فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽/ تاثیر مبارزه منفی حضرت زهرا س در افشای مهمترین حقایق تاریخ
🔹هر بچه شیعه که می خواد یک دلیل محکم برای شیعه بودنش داشته باشه این را گوش کند ...
عالیه 👌
علامه امینی و علمای اهل سنت
#فاطمیه
ــــــــــــــــ
☑️ پاسخ شبهات فضای مجازی
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺دلارام من🌺 قسمت 47 اول میل چندانی به آمدن نداشتم، ولی حالا که با اصرار حامد آمدم خیلی پشیمان نیستم
🌺دلارام من🌺
قسمت 48
وقتی میرسیم به هتل متوجه میشویم همه خوابند بجز علی که گوشه سالن نشسته و با گوشیاش مداحی پخش میکند و به محض رسیدن ما آثار گریه را از بین میبرد؛ حامد میرود به اتاق؛ چمدانش را بیرون میآورد و مینشیند به بستن ساک. درچهارچوب در میایستم و میپرسم: مگه قرار نیست چهارشنبه برگردیم؟ چرا الان ساک میبندی؟
طوری نگاهم میکند که گویی قبلا همه چیز را گفته، اما سریع نگاهش را میدزدد: خوب... من باید فردا صبح تهران باشم...
- تهران؟ چرا تهران؟
- برای اعزام دیگه!
خشکم میزند؛ همه چیز خیلی دورتر از این به نظر میرسید! علی ناگهان سرش را بلند میکند و بعد میفهمد نباید اینجا باشد، میرود به اتاقشان.
- چرا زودتر نگفتی؟
- نخواستم زیارت بهت بد بگذره.
مینشینم روی مبل، بالای سرش؛ بغضم را فرو میدهم: به همین زودی؟ حداقل میذاشتی برگردیم!
- الان باید برم، نمیشه عقبش انداخت.
- اما... قرار نبود بری...
- چرا، خیلی وقته قراره برم.
- عمه میدونه؟
- نه دیگه قراره تو بهش بگی!
یک لحظه از دلم میگذرد چرا همه کارهای سخت را من باید انجام بدهم؟ لبهایم جمع میشود؛ بغضم آماده شکستن است اما جلویش را میگیرم؛ حالم را میفهمد و مینشیند کنارم، به صورتش نگاه نمیکنم.
- یادته عمه همیشه میگفت خواهر دلش به برادر خوشه اما برعکسش خیلی درست نیست؟
دست میگذارد زیر چانهام و صورتم را به طرف خودش میکشد؛ اما باز هم نگاهش نمیکنم؛ آه میکشد: شاید برای بقیه همینطور باشه که گفتی! اما برای من و تو اینطور نیست؛ باور کن برای خودمم سخته... ولی باید گذشت کرد...
- میدونم، منم نمیخوام خودخواه باشم؛ ولی...
- دیگه ولی نداره که... من تو رو میشناسم... میدونم ایمان داری؛ ولی وقت عمله الان، ببین! توی زندگیت تا الان شرایط خوب و عادی نداشتی که دست خودت نبود؛ هردوی ما نتونستیم زندگی تو یه خونواده خوب و منسجم رو تجربه کنیم؛ بهمون میگفتن بچه طلاق، دست ماهم نبود؛ هردومون تو شرایطی قرار گرفتیم که رشد کنیم؛ آبدیده بشیم.
- خدا یه فرصت داد به ما که اینطوری امتحانمون کنه؛ میدونی گاهی با خودم میگم اگه تو این سختیا به خدا تکیه نداشتم منم مثل خیلی از بچههای طلاق آسیب دیده بودم؛ ما تونستیم با تکیه به خدا از مشکلاتی که دست ما نبوده بیرون بیایم، بزرگ بشیم، مستقل بشیم، ولی مرحله بعدی زندگی دست خودمونه؛ اینکه بلد بشیم از گذشته درس بگیریم، اینکه یاد بگیریم صبر کنیم، اینکه ایمان داشته باشیم إنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا، قبول داری حرفامو؟
ل**ب پایینم را میگزم؛ چقدر وابستهاش شدهام، نباید انقدر ضعیف باشم.
ادامه میدهد: مطمئن باش نمیذارم کسی بین ما فاصله بندازه، مهم نزدیکی فیزیکی نیست؛ مهم دلهاست که نزدیک باشه، که هست؛ تو ازخودگذشتگی بزرگی کردی حوراء، اجرتو ضایع نکن؛ مطمئن باش خدا یه جای دیگه برات جبران میکنه، صبر داشته باش فقط... قبول؟
مثل بچهها سرم را خم میکنم؛ باید بحث را عوض کنم که فکر نکند عقب کشیدهام: راستی مگه لباسا و وسایلت پیشته؟
- آره آوردمشون، تو ساک مشکیهست!
