آلاچیق 🏡
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته قسمت # ۶۳ قسم به رحمت تو طول کشید تا باور کنم ... اما چطور می شد این هم
⚜#نسل_سوخته
قسمت#۶۴
پیشنهاد عالی
توی راه دانشگاه، گوشیم زنگ زد ...
- سلام داداش ... ظهر چه کاره ای؟
امروز یه وقت بذار حتما ببینمت ...
علی حدود 4 سالی از من بزرگ تر بود ... بعد از سربازی اومده بود دانشگاه ... هم رشته نبودیم ... اما رفیق ارزشمند و با جربزه ای بود که لطف الهی ما رو سر هم راه قرار داد ... هم آشنایی و رفاقتش ...
هم پیشنهاد خوبی که بهم داد ... تدریس خصوصی درس های دبیرستان ... عالی بود ...
_از همون لحظه ای که این پیشنهاد رو بهم دادن ... یاد تو افتادم ... اصلا قیافه ات از جلوی چشمم نمی رفت ... هستی یا نه؟ ... البته بگم تا جا بیوفتی طول می کشه ... ولی جا که بیوفتی پولش خوبه ...
منم از خدا خواسته قبول کردم ... با هم رفتیم پیش آشنای علی و قرارداد نوشتیم ... شیمی
هر چند بعدها ریاضی هم بهش اضافه شد ... اما من سابقه تدریس شیمی رو داشتم ... اول، دوم و سوم دبیرستان ...
هر چند رقابت با اساتید کهنه کار و با سابقه توی تدریس خصوصی، کار سختی بود ... اما تازه اونجا بود که به حکمت خدا پی بردم ...
✨گاهی یک اتفاق می تونه هزاران #حکمت در دل خودش داشته باشه ... شاید بعد از گذر سال ها، یکی از اونها رو ببینی و بفهمی ...
یا شاید هرگز متوجه لطفی که خدا چند سال پیش بهت کرده نشی
اتفاقی که توی زندگیت افتاده بود... و خدا اون رو برای چند سال بعدت آماده کرده ..
درست مثل چنین زمانی ... زمانی که داشتم متن قرارداد رو می خوندم و امضا می کردم ... چهره معلم شیمی از جلوی چشمم نمی رفت .
توی راه برگشت ... رفتم از خیابون سعدی ... کتاب های درسی و تست شیمی رو گرفتم ... هر چند هنوز خیلی هاش یادم بود ... اما لازم بود بیشتر تمرین کنم .
شب بود که برگشتم ... سعید هنوز برنگشته بود
مامان با دیدن کتاب ها دنبالم اومد توی اتاق
_مهران . چرا کتاب دبیرستان خریدی؟
ماجرای اون روز که براش تعریف کردم ... چهره اش رفت توی هم ... چیزی نگفت اما تمام حرف هایی که توی دلش می گذشت رو می شد توی پیشونیش خوند ...
- مامان گلم .فدای تو بشم ناراحت نباش از درس و دانشگاه نمیزنم ... همه چیز رو هماهنگ کردم ... تازه دایی محمد و دایی ابراهیم ... و بقیه هم گوشه کنار ... دارن خرج ما رو میدن ... پول وکیل رو هم که دایی داده ... تا ابد که نمیشه دست مون جلوی بقیه بلند باشه ... هر چی باشه من مرد این خونه ام ... خودم دنبال کار بودم ... ولی خدا لطف کرد یه کار بهتر گذاشت جلوم ...
کجایی سعید؟
چهره اش هنوز گرفته بود ...
_ولی بازم خوشم نمیاد بری خونه های مردم .
منظور ناگفته اش واضح بود ... چند ثانیه با لبخند بهش نگاه کردم .
_فدای دل ناراضیت ... قرار شد شاگردهای دختر بیان موسسه ... به خودشونم گفتم ترجیحا فقط پسرها ... برای شروع دست مون یه کم بسته تره ... اما از ما حرکت ... از خدا برکت ... توکل بر خدا ...
دلش یکم آرام شد ... و رفت بیرون ... هر چند چند روز تمام وقت گذاشتم تا رضایتش رو کسب کردم ... کدورت پدر و مادر صالح ... برکت رو از زندگی آدم می بره .
