آلاچیق 🏡
🌺عاشقانه دو مدافع🌺 #قسمت_ششم هل شدم و گوشے از دستم افتادو رفت زیر صندلے داشت میرسید ب ماشیـݧ از ط
🌺عاشقــانه_دو_مدافـــع🌺
#قسمت_هفتم
_دفہ ے اول تو دانشگاه دیدمتو...
حدودا یہ سال پیش اوݧ موقع همراه دوستتوݧ خانم شایستہ بودید(مریم و میگفت)
همینطور کہ میبینید کمتر دخترے پیدا میشہ ک مثل شما تو دانشگاه چادر سرش کنہ حتے صمیمے تریـݧ دوستتوݧ هم چادرے نیست البتہ سوتفاهم نشہ مـݧ خداے نکرده نمیخـوام ایشـونو ببرم زیر سوال
_خلاصہ ک اولیـݧ مسئلہ اے ک توجہ مـݧ رو نسبت ب شما جلب کرد ایـݧ بود
اما اوݧ زماݧ فقط شما رو بخاطر انتخابتوݧ تحسیـݧ میکردم
بعد از یہ مدت متوجہ شدن یہ سرے از کلاساموݧ مشترکہ
_با گذشت زماݧ توجہ امـ نسبت ب شما بیشتر جلب میشد سعے میکردم خودمو کنترل کنم و براے همیـݧ هر وقت شمارو میدیم راهمو عوض میکردم و همیشہ سعے میکردم از شما دور باشم تا دچار گناه نشم
_اما هرکارے میکردم نمیشد با دیدݧ رفتاراتوݧ وحیایے ک موقع صحبت کردݧ با استاد ها داشتید و یا سکوتتوݧ در برابر تیکہ هایے ک بچہ هاے دانشگاه مینداختن
_نمیتونستم نسبت بهتوݧ بی اهمیت باشم
دستم و گذاشتہ بودم زیر چونم با دقت ب حرفاش گوش میدادم و یہ لبخند کمرنگ روے لبام بود
ب یاد سہ سال پیش افتادم مـݧ وروزهاے ۱۷-۱۸سالگیم و اتفاقے ک باعث شده بود مـݧ اینے ک الاݧ هستم بشم
اتفاقے ک مسیر زندگیمو عوض کرد
_اما سجادے اینارو نمیدونست برگشتم ب سہ سال پیش و خاطرات مثل برق از جلوے چشمام عبور کرد
یہ دختر دبیرستانے پرشر و شوروساده و در عیـݧ حال شاگرد اول مدرسہ
_واسہ زندگیم برنامہ ریزے خاصے داشتم
در طے هفتہ درس میخوندم و آخر هفتہ ها با دوستام میرفتیم بیروݧ
از همـــوݧ اول خوانواده ے مذهبے داشتیم اما مـݧ خلاف اونا بودم
_اوݧ زماݧ چادرے نبودم و در عوض با مد پیش میرفتم از هموݧ اول علاقہ ے خاصے بہ نقاشے داشتم و استعدادمم خوب بود همیشہ آخر هفتہ ها ک میرفتیم بیروݧ بچه ها کاغذو مداد میوردݧ تا مـݧ چهرشونو بکشم
_یہ روز ک با بچہ ها رفتہ بودیم بیروݧ
مینا(یکے از بچه ها مدرسہ )اومد
همراهش یہ پسر جوون بود
همہ ما جا خوردیم اومد سمت مـݧ و گفت سلام اسماء جاݧ
بعد اشاره کرد ب اوݧ پسر جووݧ و گفت ایشوݧ برادرم هستن رامیـݧ
رامیـݧ اومد سمت مـݧ دستشو آورد جلو و گفت خوشبختم
با تعجب بہ دستش نگاه کردم و چند قدم رفتم عقب
مینا دست رامیـݧ و عقب کشید و در گوشش چیزے گفت
ک باعث شد رامیـݧ ازم معذرت خواهی کنہ
گفتم خواهش میکنم و رفتم سمت بچه ها
مینا اومد کنارمو گفت اسماء جوݧ میشہ چهره ے برادر مـݧ و هم بکشے؟؟؟
_خیلے مشتاقہ
لبخندے زدم و گفتم
ن عزیزم اولا ک مـݧ الاݧ خستم دوما مـݧ تا حالا چهره ے یه پسرو نکشیدم ببخشید
رامیـݧ ک پشت سرما داشت میومد وسط حرفم پریدو گفت ایرادے نداره یه زماݧ دیگہ مزاحم میشیم بالاخره باید از یہ جایے شروع کنے مـݧ باعث افتخارمہ ک اولیـݧ پسرے باشم ک شما چهرشو میکشید
_دست مینارو گرفت و گفت پس فعلا و ازم دور شدݧ اوݧ شب خیلے ذهنم مشغول اتفاقاتے ک افتاده بود....
