eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.2هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.8هزار ویدیو
59 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
17.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️💢⭕️ ❌خیانت اصلاحاتی.... ⚠️️ترساندن مردم از جنگ در شرایط فعلی منطقه، نوعی خیانت است!!! ❌این را بدانید انسان‌های ترسو نه محبوبیت دارند و نه حرفشان قابل اعتناست..! ✍میلاد خورسندی @Alachiigh
21.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢نان پدر شیر مادر حلالت ⭕️✅شجاعت این پسر را مشاهده کنید. در یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس، در خطبه نماز جمعه، خطیب بیان می‌کند که قصد صحبت از غزه و فلسطین ندارد.. این کودک با شنیدن این حرف خودش بلند می‌شود، کنار دیوار می‌ایستد و نمازگزاران را خطاب قرار داده و با خطبه‌اش همه نمازگزاران را متحیر می‌کند. @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥 حرکت شایسته حسین عبدی حین مصاحبه! 🔹سرمربی تیم‌ملی نوجوانان در زمان مصاحبه به محض شنیدن صدای اذان از خبرنگاران عذرخواهی کرد و پس از چند ثانیه سکوت با فرستادن صلوات مجددا مصاحبه را ادامه داد. فوتبال حسین عبدی @Alachiigh
⭕️ کابینه امنیتی- عملیات روانی حسن روحانی پروژه انتخابات ۱۴۰۲ را با شناخت دقیق بر نقطه‌ضعف جریان انقلابی طراحی کرده است. 🔻تجربه مصاحبه غنی‌نژاد و موضع اخیر ظریف نشان داد که ضعف شناخت و عدم سواد رسانه‌ای جریان انقلابی موضوعی جدی است. این تیم عملیات روانی می‌داند برای وایرال شدن (دیده و شنیده شدن) باید دست رو‌نقاط حساسی بذارند که جماعت انقلابی با تمام ظرفیت روزها درگیر پاسخ به آن باشند. دقیقا چیزی شبیه سناریوی مشایی؛ غنی نژاد یه مناظره و دیالوگ داشت! اما یک ماه ظرفیت انقلابی را درگیر و مشغول کرد! ظریف یک ربع وقت گذاشت و هزاران ساعت از ظرفیت انقلابی را مشغول کرد؛ مشغول زمین انحرافی که از اصل دور بمانند. هنوز این تیم وارد بازی اصلی نشده‌اند! دوتا امتحان کوچک بود. تعجب نکنید وقتی رژیم پهلوی برای خیلی‌ها بزک شده، روحانی و تیمش هم بزک بشن! این تیم، برنامه دارند، چیزی که ما نداریم! @Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌿اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ🌿 #ناحله #قسمت_ششم نشستم کف اتاق و
🌿اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ🌿 شام و تو آرامش بیشتری خوردیم همش داشتم فکر میکردم فرداشب ک مادرم نیست من چجوری تنهایی برم؟ وقتی پدرم از آشپزخونه خارج شد از مادرم پرسیدم : _مامان فردا ساعت چند میری بیمارستان ؟ _فردا چون باید جای یکی از دوستامم بمونم زودتر میرم.غروب میرم تا ۲ شب.چطور؟ تو فکر فرو رفتم و گفتم _هیچی برگشتم به بهترین و آروم ترین قسمت خونمون یعنی اتاقم خب حالا چ کنم ؟ بابامم ک غروب تازه میاد اوففف نمیدونم چرا ولی دلم خیلی میخواست که برم .شاید دیگه فرصتی پیش نمیومد ک ببینمشون.