9.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅استاد شجاعی
💥 نمیتونم ببخشمش...
نمیتونم این کارشو فراموش کنم!
👌👌
🍁〰🍂
@Alachiigh
🍁
✅ #یک_خبر_یک_تحلیل(۱۲۹)
🌀 خبر: نظریهپردازان جریان اصلاحات در حال نظریهپردازی برای ایجاد نارضایتی، اعتراضهای خیابانی و خشونت در جامعه هستند. این جریان سیاسی همهساله در آستانه زمستان و تابستان شروع به گمانهزنی برای عامالبلوی در کشور میکنند تا ضمن ناامید کردن جامعه، دشمنان را به اعمال فشار بیشتر به کشور تشویق کنند.
🍃🌹🍃
❌گزارههای خبری:
1⃣ «محمدرضا تاجیک» از چهرههای مشهور جریان اصلاحات ۲۲ آذرماه به اقتصاد نيوز گفته بود: «این امکان وجود دارد که برای یک دوره کوتاه مرهمی برای بحرانهای اقتصادی موجود پیدا شود، اما ضعف ریشهای در مدیریت اقتصادی کشور زخمهایی را ایجاد کرده که بهسادگی قابل التیام نیست و در آینده نزدیک همین زخمها موجب جوشش شورشهای متعددی در کشور خواهد شد...».
2⃣ «محمود صادقی» نماینده اصلاحطلب مجلس دهم، دیروز (۲۷ آذرماه) در گفتگو با خبرگزاری ایلنا گفت: «پیشبینی من این است که دولت با روش فعلی نمیتواند مشکلات معیشتی مردم را سروسامان دهد و در ماههای آینده باعث تشدید این اعتراضات میشود».
3⃣ «سعید حجاریان»، مشهور به تئوریسین اصلاحات نیز در گفتوگو با انصاف نيوز بيان میکند: «ممکن است جامعه متشنج شود و مردم دوباره به خیابان بیایند».
🔺 گزاره تحلیلی: این طیف فکری در سه دهه گذشته همواره جامعه را تبدیل به میدان جنگ کردهاند و با تئوریهای خشونتآمیزی مانند "فشار از پایین، چانهزنی از بالا"، "نافرمانی مدنی"، "تجمع سلولی"، "تجمع موضوعی"، "اعتراضات سراسری" و "فتح سنگر به سنگر"، هیچگاه در اندیشه حل مشکلات مردم نبودهاند و باوجوداینکه در دولتهای اصلاحات، تدبیر و امید و در مجالس شورای اسلامی و شوراهای شهر مسئولیتهای متعددی پذیرفتهاند؛ اما تاریخ شاهد است که کمترین دغدغهای در حل مشکلات مردم نداشتهاند و اکنون که دولت انقلابی درصدد حل مشکلات مردم است، نگران شده و ازیکطرف به دنبال ایجاد اغتشاش در جامعه هستند و از طرف دیگر در حال گرا دادن به دشمناند تا پیچ تحریمها و فشارها را بیشتر کند تا مردم به خیابانها بیایند!
✍ حسین عباسیان
#روشنگری
#ثامن
🍁〰🍂
@Alachiigh
♦️روضه خانگی هنرمندان در روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
🔹مراسم روضه خانگی سالروز شهادت حضرت زهرا(س) با حضور جمعی از هنرمندان و بازیگران در منزل محمد حسین قاسمی تهیه کننده سینما برگزار شد.
🔹این مراسم با سخنرانی حجت الاسلام موسوی مطلق و سید رضا عمادی برگزار شد.