_اوݧ هفتہ بہ سرعت گذشت
آخر هفتہ با دوستام رفتیم بیروݧ
مشغول حرف زدݧ بودیم ک دوباره مینا ورامیـݧ اومد.....
رامیـݧ پشتش چیزے قایم کرده بود...
✍خانم.علـــی.آبادی
⭐️برای خواݩدݩهرقسمٺاز رماݩ1صݪواٺ به نیت فرج اݪـزامیسٺ
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#عاشقانه_دو_مدافع
🎋〰🍃
@Alachiigh
✍گر سینه شود تنگ
خدا با ما هست
✍گر پای شود لنگ
خدا با ما هست
✍دل را به حریم عشق بسپار و برو
✍فرسنگ به فرسنگ
خدا با ما هست
🙏〰〰〰〰
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
🎋〰🍃
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۴۰۶ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🍁〰🍂
@Alachiigh
🌹شهید مصطفی ردانی پور🌹
✍اینو میگن آخوند
خبر رسید که ضد انقلاب با حمله به روستایی نزدیک سنندج، دکتر جهاد سازندگی را به اسارت برده است.
صبح اول وقت راه افتادیم. مصطفی، عمامه به سر، اما با بند حمایل و یک نوار فشنگ تیر بار دور کمر قوت قلب همه بود.
پیش مرگ های کرد که در کنار ما با دشمن می جنگیدند، چپ چپ به مصطفی نگاه می کردند، باور نمی کردند او اهل رزم و درگیری باشد همان صبح زود، ضد انقلاب دکتر را به شهادت رسانده بود، امادرگیری تاعصر ادامه داشت، وقت برگشتن، پیش مرگ ها تحت تاثیر شجاعت مصطفی، ول کن او نبودند.
یکی از آنها بلند، طوری که همه بشنوند گفت :
- اینو می گن آخوند، اینو می گن آخوند!
مصطفی می خندید. دستی کشید به سبیل های تا بناگوش آن کاک مسلح و گفت :
- اینو میگن سبیل. اینو می گن سبیل.
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰🍃
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌❌
🎥 خدا را شکر که کشور دائم در دست چنین تفکری نیست
▪️زیباکلام:«غنیسازی هیچ کمکی به پیشرفت ما نمیکنه. تولید و خودکفایی در گندم اشتباهه.»
▪️با وضعیت فعلی اقتصاد و کشاورزی در جهان، اگر زیباکلام مسئول بود، چه بلایی سر ایرانیان میآمد؟!
این اگر الان مسئول بود باید به جای نون ، علف میخوردیم 😐
دانش هسته ای و تولید و خودکفایی گندم برای غربی ها فقط خوبه برای ما عخه
واقعا باید دانشگاهی که این توش استاده رو گِل گرفت
✅ تحلیل سیاسی
#زیبا_کلام
#خود_کفایی
🎋〰🍃
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥آتش زدن قرآن کریم، تجاوز آشکار به مقدسات مسلمانان
🔹راسموس پالودان امروز برای مرتبهی چندم روبروی منطقه مسلمان نشین قرآن کریم را تحت حمایت پلیس سوئد آتش زد!