یا اگه پیش میومد دیگه خیلی دیر بود و منو حتی به یادم‌نمی اوردن. ولی من باید میدیدمشون. وقتی از فکر کردن خسته شدم از اتاقم بیرون رفتم و نشستم رو کاناپه جلو تی وی . مشغول بالا پایین کردن شبکه ها بودم اما نگام به چهره ی پر جذبه بابام بود. متفکرانه به کتاب توی دستش خیره بود و غرق بود تو کلمه های کتاب وقتی دیدم حواسش بهم نیست تی وی و بیخیال شدم و دستم و گرفتم زیر سرم و بیشتر بش زل زدم پدرم شخصیت جالبی داشت ‌ پرجذبه بود ولی خیلی مهربون در عین حال به هیچ بشری رو نمیداد و کم پیش میومد احساساتش و بروز بده با سیاست بود و دلسوز حرفش حق بود و حکمش درست جا نماز آب نمیکشید ولی هیچ وقت نشد لقمه حرومی بیاره سر سفرمون مثه شاهزاده ها بزرگم نکرد با اینکه خودش شاهی بود بهم یاد داد چجوری محکم وایستم رو به رو مشکلاتم درسته یخورده بعضی از حرفاش اذیتم میکرد اما اینو هم میدونستم ک اگه نباشه منم نیستم از تماشاش غرق لذت شدم و خدارو شکر کردم بخاطر بودنش پدر ومادر من نمیتونستن بچه ای داشته باشن. ب دنیا اومدن من یجور معجزه بود براشون از جام بلند شدم و رفتم پشت سرش خم شدم و رو موهاشو بوسیدم و دوباره تند رفتم تو اتاقم . یه کتاب ورداشتم تا وقتی خوابم ببره بخونم ولی فایده نداشت نه حوصله خوندن داشتم نه خوابم گرفت. پریدم رو تختم تشک نیمه فنریم بالا پایین شد و ازش کلی لذت بردم دوباره خودم و پرت کردم روش که بالا پایین شم بابام حق داشت هنوز منو بچه بدونه آخه این چ کاریه ؟؟ یخورده که گذشت چشام و بستم و نفهمیدم کی خوابم برد __ +فاطمه جاان ماماان پاشوو بعد نگو بیدارم نکردیی با صدای مامان چشامو باز کردم و ب ساعت فانتزی رو دیوار روبه روم نگاه کردم ۵ و نیم بود به زور از تختم دل کندم و رفتم وضو گرفتم سعی میکردم تا جایی ک میتونم نمازام و بخونم . سجاده صورتیم و پهن کردم چادر گل گلیم و از توش در اوردم و رو سرم گذاشتم. چشمم افتاد به قرآن خوشگل تو جانمازم یادش بخیر مادرجونم وقتی از مکه اومده بود برام آورد. نمازم و خوندم و کلی انرژی گرفتم. بعدش چندتا از کتابامو گرفتم و گذاشتم تو کیفم. یخورده هم پول برداشتم .رفتم جلو میز آینم نشسم یخورده به صورتم کرم زدم ک از حالت جنی در بیام موهامو شونه کردم و بعد بافتمشون یه بوس تو آینه واس خودم فرستادم و رفتم تو آشپزخونه با اینکه از شیر بدم میومد بخاطر فایده های زیادی که داشت یه لیوان براخودم ریختم و با عسل نوش جان کردم دوباره برگشتم اتاقم .از بین مانتوهای تو کمد ک مرتب کنار هم چیده شده مانتو سرمه ایم که ساده ترینشون بود و برداشتم و تنم کردم .یه شلوار جین ب همون رنگ پوشیدم. در کمد کناری و باز کردم. این کمدم پر از شاخه های روسری و شال و مقنعه بود. چون داشتم میرفتم کتابخونه یه مقنعه بلند مشکی از توشون انتخاب کردم گذاشتم سرم و یخوردع کشیدمش عقب . موهامم چون بافته بودم فقط ی تیکه اش از پایین مقنعه ام مشخص بود برا همین مقنعه رو بازم عقب تر کشیدم حالا فقط یه خورده از ریشه های موهای بورَم معلوم بود ادکلن خوشبوم و برداشتم و زدم و با لبخند کیفم و گرفتم از اتاقم بیرون رفتم روپله جلو در نشستم و مشغول بستن بندای کتونی مشکیم‌شدم‌ از خونه خارج شدم راه کتابخونه رو پیش گرفتم .