🌹شهید_ابراهیم_همٺ🌹
✍ما در قبال ٺمام ڪسانے ڪه ڪج میروند مسئولیم؛
حق نداریم با آنها تند برخورد ڪنیم
از ڪجا معلوم ڪه ما در انحراف اینها نقشے نداشته باشیم ؟!👌
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰❄️
@Alachiigh
🇮🇷
📝 از خاطر میروند مانند مرگ یک کبوتر
❄️🌹❄️
🔻اصغر هاشمی، فعال رسانهای:
🔹چهار سال پیش بود که سریال «پدر» روی آنتن صداوسیما رفت. در بین تمام بازیگران این سریال یک خانم جوان مورد توجه قرار گرفت و یک سلبریتی جدید متولد شد؛ «ریحانه پارسا».
🔹او به لطف دیده شدن در تلویزیون، چند فیلم سینمایی نیز بازی کرد و حواشی زردی که خصوصا در جشنواره فجر به وجود آورد، مورد توجه لایههای زرد فضای مجازی قرار گرفت.
🔸ریخانه پارسا اما خودکشی کرد و مانند مرگ یک کبوتر از خاطرهها رفت. او تصور میکرد از ایران برود، عریان و عریانتر شود و شدیدا ناهنجاری تولید کند کماکان در بورس میماند!
🔹اما این داستان تنها مربوط به ریحانه پارسا نیست. داستان تمام سلبریتیهاست. سلبریتی یعنی کسی که دیده میشود. سلبریتیها نافشان با صداوسیما بریده شده و حیاتشان روی فرش قرمز جشنواره فجر ادامه داشته است. از این سفرهها خوردهاند و پول دولتی در جیبشان آمده است. اکنون بدون تلویزیون و سینما اگر عریان شوند یا حتی با ربع پهلوی برقصند، در جریان مرگشان تاثیری ندارد.
#مرگ_سلبریتی
🎋〰❄️
@Alachiigh
11.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴❌پارکِ دانشجو تهران چه خبره؟؟؟؟
✌️اینجا پاتوق #دختران_انقلاب در حساس ترین منطقه تهران است
ببینید و بی تفاوت نباشید....
♦️ شیوه های امر به معروف دختران انقلاب
#دختران_انقلاب
#حجاب
🎋〰❄️
@Alachiigh
12.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷
📢❌ #صدای_ثامن(۱۱۳) | علت تورم اخیر در دولت سیزدهم
🔻تاثیر عملیات روانی دشمن در افزایش سکه و ارز
🔸هجمه ۱۸۰ برابری عملیات روانی و فرهنگي نسبت به ایران
🔹اعتراف مقامات آمریکایی نسبت به جنگ ارزی شدید علیه ایران
🔺نقدینگی بالای دولت دوازدهم و تبلیغات رسانههای معاند بر افزایش قیمت ارز و سکه
🎙 کارشناس: دکتر سیدجلال حسینی
🎋〰❄️
@Alachiigh
❌❌ما در فضای مجازی ولمان در کشور با انبوهی از اَستروتِرفر(مردم نمایان) طرف هستیم که در جنگ ترکیبی هر بار یک ژانر برایشان تعریف میشود. امروز نقشی که بجای مردم بازی میکنند، نقش دلالی و قیمت سازی خودرو، دلار، مسکن و...بر بستر بازارهای برخط است.
💢هوشیار باشیم.
💡 هوش سفید| سید علیرضا آلداود
🎋〰❄️
@Alachiigh
❌❌ما در فضای مجازی ولمان در کشور با انبوهی از اَستروتِرفر(مردم نمایان) طرف هستیم که در جنگ ترکیبی هر بار یک ژانر برایشان تعریف میشود. امروز نقشی که بجای مردم بازی میکنند، نقش دلالی و قیمت سازی خودرو، دلار، مسکن و...بر بستر بازارهای برخط است.
💢هوشیار باشیم.
💡 هوش سفید| سید علیرضا آلداود
🎋〰❄️
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜رمان #نقاب_ابلیس #قسمت24 (مصطفی) سه ترک پشت موتور میپرند. خیالشان راحت است که جان ندارم بروم سر
⚜رمان #نقاب_ابلیس
#قسمت25
(حسن)
صورتش آفتاب سوخته شده و چشمانش گود رفته؛ طوری که وقتی دیدیمش سخت شناختیم. اما وقتی گرم سلام کرد، احوالمان را پرسید، دست داد و حرف زد فهمیدیم همان سیدحسین است. مصطفی خیلی وقت نیست سرپا شده؛ سیدحسین که نمیدانست ماجرا را، محکم در آغوشش گرفت. مصطفی هم فقط لب گزید و خندید، به روی خودش نیاورد.
با تمام شدن کار حکومت داعش، کار سیدحسین هم تمام شده و برگشته؛ سربلند و پیروز. حسادت که نه، اما به حالش غبطه میخورم که شد وسیله تحقق وعده الهی: «فإنَّ حزب الله هم الغالبون...»
داعشی که چندین سال تمام دنیا را در رعب و وحشت انداخت و سوریه و عراق را به ویرانی کشید، داعشی که با داعیه اسلام و حمایت کفر به میدان آمد، داعشی که موی دماغ اربابان غربیاش شده، با دستان سیدحسین و دوستانش جمع شد. دست آنها که نبود؛ دست خدا بود که در آستین آمد.