🔸مسلمانانی که به رودخانه پریدند تا با عبور از آن، قرآن سوزی را متوقف کنند، توسط پلیس بازداشت شدند.
اَجر مسلمونی اونها کجا و ما.....😭😭😭
⛔️(از پخش تصاویر پوزش میطلبیم)
اللهم عجل لولیک الفرج بحق المهدی🙏
🎋〰🍃
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🔷🔵بخش اول 🇮🇷 ولیّفقیه علت تبدیل فضای مجازی به «قتلگاه» را چه میداند؟ 📍برخی بر این باورند که علت
🔷🔵بخش دوم
🇮🇷 ولیّفقیه علت تبدیل فضای مجازی به «قتلگاه» را چه میداند؟
♦️«آرایش دشمن آرایش جنگی است ... همانطور که عرض کردم از لحاظ فضای مجازی آرایش جنگی گرفته؛ در مقابل این دشمنی که آرایش جنگی در مقابل ملّت ایران گرفته، ملّت ایران بایستی آرایش مناسب بگیرد». ۱۱ اردیبهشت ۹۸
♦️خطاب به نمایندگان مجلس به عنوان قانونگذاران فضای مجازی کشور:
«مسئلهی مدیریّت فضای مجازی جزو مسائل مهمّ ما است که این مسئله، مسئلۀ بلندمدّت هم نیست؛ مسئلهی کوتاهمدّت و میانمدّت و جزو مسائل نزدیک ما است که باید [به آن توجّه بشود] و امثال اینها مسائل کلیدیای وجود دارد. توجّه کنید دچار حاشیهها نشوید، دچار مسائل فرعی و بیاولویّت نشوید». ۲۲ تیر ۹۹
♦️«فعلاً دشمن از ابزار رسانه استفاده میکند برای اثرگذاری بر افکار عمومی. توجّه کنید! ابزار رسانه، ابزار مهم و اگر دستِ دشمن باشد، ابزار خطرناکی است. ابزار رسانه را تشبیه میکنند به سلاحهای شیمیایی در جنگ نظامی؛ سلاح شیمیایی را وقتی میزنند، سلاح شیمیایی تانک و تجهیزات را از بین نمیبرد؛ تجهیزات میماند و انسانها از بین میروند و از قدرتِ استفادۀ از ابزار میافتند؛ سلاح شیمیایی در جنگ نظامی اینجوری است؛ ابزارِ رسانه هم اینجور است. امروز از تلویزیون، از رادیو، از اینترنت، از شبکههای اجتماعی، از انواع و اقسام وسایل فضای مجازی، علیه افکار عمومی ما استفاده میشود، این را کسانی که مسئولیّت این بخش از کشور را -بخش ارتباطات را- دارند، درست توجّه کنند. ما در جلسات حضوری هم به اینها تذکّر دادهایم، تأکید کردهایم، حالا هم میگوییم؛ توجّه کنند که آنها ابزاری نشوند برای اینکه دشمن راحت بتواند سلاح شیمیایی خودش را علیه این مردم به کار ببرد». ۱۲ مهر ۹۷
#⃣ #صیانت_از_بصیرت
✅ تحلیل سیاسی
🎋〰🍃
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺عاشقــانه_دو_مدافـــع🌺 #قسمت_هفتم _دفہ ے اول تو دانشگاه دیدمتو... حدودا یہ سال پیش اوݧ موقع همراه
❤ عاشقــانه دو مدافـــع❤
#قسمت_هفتم
_دفہ ے اول تو دانشگاه دیدمتو...