اما غیر از اینها ... فکر سعید نمی گذاشت تمرکز کنم ... مادر اکثرا نبود ... و سعید توی سنی که باید حواست بیشتر از قبل بهش باشه ... و گاهی تا 9 و 10 شب ... یا حتی دیرتر ... برنمی گشت خونه ... علی الخصوص اوقاتی که مامان نبود .
داشتم کتاب های شیمی رو ورق می زدم اما تمام حواسم پیش سعید بود ... باید باهاش چه کار می کردم؟ ... اونم با رابطه ای که به لطف پدرم ... واقعا افتضاح بود .
ساعت از هشت و نیم گذشته بود که کلید انداخت و اومد تو ... با دوست هاش بیرون چیزی خورده بود ... سر صحبت رو باهاش باز کردم
- بابا میری با رفقات خوش گذرونی ... ما رو هم ببر ... دور هم باشیم
خون خونم رو می خورد ... یواشکی مراقبش بودم و رفقاش رو دیده بودم ... اصلا آدم های جالب و قابل اعتمادی نبودن ... اما هر واکنش تندی باعث می شد بیشتر از من دور بشه و بره سمت اونها . اونم توی این اوضاع و تشنج خانوادگی .
_رفته بودیم خونه یکی از بچه ها .بچه ها لپ تاپ آورده بودن . شبکه کردیم نشستیم پای بازی
_ااا ... پس تو چی کار کردی؟ ... تو که لپ تاپ نداری
_هیچی من با کامپیوتر رفیقم بازی کردم ... اون لپ تاپ باباش رو برداشت ...
همین طور آروم و رفاقتی ... خیلی از اتفاقات اون شب رو تعریف کرد ... حتی چیزهایی که از شنیدن شون اعصابم بهم می ریخت
- سیگار از دستم در رفت افتاد روی فروششون ... نسوخت ولی جاش موند بد، گندش در اومد
_جدی؟ ... جاش رو چی کار کردید؟
اصلا به روی خودم نمی آوردم که چی داره میگه
اما اون شب اصلا برای من شب آرامی نبود .مدام از این پهلو به اون پهلو می شدم
تمام مدت، حرف های سعید توی سرم می پیچید . و هنوز می ترسیدم چیزهایی باشه که من ازش بی خبر باشم
علی الخصوص که سعید اصلا با من راحت نبود ...
⚜جھتِ مطالعہے هر قسمٺ
¹1صڵواٺ بہ نیٺ ِ تعجیݪ دࢪ فࢪج الزامیست
ادامه دارد
@Alachiigh
⚜فرصت زندگی کمه…
⚜بزرگوارتر از آن باش که برنجی
و
⚜نجیب تر از آن باش که برنجانی…
✨✨✨✨
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
@Alachiigh
🌹شهید محمدامین کریمیان🌹
محمدامین از یک دانشگاه در آلمان در رشته فلسفه بورسیه شده بود، اما همه را رها کرد و برای جهاد به سوریه رفت...
او در قسمتی از وصیتنامهاش نوشته:
"من از این دنیا با همه زیباییاش میروم و همه آرزوهایم را رها میکنم اما به ولایت و حقانیت علی ابن ابیطالب و خداوندی خدا یقهتان را میگیرم اگر امام خامنهای را تنها بگذارید.
اگر از سرهای ما کوه درست کنند هرگز نخواهیم گذاشت روزی نسلهای بعدی در کتاب تاریخشان بخوانند امام خامنهای مثل جدش حسین(ع) تنها ماند."
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰☘
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌⭕️ امروز برخی از خودی ها در زمین دشمن هستند.