زینب کوچک سیدحسین روی پای پدر نشسته و چشم از او برنمیدارد. سیدحسین از خاطراتش میگوید و زینب گاه دست به صورت پدر میکشد و گاه سرش را به شانۀ پدر تکیه میدهد و چشم برهم میگذارد. انگار بخواهد تمام نبودن کنار سیدحسین را در همین چندساعت جبران کند. خوش به حالش که دوباره این فرصت نصیبش شد و مثل بقیه بچههای شهدای مدافع حرم و... بماند!
همسر سیدحسین به مریم گفته بود سیدتمام مدت که سید از خستگی خواب (بخوانید بیهوش!) بوده، این بچه بالای سرش نشسته بود و پدرش را نگاه میکرد. شب هم کنار سیدحسین خوابیده!
هیچکس تا خودش تجربه نکند، نمیفهمد در قلب زینب کوچولوی سه ساله چه میگذرد! بی آن که بخواهم، خاطره تعزیه شام غریبان جلوی چشمم میآید.
چشمان درشت و مشکی زینب آرام بسته میشود و مادرش او را به اتاق میبرد. مصطفی لبخند تلخی برلب دارد و این چندماه نبود سیدحسین را تعریف میکند. از هیئت محسن شهید تا خانم حسینی و نمایش بامزه الهام و مریم و تصادف حاج آقا و ذولجناح خودش و حمله ری استارتیها؛ اما حرفی درباره خودش نمیزند. گاهی صدایش را بغض میگیرد و گاهی صورتش را اخم.
سید فقط صبورانه گوش میدهد. واکنشش گاه تلخندی است و گاه اخم. با این وجود، نگاه سیدحسین هنوز مهربان است. انقدر مهربان مصطفی را نگاه میکند که یک لحظه از دلم میگذرد شاید مصطفی را از من بیشتر دوست دارد!
متوجه مریم میشوم که چشم از گلهای فرش برنمیدارد و پیداست که اینجا نیست. آرام با آرنج به بازویش میزنم:
- کجایی مریم؟
آرام زمزمه میکند:
- هیچ جا...
سرش را بالا میآورد و مستقیم نگاهم میکند:
-هرجا بریم با هم میریم!
نگاه شاد مریم مدتی است کمی غمگین و پریشان شده ولی سعی دارد پنهانش کند. میشود به راحتی فهمید نگران من و مصطفی و بقیه بچههاست.
مصطفی با آب و تاپ زمین خوردن حاج آقا از موتور را تعریف میکند. سیدحسین با نگرانی کمی جابهجا میشود:
-حال حاج آقا چطوره؟
بعد نگاهی به من میاندازد:
-نگفته بودی؟!
مستأصل نگاهش میکنم که یعنی: «خب چی میگفتم تو اونور دنیا بودی نگران میشدی...»
لبخندی میزند، خوب بلد است از چشمانت بفهمد در دلت چه میگذرد. دوباره از مصطفی میپرسد:
-حالا همه حالشون خوبه؟
مصطفی که گویا با آمدن سیدحسین جان گرفته جواب میدهد:
-بله همه خوبن، ملالی نبود جز دوری شما که اونم الحمدالله حاصل شد.
سیدحسین هنوز ماجرای مصطفی را نمیداند. ناخودآگاه از دهانم میپرد که:
- مصطفی هم یکی دو روزه مرخص شده خداروشکر...
مصطفی چشم غره میرود و سیدحسین اخم میکند:
-بیمارستان؟
مصطفی سعی دارد از جواب دادن طفره برود:
- نه چیزی نبود.
و از شانس خوبش فاطمه خانم سینی چای نبات را میان جمع میگذارد. مصطفی با خوشحالی از اینکه از دست سیدحسین دررفته یک استکان برای خودش برمیدارد و به بقیه تعارف میزند. سیدحسین اما تیزتر از آن است که مصطفی حریفش شود:
-خب آقاسید بگو ببینم بیمارستان قضیهش چیه؟
مصطفی دوباره به من چشم غره میرود و بی اختیار میخندم.
✨جھت مطالعہ، ذڪࢪ¹صلواٺ بہ نیٺ تعجیل دࢪ فرج،الزامےسٺ.
ادامه دارد...
#داستان_شب
#نویسنده_بانوشکیبا
🎋〰❄️
@Alachiigh
✳️#اینفوگرافیک / ۷ نشانه ای که به شما میگوید باید بیشتر سبزی بخورید
#تغذیه
#سلامت
✅#کانال_رسمی_سلامت_بمان
🆔 @salamatbeman
🌹شهید حسین خرازی🌹
✍حاجى خیر ببینى. بیا پایین تا کار دست خودت و ما نداده اى. بچه هاى اطلاعات هستن. هر چى بشه، بهت مى گیم به خدا.» رفته بود بالاى دپو، خطّ عراقى ها را نگاه مى کرد; با یک طرف دوربین.آن طرفش رو به بالا بود. گفت «هر موقع خدا بخواد، درست مى شه. هنوز قسمتمون نیس...»
یک دفعه از پشت افتاد زمین..
دوربین هم افتاد جلوى پاى ما. تیر خورده بود به چشمى بالاى دوربین.خندید. گفت «دیدین قسمت من نبود؟»
✨سالروز شهادت
شادی روحش صلوات
🎋〰❄️
@Alachiigh