مثل بچهها میپرم سر ساکش و دل و رودهاش را میکشم بیرون! حامد هم حرفی نمیزند و فقط سری به تاسف تکان میدهد!
لباس نظامیاش را که میبینم، دست و دلم میلرزد، اما ادای ذوق کردن درمیآورم: وای! بپوشش ببینم بهت میاد؟
کاملا تسلیم است، لباس را میپوشد روی همان پیراهن و شلوار معمولیاش! وقتی او را درحال بستن آخرین دکمههای پیراهنش میبینم، دوباره دلم میلرزد. انگار کم کم باورم میشود که رفتنی شده، مثل بچه مدرسهایها با ذوق نگاهم میکند؛ چرخ میزند و میپرسد: چطور شدم؟ بهم میاد؟
به سختی میگویم: خیلی... خیلی بهت میاد... اصلا بذار عکس بگیرم چندتا ازت!
سربندش را میبندم و چفیه را دور گردنش میاندازم؛ دلم آشوب شده ولی نمیخواهم سستش کنم؛ یک دل سیر نگاهش میکنم؛ چه تیپی! مثل عکس روی پوسترها شده؛ زیباتر از آنها... گوشیام را درمیآورم: برو اونجا وایسا که چیزی پشتت نباشه... حالا دستتو بذار رو سینهات...
شیرین میخندد، خیلی خواستنی شده؛ چند عکس قشنگ میگیرم و اجازه صادر میکنم لباسش را عوض کند.
اینبار خودم با دستهای لرزان وسایلش را میگذارم داخل ساک؛ دست گرمش را میگذارد روی دست یخ کرده من: توکل به خدا، حالا همه اینا که میرن شهید نمیشن که!
ادامه دارد....
#داستان_شب
🍁〰🍂
@Alachiigh
در زمستان هر روز 1 عدد خیار بخورید !🥒
براساس پژوهش های طب سنتی ، اگر روزی یک عدد خیار بخورید از سرما خوردگی در فصل پاییز و زمستان در امان هستید !🍂
نسخه های شفابخش
حکیم خیراندیش (طب سنتی )
#سلامت_بمانید
🍁〰🍂
@Alachiigh
⭐️زمستان نوید دهنده بهار است
⚜آسمان پیش از طلوع تاریکترین است
⚜طوفان هرقدر سنگینتر باشد،
⚜رنگین کمانش درخشانتر است
⚜روزهای سخت، همیشه
پیش از بهترین روزها می آیند
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
🎋〰🖤
@Alachiigh
#کلام_نور
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۲۸۷ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
🍁〰🍂
@Alachiigh
🌹شهید آیت الله مفتح 🌹
رهبر انقلاب در بیست و ششم آذر 1364 به دانشکده الهیات رفتند و با دست خط مبارک در دفتر یادبود این دانشکده در خصوص شهید مفتح این گونه نگاشتند:
بسم الله الرحمن الرحیم
یاد شهید عزیز مرحوم آیت الله مفتح, آن شمع پرسوز و گداز و روشنی بخش آن روحانی پرجد و جهد و جسور آن مبلغ دانا و سخنور آن مبارز شجاع و خستگی ناپذیر آن شخصیت متواضع و محبوب گرامی باد. او که با خون خود, سخن خود, تلاش خود, هدف و راه خود را امضاء کرد و صحت و حقانیت آن را به ثبت رسانید.
⭐️سالگرد شهادت امروز ۲۷آذر
⭐️شادی روح پاک همه شهدا فاتحه و صلوات
#به_یاد_شهدا
🍁〰🍂
@Alachiigh
4_5898005221518346771.mp3
6.99M
🔔 #تلنگری 👈🏻 ویژه #ایام_فاطمیه
⚡️ بسیار شنیدهایم که باید برای امامِ زمانِ خود مانند حضرت زهرا سلاماللهعلیها باشیم...
💢 مگر حضرت زهرا سلاماللهعلیها برای امامش چه کرد؟؟
◾️منظور همان ماجرای در و دیوار و آتش است یا موضوعی فراتر از آن است که هنوز نمیدانیم؟
#دکتر_رفیعی
#استاد_شجاعی
#من_و_خانواده_آسمانی
◾️▪️ــــــــــــــــــــــ
صــراط
🍁〰🍂
@Alachiigh
🔴 باز هم پای روحانی وسط است! / پرتوقع بودن غربی ها به خاطر امتیازات فراوانی است که روحانی در دوره ششم مذاکرات به طرف غربی قول داده بود!
مهدی پیش بین فعال رسانه ای:
🔹درمذاکرات بیشتر توان تیم ایرانی صرف خنثی سازی فاجعه امتیازات داده شده توسط تیم روحانی در مذاکرات قبلیست!
