آلاچیق 🏡
🌺دلارام من🌺 قسمت 53 سر راه میوه و شیرینی میخرد؛ عمه واکنشی نشان نمیدهد، اما من تعجب میکنم: خبریه
🌺دلارام من🌺
قسمت 54
حالم تازه کمی جا آمده است، خواب به چشمم نمیآید، باید با حامد حرف بزنم؛ درباره هر موضوعی جز رفتن.
به اتاقش میروم، بعید است خواب باشد؛ آرام در را باز میکنم، در اتاق نیست؛ روی تختش ساک و لباسهای نظامیاش را گذاشته که جمعشان کند.
در اتاق را میبندم تا دنبالش بگردم؛ لب حوض نشسته و با دست در آب موج میاندازد؛ چشمهای آسمانیاش بین ستارهها میچرخد.
پا به ایوان میگذارم؛ متوجه میشوم روی تخت، چند عکس و کاغذ افتاده؛ بدون اینکه حرفی بزنم روی تخت مینشینم و کاغذها را برمیدارم؛ وصیتنامه دوستان شهیدش است؛ اولی را میخوانم که بدخط و با عجله نوشته شده:
بسم رب الشهدا
مِنَ المؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدواللهَ عَلَیه فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَهُ وَ مِنهُم مَن یَنتَظِر وَما بَدَّلوا تَبدیلاً
السلام علیک یا زینب کبری... خانم جان گذشت دوران غربت اهل بیت علیهم السلام و حالا شیعیان شما در سراسر دنیا نمیگذارند دوباره جسارتی به حرم صورت بگیرد. دیگر اجازه نخواهیم داد شمرها و حرملههای زمانه خود را با خون بیگناهان سیراب کنند، حتی اگر از سرهایمان کوه بسازند یا زنده زنده در شعلههای آتشمان بسوزانند، باز به فریاد هل من ناصر لبیک خواهیم گفت.
توصیه اکید بنده به اطرافیان اول انجام واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات است و از اهمّ واجبات، حفظ انقلاب و خون شهدا و اطاعت از امام خامنهای حفظه الله تعالیست. همانا کسی که به هنگام یاری رهبرش خواب باشد، با لگد دشمنان بیدار خواهد شد.
علی مصدق خواه- 12 اردیبهشت 95
دستم را روی دهانم میگذارم که جیغ نکشم؛ مصدقخواه مگر فامیل حاج مرتضی نبود؟! وصیتنامهها را از نظر میگذارنم و میگذارم کنارم.
- تاحالا وصیتنامه یه شهید زنده رو نخونده بودی؟صدای حامد است؛ آرام با دست در گلدان اطلسی آب میریزد و مثل بچهای نوازشش میکند، نگاهش به من نیست؛ ادامه میدهد: آخرین باری که رفت سوریه اینو نوشته؛ بجز علی، صاحب تموم این وصیتنامهها شهید شدن؛ وقتشه اینا رو برسونم دست خونوادههاشون، فردا میای باهم بریم؟
بجای جواب، یکبار دیگر تاریخ وصیتنامهها را مرور میکنم؛ وصیتنامه علی قدیمیتر است؛ میگوید: حالا که علی اومد خیالم از بابت شما راحت شد. واقعا قابل اعتماده، ولی بازم هرچی تو بگی؛ منکه نمیتونم مجبورت کنم.
آرنجم را لبه تخت میگذارم و دستم را میزنم زیر چانهام؛ کاش بازهم حرف بزند، از سوریه بگوید، از گذشته، از پدر، از امید، صبر، دلارام... هرچه دوست دارد بگوید اصلا؛ فقط میخواهم حرف بزند.لبخند کوچکی روی لبهایش مینشیند: این علی کلا سر نترسی داره! میدونی چی شد که به این روز افتاد؟
منتظر جواب نمیماند و ادامه میدهد: یه ترکش کوچولوی ساده خورده بودا، ولی چون حاضر نشد بیاد عقب، ترکشه با موج انفجار حرکت کرده و زده اعصاب دست رو ترکونده! بعدشم چندتا ترکش دیگه نوش جون میکنه، بازم قبول نمیکرده بیاد عقب، به زور میارنش با کلی گریه و زاری و ضجه و ناله!
چشمم به یکی از عکسها میافتد؛ حامد و علی دست در گردن هم، با لباس نظامی.
چشم از تصویر لرزان ماه در حوض برمیدارد و مستقیم نگاهم میکند: خواهر داشتن خیلی خوبه، دلت گرم میشه به حضورش؛ لوست میکنه ازبس محبت میکنه! نمیدونم همه خواهربرادرا همینطورن یا فقط ما اینطوری هستیم؟!
چشمانش پر از محبت است و میدرخشد، دوست دارم تا قیام قیامت نگاهش کنم.
- نمیدونی تو سوریه، بغل گوشمون چه خبره؛ چیزی که تو تلوزیون و اخبار میبینی یه صدم اون چیزی که واقعیت داره نیست؛ انقدر این داعشیا وحشیاند که حد نداره؛ میدونی، خیلیام حس میکنن مسلمونن! معتقدن برای خدا و پیامبر آدم میکشن! یه جونورای عجیبی هستن اینا... وظیفه شما طلبهها اینه که فرق اسلام رو با عقیده اینا مشخص کنین تو دنیا.دستم را از زیر چانهام برمیدارم، به پشت تکیه میدهم و دستانم را ستون میکنم.
