eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
58 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
آلاچیق 🏡
🌺 بی تو هرگز 🌺 قسمت3⃣ اون شب تا سر حد مرگ کتک خوردم ... بی حال افتاده بودم کف خونه ... مادرم سعی م
🌺 بی تو هرگز 🌺 قسمت4⃣ پدرم که از داماد طلبه اش متنفر بود ... بر خلاف داماد قبلی، یه مراسم عقدکنان فوق ساده برگزار کرد ... با 10 نفر از بزرگ های فامیل دو طرف، رفتیم محضر ... بعد هم که یه عصرانه مختصر ... منحصر به چای و شیرینی ... هر چند مورد استقبال علی قرار گرفت ... اما آرزوی هر دختری یه جشن آبرومند بود و من بدجور دلخور ... هم هرگز به ازدواج فکر نمی کردم، هم چنین مراسمی ... هر کسی خبر ازدواج ما رو می شنید شوکه می شد ... همه بهم می گفتن ... هانیه تو یه احمقی ... خواهرت که زن یه افسر متجدد شاهنشاهی شد به این روز افتاد ... تو که زن یه طلبه بی پول شدی دیگه می خوای چه کار کنی؟... هم بدبخت میشی هم بی پول ... به روزگار بدتری از خواهرت مبتلا میشی ... دیگه رنگ نور خورشید رو هم نمی بینی ... گاهی اوقات که به حرف هاشون فکر می کردم ته دلم می لرزید ... گاهی هم پشیمون می شدم ... اما بعدش به خودم می گفتم دیگه دیر شده ... من جایی برای برگشت نداشتم... از طرفی هم اون روزها طلاق به شدت کم بود ... رسم بود با لباس سفید می رفتی و با کفن برمی گشتی ... حتی اگر در فلاکت مطلق زندگی می کردی ... باید همون جا می مردی ... واقعا همین طور بود ... اون روز می خواستیم برای خرید عروسی و جهیزیه بریم بیرون ... مادرم با ترس و لرز زنگ زد به پدرم تا برای بیرون رفتن اجازه بگیره ... اونم با عصبانیت داد زده بود ... از شوهرش بپرس ... و قطع کرده بود ... به هزار سعی و مکافات و نصف روز تلاش ... بالاخره تونست علی رو پیدا کنه ... صداش بدجور می لرزید با نگرانی تمام گفت: سلام علی آقا ... می خواستیم برای خرید جهیزیه بریم بیرون ... امکان داره تشریف بیارید؟ ... - شرمنده مادرجان، کاش زودتر اطلاع می دادید ... من الان بدجور درگیرم و نمی تونم بیام ... هر چند، ماشاء الله خود هانیه خانم خوش سلیقه است ... فکر می کنم موارد اصلی رو با نظر خودش بخرید بالاخره خونه حیطه ایشونه ... اگر کمک هم خواستید بگید ... هر کاری که مردونه بود، به روی چشم ... فقط لطفا طلبگی باشه ... اشرافیش نکنید ... مادرم با چشم های گرد و متعجب بهم نگاه می کرد ... اشاره کردم چی میگه ؟ ... از شوک که در اومد، جلوی دهنی گوشی رو گرفت و گفت ... میگه با سلیقه خودت بخر، هر چی می خوای دوباره خودش رو کنترل کرد ... این بار با شجاعت بیشتری گفت ... علی آقا، پس اگر اجازه بدید من و هانیه با هم میریم... البته زنگ زدم به چند تا آقا که همراه مون بیان ولی هیچ کدوم وقت نداشتن ... تا عروسی هم وقت کمه و ... بعد کلی تشکر،گوشی رو قطع کرد ... هنگ کرده بود ... چند بار تکانش دادم ... مامان چی شد؟ ... چی گفت؟ ... بالاخره به خودش اومد ... گفت خودتون برید ... دو تا خانم عاقل و بزرگ که لازم نیست برای هر چیز ساده ای اجازه بگیرن ... و ... برای اولین بار واقعا ازش خوشم اومد ... تمام خریدها رو خودمون تنها رفتیم ... فقط خریدهای بزرگ همراه مون بود ... برعکس پدرم، نظر می داد و نظرش رو تحمیل نمی کرد ... حتی اگر از چیزی خوشش نمی اومد اصرار نمی کرد و می گفت ... شما باید راحت باشی ... باورم نمی شد یه روز یه نفر به راحتی من فکر کنه ... یه مراسم ساده ... یه جهیزیه ساده ... یه شام ساده ... حدود 60 نفر مهمون ... پدرم بعد از خونده شدن خطبه عقد و دادن امضاش رفت ... برای عروسی نموند ... ولی من برای اولین بار خوشحال بودم... علی جوان آرام، شوخ طبع و مهربانی بود ... به روایت همسر و دختر شهید 🍁〰🍂 @Alachiigh