📷عکس از مهدی کاردان
faslebidari
🍁〰🍂
@Alachiigh
⭕️داشتیم رقیب ناسا در فرستادن مـــردم به فضـــا می شدیم که یهو انقلاب شد!!!!😅
#پهلوی_بدون_روتوش
◾️▪️ـــــــ
صــراط
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ خودشونم اذعان دارن که تو کتب معتبرشون اومده ...! :)
👤 زینبـــــ فـربـودی✍🏻
چرا شیعه ها بد ِعمر را نگویند ؟؟
✅پیشنهاد دانلود، حتما ببینید
#فاطمیه
🍁〰🍂
@Alachiigh
⁉️جنگشناختی یعنی چه؟
✅از مهمترین نتایج جنگ شناختی فعلی بر ضد ما خنثی سازی هر قشر با قشر خودش است. روحانی با روحانی، انقلابی با انقلابی، دوست با دوست و...
❌تبدیل هنرمندانه حب به بغض و یقین به شک از مصادیق بارز این جنگ در میان ملت است.
💯💯اگر تدبیری نشود در بلند مدت شاهد گسل های اجتماعی خواهیم بود.
گفتمان
#جنگ_شناختی
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺دلارام من🌺 قسمت 50 صدایم خشدار میشود: زود به زود زنگ بزنیا، باشه؟ - چشم خواهر من! حواسم هست! هرچه
🌺دلارام من🌺
قسمت51
جھتِ مطالعہے هࢪ قسمٺ از رمانها؛
1صڵواٺ بہ نیٺ ِ تعجیݪ دࢪ فࢪج الزامیست
- زیارت قبول!
- سلامت باشید.
سکوت برقرار میشود؛ چرا نمیرویم؟ با نگاههایشان باهم حرف میزنند و فقط من سردرگم ماندهام؛ سر میچرخانم به طرف گنبد که کبوترها دورش طواف میکنند. بالاخره راضیه خانم صدایش را صاف میکند: حوراء! شما واسه آیندهات چه برنامهای داری؟
چقدر آینده من برای بقیه مهم شده! گیج نگاهش میکنم: چی؟ آیندم؟ شاید حوزه رو ادامه بدم... شایدم دانشگاه...
لبخند گوشه لبهای حاج مرتضی سبز میشود؛ شاید به گیجی من میخندد!
- نه منظورم ازدواجه! بهش فکر کردی؟
چه جای مطرح کردن این بحثهاست؟! آنهم جلوی علی و حاج مرتضی! سرم را پایین میاندازم: نه... اصلا...
کمی تجزیه تحلیل میکنم و دوزاریم میافتد چه خبر است! راضیه خانم با عمه درباره خواستگاری و اینها حرف میزند ولی من درست نمیفهمم. شوکه شدهام؛ انگار در مرکز خورشیدم، داغ داغ داغ! فشار خون را در شقیقههایم حس میکنم، حتما سرخ شدهام! سرم را بیشتر خم میکنم، ابروهایم را بهم گره میزنم و چیزی نمیگویم. باید برخودم مسلط شوم؛ "یا امام غریب! این چه بساطیه برامون تو حرم جور کردی؟"
متوجه میشوم همه به من نگاه میکنند، بجز علی که حالش دست کمی از من ندارد؛ گویا منتظرند جواب بدهم. اصلا نمیدانم چه عکسالعملی باید نشان دهم و چه بگویم. از دست این مادرها که اینطور آدم را گیر میاندازند! خدای موقعیت شناسیاند اینها!
حاج مرتضی ذهنم را میخواند: دوست داشتیم تو حرم آقا مطرح بشه.
آب گلویم را به سختی فرومیدهم و با صدایی که فقط عمه میشنود میگویم: اخه الان اصلا به این چیزا فکر نمیکنم!
- ببین دخترم، علی من شرایط خاصی داره، باید با یه دست زندگی کنه؛ برای همین خواستیم اینجا درحضور امام رضا(ع) مطرح کنیم که آقا خودشون کمک کنن.
اصلا دوست ندارم علی را حتی زیرچشمی نگاه کنم. این نُه روز حتی سلام و علیک درست و حسابی باهم نداشتیم، چه رسد به حرف زدن! اما حالا همه چیز عوض شده.
آرام میگویم: هرچی داداشم بگه، صبرکنین بیاد.