- میترسم حامد! خیلی از آینده میترسم!
- توکل رو گذاشتن واسه همین وقتا دیگه آبجی جان!
گلدان را لب حوض میگذارد و روی تخت، کنار من مینشیند.
- بابا خیلی دوست داشت شبا بیاد تو حیاط، نماز بخونه یا ستارهها رو نگاه کنه.
دلم برای پدر نداشتهام تنگ میشود؛ اصلا شاید حامد را بخاطر شباهتش به پدر دوست دارم.
- قبول دارم، حق داری نگران باشی، ولی خدایی که تا الان هواتو داشته، بعدشم تنهات نمیذاره.
عکسها را برمیدارد و یکی یکی از نظر میگذراند؛ درهمان حال میپرسد: حالا میخوای علی رو جدی بگیری یا کلا بیخیالش بشی؟
قلبم میایستد؛ خیره میشوم به ماه و نفس عمیق میکشم؛ نمیدانم چه بگویم؛ سعی میکنم نخندم ولی گوشه لبم کمی کج میشود و نگاه حامد دور نمیماند..
ادامه دارد..
#داستان_شب
🍁〰🍂
@Alachiigh
✳️برنج خود را مقوی کنید:👇
🔸گوجه+پلو👈افزایش وزن و اشتها
🔸عدس+پلو👈تقویت هوش
🔸ماش+پلو👈تقویت بنیه بدنی
🔸هویج+پلو👈ضد اسهال
🔸کشمش+پلو👈ضد کمخونی،وزن دهنده
🔸کنجد+پلو👈تقویت هوش
🔸زیره+پلو👈لاغر،ضد دل_پیچه
#سلامت
#سلامت_بمانید
🍁〰🍂
@Alachiigh
⚜⚜⚜⚜⚜
شیخ رجبعلیخیاط (رحمهالله):
✅اگر مواظب دلتان باشید، و غیر خدا را در آن راه ندهید. آنچه را دیگران نمیبینند شما میبینید و
آنچه دیگران نمیشنوند شما میشنوید.
⚜⚜⚜⚜⚜
#مثبت_اندیشی
🍁〰🍂
@Alachiigh
#کلام_نور
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۲۹۳ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
🍁〰🍂
@Alachiigh
🌹شهید ابراهیم همت🌹
تا بود نود و نه درصد کارهای خانه با او بود.
✍آن قدر غرق محبتم می کرد که یادم می رفت از مشکلات جبهه اش بپرسم. تا از راه می رسید حق نداشتم دست به سیاه و سفید بزنم. اگر می خواستم دست بزنم، گاهی تشرم می زد.
خودش شیر بچه ها را آماده می کرد، جای شان را عوض می کرد. با من لباس ها را می شست و می برد پهن شان می کرد و خودش جمع شان می کرد. خودش سفره را پهن می کرد و خودش جمع می کرد.
می گفتم: «تو آنجا خیلی سختی می کشی، چرا باید به جای من هم سختی بکشی؟»
می گفت: «تو بیش از آنها به گردنم حق داری. من باید حق تو و این طفل های معصوم را ادا کنم.»
می گفتم: «ناسلامتی من زن خانه تو هستم و باید وظیفه ام را عمل کنم.»
می گفت: «من زودتر از جنگ تمام می شوم ژیلا. ولی مطمئن باش اگر ماندنی بودم به تو نشان می دادم تمام این روزهایت را چطور بلد بودم جبران کنم.»
همسر شهید
⭐️شادی روح پاک همه شهداصلوات
#به_یاد_شهدا
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روسری مو بکشم جلو، مشکل مملکت حل میشه؟ دزدی و اختلاس حل میشه؟
#حجاب #روسری
Roshangarii
🍁〰🍂
@Alachiigh
👤 توییت استاد #رائفی_پور
✍ حاج قاسم، در کنار تمام خدماتی که در زندگی پر برکتش داشت ظرفیت عظیمی نیز در کمرنگ کردن فضای دو قطبی کشورمان دارد.
هرگونه کنشگری که این ظرفیت را کاهش دهد اگر خیانت نباشد عین حماقت است
🙏شادی روحش صلوات
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تفاوت تصویری که رسانه ها از زن های ایرانی و مسلمان نشون میدن، با واقعیت...
⛔️ زن ایرانی در رسانه ها: بددهن، پول پرست، خنگ و کم هوش، ناتوان
✅ زن ایرانی در واقعیت: ورزشکار، جراح، دانشمند، کاشف پادتن ایدز، خلاق و باهوش
سینما و تلویزیون ایران، کدام زن را به دنیا نشان میدهد؟ چرا؟
روشنگری
🍁〰🍂
@Alachiigh
4_5915521180483193731.mp3
2.76M
فایل صوتي امام زمان (عج)
💢 تمام زمین،تو را خواهند شناخت
اگر؛ما هرچه داریم روی هم بگذاریم؛استعدادمان راهنرمان راآبرویمان را
و همه ی دار و ندارمان را.
✅رمز ظهور : دستان گشاده وهمدل ماست.
به نیت فرج مولا گوش کنید و نشر دهید
استاد شجاعی🎙
🍁〰🍂
@Alachiigh