❌❌با موافقت دولت، پژو و تیبا و دنا و... تا ۳۵٪ برای قشر ضعیف گرون شد
با موافقت مجلس هم تویوتا و میتسوبیشی و هیوندا و... ۲۰٪ برای قشر مرفه ارزون شد
خلاصهی #طرحهای_مردمی دولت و مجلس وفاق👌😬
• آدم •
#نفاق_ملی
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
#کـولـهبـارےازعـشـق² قسمت۵۵-۵۸ نگاش میکنم و میگم : خیلی بدی امیر خیییلی تو که میدونستی تو که می
#کـولـهبـارےازعـشـق²
قسمت۵۹-۶۳
وقتی چشمامو باز کردم دستام به یه
میله بسته شده بود .. توی یه خونه ی
خراب و پوسیده بودم
فکر اینکه تو دست این بی مروتا
افتادم حالمو بهم میزد که
صدای باز شدن
در اومد .. نه این که که ایمانه
لبخند کثیفی زد و بهم نزدیک شد
اونقدر نزدیک شد که صدای نفساشو
میشنیدم
با خنده گفت : اوه ببین صورت
خوشگلت چطور شدهه؟
دستشو نزدیک صورتم آورد که داد زدم:
به من دست نزن مرتیکه نجس
اما اون بلند تر خندید و اون دست
کثیفش و روی صورتم آورد دلم
میخواست جون بدم .. حالم خیلی بد بود
از طرفی میترسیدم یه کاری کنه
این مرد دیوونس ،معصومه رو تا
حد مرگ اذیت کرده بود و حالا هم عاشق
من شده!،داشتم میمردم
پاهامو روی زمین کوبوندم و گفتم :
ولم کن عوضی
تو دلم از خدا کمک میخواستم تا اتفاق بدی نیوفته
ایمان : عهههه من که کاریت ندارم خانم دکتر
فقط کافی یکم دختر خوبی باشی .. همین⁶⁰
نفس : تو .. تو یه آدمِ روانیِ عقده ای هستی
ایمان بلند خندید و گفت : اووووه
تاثیر گزار بود
بعد هم کمی خشم چاشنی صحبتش کرد و ادامه داد :
میدونی خانوم دکتر ؟
تو خیلی خوشگلی
دلم میخواد داشته باشمت
یعنی اینکه مال ِ من باشی
هووووم؟
نفس حالش بد بود اگه این دیوونه بلایی سرش میوورد چی میشد؟
تکلیف دختر کوچولویی که یادگار محمد حسینش بود چی میشد؟
ترس تا سراسر عمق نفس هجوم کرده بود اما نباید ابراز ترس میکرد
نفس پوز خندی زد و گفت :
تو میدونی خیلی آشغالی؟
یه آدم کثیف که هرکس و هرچیزی رو میبینه میخواد،این یه بیماری روانیه مردک
ایمان بازهم قهقهه زد و گفت :
اووووف خانم کوچولووو
یه قدم به نفس نزدیک تر شد به صورتی که نفس مطمئن بود صدای تپش قلبش رو میشنوه
اما نباید بیشتر از این میترسید
نفس تو خدا رو داری پس نترس
ایمان : بهتره بلبل زبونی نکنی خانوم دکتر اینجا من هرکاری که بخوام میکنم و این تویی که باید به حرف های من گوش بدی ، اوکی؟
نفس : خفه شو ..خفههه
ایمان خندید و جلوتر اومد تا اینکه..²
صدای جیر جیر در اومد
خدایا اون،اون کی بود که من
داشتم میدیدم؟!