خودم هم خستهام از اینهمه گوشه گیری. با رفتن حامد، مثل لاک پشت شدهام؛ کافیست دور و بریها رهایم کنند تا بروم به اتاق و یا بنویسم یا کتاب بخوانم. رمان خارجی یا ایرانی، فیلمنامه یا نمایشنامه، شهید مطهری یا دفاع مقدس... فرقی نمیکند. حامد هرهفته زنگ میزند و اخبار اینجا را کامل دریافت میکند ولی از آن طرف و کارهایش حرفی نمیزند. عمه هم با نزدیک شدن بازگشایی مدارس، بیشتر میرود مدرسهشان؛ وقت من آزاد است و سعی دارم خودم را دوباره پیدا کنم و بسازم. شاید برای همین انزوای من است که حامد این هفته، دو سه روز مرخصی گرفته و آمده اصفهان.
گلستان وسط هفته خلوت است؛ من و عمه حامد را محاصره کردهایم؛ صورتش آفتاب سوخته شده و کمی لاغر. عمه شکایت میکند که چرا به رزمندگان اسلام غذای درست و حسابی نمیدهند که پسر من انقدر لاغر شده؟ بازهم خدارا شکر نمیتواند به آفتاب بابت تابیدن ایراد بگیرد!
نزدیک مزار پدر که میشویم، عمه پا تند میکند و من و حامد را تنها میگذارد؛ فرصت خوبیست برای صحبت کردن؛ حامد شروع میکند: پس بالاخره قضیه رو مطرح کردن حاج مرتضی؟!
داغ میشوم و سرم را پایین میاندازم: ولی من بهش فکر نکردم، فعلا درگیر خودمم.
- میدونم؛ میخوای خودتو پیدا کنی، ولی مطمئن باش به این نتیجه میرسی که آدم نصفهای الان و یه همراه میخوای برای ادامه دادن؛ همه یه موقعی به این حالت میرسن که زندگیشون بیهدف و پوچ شده؛ چرا؟ چون همراه میخوان، نیمه دیگهاشونو میخوان، وقتی باهم میرسن به یگانگی، تازه معنی زندگی رو میفهمن، دیریا زود به این نتیجه میرسی.
- یعنی خودت رسیدی؟
میخندد و به روبرو خیره میشود: از ما گذشته این حرفا!
- جنابعالی که انقدر خوب مشاوره میدین یکم از این روضهها واسه خودتون بخونین!
- من با تو فرق دارم حوراء! زنده و مرده بودنم معلوم نیست!
اخم میکنم: نمیخواد خودتو لوس کنی!
- بحث رو عوض نکن! نظرت درباره علی چیه؟
به منمن میافتم: چه نظری اخه؟ من که نمیشناسمش!
- گفته بودی هرچی من بگم، نه؟
سر تکان میدهم. ادامه میدهد: من میگم بچه خوبیه؛ خیلی وقته باهم دوستیم، ولی بازم راه افتادم تو محلشون تحقیق؛ از نظر اخلاق و ایمان موجهه، بهتر از علی پیدا نمیکنی، ولی بخاطر دستش، باید فکر کنی.
ادامه دارد...
#فاطمه_شکیبا
#داستان_شب
🍁〰🍂
@Alachiigh
✳️توی این روزهای سرد، سوپ خیلی میچسبه!
🔸اضافه کردن ذرت به سوپ باعث میشه:👇
🔸معدهتون تقویت بشه
🔸به لاغری شکم و پهلوتون کمک میکنه
🔸 کلسترول و چربیخون رو کاهش میده
+و مهمتر از همه اینکه به درمان کمخونی ناشی از فقر ویتامین B12 کمک میکنه
#تغذیه
#سلامت
#سلامت_بمانید
🍁〰🍂
@Alachiigh
آرامش چیست؟...
✨نگاه به گذشته و شکر خدا؛
✨نگاه به آینده و اعتماد به خدا؛
✨ نگاه به اطراف و جستجوی خدا؛
✨ نگاه به درون و دیدن خدا…
#مثبت_اندیشی
🍁〰🍂
@Alachiigh