🎥 پاسخ به آقای محمدعلی ایازی که فرمودند:
"حجاب تصمیم شخصی است هیچ کس نمی تواند درباره ویژگی های شخصی فرد مسلمان تجسس کند"
#حجاب
🎋〰☘
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عهدواره شهرستانی «تبیین تا قیام»
🌟 ویژه مدیران و اعضای فعال مجموعههای فرهنگی و اجتماعی
⚜ همراه با برگزاری کارگاههای آموزشی و تجربهنوردی
━━━━━━━━━━━
❓ آیا برنامههای مجموعههای فرهنگی برای آحاد مردم جذاب است؟
❓ چگونه فعالیت و حضور پررنگ جوانان را در برنامههای خود داشته باشیم؟
❓ چالشها و فرصتهای به کارگیری جوانان در فعالیتهای فرهنگی اجتماعی چیست؟
🗓 جمعه ۹ تیرماه ۱۴۰۲
⏰ از ساعت ۷ الی ۱۲
📍 دانشگاه مالک اشتر
🔻لینک ثبتنام:
http://www.chashmentezar.ir/ghiam_shahinshahr/
(ظرفیت محدود)
#تبیین_تا_قیام
💠فعالان جبهه فرهنگی انقلاب شاهین شهر و میمه
https://eitaa.com/ghism_sh
⭕️⚔جنگ ترکیبی در برابر «دفاع ترکیبی»
⭕️جنگ ترکیبی از جمله جنگهای نوین و نوپدیدی است که برخلاف برداشتهای اولیه و عامیانه، ترکیبی از جنگها نیست، بلکه نوعی جنگ فرهنگی با اهداف سیاسی و به کارگیری تمامی ظرفیتها، ابزارها و شیوههاست.
⭕️ بنابراین، مهمترین مؤلفههای این جنگ را نیروهای متعارف، جنگهای منظم، جنگهای نیابتی، جنگهای اقتصادی شامل تحریم و جنگ ارزی، انقلاب رنگی، جنگهای اطلاعاتی، جنگ سایبری، جنگهای دیپلماتیک و سیاسی به خود اختصاص میدهند که با محوریت جنگهای شناختی و ادراکی ساماندهی و برنامهریزی میشوند. بدون تردید اغتشاشات اخیر یکی از مصادیق بارز جنگ ترکیبی غرب علیه ایران اسلامی است که با نقشهای پیچیده و دقیق طرحریزی شده. رهبر معظم انقلاب اسلامی ضمن تحسین برنامه ریزان علت ناکامی دشمن را محاسبات غلط آنها بیان فرمودند.
⭕️بدون تردید همانگونه که محاسبه غلط دشمن در این جنگ سبب شد تا نقشه هرچند دقیق و پیچیده آنها با ناکامی مواجه شود، محاسبات غلط در برابر آن میتواند دشمن را به اهداف خویش نزدیک سازد. تمرکز بیش از حد بر یک ضلع از جنگ ترکیبی، غفلت از مؤلفههای اصلی و نرم، عدم برآورد صحیح در خصوص نحوه استمرار و چگونگی پایان آن از جمله محاسباتی میباشند که ممکن است درست نباشد؛ لذا سخن گفتن از پایان جنگ به صرف فروکش کردن ابعاد سخت و فیزیکی آن میتواند دشمن را در پیگیری و استمرار جنگ تشجیع کند.
⭕️از این رو، میتوان گفت تنها راه مقابله با جنگ ترکیبی «دفاع ترکیبی» است که کارایی کامل و کافی آن نیازمند مراحلی تکوینی است.
✍ دکتر عبداللهی
تک تیرانداز انقلاب
#جنگ_ترکیبی
🎋〰☘
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜#نسل_سوخته قسمت#۶۴ پیشنهاد عالی توی راه دانشگاه، گوشیم زنگ زد ... - سلام داداش ... ظهر چه کاره ای؟
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته
قسمت #۶۵
دربست، مردونه
تمام ذهنم درگیر بود ... وسط کلاس درس ... بین بچه ها ... وسط فعالیت های فرهنگی ...
الهام ... سعید ... مادر ... و آینده زندگی ای که من ... مردش شده بودم ...
مامان دوباره رفته بود تهران ...
ما و خانواده خاله ... شام خونه دایی محسن دعوت بودیم ...
سعید پیش پسرهای خاله بود... از فرصت استفاده کردم و دایی رو کشیدم کنار ... رفتیم تو اتاق ...
_دایی شنیدم می خوای کامپیوترت رو بفروشی ... چند؟ ...
با حالت خاصی ... یه نیم نگاهی بهم انداخت ...
_چند یعنی چی؟ ... می خوای همین طوری برش دار ...
_قربانت دایی ... اگه حساب می کنی برمی دارم ... نمی کنی که هیچ ...