حدودا یہ سال پیش اوݧ موقع همراه دوستتوݧ خانم شایستہ بودید(مریم و میگفت)
همینطور کہ میبینید کمتر دخترے پیدا میشہ ک مثل شما تو دانشگاه چادر سرش کنہ حتے صمیمے تریـݧ دوستتوݧ هم چادرے نیست البتہ سوتفاهم نشہ مـݧ خداے نکرده نمیخـوام ایشـونو ببرم زیر سوال
_خلاصہ ک اولیـݧ مسئلہ اے ک توجہ مـݧ رو نسبت ب شما جلب کرد ایـݧ بود
اما اوݧ زماݧ فقط شما رو بخاطر انتخابتوݧ تحسیـݧ میکردم
بعد از یہ مدت متوجہ شدن یہ سرے از کلاساموݧ مشترکہ
_با گذشت زماݧ توجہ امـ نسبت ب شما بیشتر جلب میشد سعے میکردم خودمو کنترل کنم و براے همیـݧ هر وقت شمارو میدیم راهمو عوض میکردم و همیشہ سعے میکردم از شما دور باشم تا دچار گناه نشم
_اما هرکارے میکردم نمیشد با دیدݧ رفتاراتوݧ وحیایے ک موقع صحبت کردݧ با استاد ها داشتید و یا سکوتتوݧ در برابر تیکہ هایے ک بچہ هاے دانشگاه مینداختن
_نمیتونستم نسبت بهتوݧ بی اهمیت باشم
دستم و گذاشتہ بودم زیر چونم با دقت ب حرفاش گوش میدادم و یہ لبخند کمرنگ روے لبام بود
ب یاد سہ سال پیش افتادم مـݧ وروزهاے ۱۷-۱۸سالگیم و اتفاقے ک باعث شده بود مـݧ اینے ک الاݧ هستم بشم
اتفاقے ک مسیر زندگیمو عوض کرد
_اما سجادے اینارو نمیدونست برگشتم ب سہ سال پیش و خاطرات مثل برق از جلوے چشمام عبور کرد
یہ دختر دبیرستانے پرشر و شوروساده و در عیـݧ حال شاگرد اول مدرسہ
_واسہ زندگیم برنامہ ریزے خاصے داشتم
در طے هفتہ درس میخوندم و آخر هفتہ ها با دوستام میرفتیم بیروݧ
از همـــوݧ اول خوانواده ے مذهبے داشتیم اما مـݧ خلاف اونا بودم
_اوݧ زماݧ چادرے نبودم و در عوض با مد پیش میرفتم از هموݧ اول علاقہ ے خاصے بہ نقاشے داشتم و استعدادمم خوب بود همیشہ آخر هفتہ ها ک میرفتیم بیروݧ بچه ها کاغذو مداد میوردݧ تا مـݧ چهرشونو بکشم
_یہ روز ک با بچہ ها رفتہ بودیم بیروݧ
مینا(یکے از بچه ها مدرسہ )اومد
همراهش یہ پسر جوون بود
همہ ما جا خوردیم اومد سمت مـݧ و گفت سلام اسماء جاݧ
بعد اشاره کرد ب اوݧ پسر جووݧ و گفت ایشوݧ برادرم هستن رامیـݧ
رامیـݧ اومد سمت مـݧ دستشو آورد جلو و گفت خوشبختم
با تعجب بہ دستش نگاه کردم و چند قدم رفتم عقب
مینا دست رامیـݧ و عقب کشید و در گوشش چیزے گفت
ک باعث شد رامیـݧ ازم معذرت خواهی کنہ
گفتم خواهش میکنم و رفتم سمت بچه ها
مینا اومد کنارمو گفت اسماء جوݧ میشہ چهره ے برادر مـݧ و هم بکشے؟؟؟
_خیلے مشتاقہ
لبخندے زدم و گفتم
ن عزیزم اولا ک مـݧ الاݧ خستم دوما مـݧ تا حالا چهره ے یه پسرو نکشیدم ببخشید
رامیـݧ ک پشت سرما داشت میومد وسط حرفم پریدو گفت ایرادے نداره یه زماݧ دیگہ مزاحم میشیم بالاخره باید از یہ جایے شروع کنے مـݧ باعث افتخارمہ ک اولیـݧ پسرے باشم ک شما چهرشو میکشید
_دست مینارو گرفت و گفت پس فعلا و ازم دور شدݧ اوݧ شب خیلے ذهنم مشغول اتفاقاتے ک افتاده بود....