🔹امتیازات فراوانی که روحانی در دوره ششم مذاکرات به طرف غربی داده بود را تیم رئیسی قبول نمیکند بخاطر همین غربیها تاکید دارند که پیش نویس زمان روحانی باید ملاک مذاکرات قرارگیرد!
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 باز فلک ز حركت افتاد؛ مولای سخن به لكنت افتاد...
▪️روضهخوانی حاج محمود كريمی در حضور رهبرمعظم انقلاب
😭😭😭
🏴یا زهرا
التماس دعا
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📛اعتراف در برنامهی تلوزیونی اپوزیسیون؛ ما مردم را فریب میدهیم که به خیابان بیایند
🔺وقتی ما میگیم، عدهای باور نمیکنن!
بفرما... خودشون خودشون رو لو میدن! فقط کافیه عناد و لجاجت رو کنار بذارید و ببینید حقیقت رو
Afsaran
🍁〰🍂
@Alachiigh
باسمه تعالی
محرمانه
جناب آقای دکتر علی لاریجانی
سلام عليكم
بازگشت به درخواست جناب عالی از شورای نگهبان مبنی بر اعلام مکتوب ادله عدم احراز صلاحیت در انتخابات ریاست جمهوری، فارغ از وجود یا عدم وجود موضوع ردصلاحیت و آثار آن در قوانین انتخابات ریاست جمهوری، به اطلاع می رساند؟
تصمیم گیری در خصوص احراز صلاحیت داوطلبان ریاست جمهوری مطابق بند ۹ اصل ۱۱۰ و اصل ۱۱۰ قانون اساسی بر مبنای گزارش های رسمی دستگاه های قانونی و شناخت و اطلاعات اعضا از سوابق و ویژگی های داوطلبان، پس از بحث و مذاکره با رأی مخفی صورت می گیرد. بدیهی است مستند رأی اعضا ممکن است یکسان نبوده و مانند تصمیم گیری در موارد مشابه در سایر نهادها، هر یک از اعضا به یک یا چند گزارش با اطلاعات خود توجه کرده باشند.
در عین حال اهم مطالب مطرح شده در جلسه شورای نگهبان صرف نظر از میزان تاثیر یا عدم تاثیر هر یک از آنها در رأی اعضای شورا به شرح زیر اعلام می گردد
۱- مواضع سیاسی و اظهارات در موضوعات و مقاطع مختلف از جمله فتنه سال ۱۳۸۸
۲- حمایت از افراد ردصلاحیت شده و دفاع از عملکرد آنها و به کار گیری برخی از آنان در مناصب تحت امر خود
۳- مداخله یکی از فرزندان در قراردادهای خدماتی و ساختمانی مجلس شورای اسلامی در زمان ریاست شما بر مجلس شورای اسلامی
۴- اقامت و ادامه تحصیل برخی از منسوبین درجه یک در کشور معاند انگلیس بر خلاف مصوبه لازم الاجرای شورای عالی امنیت ملی
۵- سفر های متعدد اعضای خانواده به خارج از کشور از جمله اروپا و آمریکا و اقامت فرزند دیگر شما در آمریکا
۶- عدم رعایت اصل ساده زیستی مسئولان، مورد تاکید حضرت امام (قدس سره) و مقام معظم رهبری مدظله العالی (بر اساس ملاحظه فهرستی از اموال غیر منقول مربوط به همسر و فرزندان، اعلام شده از سوی مراجع قانونی کشور)
۷- تلقی سهیم بودن در بخش هایی از نابسامانی و وضع نامطلوب موجود در دولت مستقر
احمد جنتی
دبیر شورای نگهبان
شخصا مفتوح فرمائید
عموفیدل
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺دلارام من🌺 قسمت 48 وقتی میرسیم به هتل متوجه میشویم همه خوابند بجز علی که گوشه سالن نشسته و با گو
🌺دلارام من🌺
قسمت49
دیشب دوباره همان خواب معروف را دیدهام؛ این را روی فرشهای صحن جامع به حامد میگویم.
- بعیده دلارامت من باشم! شما که تو این مدت از من بجز دردسر و نگرانی و زحمت چیزی ندیدی! برادر نیمه کاره!
چرا انقدر بدجنس شده است؟ میداند چقدر زندگیام را تغییر داده و پرشم داده است؟ میخواهد خودش را لوس کند که آتشم میزند؟
- یعنی نمیدونی چقدر زندگیم عوض شده تو این مدت؟
نمیخواهم صریح بگویم دلارام من است؛ دوست دارم همینطور منتم را بکشد؛ من هم بدجنس شدهام! اما ذهنم را میخواند: دنبال دلارامی بگرد که برات بمونه، همیشه باشه؛ نه من نه هیچ آدم دیگهای موندنی نیستیم، پشتت رو به کسی گرم کن که یهو نذاره بره وسط راه؛ اینطوری هرچی بشه، هر اتفاقی بیفته آب تو دلت تکون نمیخوره.