نگاهش جدی تر شد ...
- خوب اگه می خوای لپ تاپ رو بردار ... دو تاش رو می خواستم بفروشم ... یه مدل بالاتر واسه نقشه کشی بگیرم... ولی خوبیش اینه که جایی هم لازم داشته باشی می تونی با خودت ببری ... پولش هم بی تعارف، مهم نیست ...
- شخصی نمی خوام ... کلا می خواستم یکی توی خونه داشته باشیم ...
ایده لپ تاپ دایی خوب بود ... اما نه از یه جهت ... سعید خیلی راحت می تونست برش داره ... و با دوست هاش برن بیرون ... ولی کامپیوتر می تونست یه نقطه اتصال بین من و سعید ... و سعید و خونه بشه ...
صداش کردم توی اتاق ...
- سعید می خوام کامپیوتر دایی رو ازش بخرم ... یه نگاه بکن ببین چی داره؟ ... چی کم داره؟ ... میشه شبکه اش کنی یا نه؟ ... کلا می خوایش یا نه؟ ...
گل از گلش شکفت ...
_جدی؟ ...
_چرا که نه ... مخصوصا وقتی مامان نیست ... رفیق هات رو بیار ... خونه در بست مردونه ...
به من بگو ...
نمی دونستم کاری که می کنم درسته یا نه ... یا اگه درسته تا چه حد درسته ... اما این تنها فکری بود که به ذهنم می رسید ...
سیستم رو خریدم و با سعید رفتیم دنبال ارتقای کارت گرافیک و ...
تقریبا کل پولی رو که از 2 تا شاگرد اولم ... موسسه پیش پیش بهم داده بود ... رفت ... ولی ارزشش رو داشت ... اصلا فکر نمی کردم اینقدر خوشحال بشه ...
حتی اگر هیچ فایده دیگه ای نداشت ... این یه قدم بود ... و اهداف بزرگ ... گاه با قدم های ساده و کوچک به نتیجه می رسه ...
رفیق هاش رو می آورد ... منم تا جایی که می شد چیزی می خریدم ... غذا رو هم مهمون خودم ... یا از بیرون چیزی می گرفتم ...
یا یه چیز ساده دور همی درست می کردم ...
سعی می کردم تا جایی که بشه ... مال و پول اونها از گلوی سعید پایین نره ... چیزی به روی خودم نمی آوردم ... ولی از درون داغون بودم ...
نماز مغرب تموم شده بود ... که سعید با عجله اومد توی اتاق مامان ...
_مهران ... کامران بدجور زرد کرده ...
سرم رو آوردم بالا ...
_واسه چی؟ ...
_هیچی ... اون روز برگشت گفت ... باغ، پارتی مختلط داشتن و ... بساطِ ... الان که دید داشتی وضو می گرفتی... بد رقم بریده ...
دوباره سرم رو انداختم پایین ... چشم روی تسبیح و مهرم ... و سعی می کردم آرامشم رو حفظ کنم ...
خیلی ها قپی خیلی چیزها رو میان ... فکر می کنن خالی بندی ها به ژست و کلاس مردونه شون اضافه می کنه ... ولی بیشترش الکیه ...
چون مد شده این چیزها باکلاس باشه میگن ... ولی طبل تو خیالین ...
حتی ممکنه یه کاری رو خودشون نکنن ... ولی بقیه رو تحریک کنن که انجام بدن... خیلی چیزها رو باید نشنیده گرفت ...
سعید از در رفت بیرون ...
من با چشم های پر اشک، سجده... نمی دونستم کاری که می کنم درسته یا نه ... توی دلم آتشی به پا بود ... که تمام وجودم رو آتش می زد ...
- خدایا ... به دادم برس ... احدی رو ندارم که دستم رو بگیره... کمکم کن ... بهم بگو کارم درسته ... بگو دارم جاده رو درست میرم ...
⚜جھتِ مطالعہے هر قسمٺ؛،،
¹1صڵواٺ بہ نیٺ ِ تعجیݪ دࢪ فࢪج الزامیست
-ادامه دارد...
-نويسنده: #شهیدسيدطاهاايمانی
#داستان_شب
#رمان
@Alachiigh
🔴 طبق تحقیقات مصرف کلسیم از بیماری های روده جلوگیری می کند...