_اوݧ هفتہ بہ سرعت گذشت
آخر هفتہ با دوستام رفتیم بیروݧ
مشغول حرف زدݧ بودیم ک دوباره مینا ورامیـݧ اومد.....
رامیـݧ پشتش چیزے قایم کرده بود...
✍خانم.علـــی.آبادی
⭐️برای خواݩدݩهرقسمٺاز رماݩ1صݪواٺ به نیت فرج اݪـزامیسٺ
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#عاشقانه_دو_مدافع
🎋〰🍃
@Alachiigh
✳️اسرار گریه نوزادان👇
🔸اگر کودک شما هنگام گریه کردن پیچ و تاب می خورد گرسنه است !
🔸 اگرکودک شما هنگام گریه کردن چشمان خود را می بندد؛ درد دارد !
#نوزادان
#سلامت
#سلامت_بمانید
🎋〰🍃
@Alachiigh
اتفاق اول بايد در درون من رخ دهد
تا تكرار آن را در دنياي بيرون ببينم
پس من می توانم بهترین باشم
⭐️⭐️⭐️
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
🎋〰🍃
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۴۰۷ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🍁〰🍂
@Alachiigh
🌹شهید نور الله اختری🌹
آرزوی شهید
گفتم:« ببینم توی دنیا چه آرزویی داری؟»
قدری فکر کرد و گفت:« هیچی»
گفتم:« یعنی چی؟ مثلاً دلت نمیخواد یک کارهای بشی، ادامه تحصیل بدی یا از این حرفها دیگه»
گفت:« یک آرزو دارم. از خدا خواستم تا سنم کمه و گناهم از این بیشتر نشده، شهید بشم.»
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰🍃
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 برکتِ سلام فرمانده!
نماهنگ #سلام_فرمانده حالا جهانی شده و نه تنها در ایران که در سوریه، لبنان، فرانسه، پاکستان و... طنین انداز میشود!
اما چند نکته درباره آن؛
🔹 این نماهنگ زیبا مصداق بارز یک کار فرهنگی خودجوش و تمیز است نه از نوع خروجی های " کلیشهای " و رفع تکلیفی برخی دستگاههای عریض و طویل بودجهبگیر و مختل فرهنگی!
#سلام_فرمانده
#کار_فرهنگی_تمیز_و_خود_جوش
🎋〰🍃
@Alachiigh
🔴وهابیت و بهائیت باید هم از "سلام فرمانده" عصبانی باشند
✍محمد ایمانی
♦️وقتی مغالطه "انجمن حجتیه" به نیابت از استعمار گران را بازگو می کرد و می خواست تئوری جعلی "عصر حیرت" را جا بیندازد، مدعی ارادت به امام زمان (عج) در عصر غیبت بود.
🔹اما حالا که فرزندان سرزمین مان و دیگر کشورها، با خواندن سرود حماسی "سلام فرمانده"، به حضرت ولی عصر (عج) عرض محبت و اردات می کنند، همان تئوریسین مقلّد، تُرش کرده و ادعا می کند خواندن این سرود، موجب اختلاف و تفرقه است!
♦️ناراحتی بهایی ها و سلطنت طلب ها و تروریست های سازمان منافقین و همه پادوهای استعمار گران در سعودی اینتر نشنال و منوتو و بی بی سی و صدای آمریکا از #سلام_فرمانده کاملا مفهوم است.