چون راه زیادی نبود پیاده میرفتم تا یه خورده ورزشم کرده باشم برنامه هر پنجشنبه ام اینجوری بود یه مغازه ای وایستادم و دوتا کیک کاکائویی گنده با یه بطری شیرکاکائو خریدم پولشو حساب کردم و دوباره راه افتادم سمت کتابخونه . به کتابخونه که رسیدم خیلی آروم‌و بی سرو صدا وارد سالن مطالعه شدم و رفتم جای همیشگی خودم نشستم. کتابامو در اوردمو به ترتیبی که باید میخوندم رو میزم چیدمشون . اول دین و زندگی و بعدش ادبیات و بعدشم برای تنوع زیست ! ساعت مچیمو در اوردم و گذاشتم رو به روم تا مثلن مدیریت زمان کرده باشم دین و زندگی و باز کردم و شروع کردم .... :فاطمه زهرا درزی وغزاله میرزاپور @Alachiigh
🔴 رویِ موجود در سبب ... • بلندی قد • پرپشتی مو • و مانع ریزش مو می شود @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهید علی حیدری🌹 ✍از کودکی مشغول مراقبت از اعمال بود. مسیر منزل تا مسجد را طولانی کرده بود و از مسیر اصلی نمی رفت! می گفت در آن کوچه تعدادی خانم هستند که حجاب درستی ندارند و همیشه در کوچه نشسته اند. می خواهم نگاهم به آنها نیفتد. علی تصاویر شهدا را ترسیم می‌کرد. با شهدا حرف می زد و از آنها نصیحت می شنید!! عجیب ترین مطلبی که رفقای علی تعریف می کردند در مورد بوی عطر او بود! همه از بوی خوش عطرش می شناختنش. هر کجا می رفت آنجا را نیز خوش بو می کرد! وقتی از نام عطرش می پرسیدیم، جواب سر بالا می داد . شهید که شد در وصیت نامه اش نوشته بود: به خدا قسم؛ هیچ گاه به خودم عطر نزدم! هر وقت می خواستم معطر شوم از ته دل میگفتم : «یا حسین» 🥀... ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات @Alachiigh
9.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️پاسخ کامل علی علیزاده به جواد ظریف درخصوص ارسال سیگنال ضعف به دنیا: اگر کشور دست امثال ظریف و روحانی بود بخشی از بچه های ایران هم مثل بچه های غزه بودند. وزیرخارجه فعلی میگه دست‌های ما روی ماشه هست جواد ظریف میگه نگران نباشید تفنگ خالیه! ❌ تو آمریکا هیچکس حق نداره سر امنیت ملی حرف مخالف بزنه @Alachiigh
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌🔴 تکرار یک ادعای پوچ! 🔻تکرار حرف های ظریف توسط حدادعادل! ✖️حداد ناعادل: به اشخاصی که خواهان ورود ایران به جنگ غزه هستند باید گفت شاید این، همان چیزی باشد که رژیم صهیونیستی می‌خواهد، یعنی تبدیل نبرد غزه به جنگ ایران و آمریکا...!!! ❌ اصولچرا، افسادطلب دو لبه از یک قیچی اند! وقت بازنشستگی این جماعت فرا رسیده... @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️سلام بر بانوی کربلا 💐تـمـام هـسـتـی مـن خــاک پـایــتـان بانو! 💐و جـانِ عـالـمِ هـسـتـی فدایتان بانو! /🌸/ میلاد بابرکت زینب کبری سلام الله علیها و روز پرستار مبارک /🌸/ 🎉عیدتون مبارک دلتون شاد🎉 بسیار زیبا 🙏 @Alachiigh