پنیر با دارا بودن کلسیم فراوان می تواند به خوبی نیاز شما را برآورده کند
❌پنیر را شبها و همراه گردو(طبع گرم) مصرف کنید
#روده
#سلامت
#سلامت_بمانید
🎋〰☘
@Alachiigh
🌹 شهید علی امرایی🌹
🔸خواب دیدم خواب کربلا را.حضرت از ضریح مبارک بیرون آمد و فرمودند توهم مال این دنیا نیستی خودت را صاف کن اعمالت را صاف کن بیا پیش ما اگر به زیارت کربلا رفتید سلام مرا به اقا برسانید وبگویید ارباب غریبم دلم برایتان تنگ شده بود ولی دیدم پاسبانی از حریم خواهر ودخترتان برمن واجب تر است
راستی به جای من سفر مشهد بروید که خیلی دلم تنگ است
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰☘
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌⭕️مجری شبکه به زحمت داره خودشو نگه میداره 👆
⭕️عدالت همینه ؟!؟!؟!؟؟!؟!؟!؟
اگه یه ادم معمولی ۱۰ میلیون بدهی داشت ایا اصول و موازین قضایی همین گونه تصمیم مرجع قضایی را با خودش هم سو میکرد 😡😡😕😕😕😕
اكبر طبری ،پسر هاشمی ، محمد علی نجفی
خلاف هاشون و جرم هاشون با بقیه ملت فرق داره اینا سگاشونو با اب معدنی میشورن بقیه با اب معمولی
😳ببینید 👌
#روشنگری
#مجازات
🎋〰☘
@Alachiigh
بسم الله الرحمن الرحیم
☑️پیامدهای میدانی و چرایی انگیزه های بی حجابی در تهران
🟢شهادت شهید بهشتی که به تعبیر امام ره ...بهشتی یک ملت بود ...بر امت اسلامی ایران تسلیت باد🟢
😡۱: تمایل به تجربه کردن: عدد ۶۰/۸ درصد از نتایج پیمایش انگیزه شناسی بانوان در تهران ،تمایل به تجربه کردن نپوشیدن روسری یا شال را علت این اقدام خود اعلام کرده اند...( تجربه کردن شاید درمواردی غیر از حجاب قابلیت پذیرش داشته باشد ولی در این مورد از نظر شرعی و عرفی و اخلاقی مورد قبول واقع نمیشود ...)
😡ابراز وجود و احساس جذابیت :در این تحقیق میدانی ۸۵/۶ درصد بانوان اعلام کرده اند بدون حجاب جذابیت بیشتری دارند خواه برای خود و احیانا دیگران!!! آیا جذابیت درست کردن برای دیگران و در ملأ عام ،خود را در معرض دید هوسبازان قرار دادن با کدام منطق و عقل و منش انسانی سازگار است ؟؟؟!!! ( اسلام و همه ادیان جایگاه ویژه ای برای زن قائل بوده و هستند و ایجاد جذابیت زنان برای همسران در محیط خانه محدودیتی نیست مگر فرزندان و رعایت در حضور آنان )
😡نوسانات تصمیم گیری برای بی حجابی از مهر ۱۴۰۱ تا اردیبهشت ۱۴۰۲( این نوسانات میتواند شرایط اجتماعی و رها شدگی جامعه ،اوج فعالیت های رسانهای و ماهواره ای و فضای مجازی دشمن،گسستگی نسلی ،تفاوت در اندیشه ها و طرز فکر ها ،ضعف در مبانی اعتقادی و دینی ،ابراز مخالفت با دولت ها از راه بی توجهی به حجاب ،فقدان قوانین مناسب و قاطع و قانع کننده و بروز برای مقابله با قانون شکنان حجاب و...باشد ...
😡وضعیت اقتصادی و درآمدی خانواده ،براساس سخن امام سجاد علیه السلام:« از هر دری فقر وارد شود از پنجره ایمان خارج میشود ».البته وضعیت درآمد و معیشتی خانواده به عنوان عاملی در بی حجابی از اصول عقلی و شرعی و عرفی تبعیت نمیکند! شاید درآمد بالای خانواده
خود عاملی در تبرج و ولنگاری و بی حجابی باشد ولی عاملی نیست که خانواده های کم درآمد را وادار به بی حجابی کند، چون در مدیریت مصرف درآمدها جایگاهی برای آن تعریف نشده است!