حرفهایش بوی رفتن میدهد؛ هرچند من نخواهم باور کنم؛ خودم را اینطور آرام میکنم که هربار میخواهد برود همینطور است و بار اولش نیست.
آخرین باری ست که باهم به زیارت میآییم. گریهامان بند نمیآید؛ مخصوصا حامد که حال و هوای غریبی دارد.
دل سپردهام به دلارام ؛ از خودش خواستهام هوایم را داشته باشد؛ زیارتمان که تمام میشود، حامد سنگینتر قدم برمیدارد؛ دوست ندارد برود؛ به در هرصحن که میرسیم، چند دقیقهای سرش را روی در میگذارد و گریه میکند، به گنبد خیره میشود و حرف میزند با نگاهش؛ دست بر سینه میگذارد و خم میشود، دست تکان میدهد و سخت از گنبد چشم برمیدارد؛ هوای صحن را تا میتواند در ریهاش میکشد و میخواند: ای سلطان کرم... سایهات روی سرم... باز آقا بطلب که بیام به حرم...
همین حالات غریبش میترساندم؛ میدانم او از امام شهادت میخواهد و من، او را! باید همه چیز را به صاحب این حرم سپرد که میداند حاجت کدام یک از ما به قضای الهی نزدیکتر است؟
دقیقا دم رفتن به همه گفت میخواهد برود و حالا عمه حسابی دلخور است، در راه فرودگاه همه ساکت بودند؛ عمه گرفتهتر از همه و من در فکر خواب دیشب! انقدر این خواب برایم تکرار شده که در صادقه بودنش شک ندارم، اما هربار که میبینمش برایم تازه است؛ هنوز هم نمیدانم تعبیرش چیست؟
حامد از همه سرحالتر است؛ همپای ما سالنها را طی میکند و حرف میزند برایمان؛ علی گرفته است و پدر و مادرش هنوز مبهوتند. اما من میدانم باید لحظه لحظه را با تمام وجودم درک کنم وقدرشان را بدانم؛ به سالن پرواز که میرسیم، حامد خداحافظی را از حاج مرتضی شروع میکند، مثل پدر و پسر یکدیگر را در آغوش میگیرند، نمیدانم حاج مرتضی علی را چطور بدرقه کرده ولی با حامد مثل پسر خودش رفتار میکند.
میرود سراغ علی، علی نگاهش را بالا نمیآورد، هردو از دست هم شرمندهاند و دلخور! حامد پیش دستی میکند و علی را در آغوش میکشد؛ درگوشش چیزهایی میگوید که ما نمیشنویم؛ هرچه باشد حرفهای مردانهایست که برادرها برای هم نجوا میکنند؛ هردو چندبار با دست میزنند پشت هم.
حامد از علی جدا میشود و به طرف عمه میرود، عمه را چندقدم آنطرفتر میبرد، هم را بغل میگیرند و عمه ثمره زندگی و یادگار برادرش را سیر نگاه میکند، میبوسد و میبوید. حرفهایی باهم میزنند، بعد هم حامد دست میاندازد دور گردن عمه و میآوردش بین ما؛ اشکهای عمه را هم پاک میکند.
وقتی به طرف من که با فاصله ایستادهام برمیگردد، قلبم تکان میخورد؛ خجالت میکشم مثل عمه بغلش کنم، تبسم او هم با دیدن من میخشکد؛ جلو میآید بدون اینکه نگاهم کند؛ زیرچشمی تماشایش میکنم تا تمام حالاتش را به خاطر بسپارم؛ کاش زمان کش بیاید یا اصلا بایستد، بین دو حس متضاد گیر افتادهام: خدا و خودخواهیهایم؛ میدانم باید کدام را برگزینم اما غلبه بر احساسات کار سختیست؛ همیشه کارهای سخت پاداش بزرگ دارند.
دستم را کمی بالا میآورم و به انگشتری که خریده نگاه میکنم؛ دوست دارم جو عوض شود؛ گرچه حال من هم مثل آسمان ابریست ولی جلوی باریدن را میگیرم:
- خیلی خوش سلیقهای! انگشترمو دوست دارم!
- خداروشکر!
- اگه هوا سرد بود یادت نره کلاه سرت کنی! سوز بخوره به شقیقههات حتما سینوزیت میگیری، نرفته برت میگردونن!
- چشم.
- خوراکی خوردی یادم کن!
- مگه دارم میرم اردو؟!
صدایم خشدار میشود: زود به زود زنگ بزنیا، باشه؟
- چشم خواهر من! حواسم هست!
ادامه دارد....
#داستان_شب
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ماجرای مرد مرموزی که همواره با ظریف بود!