🔹آنها از ترویج یاد و نام و مرام مهدی موعود (عج) سرآسیمه می شوند؛ چنان که فرعونیان از نام موسی (ع). اما چرا باید انقلابی سابق و متحیر بازیچه حیرت آفرینان، همان سرآسیمگی را تراوش کند؟!
♦️چقدر شگفت انگیز است انحراف برخی مدعیان ارادت به حضرت حجت و ائمه معصومین (علیهم السلام)، که در اثر انواع دنیا طلبی، یا عدم مراعات لوازم تقوا، بازیچه دست دشمنان خدا و خلق خدا شدند!
🔹استعمارگران و مافیای صهیونیسم مسیحی چگونه توانستند حجتیه ضد بهائیت را مصادره، و ابزار مبارزه علیه اقتضائات مهدویت کنند؟ و پیش از آن، چگونه توانستند جریان های جعلی بابیت و بهائیت (دشمن امام زمان عج) را در میان شیعیان، و وهابیت را در میان اهل سنت، نشا کنند و اسلام آمریکایی و شیعه انگلیسی بسازند؟!
بیداری
🎋〰🍃
@Alachiigh
✅خبر خوب ❣
ساخت ۳ اَبَرنیروگاه بادی در شرق کشور
نیروگاه ۲.۵ مگاواتی بادی در منطقه خواف خراسان رضوی به بهرهبرداری رسیده و دو نیروگاه بادی ۵۰ مگاواتی نیز در منطقه «میل نادر» سیستان و بلوچستان و «درح» خراسان جنوبی در دست ساخت است که تا ۲ ماه دیگر به بهرهبرداری میرسد.
پ ن: در عصر و دورانی زندگی میکنیم که وقتی رئیس جمهوری ۸ سال برای زیر ساختهای برقی کشور اقدامی نمیکنه همه وسط ظهرتابستون،گرما، له له میزنن و ساکتند، اما وقتی رئیس جمهوری با تمام وجودش کل وقت و انرژیش را روی کم کاریهای دولت قبل میذاره،نه تنها تقدیر ازش نمیشه،بلکه مردم زیر کولر نشستن تخریبشم میکنن🤔
عجب آدمایی هستیم❗️
✍سادات عسگری
#رئیسی
#صــراط
🎋〰🍃
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌❌ایرانی اسمع...اینم یک نمونه از دروغ های اینستاگرامه...😐
توهین عربها به ایرانیها ...؟🧐
تو این فضای پر از دروغ باید مواظب باشیم، اسیر اختلاف افکنی ها نشیم. درسته که این ویدیو مربوط به کشور عربستان و دل خوشی ازشون نداریم، ولی دلیل نمیشه که با ترجمه دروغ و انتشار دادن اون این کینه ها رو گسترش بدیم...
🔵لطفا ببین و کپی کن🔵
#یارانه #ارزترجیحی #ارز #گرانی #رئیسی #شایعه
#روشنگری
🎋〰🍃
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
❤ عاشقــانه دو مدافـــع❤ #قسمت_هفتم _دفہ ے اول تو دانشگاه دیدمتو... حدودا یہ سال پیش اوݧ موقع همرا
🌺 عاشقــانه دو مدافــع 🌺
#قسمت_هشتم
_رامیـݧ پشتش چیزے قایم کرده بود...
اومد طرف مـݧ و بالبخند سلام کرده یہ دستہ گل وگرفت سمت مـݧ
_با تعجب بہ بچہ ها نگاه کردم زیر زیرکے نگاهموݧ میکردݧ و میخندیدݧ
جواب سلامشو دادم وگفتم:بابت؟؟؟
چند قدم رفت عقب و گفت بابت امروز ک قراره چهره ے منو بکشید .....اما...