😡باور نداشتن به اینکه امر حجاب دستور خدا است؟ این دید و نظر ناشی از عدم تعمق و تفکر در قرآن و سیره وسنت اولیاء و انبیای الهی و صالحان و مطالعه نداشتن در سیره و روش و منش حضرت زهرا سلام الله علیها و سوده و هاجر و...( داستان رعایت حجاب توسط حضرت زهرا سلام الله علیها در بارکردن درب برای فرد نابینا )تاملی گذرا در قرآن و سور اعراف آیه ۲تا۲۷ و احزاب آیات ۳۲تا ۳۳ و احزاب آیات ۵۳ تا ۵۵ و احزاب آیات ۵۸ تا ۶۱ و نور آیات ۲۷ تا ۳۱ و...گویای آن است که امر رعایت حجاب تاکید موکد خداوند متعال به همه انسان ها بویژه زنان و فرزندان اولیاء و انبیای الهی و آینه طاهرین علیها السلام هستند
😡موضوع وضعیت تاهل مجرد با متاهل یا مطلقه یا فوت همسر و...( البته خانواده و تربیت فرزندان یکی از ارکان رکین و اساسی در رفتارهای اعضای خانواده در مراحل بعدی زندگی است. که خانواده ها را به سه دسته پلیسی و رها و مقید میشود تقسیم کرد ! در افراد مجرد ، پدر و مادر و برادر و ...اگر به چارچوب و موازین اخلاقی و اجتماعی و...معتقد باشند،میتوانند امر و نهی لازم را ارائه و رعایت آن از از فرد بخواهند ...و در موارد دیگر هر کدام راه کار مناسب خود دارند که از حوصله این بحث خارج است!!!
😡همراهی و موافقت همسران در عدم رعایت حجاب از سوی برخی زنان ،نزدیک ۷۰ درصد از تحقیقات میدانی از بانوان تهرانی نشان میدهد مرد خانواده اعتقادی به حجاب نداشته و رعایت آنرا برای همسرش الزامی و لازم نمیداند که این خود دلیل ضعف در بینش اعتقادی و دینی و فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی و آسیب های عدم رعایت حجاب و...مرد خانواده است ...
🟢پس با توجه به در دست بررسی بودن لایحه عفاف و حجاب در مجلس و دولت و وجود برخی ضعف ها و کاستی ها در این لایحه و ابراز نگرانی خانواده های متدین و قشر مذهبی و انقلابی و...لازم است این لایحه در دسترس همه اقشار جامعه قرار گرفته تا اظهار نظر نموده و چکش کاری شود تا نقاط ضعف و کاستی آن رفع و نظر قاطبه ارزش مدار جامعه تامین گردد.
انشاءالله
سهراب خلیلی
۷ تیر ۱۴۰۲
❌⁉️قوهی قضائیه از پارسال تا امسال چه تغییری کرده که همان صحبت های پارسال رهبری با اندکی تغییر دوباره امسال بیان میشود؟
🔰رهبر انقلاب، سال گذشته در دیدار با مسئولین قوه قضائیه فرمودند: یکی از حقوق عمومی مردم همین است که امنیّت روانی داشته باشند. امنیّت روانی یعنی چه؟ یعنی هر روز یک شایعهای، یک دروغی، یک حرف هراسافکنندهای در ذهنها پخش نشود. حالا تا دیروز فقط روزنامهها بودند که این کارها را میکردند، حالا #فضای_مجازی هم اضافه شده. هر چند وقت یا چند روز یک بار، گاهی چند ساعت یک بار یک شایعهای، یک دروغی، یک حرفی را یک آدم مشخّصی یا نامشخّصی در فضای مجازی منتشر میکند، مردم را نگران میکند، ذهن مردم را خراب میکند. یک دروغی را مطرح میکند، شایع میکند، خب، این امنیّت روانی مردم از بین میرود. یکی از وظایف قوّهی قضائیّه برخورد با این مسئله است. البتّه اینجا هم من شنیدم بعضی گفتند که قانون نداریم؛ اوّلاً میشود از همین قوانین موجود استفاده کرد و حکم این را فهمید؛ اگر قانون هم ندارید، سریع قانون تهیّه کنید!