🔻آن مرد کیست و از کجا ماموریت داشت؟
#شبکه_نفوذ
#باند_نیویورکیها
pedarefetneh
🍁〰🍂
@Alachiigh
⚜امام على عليه السلام⚜
➖گذشته ی امروزت، سپرى شد
➖ آينده اش، مورد ترديد است
➖ زمان حال ،غنیمت است
《ماضي يَومِكَ فائتٌ، وآتيهِ مُتَّهَمٌ، ووَقتُكَ مُغتَنَمٌ 》
📚غررالحكم، حدیث 9840
#مثبت_اندیشی
🍁〰🍂
@Alachiigh
#کلام_نور
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۲۸۸ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
🍁〰🍂
@Alachiigh
🌹روحانی شهيد صادق گنجی🌹
رایزن فرهنگی ایران در پاکستان
.
انگار مي دانست كه قرار است شهيد شود. چند هفته پيش از شهادت، با اشاره به قبول قطعنامه به سيد بزرگوار شهيد آويني گفت "براي كساني كه بخواهند هنوز در شهادت باز است" و پس از شهادت، يكي از روزنامه هاي پاكستان به نقل از او در يكي از مراسم هاي توديعش نوشت:
"هنگام جدايي من از لاهور حادثه اي كوچك رخ خواهد داد" (و البته كه براي ما بزرگ بود). بالاخره با وجود تهديدات فراوان، او در حالي كه از آخرين و پنجاه و پنجمين مراسم توديعي كه از طرف ادبا، شعرا و نويسندگان پاكستان در هتل اينترنشنال لاهور به افتخارش برپا مي شد بيرون مي آمد توسط گروهك سپاه صحابه به ضرب گلوله به شهادت رسيد و لاهور براي هميشه از خون پاكش گلگون گشت.
صادق كه ترور شد انگار لاهور گيج بود.
بيش از سه هزار نفر از مردم گريان و مبهوت مقابل خانه ي فرهنگ ايران تجمع كردند و صبح روز بعد، روزنامه ها و نشريات پاكستاني خبر شهادتش را با القابي مثل
"قلب تپنده ي لاهور رفت"، "فاتح لاهور به ضرب گلوله كشته شد" و امثالهم تيتر كردند.
شهيد هميشه گشاده رو و البته مهمان نواز بود. گاهي زنگ درب خانه فرهنگ ايران، نيمه شب ها هم به صدا در ميامد و او براي حل اختلافات مردم محلي و حتي زن و شوهرها دفتر كارش را باز مي كرد و در آنجا ساعتها با آنها صحبت مي كرد تا مشكل رفع شود.
⭐️سالگرد شهادت امروز ۲۸ آذر
⭐️شادی روح پاک همه شهدا فاتحه و صلوات
#به_یاد_شهدا
🍁〰🍂
@Alachiigh
🍁
✅ #یک_خبر_یک_تحلیل(۱۲۸)
🌀 خبر: مرحله هفتم مذاکرات وین روز جمعه در حالی به پایان رسید که علی باقری، مذاکرهکننده ارشد کشورمان اظهار داشت، دیدگاههای ایران در دو سند رفع تحریمها و اقدامات هستهای بهعنوان مبنای مذاکرات پذیرفته شده است.
🍃🌹🍃
❌ گزارههای تحلیلی:
🔻 هرچند که هیچچیزی قطعی نیست، اما این توافق اولیه بر روی پیشنویس جدید که مبنای ادامه مذاکرات خواهد بود، یک پیروزی تلقی میگردد. این پیروزی نتیجه ابتکار جمهوری اسلامی در ارائه دو سند رفع تحریمها و اقدامات هستهای در این دور از مذاکرات، در کنار مقاومت از طریق دیپلماسی منطقی و مستدل در مواجهه با زیادهخواهیها است.
🔸 در طول مذاکرات وین ۷ آنها سعی کردند از طریق آژانس و ایجاد عملیات رسانهای به ایران فشار بیاورند تا ایران موضع خود را در مذاکرات تعدیل دهد؛ اما ابتکار، انعطاف و مدیریت محیط امنیتی، اقتصادی و روانی داخلی، سناریوی آنان را خنثی کرد.
🔹 اکنون مبنای مذاکرات با مذاکرات ژوئن گذشته که دولت سابق ایران آن را دنبال میکرد، متفاوت است و راه را بر روی طرف مقابل برای اخذ امتیازات فرابرجامی میبندد؛ به عبارتی تقریباً یک ریلگذاری جدیدی اتفاق افتاده که در آن، دو طرف میدانند در انتها باید به چه چیزی برسند و بر روی چه چیزهایی مذاکره و توافق کنند.