_دیگہ اما نداره اسماء خانم لطفا قبول کنید ایـݧ گل ها رو هم بگیرید اگہ قبول نکنید ناراحت میشم
_گل هارو ازش گرفتم
یہ دستہ گل قرمز بزرگ
گل و گذاشتم رو صندلے و کاغذو تختہ شاسے و برداشتم
رامیـݧ کلےذوق کرد و پشت سرهم ازم تشکر میکرد
_خندم گرفتہ بود
بچہ ها ازموݧ دور شدن و هر کس ب کارے مشغول بود فقط مـنو رامیـݧ موندیم
ب صندلے روبروم ک ۵-۶متر با صندلے مـݧ فاصلہ داشت اشاره کردم وازش خواستم اونجا بشینہ و در سکوت شروع کردم ب کشیدݧ
رامیـݧ شروع کرد بہ حرف زدن اسماء خانم میدونید گل رز قرمز نشانہ ے علاقست؟؟؟
_با سر حرفشو تایید کردم
وقتے بہ یہ نفر میدے ینے بهش علاقہ دارے
بہ روے خودم نیوردم و خودمو زدم ب اوݧ راه
مـݧ دانشجوے عکاسے هستم
و ۲۳سالمہ وقتے مینا گفت یکے از دوستاش استعداد فوق العاده اے تو طراحے داره مشتاق شدم ک ببینمتوݧ شما خیلے میتونید ب مـݧ کمک کنید
_حرفشو قطع کردم و گفتم:
ببخشید میشہ حرف نزنید شما نباید تکوݧ بخورید وگرنہ من نمیتونم بکشم.
بلہ بلہ چشم.معذرت میخوام
نیم ساعت بعد کارم تموم شد
رامیـݧ هم تو ایـݧ مدت چیزے نگفت
ب نقاشے یہ نگاهے کردم خیلے خوب شده بود
از جاش بلند شد و اومد سمتم تختہ شاسے و ازم گرفت و با اخم نگاهش کرد
بعد تو چشام نگاه کرد و گفت:ایـݧ منم الان؟؟
_با تعجب گفتم بله شبیهتوݧ نشده؟؟
خوب نشده؟؟
خندید و گفت:
ینے قیافہ ے مـݧ انقد خوبه؟!
واے عالیہ کارت اسماء
مینا الکے ازت تعریف نمیکرد
تشکر کردم و گفتم محمدے هستم
خندید و گفت ݧ هموݧ اسما خوبہ
انقد سروصدا کرد ک بچہ ها دورموݧ جم شدݧ و کلے سر و صدا کردݧ و از نقاشے تعریف میکردن.
_و در گوش هم یہ چیزایے میگفتـݧ
کلے ذوق کردم و از همشوݧ تشکر کردم
هوا کم کم داشت تاریک میشد
وسایلمو از روے صندلے برداشتم واز همہ خدافظے کردم
_مخصوصا گلهارو بر نداشتم
تو اوݧ شلوغے دیگہ رامیـݧ و ندیدم مینا هم نبود ک ازش خدافظے کنم
منتظر تاکسے بودم ک یہ ماشیـݧ مدل بالا ک اسمشم نمیدونستم جلوم نگہ داشت
توجهے نکردم
ولے دستبردار نبود
با صداے مینا ک داخل ماشیـݧ بود ب خودم اومد
اسماء بیا بالا
_إ شمایید مینا جوݧ ببخشید فکر کردم مزاحمہ
پیداتوݧ نکردم خدافظے کنم ازتوݧ
ایرادے نداره بیا بالا رامیـݧ میرسونتت
ممنوݧ با تاکسے میرم زحمت نمیدم ب شما
بیا بالا چرا تارف میکنے مسیراموݧ یکیہ
آخہ....