♦️نقش خودی ها در ترور سایبری 🔹دکتر فولادی، سرپرست آزمایشگاه پژوهشی فضای سایبر دانشگاه تهران: ترورسایبری «حاج‌قاسم سلیمانی» تا امروز ادامه دارد و امروز هم خودمان این ترور را انجام می‌دهیم؛ امروز آوردن نام «حاج‌قاسم» حتی در پیج‌های انقلابی نوعی محدودیت دارد و خودشان شروع کردند به سانسور «حاج‌قاسم». 🔹بزرگ‌ترین مشکل ما این است که پذیرفته‌ایم در فضای سایبری که دشمن برای ما فراهم کرده است زیست کنیم. 😱آنچنان به این فضا وابسته شده‌ایم که حاضریم ارزش‌های خودمان را کنار بگذاریم تا بتوانیم به زیست خودمان در آنجا ادامه دهیم. بیداری ملت 🍁〰🍂 @Alachiigh
خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم !؟! ✨✨✨✨〰〰 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۳۱۳ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🍁〰🍂 @Alachiigh
🌹 شهید مهدی رجب 🌹 ما از مردن نمےهراسیم میترسیم بعد از ما ایمان را سر ببرند باید بمانیم تا آینده شہید نشود و از سوے دیگر باید شہید شویم تا آینده بماند عجب دردے ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 | راهبرد غرب در مذاکرات؛ پا روی ترمز دست روی بوق! 🔻 طبق اخبار موثق از مذاکرات، طی یک هفته گذشته هر روز دستِ‌کم یک جلسه در سطح رئیس هیأت با طرف‌های اروپایی برگزار شده و موضوعات باقی‌مانده مطابق پیش‌نویس جدید به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است. 🔹 علاوه بر این و بر خلاف برخی جوسازی‌های رسانه‌ای، تبادل پیام در قالب «non-paper» و تنها از طریق «انریکه مورا» معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و هماهنگ‌کننده گفت‌وگوها به صورت روزانه و مستمرا در جریان است. 🔸 از آغاز فرآیند جدید مذاکرات، هیأت ایرانی به صورت فشرده در جلسات متعدد در سطوح مختلف شرکت کرده و در تمامی موضوعات باقی‌مانده با ارائه راهکارهای ابتکاری و سازوکارهای عملیاتی تلاش کرده تا روند گفتگوها با هدف دستیابی به توافق خوب تسریع شود. 🔺با این حال برخی طرف مذاکرات مانند فرانسه سعی در کارشکنی و تلاش برای آشفتگی مذاکرات دارند. اینکه با این رویکرد کارشکنانه «ژان ایو لودریان» وزیر خارجه فرانسه روز سه‌شنبه از سرعت پایین پیشرفت مذاکرات وین گفت و ایران را متهم کرد نشان از استراتژی غربی ها دارد؛ یعنی پا روی ترمز دست روی بوق . ❌ منبع: نورنیوز | 🍁〰🍂 @Alachiigh
🔴 هردو روحانی، این کجا و آن کجا! 📺‏در حاشیه دوازدهمین اجلاسیه سراسری جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و علمای محترم بلاد وقتی ارتباط زنده برای سخنرانی رئیس جمهور برقرار شد، در لحظه ورود، ایشان وقتی دید صندلی در نظر گرفته شده تشریفاتی است، همان لحظه دستور دادند و‌ صندلی را عوض کردند، ایشان نمی دانستند که ارتباط برقرار است و اعضاء جلسه دارند ایشان را می بینند ! 💯❌💯همین چند سال قبل در همین کشور، رئیس جمهوری سرکار بود که در سفر به مشهد دستور داد برای یک شب استراحت، از تهران مدل مخصوصی از یک تشک گران قیمت خریداری شده و با هواپیما به مشهد ارسال شود تا مبادا در آن چند ساعت، موجبات رنجش خاطر همایونی فراهم شود.😒😏 Kamal lotfi 1367 گفتمان 🍁〰🍂 @Alachiigh
آلاچیق 🏡