🔰اکنون صحبت های اخیر رهبر انقلاب، در دیدار با مسئولین قوهی قضائیه را بازخوانی کنیم: یکی از حقوق عامّه، #امنیّت_روانی جامعه است. اینکه یک عدّهای آنجا بنشینند و با استفاده از #فضای_مجازی یا غیرمجازی مدام روی اعصاب مردم راه بروند و امنیّت ذهنی مردم را به هم بزنند، مردم را بترسانند و مانند اینها، خب این خلاف مقتضای احیای حقوق عامّه است و قوّهی قضائیّه باید وارد بشود. البتّه اطّلاع دارم که در بعضی اوقات و در بعضی از موارد دادستانیها وارد شدهاند و کارهایی هم انجام دادهاند، لکن باید با برنامهریزی و با انضباط این کار انجام بگیرد، این کار باید با قاعده انجام بگیرد؛ این جایش خالی است!
⭕️اکنون سوالی که مطرح میشود این است که اگر در این زمینه احیای حقوق عامه نیاز به قانون جدید است، رهبر انقلاب سال گذشته فرمودند: « سریع قانون تهیه کنید » و اگر از نظر قانونی در این زمینه مشکلی وجود ندارد، چرا شاهد ترک فعل قوه قضائیه هستیم؟
#مطالبه_گری
تک تیرانداز انقلاب
🎋〰☘
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته قسمت #۶۵ دربست، مردونه تمام ذهنم درگیر بود ... وسط کلاس درس ... بین بچ
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته
قسمت #۶۶
سید
رفقاش که داشتن می رفتن ... کامران با ترس اومد سمتم...
و در حالی که خنده های الکی می کرد و مثلا خیلی رو خودش مسلط بود ... سر حرف رو باز کرد ...
_راستی آقا مهران ... حرف هایی که اون روز می زدم ... همه اش چرت بود ... همین جوری دور هم یه چیزی می گفتیم ...
چند لحظه مکث کردم ...
_شما هم عین داداش خودم ... حرفت پیش ما امانته ... چه چرت ... چه راست ...
یکم هاج و واج به من و سعید نگاه کرد ... خداحافظی کرد و رفت ...
سعید رفت تو ...
من چند دقیقه روی پله های سرد راه پله نشستم ... شاید وجود آتش گرفته ام کمی آرام تر بشه ...
تمام شب خوابم نبرد ...
از فشار افکار روز ... به بی خوابی های مکرر شبانه هم گرفتار شده بودم ... از این پهلو به اون پهلو ...
بیشترین زجر و دردی که اون ایام توی وجودم بود ... فقط یه سوال بود ... سوالی که به مرور، هر چه بیشتر تمام ذهنم رو خودش مشغول می کرد ...
- خدایا ... دارم درست میرم یا غلط؟ ... من به رضای تو راضیم ... تو هم از عمل من راضی هستی؟ ...
بعد از نماز صبح ... برگشتم توی رختخواب ... با یه دنیا شرمندگی از نمازی که با خستگی و خواب آلودگی خونده بودم ...
تا اینکه ... بالاخره خوابم برد ...
سید عظیم الشأن و بزرگواری ... مهمان منزل ما بودند ... تکیه داده به پشتی ... رو به روشون رحل قرآن ... رفتم و با ادب ... دو زانو روی زمین، مقابل ایشون نشستم ...
قرآن رو باز کردند و استخاره با قرآن رو بهم یاد دادند ...
سرم رو پایین انداختم ...
_من علم قرآن ندارم ... و هیچی نمی دونم ...
_علم و هدایت از جانب خداست ...
جمله تمام نشده از خواب پریدم ... همین طور نشسته ... صحنه های خواب جلوی چشمم حرکت می کرد ...
دل توی دلم نبود ...
دانشگاه، کلاس داشتم اما ذهن آشفته ام بهم اجازه رفتن نمی داد ...
رفتم حرم ... مستقیم دفتر سوالات شرعی ...
