبة، ج۱، ص۲۱۷)
۳. اسماعیل بن علیة (الإبانة الكبرى لابن بطة ج۸، ص۳۷۱)
۴. احمد بن خالد الوهبی (السنن الكبرى للبيهقي، ج٦، ص٥٥٧)
۵. حماد بن زید (السنن الكبرى للبيهقي، ج٦، ص٥٥٧)
این گزارش اهل سنت، به روشنی نگاه منفی اهل بیت (ع) به خلفا را نشان میدهد و ثابت میکند که دیدگاه شیعه در این مسأله برگرفته از اهل بیت (ع) است. همچنین نشان میدهد احادیثی از اهل سنت که میکوشند میان خلفا و اهل بیت (ع) آشتی برقرار کنند، ساختگی است.
برخی از نکات مهمی که از این روایت قابل استفاده است:
۱. نظر اهل بیت (ع) درباره سهم ذی القربی و مخالفتشان با ابوبکر و عمر مشهور بوده است.
۲. اهل بیت (ع) نظر خود را به امیرالمؤمنین (ع) مستند میکردند و تابع ایشان بودند.
۳. اهل بیت (ع) ملتزم به تقیه بودند و اعتقاد داشتند امیرالمؤمنین (ع) در زمان حکومت خود، از باب تقیه، با روش ابوبکر و عمر مخالفت نکردند.
#اهل_سنت
#حدیث
@Al_Meerath