باورم نمیشه محمد حسین بود؟
نکنه از شدت ترس توهم زدم
محمد حسین چشماشو باز و بسته کرد
به نشانی اینکه من نترسم
ایمان گفت :جلیل کی بهت گفت
بیای تو ؟ من با این خانوم خوشگله کار دارم
محمد حسین و چند سرباز جلو اومدن
ایمان برگشت و متعجب به اونا نگاه کرد
پس من توهم نمیزدم نههه اون
محمد حسین من بود اشکام داشتن جاری میشدند
به سختی لب زدم : م .. محمد حسین؟
اما محمد حسین با رگ های ورم کرده ی غیرتش به سمت ایمان رفت و
با مشت کوبید توی دهنش
و گفت : عوضی ، پست فطرت
صدای آخش بلند شده بود
محمدحسین
تا سر حد مرگ کتکش زد تا اینکه اون مامورای همراه جداشون کردن و گفت :
تو به چه حقی به زن من دست زدی
آشغال..بعد هم دستشو پیچوند طوری
که صدای شکستن میداد
بعد دستور داد تا ببرنش
هنوز باورم نمیشه این یه خواب شیرین بود نه؟⁶²
محمد حسین جلو اومد و گفت
نفس .. عزیزم حالت خوبه ؟
خیلی وقت بود اون چشمای قشنگش برای من نگران نشده بود
زبونم بند اومده بود اون زنده بود
باورم نمیشد آخههه
این همه سختی بالاخره تموم شد؟
یعنی به خاطر من برگشته؟
آشوب سختی توی دلم راه افتاده بود
از طرفی دوست داشتم برم بغلش و
زار زار گریه کنم از طرفی اونو مقصر
تموم این اتفاقا میدونستم
سریع به سمتم اومد و دستمو باز کرد
خواست دستمو بگیره که تموم اون
سختیا یادم اومد،سریع دستمو کشیدم
محمدحسین متعجب نگاهم میکرد
گفتم :خیلی بدی خییییلی تو میدونی
من چیا کشیدم؟ میدونی چقدر گریه کردم؟
به قیافم نگاه کن محمد حسین سرشو
انداخت پایین ،سرشو گرفتم سمت خودمو گفتم :
به من نگاه کن.. میخوره من ۲۳
سالم باشه؟ نه از تو میپرسم میخوره؟
فقط میخوام بدونم چرا؟
محمد حسین : من شرمندم نفس
نفس : شرمنده نباش بهم بگو چرا؟
محمد حسین نگاه دلگیری بهم کرد و گفت : دلم برات یه ذره شده بود
خنده ی عصبی کردم و گفتم : وای
خدا ببین چی میگه؟ دِ آخه تو اگه منو
دوست داشتی چرا منو ول کردی ؟ هان ؟
وضعیت قلبم نامناسب بود و
میدونستم این خنده های عصبی
برام کشندس
اما دست خودم نبود خنده ی عصبیم
شدت گرفته بود و فقط لرزیدن
خودمو متوجه شدم..⁶
چشمام رو که باز کردم دست محمد
حسین رو سرم بود و داشت اشک میریخت .
قلبم از اشکاش تیکه تیکه شد
ولی باید جواب اشکای منم میداد نه؟
خواستم چیزی بگم که انگشت اشارشو
گزاشت روی لب هام و گفت :
هیس!
خودم همه چیو میگم
اونا یعنی موساد به بادیگارد گفته بودن
که به خانواده ی ما نزدیک بشه
و همسرش با یه نقشه طوری تو رو
به قتل برسونه که انگار سازمان
اطلاعات ایران تو رو کشته و
با اینکار من از سازمان جدا بشم
و با موساد همکاری کنم و این جناب
بادیگارد رو تحت فشار قرار دادن و تهدید
کردن که بچشو میکشن ....
ولی اون این موضوع رو با سردار در
میون گزاشت و سردار این نقشه رو کشید
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
#کـولـهبـارےازعـشـق² قسمت۵۹-۶۳ وقتی چشمامو باز کردم دستام به یه میله بسته شده بود .. توی یه خون
#کـولـهبـارےازعـشـق²
قسمت۶۴-۶۷
ولی اون این موضوع رو با سردار در
میون گزاشت و سردار این نقشه رو کشید
که تو سالم بمونی و موساد فکر کنه من
مردم و تو هم حافظتو از دست دادی
که دیگه خطری ما رو تهدید نکنه.⁶⁴
محمد حسین :
نفس فکر نکنی من تو این مدت زندگی داشتم..