_حاج آقا ... چطور با قرآن استخاره می کنن؟ ... می خواستم تمام آدابش رو بدونم ...
باورم نمی شد ... داشت ... کلمه به کلمه ... سخنان سید رو تکرار می کرد ...
وحشت
چند روز از اون ماجرا و خواب گذشته بود ... هر بار که می رفتم سر قرآن یاد اون خواب می افتادم ... و ترس وجودم رو پر می کرد ...
به کافران بگو خداست که هر کس را بخواهد در گمراهی می گذارد
و هر کس را که (به سوی او) بازگردد به سمت خودش هدایت می کند ...
تمام این آیات و آیات شبیه شون از توی ذهنم رد می شد ...
یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیَهْدِی بِهِ کَثِیرًا وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ ...
و ترس بیشتری وجودم رو پر می کرد ...
مهران ... اونهایی که بدون علم و معرفت ... و فهم حقیقی دین، وارد چنین حیطه و اموری شدن ... کارشون به گمراهی کشید ... اگه خواب صادقه نبوده باشه چی؟ ... تو چی می فهمی؟ ... کجا می خوای بری؟ ... اگه کارت به گمراهی بکشه و با سر سقوط کنی، چی؟ ...
امثال شمر و ابوموسی اشعری ...
ادعای علم و دیانت شون می شد ...
نکنه سرانجامت بشه مثل اونها؟ ...
وحشت عجیبی وجودم رو پر کرده بود ... نمی فهمیدم این افکار حقیقیه و مال خودمه؟ ... یا شک و خطوات شیطانه ... و شیطان باز داره ... حق و باطل رو با هم قاطی می کنه؟ ...
تنها چیزی که کمی آرومم می کرد یک چیز بود ... من تا قبل از اون خواب ... اصلا استخاره گرفتن رو بلد نبودم ... یعنی ... می تونست یه خواب صادقانه باشه؟ ...
هر چند، این افکار ... چند هفته مانع شد ... حتی دست به قرآن ببرم ... صبح به صبح ...
تبرکی، دستی روی قرآن می کشیدم ... و از خونه می زدم بیرون ... تمام اون مدت، سهم من از قرآن همین شده بود ...
امتحانات پایان ترم دوم ... و سعید داشت دیپلم می گرفت ...
رابطه مون به افتضاحی قبل نبود ... حالا کمتر با دوست هاش بیرون می رفت ... امتحان نهایی هم مزید بر علت شده بود ...
شب ها هم که توی خونه سیستم بود ... می شست پشت میز به بازی ... یا فیلم نگاه کردن ... حواسم بهش بود ... اما تا همین جا هم جلو اومدن، خودش خیلی بود ...
قبل از امتحان ... توی حیاط دانشگاه دور هم بودیم ... یکی از بچه ها اعصابش خیلی خورد بود ...
لعنت به امتحانات ... قرار بود کوه، بریم * ... بد رقم دلم می خواست برم ... فقط به خاطر این پیشنیاز مسخره نرفتم ...
و شروع کرد از گروه شون صحبت کردن ... و اینکه افراد توی کوه به هم نزدیک تر میشن و ...
ایده فوق العاده ای به نظر می اومد ... من ... سعید ... کوه ...
⚜جھتِ مطالعہے هر قسمٺ؛،،
¹1صڵواٺ بہ نیٺ ِ تعجیݪ دࢪ فࢪج الزامیست
-ادامه دارد...
-نويسنده: #شهیدسيدطاهاايمانی
#داستان_شب
#رمان
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙏صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ🤚♥️
بزار بگم با زبون ساده
همین حسین حسینم از سرم زیاده
🎙محمودکریمی
🙏بسیار شنیدنی..التماس دعا🤲
#هیئت_مجازی
#شب_زیارتی_امام_حسین_علیه_السلام
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
🎋〰☘
@Alachiigh
زندگی هیچگاه بی مشکل نیست،
مشکل ،جزیی از دنیای مادی ست،،،
در واقع همه چیز،،،
مساله ست، نه مشکل
به رنجهاتون اهمیت ندین تا کم رنگ بشن
⚜⚜✨⚜⚜
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
🎋〰🍂
@Alachiigh