🔸 اکنون صرفاً بر روی یک نقشه راه توافق و اجماع شده است که ایران میپذیرد در انتهای این راه یک سلسله اقدامات عملی در جهت فریز بخش هستهای و همچنین اقدامات اعتمادساز در سقف آنچه در برجام متعهد شده بود را انجام دهد و طرف مقابل نیز اقدامات دستوری واقعی برای لغو تحریمها انجام دهد، به صورتی که همراه با انتفاع اقتصادی پایدار برای ایران باشد.
🔺 جمعبندی: در انتهای دور هفتم مذاکرات؛ اولاً مقاومت پاسخ داده و مذاکرات واقعی شده است؛ ثانیاً آمریکا و طرف اروپایی فعلاً پلن جایگزین معتبری ندارند؛ ثالثاً امکان دستیابی به یک توافق مطلوب و پایدار بهگونهای که لغو تحریمها قابل راستی آزمایی بوده و همچنین تضمینکننده عدم امکان بازگشت به نقطه کنونی باشد، وجود دارد.
✍ احمد بنافی
#روشنگری
#ثامن
🍁〰🍂
@Alachiigh
ضمن عرض تسلیت بمناسبت فرارسیدن ایام فاطمیه و شهادت بانوی دوعالم
*حضرت زهرا سلاماللهعلیها*
به استحضار میرسانیم،،
به لطف و یاری پروردگار، و همکاری وهمیاری خیرین عزیز، در پایگاه زینب کبری (س)
➖بسته های معیشتی شامل گوشت قرمز ، مرغ بسته بندی و مرغ نذری ،حبوبات ، روغن و....
تهیه و بین عزیزان نیازمند توزیع گردید
🙏باشد که مورد قبول درگاه احدیت قرار گیرد
#گزارش_برنامه_های_پایگاه
#شعبه_عملیات
#پایگاه_زینب_کبری_(س)
❤️الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم بحق الحسين ❤️🙏
🔴مراقب آقای علی خامنه ای باشید که او هرگز دروغ نمی گوید.
یک کارشناس موشکی اسرائیلی در مقاله ای نوشت:
رهبر و راهنمای ایران، سید علی خامنهای، در بیش از یک سمینار و سخنرانی گفت که نیروهای ایرانی به دنبال در اختیار داشتن موشکهای هستهای نیستند و آنها را نمیسازند، زیرا بر اساس دکترین شیعه، داشتن و نگهداری آن مطلقاً حرام است.
از سوی دیگر، رهبر ایرانی نیز گفت:
هرگونه حمله با هر سلاحی به جمهوری اسلامی ایران به همین ترتیب با آن مواجه خواهد شد...
در اینجا ناظران و حتی دولت ها از این اظهارات ضد و نقیض بالاترین درجه نظامی و رهبری در ایران متحیر شدند. در شرایطی که همه تایید میکنند که او تنها رهبر منطقه است، بلکه در سطح جهانی، او دروغ نمیگوید و اظهارات خود را جعل نمیکند.
پس چگونه خامنه ای با موشک های هسته ای که به سوی ایران شلیک شود، مواجه خواهد کرد، در حالی که او تأیید کرد که آنها را در اختیار ندارند و به دنبال آن نیستند؟
در اینجا کارشناس اسرائیلی به تحلیل این معادله پرداخت و اعلام کرد که خامنه ای به وعده و تهدید خود پایبند بوده است.
اول اینکه تنها کشوری که می خواهد با سلاح هسته ای به ایران ضربه بزند اسرائیل است، آمریکا از محاصره اقتصادی راضی است و اصلاً نمی خواهد با ایران جبهه نظامی باز کند.
در صورتی که موشک اتمی اسرائیل به سمت ایران پرتاب شود، موشک بین ۸ تا ۹ دقیقه طول می کشد تا به نزدیک ترین هدف مهم ایرانی برسد.
ایران سازمان راداری بسیار پیشرفته ای دارد که ذهن ایرانی با حمایت روس ها و چین روی آن کار کرد. این رادار اگر در سطح جهانی نباشد، قوی ترین رادار خاورمیانه است.
در مورد پرتاب موشک اتمی اسرائیل به سمت ایران، ۳ پایگاه ایرانی با موشک های کنترل شده و یک راهپیمایی برای حمله به رآکتور دیمونا در نزدیکی تل آویو وجود دارد.
1️⃣ پایگاه حماس در فلسطین ۶۵ کیلومتر با راکتور فاصله دارد.
2️⃣ پایگاه حزب الله در ضاحیه ۱۲۰ کیلومتر با راکتور فاصله دارد.
3️⃣ پایگاه بختیاریه در ۲۲ کیلومتری راکتور هسته ای اسرائیل قرار دارد.
به این معنی که این موشک ها از ۴۰ ثانیه تا دو دقیقه طول می کشد تا به رآکتور دیمونا اصابت کند و منطقه از جمله سرمایه اداری و انسانی تل آویو را درهم بشکند.
