الحقنی بالصالحین«یرتجی»
🔴 آب زنید راه را زین که نگار می رسد... انتظار به سر رسید و پس از ۳۸ سال پیکر مطهر شهید والامقام م
♦️تفحص و بازگشت پیگر حاج احمد متوسلیان تکذیب شد
امیر متوسلیان برادر حاج احمد متوسلیان:
🔹ماجرای به شهادت رسیدن یا نرسیدن حاج احمد یک قصه ۳۸ سال است و این صحبتها برای امروز و دیروز نیست.
🔹در روزهای ۱۳ و ۱۴ تیر اخبار جعلی درباره حاج احمد پخش میشود و ۱۵ تیر به بعد هم دیگر هیچ خبری نمیشنویم.
🔹موضوع تیر باران حاج احمد و همراهانش از دو سال گذشته مطرح شده است.
🔹آقای عیسی ایوبی دو سال پیش بود که اعلام کرد با حاج احمد بوده و تایید کرده است که ایشان و همراهانشان تیرباران شدند.
🔹بعد از این همه سال آزمایش dna برای حاج احمد دیگر معنی ندارد.
🔹حدود ۱۵ سال پیش زمانی که پدرم زنده بود و گفته شد که پیکرهای پیدا شده و ممکن است حاج احمد و همراهانش باشند، از روی استخوان دستهایشان نمونه برداری کردن و بعد از آن اعلام شد که پیکرهای پیدا شده متعلق به حاج احمد و همراهانشان نبوده است.
🔹هنوز هم مطمئن نیستیم که شهادت حاج احمد قطعی است، اما اگر شهید شدند به آرزوی خود رسیدند./باشگاه خبرنگاران
KhianatBeFarmandeh.pdf
2.88M
📙 کتاب جنجالی «خیانت به فرمانده»
🔹 نوشتۀ کامران غضنفریان
✅ خیانت مسئولین خائن در آزادی احمد متوسلیان.
واکنش مسئول ایرانی بعد از مطلع شدن از اسارت احمد متوسلیان:
«احمد متوسلیان ، دندان کرم خورده ای بود ، که ما آن را کندیم و انداختیم دور!»
💾 در 23 صفحه و با فرمت pdf آماده دانلود می باشد.
@ammar_1318
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
مراقبت های چله بیست و سوم 👇👇👇 💫🌟هدیه اعمال خیرمان از طرف شهید روز به بقیه الله الاعظم عج 🌟💫 ✅ 1
سلام علیکم💐
بیست و هفتمین روز از چله 🌟 بیست و سوم🌟 مهمان سفره شهید 🌷محمد مردانی🌷هستیم.
داستان عشق و ارادت یه شهید به امام رضا(ع)
عشق و محبت به آقا تو زمان جنگ و بین رزمنده ها شاید خیلی بیشتر از الان بوده. همون ارتباطات معنوی بود که جنگ رو اینچنین برامون رقم زد. خاطره ای رو که تو این پست می خونین یکی از صدها اتفاقی بود که تو همین رابطه افتاده. شهید محمد مردانی ، شهیدی از دیار کرمانشاه که الان تو مشهد الرضا ، مزارش منورش، همسایه آقاست…. گوشه هایی از خاطرات این شهید بزرگوار رو از زبون پدر و مادر شهید می خونین:
💠 #امام_رضا_ع_او_را_طلبید
🌿مادر شهید: روز تولد امام رضا(ع) توی کرمانشاه به دنیا آمده بود. از بچگی علاقه شدیدی به آقا داشت. هر موقع می خواست کاری بکنه که ما دوست نداشتیم انجام بده و منعش می کردیم، ما را به #امام_رضا(ع) قسم می داد و ما هم مات و مبهوت نگاهش می کردیم.
☘هر روز که می خواست مدرسه برود، همراهش مهری بود که پشتش عکس امام رضا(ع) درج شده بود، آن هم توی #خفقان قبل از انقلاب. بچه ها می گفتند: موقع نماز که همه می رفتند توی حیاط مدرسه، محمد مهرش را درمی آورد و نماز می خواند.
🌿پدر شهید: همیشه بعد از نماز می آمد کنار من و ازم می خواست از امام رضا(ع) براش بگم، از غریبی امام رضا(ع) از کرامت آقا، از رئوف بودن آقا. من هم با حالتی متعجبانه از رفتار محمد از کتابی که داشتم براش می خوندم. تا اینکه محمد دیپلم گرفت و عازم #سربازی شد.
☘حدود سه ماه از سربازی محمد می گذشت که #جنگ شروع شد. یکی از جاهایی که عراق خیلی روی اونا مانور هوایی می داد، از بین بردن تأسیسات نفتی ما بود. رفیقای محمد تعریف می کردند که شب ها دست ما را می گرفت. حدود بیست نفر از ما را می برد برای #حفاظت از آن تأسیسات نفتی. چون حفاظت از اون ها خیلی مهم بود و نیروی کافی هم برای دفاع وجود نداشت و سطح حملات دشمن هم خیلی بالا بود.
🌱یک روز که محمد آمده بود برای مرخصی، گفت: بابا خیلی دلم می خواد برم #مشهد، پابوسی آقا امام رضا(ع). گفتم: خُب، بابا چند روز دیرتر برو جبهه، برو #مشهد زیارت آقا. گفت: همه بچه ها تو جبهه دلشون می خواد برن #زیارت امام رضا(ع) و نمی تونن برن. من هم مثل اون ها. از طرفی دیگه #دفاع از کشور واجب تره. آقا هم بیشتر راضی است. و مشهد نرفت.
🌴رفت سنندج و حدود یک ماه بعد شهید شد. روزی که محمد به شهادت رسید، #مادر شهید خیلی بی تابی می کرد. عجیب بی قرار بود. انگار یه چیزهایی رو می دونست. وقتی در منزل را زدند، مادر شهید در را باز کرد و من هم بعد از او آمدم دم در. بچه های #سپاه بودند. از حالاتشون و طرز صحبت کردنشون و #بغضشون فهمیدم قضیه چیه. دیگه نفهمیدم چی شد.
🌿به ما گفتند: بیاین توی معراج شهدا و جنازه شهیدتان را تحویل بگیرین. وقتی رفتیم، دیدیم جنازه اون نیست. تحقیق کردند، گفتند جنازه شهدا را #اشتباهی بردند مشهد برای تشییع. وصیت نامه محمد را که خوندیم، نوشته بود: پدرم و مادرم، اگر برای تان ممکن است مرا کنار #امام_رضا_ع_دفن کنید. ما هم حسب علاقه و وصیت محمد، گفتیم همان مشهد کنار مرادش امام رضا(ع) به خاک بسپاریمش. از آن موقع هم ما از کرمانشاه آمدیم مشهد، کنار محمد.
✍راوی : پدر و مادر بزرگوار شهید