رامیـݧ حرفمو قطع کرد و با خنده گفت بیا بالا خانم محمدے
_سوار ماشیـݧ شدم
وسطاے راه مینا ب بهانہ ے خرید پیاده شد کلے تو دلم بهش بدو بیراه گفتم کہ مـݧ و تنها گذاشتہ
استرس گرفتہ بودم .یاد حرفهاے امروز رامیـݧ هم کہ میوفتادم استرسم بیشتر میشد
رامیـݧ برگشت سمتم و گفت بیا جلو بشیـݧ
در برابرش مقاومت کردم و هموݧ پشت نشستم
نزدیک خونہ بودیم ترجیح دادم سر خیابوݧ پیاده شم ک داداشم اردلاݧ نبینتم
ازش تشکر کردم داشتم پیاده میشدم ک صدام کرد
_اسما؟؟؟ _بلہ؟!
گل هارو جا گذاشتے برات آوردمشوݧ
اے واے آره خیلے ممنوݧ لطف کردید
چہ لطفے ایـݧ گل ها رو براے تو آورده بودم لطفا ب حرفاے امروزم فکر کـݧ
کدوم حرفا؟
_گل رزو عشق علاقہ و ایـݧ داستانا دیگہ
چیزے نگفتم گل و برداشتم و خدافظے کردم
میخواستم گل هارو بندازم سطل آشغال ولے سر خیابوݧ وایساده بود تا برسم خونہ
از طرفے خونہ هم نمیتونستم ببرمشوݧ
رفتم داخل خونہ شانس آوردم هیچ کسے خونہ نبود ماماݧ برام یاداشت گذاشتہ بود
_ما رفتیم خونہ مامان بزرگ
گلدوݧ و پر آب کردم و همراه گلها بردم اتاق
گلدوݧ و گذاشتم رو میز،داشتم شاخہ هارو از هم جدا میکردم بزارم داخل گلدوݧ ک یہ کارت پستال کوچیک آویزونش بود
روش با خط خوشے نوشتہ بود
_"دل دادم و دل بستم و،دلدار نفهمید
رسوای جهان گشتم و،آن یار نفهمید"
تقدیم بہ خانم هنرمند
دوستدارت رامیـݧ
ناخدا گاه لبخندے رو لبام نشست با سلیقہ ے خاصے گلهارو چیدم تو گلدوݧ و هر ازچند گاهے بوشوݧ میکردن احساس خاصے داشتم ک نمیدونستم چیہ
_و همش ب اتفاقات امروز فکر میکردم
از اوݧ ب بعد آخر هفتہ ها کہ میرفتیم بیروݧ اکثرا رامیـݧ هم بود طبق معمول مـݧ و میرسوند خونہ
_یواش یواش رابطم با رامیـݧ صمیمے تر شد تا حدے کہ وقتے شمارشو داد قبول کردم وازم خواست کہ اگہ کارے چیزے داشتم حتما بهش زنگ بزنم.
_اونجا بود کہ رابطہ مـݧ و رامیـݧ جدے شد و کم کم بهش علاقہ پیدا کردم و...
✍خانم.علـــی.آبادی
⭐️برای خواݩدݩهرقسمٺاز رماݩ1صݪواٺ به نیت فرج اݪـزامیسٺ
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#عاشقانه_دو_مدافع
🎋〰🍃
@Alachiigh
✳️با قرار دادن خیار در رژیم غذایی خود، روند کاهش وزن سرعت بیشتری میگیره!
🔸چون خیار آب فراوانی در خود دارد، این ویژگی باعث میشه زودتر احساس سیری کنید.
🔹در نتیجه وقتی جلوی پرخوری شما گرفته شود، این مسأله به کم کردن وزن تان کمک خواهد کرد.
🔸خیار هیچ نوع چربیای ندارد و میوهای کم کالری محسوب میشود. بنابراین، برای کسانی که قصد کم کردن وزن خود را دارند گزینه ی بسیار خوبی است.
#تغذیه
#سلامت
#سلامت_بمانید
🎋〰🍃
@Alachiigh