بخدا یه شب درست هم نخوابیدم همش به فکر تو بودم
بعد لبخندی زد و گفت :
حالا باور میکنی دلم برات تنگ شده بود؟
دستشو از روی سرم برداشتم و گزاشتم رو قلبم و گفتم :
آرزوم بود دوباره ببینمت
خدا و شکر
محمد حسین یه چیزی بهت بگم؟
محمد حسین پیشونیمو بوسید و گفت :
جان دلم نفس من؟
نفس : اگه بدن میشدم قلبم بودی
درخت میشدم ریشهم بودی
رنگ میشدم قلمم بودی
شب میشدم ماهم بودی
ساز میشدم آهنگم بودی
فصل میشدم بهارم بودی
حس میشدم امیدم بودی
تو همونی هستی که همیشه به بودنم معنا میدی..
محمدحسین: یادته گفتم هر کاری میکنم به خاطر توعه؟اینکه زنده موندم هم به خاطر توعه
امیر فاطمه در بغل وارد اتاق شد و در
آغوش محمد حسین رفت..
گویا سردار برای خانواده ها کامل توضیح داده بود..
فاطمه را در آغوش محمد حسین گزاشت و رفت ..
محمد حسین: اوففف دختر باباشوووو؟
چقدر دوست داشتم ببینمت
نفس : پس به خاطر دخترت برگشتی؟
محمد حسین رو به فاطمه گفت :
فاطمه خانوم دیدی مامان چقدر
حسوده؟ راسته که میگن دختر هووی مادره
بعد هم سر نفس رو بوسید و گفت
ولی شما همیشه و همه جا جان منی..
خانوم جان بریم یه سفر به تلافی این یه سال؟
نفس اشکشو پاک کرد و گفت :
خیلی دلم میخواد..
شیرینترازآنلحظهکهازدربرسینیست
منقهوهیِتلخمتوبیاحبهیِقندباش،
دردمهمهدرمصراعبعداست:
‹ منماندمواورفتونیامد ›
ولی محمد حسین من سر قولش موند
و برگشت ...
خدایا برای همه چیز شکرت:)⁶
محمد حسین: نفس خانوم کجایی؟
نفس : عهههه محمد حسین هولم نکن اومدم دیگه
محمد حسین: خانمم شما یه ساعته داری همینو میگییییی
نفس: تو هم که خیلی گوش میدی
محمد حسین: عههه نفس من علف زیر پام سبز شد از بس منتظرت موندم..
نفس زبانش را درآورد و گفت :
خب پس اون علفایی که زیر پات سبز شده رو بخور دیگه چرا معطلی؟
من شام بهت نمیدمااا
محمد حسین: عهههه عه دختره ی چشم سفید وایسا تا بیام
نفس در حالی که میدوید گفت :
عمرا بهم برسی ولی فاطمه رو هم با خودت بیار
محمد حسین: نفس خانوووم فاطمه دست مامان جونه
نفس: عههه ولی بازم تو منو نمیگیری
محمد حسین با یک حرکت ساده دست نفس رو گرفت و گفت :
دیدی بهت رسیدم؟
نفس : نخیرمم جر زدی
محمد حسین: عهههه چرا دروغ میگی
نفس: خیلی خب بابا ولم کن دستمو شکوندیییی
محمدحسین: نوچ نمیشه اینکه دستتو ول کنم هزینه داره..