♥️حکایت آیت الله کشمیری از مرتاض هندی و امام زمان عجل الله فرجهم♥️ 👇👇👇 استاد حجت الاسلام تهرانی میگفت دوران نوجوانی در محضر سیدعبدالکریم کشمیری بودیم این داستان از زبان خود ایشون شنیدیم آیت الله کشمیری می‌فرمود در هند یه مرتاضی بود، این توانایی رو داشت که اگر اسم شخص و مادرش رو بهش میگفتیم، بهت میگفت که طرف زنده‌س یا مرده و کجا دفنه، ازش چندنفر رو پرسیدیم کاملا درست جواب داد. مثلا آیت الله بروجردی رو پرسیدیم، گفت: کُم کُم. منظورش قم بود. یعنی قم هستش پرسیدیم زنده‌س یا مرده، گفت مرده. آیت الله کشمیری اهل کشمیر بود و زبان هندی رو بلد بود. این مرتاض این توانایی رو داشت که بفهمه منظور ما چه کسی هست. چون مثلا اسمها خیلی مشترک هستش، شاید تو کل دنیا چندهزار آدم وجود داشته باشه که اسمش محمد باشه و اسم مادرش هم مثلاً فاطمه. ولی این شخص می فهمید معنا و منظور چه کسی هست. این قدرت رو داشت که شرق و غرب عالم رو ببینه و میگفت شخص کجاست و آیا روی خاک هست یا زیر خاک! آیت الله کشمیری گفت دیدیم وقت خوبیه ازش درباره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بپرسیم ببینیم حضرت کجاست و مرتاض چی میگه. گفتیم مهدی فرزند فاطمه. مرتاض یکم صبر کرد و گفت چنین کسی رو متوجه نشدم. اونی که منظور شماس این اسمش نیست. ماهم دیدیم اشتباه گفتیم، اسم امام زمان محمد هستش، مهدی لقب حضرته، مادر حضرت مهدی هم باید نرجس بگیم نه حضرت زهراء (سلام الله علیها)، به مرتاض گفتیم، محمد فرزند نرجس، دیدیم مرتاض بعد از چند لحظه مکث، رنگ و روش عوض شد و یِکَم جا خورد و کمی عقب رفت چند بار گفت این کیه؟ این کیه؟ گفتیم چطور مگه؟ اینجای تعریف کردن داستان که رسید آیت الله کشمیری شروع کرد به گریه کردن، به مرتاض گفتیم این امام زمان ماست. گفت هر جای عالم که رفتم این شخص حضور داشت، همه جا بود. جایی نبود که این شخص نباشه!!!. *اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر* {مولای متی ترانا و نراک} 🍁〰🍂 @Alachiigh
🔴 فضای مجازی ایران به مثابه گاو شیرده آمریکا 🔹عدم ساماندهی فضای مجازی سبب شده است، اینترنت کشور با هزینه بیت المال و از جیب مردم در اختیار منافع آمریکا قرار گیرد و علاوه بر تقدیم درآمدهای میلیاردی از کشور به نرم افزارهای آمریکایی صهیونیستی بدون اخذ ریالی مالیات، اقتصاد دیجیتال کشور و اشتغال متخصصان IT کشور و از همه بدتر غیرت دینی مردم و اصول و مبانی نظام و انقلاب و حتی جایگاه رفیع شهید و شهادت و حتی سیدالشهدای مقاومت، فدای حفظ حیات این سلاحهای کشنده و منفعت دلالان پهنای باند شود و به جای صدور انقلاب به خارج از کشور مبتنی بر فضای مجازی بومی و ملی، فرهنگ منحط غربی و سبک زندگی غربی تا دورافتاده ترین نقاط کشور تزریق شود؟ 🔸وقت آن نرسیده است که مسئولان انقلابی فضای مجازی کشور در قوای سه گانه، همچون ترس محافظه کارانه از هجمه های رسانه ای را زیرپا بگذارند و از دست دادن محبوبیت ظاهری را فدای به دست آوردن محبوبیت واقعی با عمل به دستورات امام جامعه نمایند و فضای مجازی کشور را از ذلت عجز و تسلیم در مقابل دشمنان قسم خورده نظام برهانند و آنگاه شاهد باشند که چگونه بر خلاف فضاسازی های کاذب رسانه ای محبوب دلها خواهند شد؟ 💠✍️ دکتر جاویدنیا 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️ نماهنگ جدید سایت رهبر انقلاب درباره تشییع شهید سلیمانی در آستانه سالگرد نماز جمعه تاریخی رهبر انقلاب پس از شهادت حاج قاسم 🙏🙏♥️♥️ 🍁〰🍂 @Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺 بی تو هرگز 🌺 قسمت4⃣ پدرم که از داماد طلبه اش متنفر بود ... بر خلاف داماد قبلی، یه مراسم عقدکنان