یعنی قبل از رسیدن موشک هسته ای به خاک ایران، پایتخت اسرائیل از سنگ و انسان محو می شود و به دلیل آلودگی رادیواکتیو، اسرائیل تا ۱۵ سال پس از حمله غیرقابل دوام می ماند. تأثیر بمب هستهای صدها برابر کمتر از تأثیر انفجار راکتور و کارخانه بمبهای هستهای است و حادثه چرنوبیل روسیه بزرگترین شاهد بزرگی خسارات است.
توجه داشته باشید که راکتور دیمونا قوی تر و بزرگتر از حادثه فوق الذکر است.
🔻خلاصه تحلیل:
وعده سید علی خامنه ای یهودیان صهیونیست را کشت و پس از این سالها ساخت سلاح هسته ای آنها، عتیقه جات و تزئینات در انبارها نگهداری می شود و هرگز یا حداقل تا ۵۰ سال آینده نخواهند توانست از آنها استفاده کنند.
🔹این تحلیلگر اسرائیلی در پایان مقاله خود می گوید: مراقب آقای علی خامنه ای باشید که او هرگز دروغ نمی گوید.
بیداری ملت
🍁〰🍂
@Alachiigh
آیت الله جنتی خطاب به علی لاریجانی بعد از اعلام دلایل رد صلاحیتش;
بسه یا بازم بگم؟!
😁😜
#امید_حاجی_زاده
🍃🌹ــــــــــــــــــــــــ
صــراط
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱آیا برای فرزندم گوشی موبایل بخرم؟
🔸اگر میخواهید برای فرزندتان گوشی موبایل بخرید، حتما این کلیپ را ببینید.
🎙با بیان:
حجت الاسلام مصطفی طالبی
🔹این کلیپ را دستبهدست برسانید
به پـدرها و مـادرهای دغدغهمند.
#مدیریت_رسانه
#قانون_رسانهای
🍃🌹ــــــــــــــــــــــ
صــراط
🍁〰🍂
@Alachiigh
احتمال ترور بیولوژیک سفیر ایران در یمن!
🔺متاسفانه گفته میشود حسن ایرلو سفیر ایران در یمن آلودهی ویروسی نامعلوم شده است و احتمال ترور بیولوژیک وی مطرح است که این موضوع تحت بررسی است از خداوند متعال آرزوی شفای عاجل این دیپلمات شجاع را داریم
♦️حسن ایرلو با هواپیمایی اختصاصی از فرودگاه صنعت راهی تهران شد
🔹سفیر کشورمان در یمن ساعتی پیش با یک پرواز اختصاصی از فرودگاه صنعا برای درمان راهی تهران شد؛ حسن ایرلو که در طول دوران فعالیتش در یمن اقدامات بسیاری انجام داده بود، دچار بیماری شده و پس از رایزنی دیپلماتیک به احتمال بسیار زیاد با همکاری طرف عمانی و البته رایزنی با طرف سعودی برای درمان به تهران میآید.
🔹در یکی دو روز گذشته رسانههای غربی که از ماهیت خبر اتفاق روی داده خبر نداشتند، تلاش بسیاری کردند تا آب را گلآلود کنند که البته موفق نشدند
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺دلارام من🌺 قسمت49 دیشب دوباره همان خواب معروف را دیدهام؛ این را روی فرشهای صحن جامع به حامد میگ
🌺دلارام من🌺
قسمت 50
صدایم خشدار میشود: زود به زود زنگ بزنیا، باشه؟
- چشم خواهر من! حواسم هست!
هرچه میخواهم بگویم خیلی نامردی که تنها میروی، چرا انقدر زود میروی، دلم برایت تنگ میشود و... زبانم نمیچرخد؛ دوست ندارم گریه کنم، آرام و با بغض میگوید: حلالم کن!
جواب نمیدهم؛ مثل همیشه، مغرور میشوم تا کمی منت بکشد.
- میدونم خیلی برات کم گذاشتم، وقتی نیاز داری دارم میرم، حق برادری رو ادا نکردم، ولی وظیفهست؛ غیر از ما خیلی آدمای دیگه تو دنیا هستن که کمک میخوان، نباید فقط خودمونو ببینیم، بیدرد بودن صفت آدم نیست... نترس حوراء! تو راهتو پیدا میکنی! آینده خیلی میتونه بهتر باشه اگه تو بخوای؛ تو راهتو، آینده تو، دلارامتو پیدا میکنی؛ به شرطی که ناامید نشی، میدونم ایمانت انقدر قوی هست که نیاز به این حرفا نیست!
حرفهایش مثل آبیست که هرچند آتش افتاده به جانم را خاموش نمیکند، ولی از شدتش میکاهد؛ دست میاندازم دور گردنش، سرش را پایین میآورم و پیشانیش را میبوسم؛ سرم را بر سینه میفشارد؛ به اندازه تمام هجده سال دلم برایش تنگ میشود، دوست ندارم سرم را بردارم؛ شانههایش تکان میخورند. جایی خواندم که گریه مردان، نماز باران است.