نفس : اونوقت چی؟
محمد حسین: اغراغ کن
نفس : چیو؟⁶⁷
محمد حسین لبخند شیطونی زد و گفت :
اینکه عاشقمی ، اینکه دیوونمی ، اینکه نفستممم
نفس نگذاشت ادامه دهد و گفت :
برو بابا دلت خوشه
محمد حسین جدی شد و در چشم های نفس بزاق شد و گفت :
دوستم داری یا نه نفس؟
نفس برای چند لحظه غرور را کنار گذاشت آخه خیلی سخته توی چشمای کسی که عاشقشی بزاق بشی و دروغ بگی نفس گفت :
اینکه دوستت دارم را دروغ نگفتم
اما
راستش را بخواهی حقیقت را کامل نگفتم
من تو را دوستت ندارم ولی ؛
من... تو را دیوانه ام ای جان جانم
شاعر نفس
محمدحسین دستش را رها کرد و بوسه ای زد و فریاد زد :
خدایا شکرت
به سمت حرم راه میوفتیم
#ادامه_دارد
#رمان_مذهبی
#خادم_المهدی✍
@Alachiigh
🔴 بار#سنگین بلند نکنید ...
🔸چون علاوه بر درد کمر، باسن که در تماس مستقیم با کمر قرار دارد بار زیادی را تحمل می کند و به ضعیف شدن عضلات لگن ختم شده و #بی_اختیاری_ادراری ایجاد می کند.
#سلامت
#سلامت_بمانید
@Alachiigh
🌹🌹🌹🌹
#یاد_شط_علی_بخیر
▫️به والله سخت بود...ماه ها زندگی بر روی آب ، گرمای وحشتناک هوا و شرجی بودن منطقه ، مبارزه با پشه ها و حیوانات موزی،شرایط سخت رساندن غذا و تجهیزات ، مجروحیت و شهادت در وسط آب...همه ی این سختی ها را سربازان خمینی تحمل کردند .نیزارهای شط علی گواه این همه ایثار است.شطعلی نام آبراه، جاده و اسکلهای در هورالهویزه و در شرق پاسگاه کیان دشت بود و جاده 20 کیلومتری شطعلی پس از عبور از هور و از جنوب آبراه شطعلی به مرز دو کشور منتهی میشد.
.
▫️اسکله شطعلی در زمان جنگ و در زمان عملیات در هور بهعنوان یکی از نقاط حرکت قایقها و همچنین بهعنوان محور اصلی شناسایی و کسب اطلاعات از دشمن مورد بهرهبرداری قرار میگرفت.در این منطقه آموزش غواصان و نیروهای اطلاعات و عملیات یگانها نیز انجام میگرفت. در جریان بمباران شیمیایی گسترده مناطق عملیاتی خیبر و بدر، اسکله شط علی اولین نقطهای بود که مورد حملات سنگین شیمیایی دشمن قرار گرفت و جمع زیادی از رزمندگان در این منطقه مصدوم شدند و یا به شهادت رسیدند.ضمنا لشکر ویژه ۲۵ کربلا تنها لشکر عمل کننده در این منطقه بود که عملیات قدس ۱ و ۲ را با موفقیت اجرایی کرد.بیاد ساکنین آفتاب سوخته ی شط علی🇮🇷
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌❌🎥 واکنش جالب مجری لبنانی الکوثر به کشاورز ایرانی که تمام محصولش را به مردم لبنان اهدا کرد
⭕️🔹️ این برنامه پس از بیانات مقام معظم رهبری و در راستای پویش #ایران_همدل برای تقویت فرهنگ همبستگی و حمایت از مردم لبنان و فلسطین از شبکه الکوثر پخش میشود.
#ایران_همدل
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 طعنهی المیرا شریفی مقدم به ایران خودرو و سایپا
⭕️ قیمتها رو ببرید بالا ببینم کسی ماشینهای #بیکیفیت شما رو میخره🤔؟!
#گرانی_ماشین
#موافقت_دولت
@Alachiigh
⭕️❌وقتی قرار بود #یارانههارو رو بریزید چرا سازمان هدفمندی یارانهها صبح گفت: #منابع یارانۀ دهکهای ۴ تا ۹ تامین نشده هنوز؟ همه رسانهها و همه مردم رو مشغول خودش کرد.
❌بیمارید با روح و روان مردم بازی میکنید؟
یا شایدم دارید مردم رو تست میکنید ببینید تابآوریشون چقدره برای کارهای بعدی برای گرون کردنها یا حذف همین یارانه؟
وگرنه هیچ عاقلی حاضر نیست الکی خودش رو در هجمهی افکار عمومی قرار بده.