🌺 بی تو هرگز 🌺 قسمت 5⃣ اولین روز زندگی مشترک، بلند شدم غذا درست کنم ... من همیشه از ازدواج کردن می ترسیدم و فراری بودم ... برای همین هر وقت اسم آموزش آشپزی وسط میومد از زیرش در می رفتم ... بالاخره یکی از معیارهای سنجش دخترها در اون زمان، یاد داشتن آشپزی و هنر بود ... هر چند، روزهای آخر، چند نوع غذا از مادرم یاد گرفته بودم ... از هر انگشتم، انگیزه و اعتماد به نفس می ریخت غذا تفریبا آماده شده بود که علی از مسجد برگشت ... بوی غذا کل خونه رو برداشته بود ... از در که اومد تو، یه نفس عمیق کشید ... - به به، دستت درد نکنه ... عجب بویی راه انداختی ... با شنیدن این جمله، ژست هنرمندانه ای به خودم گرفتم ... انگار فتح الفتوح کرده بودم ... رفتم سر خورشت ... درش رو برداشتم ... آبش خوب جوشیده بود و جا افتاده بود ... قاشق رو کردم توش بچشم که ... نفسم بند اومد ... نه به اون ژست گرفتن هام ... نه به این مزه ... اولش نمکش اندازه بود اما حالا که جوشیده بود و جا افتاده بود ... گریه ام گرفت ... خاک بر سرت هانیه ... مامان صد دفعه گفت بیا غذا پختن یاد بگیر ... و بعد ترس شدیدی به دلم افتاد ... خدایا! حالا جواب علی رو چی بدم؟ ... پدرم هر دفعه طعم غذا حتی یه کم ایراد داشت ... - کمک می خوای هانیه خانم؟ ... با شنیدن صداش رشته افکارم پاره شد و بدجور ترسیدم ... قاشق توی یه دستم ... در قابلمه توی دست دیگه ... همون طور غرق فکر و خیال خشکم زده بود ... با بغض گفتم ... نه علی آقا ... برو بشین الان سفره رو می اندازم ... یه کم چپ چپ و با تعجب بهم نگاه کرد ... منم با چشم های لرزان منتظر بودم از آشپزخونه بره بیرون ... - کاری داری علی جان؟ ... چیزی می خوای برات بیارم؟ ... با خودم گفتم نرم و مهربون برخورد کن ... شاید بهت کمتر سخت گرفت ... - حالت خوبه؟ ... - آره، چطور مگه؟ ... - شبیه آدمی هستی که می خواد گریه کنه ... به زحمت خودم رو کنترل می کردم و با همون اعتماد به نفس فوق معرکه گفتم ... نه اصلا ... من و گریه؟ ... تازه متوجه حالت من شد ... هنوز قاشق و در قابلمه توی دستم بود ... اومد سمت گاز و یه نگاه به خورشت کرد ... چیزی شده؟ ... به زحمت بغضم رو قورت دادم ... قاشق رو از دستم گرفت ... خورشت رو که چشید، رنگ صورتم پرید ... مردی هانیه ... کارت تمومه چند لحظه مکث کرد ... زل زد توی چشم هام ... واسه این ناراحتی، می خوای گریه کنی؟ ... دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم و زدم زیر گریه ... آره ... افتضاح شده ... با صدای بلند زد زیر خنده ... با صورت خیس، مات و مبهوت خنده هاش شده بودم ... رفت وسایل سفره رو برداشت و سفره رو انداخت… غذا کشید و مشغول خوردن شد ... یه طوری غذا می خورد که اگر یکی می دید فکر می کرد غذای بهشتیه ... یه کم چپ چپ ... زیرچشمی بهش نگاه کردم ... - می تونی بخوریش؟ ... خیلی شوره ... چطوری داری قورتش میدی؟ ... از هیجان پرسیدن من، دوباره خنده اش گرفت ... - خیلی عادی ... همین طور که می بینی ... تازه خیلی هم عالی شده ... دستت درد نکنه ... - مسخره ام می کنی؟ ... - نه به خدا ... چشم هام رو ریز کردم و به چپ چپ نگاه کردن ادامه دادم ... جدی جدی داشت می خورد ... کم کم شجاعتم رو جمع کردم و یه کم برای خودم کشیدم ... گفتم شاید برنجم خیلی بی نمک شده، با هم بخوریم خوب میشه ... قاشق اول رو که توی دهنم گذاشتم ... غذا از دهنم پاشید بیرون ... سریع خودم رو کنترل کردم ... و دوباره همون ژست معرکه ام رو گرفتم ... نه تنها برنجش بی نمک نبود که ... اصلا درست دم نکشیده بود ... مغزش خام بود ... دوباره چشم هام رو ریز کردم و زل زدم بهش ... حتی سرش رو بالا نیاورد - مادر جان گفته بود بلد نیستی حتی املت درست کنی ... سرش رو آورد بالا ... با محبت بهم نگاه می کرد ... برای بار اول، کارت عالی بود اول از دستم مادرم ناراحت شدم که اینطوری لوم داده بود ... اما بعد خیلی خجالت کشیدم ... شاید بشه گفت ... برای اولین بار، اون دختر جسور و سرسخت، داشت معنای خجالت کشیدن رو درک می کرد… به روایت همسر و دختر شهید 🍁〰🍂 @Alachiigh
✳️صبح ها خرما بخورید!👇 🔸کسی که با معده خالی خرما میخورد، کمتر دچار کمخونی میشود و بدنی مقاوم در برابر باکتریها و ویروسها خواهد داشت، بعلاوه بخاطر افزایش سوخت و ساز بدن باعث لاغری میشود 🍁〰🍂 @Alachiigh
🍁🍁〰〰🍁🍁 ✨یادتون باشه که.... خیلی از نعمت های امروزتون همون دعاهایی هست که فکر می کردین، خدا صداتون رو نمی شنوه ✨از صمیم قلب تکرار کن: خدایا شکرت 🍁🍁〰〰🍁🍁 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۳۱۴ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🍁〰🍂 @Alachiigh
🌹شهید محمد بلباسی🌹 ✍به قول شهید بلباسے: اونقدر خودمونُ درگیرِ القاب و عناوین کردیم ؛ که یادمون رفته همه باهم برادریم :) و باید کنارِ هم، باری از رویِ... دوشِ مردم برداریمــ...🙂 حواسمون ڪجـاست؟💔 مدافع‌حرم‌عقیله‌بنی‌هاشم‌حضرت‌زینب‌س ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 انیمیشن برگزیده مردمی در پویش قهرمان درباره انتقام قطعی از ترامپ، پمپئو و قاتلان شهید سلیمانی که در سایت رهبر انقلاب منتشر شده است. ❌و.... ⭕️⭕️پس از انتشار پویانمایی "انتقام حتمی است" با موضوع انتقام خون شهید سلیمانی، توییتر حساب سایت رهبر معظم انقلاب را مسدود کرد! ✅بصیرت 🍁〰🍂 @Alachiigh
🔴این تصویر باید عکس منتخب سال شود/لبخند دخترک اسیر در چنگال گرگ‌های رژیم صهیونیستی!!👌👌 🌎نهضت جهانی مقاومت 🍁〰🍂 @Alachiigh
❌قابل توجه سلبریتی‌های داخلی مانه، ستاره فوتبال تیم ملی سنگاله که سالانه میلیون‌ها پوند درآمد داره. بعد از اینکه مردم تو یه عکس متوجه شدن آیفونش شکسته، تبدیل به سوژه خنده شد. خود اونم با این ژانر همراه شد تا اینکه به یکی از شوخیا که کمی هم زشت بود این جوابو داد: «چرا من ۱۰ تا ماشین فراری، ۲۰ ساعت الماس و ۲ جت بخوام؟ پولشو دارم ولی چرا؟ چه کمکی به پیشرفت دنیا می‌کنه؟ من گرسنه‌ نان بودم، من تو مزرعه‌های زیادی شخم زدم، من پابرهنه تمرین کردم و مدرسه نرفتم. الان که می‌تونم، دوست دارم به اونایی که زندگیشون سخته کمک کنم. ترجیح می‌دم مدرسه بسازم و به مردمی که کم دارن، لباس و غذا بدم. مدرسه و استادیوم ساختم. به هر فقیری که تو استان سنگاله ۷۰ یورو می‌دم تا وضعیت مالی خانواده‌اش بهتر بشه. مجبور نیستم ماشین‌های لوکسو به نمایش بذارم، خانه‌های لوکس داشتن مال من نیست، همینطور سفرها و پروازها. ترجیح میدم افراد نیازمند اندکی از اونچه که زندگی به من بخشیده رو بگیرن و خودم داوطلب این تقدیم کردن هستم.» خیلیا تا قبل از این جواب نمی‌دونستن مانه بیش از نیم میلیون یورو کمک مالی می‌کنه و در زادگاهش بیمارستان ساخته. ✅اینجا هم جا داره که گفته بشه : شیر مادر و نان پدر حلالت 👌👌 🍁〰🍂 @Alachiigh