وقتی سرم را برمیدارم، لکه آبی روی پیراهنش مانده؛ میخندد، از همان خندههای شیرین. دست میگذارد سر شانهام و دستمالی میدهد که اشکهایم را پاک کنم؛ بلندگوهای فرودگاه پروازش را اعلام میکنند، قرآن کوچکی از کیفم درمیآورم و بالا میگیرم که از زیرش رد شود؛ اصلا برایم مهم نیست دیگران چطور نگاهم میکنند، با اینکه دستم را بالا نگه داشتهام، گردنش را برای رد شدن از زیر قرآن کمی خم میکند؛ آنقدر نگاهش میکنم تا در سالن پرواز گم شود؛ هوا ابریست و الان است که ببارد. آری؛ گریه مردان، نماز باران است...
#در_رفتن_جان_از_بدن_گویند_هرنوعی_سخن
#من_خود_به_چشم_خویشتن_دیدم_که_جانم_میرود...
پیشانیام را به در میچسبانم و اشک میریزم، انگار به "در" پناه آورده باشم؛ اینبار هوای حرم غریب است با من! تصور اینکه نه روز به همین زودی تمام شد برایم سخت است، باورم نمیشود به همین زودی باید بروم، چرا قدر لحظات را ندانستم؟
نگاهی به ساعت میاندازم، پنج دقیقه وقت دارم؛ برای سومین بار برمیگردم داخل حرم، وداع چقدر سخت است... آیینهها، چلچراغها، معرقها و سنگهای قشنگ مرمر، همه میخواهند بدرقهام کنند اما من خداحافظی را دوست ندارم.
حیران و آواره، خودم را روبه روی ضریح میرسانم و کنار دیوار میایستم؛ گلهمندانه نگاهش میکنم و شعر میخوانم:
آینه کاری اندر حرمت چشم ترم خواهد بود
عشق مدیون تو ای شاه کرم خواهد بود...
فقط من هستم و او، روبرویم ایستاده و با لبخند نگاهم میکند، میخواهد یاریام کند؛ به هقهق میافتم: من تازه آروم گرفتم آقا، کجا میخواین آوارم کنین؟ کجا برم آواره بشم؟ خونهام اینجاست...
دلم را دخیل میبندم به ضریح، این دخیل امیدوارم هیچوقت باز نشود؛ تمام حاجات و دغدغهها و غصههایم را همراه اشکهایم در حرم میاندازم. سبک میشوم و بوی گلاب را تا میتوانم در ریههایم میکشم؛ برای پدر و مادر بیشتر از همه دعا میکنم، مخصوصا مادر که مدتیست جواب تلفنم را نمیدهد و دلم برایش تنگ شده است؛ بهجای حامد هم زیارت کردهام؛ احساس میکنم استوار شدهام برای آینده، برای عُسر و یُسر زندگیام.
به سختی چشم از ضریح برمیدارم، ولی هرچندقدم برمیگردم که ببینمش؛ تاجایی که بین دستها و آیینهها گم شود.
- بستهام در خم گیسوی تو امید دراز، آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم.
#وقت_رفتن_که_حرم_ماند_و_کبوترهایش
#بی_پر_و_بال_نشستیم_و_حسادت_کردیم
#و_سری_از_سر_افسوس_به_دیوار_زدیم
#و_نگاهی_غضب_آلود_به_ساعت_کردیم...
چشمانم با کبوترها تا گنبد میرود و اشکهایم میغلتند تا پنجره فولاد؛ رو به حرم میایستم و برای صدمین بار، دست بر سینه خم میشوم: زود برمیگردم آقا.
پیشانیام را به در تکیه میدهم و روی در دست میکشم: خدا مرا از دراین خانه جدا نکند؛ جدایی در این خانه مرا خاتمه نیست.
تا برسم به صحن جامع و محل قرار، پنج دقیقه تاخیر داشتهام؛ حاج مرتضی دست تکان میدهد که پیدایشان کنم، دور هم روی فرش نشستهاند و قصد رفتن ندارند؛ کفشهایم را داخل پلاستیک میگذارم و آرام و سنگین کنار عمه مینشینم و سلام میکنم.
ادامه دارد...
#داستان_شب
🍁〰🍂
@Alachiigh
✳️مصرف هم زمان ماست و گوشت در کنار هم منجر به تولید مواد هضم نشده میشود که بیشترین ضرر را به مفاصل وارد میکند، پس به نوعی مصرف دوغ با کباب نامناسب است.
#تغذیه
#سلامت
#سلامت_بمانید
🍁〰🍂
@Alachiigh