تو این وضع اقتصادی امید خیلیا به همین یارانهس. نباید تو ترس بیفتن که نکنه این یارانه هم حذف بشه. از یه روز قبل دنبال تأمین باشید که اینطوری نشه. یه روز هم یه روزه و مردم برای همین یه روز برنامهریزی میکنن🤚
#حسین_دارابی
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
#کـولـهبـارےازعـشـق² قسمت۶۴-۶۷ ولی اون این موضوع رو با سردار در میون گزاشت و سردار این نقشه رو
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
کـولـهبـارےازعـشـق²
قسمتآخر
دخترک ۲۲-۲۳ ساله ای دوربین به دست به طرفمان آمد..
دخترک : سلام میشه یه عکس ازتون بگیرم؟
نفس : سلام عزیزم نه
محمد حسین: چرا؟ بگیرید
بعد هم با دستانشان قلبی که دران ضریح جای گرفته بود را درست کردند و صدای چیک چیک دوربین عکاسی..
دخترک ذوق زده گفت : واقعا ممنونم
محمد حسین گفت : خانم یه عکس اینطوری هم بگیر
دخترک دوباره ذوق کرد و گفت : چشم
نفس : وا محمد حسین ؟
محمدحسین بی توجه به نفس خم شد و بوسه ای بر دستش زد و باز هم صدای چیک چیک دوربین عکاسی..
خدایا شکرت .. شکرت
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی (س)
اگه از رمان خوشتون اومد برای هر پارت یه صلوات جهت تعجیل در ظهور و سلامتی بابا مهدی (عج) بفرستید..🙏♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙏صَلَی اللهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ♥️🤚
صلیالله علیک، شبهای جمعه فاطمه این لحظه کربلاست!
صلیالله علیک، زهرا به سر زنان وسط شیب قتلگاست!
#هیئت_مجازی
#شب_زیارتی_امام_حسین_علیه_السلام
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
@Alachiigh
هدایت شده از آلاچیق 🏡
🌹شهید_مرتضـے_عبداللهـے🌹
•دوست دارم
• اگر شهید شوم،
•پیڪرے نداشتہ باشم؛
•از ادب بہ دور است ڪہ در
•محضر سیدالشہدا(ع)
•با تن سالم و
•ڪفن پوش محشور شوم.
.°و اگر پیڪرم برگشت،
°دوست دارم
°سنگقبرے برایم نگذارند،
°برایم سخت است ڪہ
°سنگ مزار داشتہ باشم
°و حضرت زهرا(س)
° بـےنشانـ باشند.
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
@Alachiigh
⭕️مگه تمام تحریمها و قطعنامهها تقصیر احمدینژاد، جلیلی و شهید رییسی نبود؟
❌🔴خُب الآن که کشور دربست و تمامامکانات در اختیار پزشکیان، ظریف و عراقچی است. این میزان از تحریم و قطعنامه فقط ظرف ۳ ماه بخاطر چیست؟
دروغگوییِ شما در گذشته؟
یا بیعُرضگیتان در حال؟
⭕️قطعنامه سیاسی شورای حکام آژانس علیه ایران با ۱۹موافق، ۱۲ممتنع و فقط ۳ مخالف ازجمله چین و روسیه؛ تصویب شد!
دیگه باید چه اتفاقی بیفته که از اون معاهده کوفتی NPT که ظریف داوطلبانه برای خوشآمد غرب پذیرفته بود خارج بشید و محدودیت غنیسازی رو هم بردارید؟!
مرگ یکبار شیون هم یکبار!!
#دلم_برای_رئیسی_سوخت
#دیپلماسی_قدرت
#دیپلماسی_ذلت
@Alachiigh
⭕️ #نفوذی ها چه ویژگیهای مشترکی دارند؟
❌💥#الی_کوهن، #علیرضا_اکبری و #مسعود_کشمیری سه جاسوسی که به ترتیب توسط #موساد، انگلیس و سازمان #منافقین در دستگاههای حاکمیتی نفوذ کرده و توانستند خسارتهای جبرانناپذیری را برای حکومتها به بار بیاورند.
🔹️ با بررسی رفتاری این سه نفوذی میتوان به ویژگیهایی مشترک دست یافت
🔹️ از روی ظاهر به سختی میتوان یک نفوذی را شناسایی کرد،
🔹️ جاسوس ها در اعلام وفاداریشان نسبت به ارزشها اصول ایدئولوژیک همواره پیشرو بوده و همیشه خود را به عنوان یکی از معتقدترین طرفداران پر و پا قرص حاکمیت جا میزنند.
بنابراین نسبت به هر گونه رفتار و پدیدهی غلط، نقدی نداشته و به طور عمومی تمام اتفاقاتی که در سیستم رخ میدهد را تأیید میکنند صد البته این دسته از جاسوس ها، در دسته یک قرار میگیرند و جاسوس های دسته دو و یا جاسوس های خاکستری شرایط شان فرق میکند.
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌⁉️یک نفر نیست با شش کلاس سواد بیاد مشکل مردم رو حل کنه ؟
#شهیدرئیسی
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ توضیحات خوش چشم کارشناس صداوسیما در مورد احتمال وقوع آشوب در ایران در قالب #جنگ_ترکیبی غرب علیه کشور
با این وضع که دولت داره میبره جلو
خیلی ملموس هست این اتفاقات
✍قبل از اینکه کشور دوباره توسط دشمنان داخلی به #آشوب کشیده شود، مجلس باید فکری به حال پزشکیان کند.
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌💥اگه زمان تون کوتاهه همینقدر مختصر امر به معروف کنید و دل های آماده ی تلنگر را در #فاطمیه رها نکنید.....
#دختران_انقلاب
#امر_به_معروف
@Alachiigh
گفتی خواندن از شما ،
استجابت از من
خواندیمت،
استجابتش با تو...
و می دانم که
خلف وعده نخواهی کرد
✨✨✨✨✨✨
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
@Alachiigh
هدایت شده از آلاچیق 🏡
🌹شهید بابک نوری هریس🌹
تپه رهایی
خود را به بالای تپه رساند. اشک در چشمان درشتش حلقه زد. صداے برخورد آب به تخته سنگها هنوز هم به گوشش میرسید. نسیم خنک برخاسته از روی آبها هواے صبحگاهی تپه را خنک و دلپذیرترکرده بود.
خود را به قبر مطهر شهداے گمنام رساند.
_ اومدم دوباره التماستون کنم! خودتون شاهدین چند هفته هست سعی صفا و مروه من، بین خونه و سپاه شده تا حضرتزینب سلاماللهعلیها منو لایق دفاع از حریمش بکنه!
سرش را روے یکی از قبرها گذاشت. شانههایش تکان میخورد و صداے هقهق گریهاش سکوت تپه را میشکست. برگه زیارت عاشورا را روبروے صورتش گرفت و با آهنگ حزینی شروع به خواندن کرد.
نزدیک طلوع آفتاب به پایین تپه سرازیر شد. لبخند نمکین چهرهاش را پوشانده بود. حالا دیگر به انتخاب درستش یقین داشت. انتخاب بین شهادت و زندگی؛ انتخاب ادامه تحصیل در آلمان یا دفاع از حریم آلالله که در زیرچکمههاے دشمن نزدیک بود سقوط کند. و او میخواست عباس بیبی زینب سلاماللهعلیها شود. همان هم شد. اذن ورود به آن سرزمین را به او دادند. مدتی نگذشته بود که خبر شهادت جوانی خوشتیپ و خوش چهره، مردم را انگشت به دهان کرد.
جوانی ۲۵ ساله که در حین آزادسازے بوکمال مورد اصابت شلیک مستقیم خمپاره قرار گرفت و روحمطهرش به شهداے گمنام بالای تپه پیوست.
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
@Alachiigh