eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
8.8هزار ویدیو
238 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
🔴 ‏آب زنید راه را زین که نگار می رسد... ‎ انتظار به سر رسید و پس از ۳۸ سال پیکر مطهر شهید والامقام م
♦️تفحص و بازگشت پیگر حاج احمد متوسلیان تکذیب شد امیر متوسلیان برادر حاج احمد متوسلیان: 🔹ماجرای به شهادت رسیدن یا نرسیدن حاج احمد یک قصه ۳۸ سال است و این صحبت‌ها برای امروز و دیروز نیست. 🔹در روز‌های ۱۳ و ۱۴ تیر اخبار جعلی درباره حاج احمد پخش می‌شود و ۱۵ تیر به بعد هم دیگر هیچ خبری نمی‌شنویم. 🔹موضوع تیر باران حاج احمد و همراهانش از دو سال گذشته مطرح شده است. 🔹آقای عیسی ایوبی دو سال پیش بود که اعلام کرد با حاج احمد بوده و تایید کرده است که ایشان و همراهانشان تیرباران شدند. 🔹بعد از این همه سال آزمایش dna برای حاج احمد دیگر معنی ندارد. 🔹حدود ۱۵ سال پیش زمانی که پدرم زنده بود و گفته شد که پیکر‌های پیدا شده و ممکن است حاج احمد و همراهانش باشند، از روی استخوان دستهایشان نمونه برداری کردن و بعد از آن اعلام شد که پیکر‌های پیدا شده متعلق به حاج احمد و همراهانشان نبوده است. 🔹هنوز هم مطمئن نیستیم که شهادت حاج احمد قطعی است، اما اگر شهید شدند به آرزوی خود رسیدند./باشگاه خبرنگاران
KhianatBeFarmandeh.pdf
2.88M
📙 کتاب جنجالی «خیانت به فرمانده» 🔹 نوشتۀ کامران غضنفریان ✅ خیانت مسئولین خائن در آزادی احمد متوسلیان. واکنش مسئول ایرانی بعد از مطلع شدن از اسارت احمد متوسلیان: «احمد متوسلیان ، دندان کرم خورده ای بود ، که ما آن را کندیم و انداختیم دور!» 💾 در 23 صفحه و با فرمت pdf آماده دانلود می باشد. @ammar_1318
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام خامنه ای🌹 : تا آن زمانی که شور و عشق شهــ🕊ــادت در دل جوانهای مازنده است؛ دشمنان ما هیچ نخواهند کرد☝️
مراقبت های چله بیست و سوم 👇👇👇 💫🌟هدیه اعمال خیرمان از طرف شهید روز به بقیه الله الاعظم عج 🌟💫 ✅ 1_ رفتن به زیارتگاه ها حداقل درهفته 2 الی 3 بار ✅ 2_ مراقبت به سوره مبارکه فتح ✅ 3_ مراقبت به سوره حجرات
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
مراقبت های چله بیست و سوم 👇👇👇 💫🌟هدیه اعمال خیرمان از طرف شهید روز به بقیه الله الاعظم عج 🌟💫 ✅ 1
سلام علیکم💐 بیست و هفتمین روز از چله 🌟 بیست و سوم🌟 مهمان سفره شهید 🌷محمد مردانی🌷هستیم.
داستان عشق و ارادت یه شهید به امام رضا(ع) عشق و محبت به آقا تو زمان جنگ و بین رزمنده ها شاید خیلی بیشتر از الان بوده. همون ارتباطات معنوی بود که جنگ رو اینچنین برامون رقم زد. خاطره ای رو که تو این پست می خونین یکی از صدها اتفاقی بود که تو همین رابطه افتاده. شهید محمد مردانی ، شهیدی از دیار کرمانشاه که الان تو مشهد الرضا ، مزارش منورش، همسایه آقاست…. گوشه هایی از خاطرات این شهید بزرگوار رو از زبون پدر و مادر شهید می خونین:
💠 🌿مادر شهید: روز تولد امام رضا(ع) توی کرمانشاه به دنیا آمده بود. از بچگی علاقه شدیدی به آقا داشت. هر موقع می خواست کاری بکنه که ما دوست نداشتیم انجام بده و منعش می کردیم، ما را به (ع) قسم می داد و ما هم مات و مبهوت نگاهش می کردیم. ☘هر روز که می خواست مدرسه برود، همراهش مهری بود که پشتش عکس امام رضا(ع) درج شده بود، آن هم توی قبل از انقلاب. بچه ها می گفتند: موقع نماز که همه می رفتند توی حیاط مدرسه، محمد مهرش را درمی آورد و نماز می خواند. 🌿پدر شهید: همیشه بعد از نماز می آمد کنار من و ازم می خواست از امام رضا(ع) براش بگم، از غریبی امام رضا(ع) از کرامت آقا، از رئوف بودن آقا. من هم با حالتی متعجبانه از رفتار محمد از کتابی که داشتم براش می خوندم. تا اینکه محمد دیپلم گرفت و عازم شد. ☘حدود سه ماه از سربازی محمد می گذشت که شروع شد. یکی از جاهایی که عراق خیلی روی اونا مانور هوایی می داد، از بین بردن تأسیسات نفتی ما بود. رفیقای محمد تعریف می کردند که شب ها دست ما را می گرفت. حدود بیست نفر از ما را می برد برای از آن تأسیسات نفتی. چون حفاظت از اون ها خیلی مهم بود و نیروی کافی هم برای دفاع وجود نداشت و سطح حملات دشمن هم خیلی بالا بود. 🌱یک روز که محمد آمده بود برای مرخصی، گفت: بابا خیلی دلم می خواد برم ، پابوسی آقا امام رضا(ع). گفتم: خُب، بابا چند روز دیرتر برو جبهه، برو زیارت آقا. گفت: همه بچه ها تو جبهه دلشون می خواد برن امام رضا(ع) و نمی تونن برن. من هم مثل اون ها. از طرفی دیگه از کشور واجب تره. آقا هم بیشتر راضی است. و مشهد نرفت. 🌴رفت سنندج و حدود یک ماه بعد شهید شد. روزی که محمد به شهادت رسید، شهید خیلی بی تابی می کرد. عجیب بی قرار بود. انگار یه چیزهایی رو می دونست. وقتی در منزل را زدند، مادر شهید در را باز کرد و من هم بعد از او آمدم دم در. بچه های بودند. از حالاتشون و طرز صحبت کردنشون و فهمیدم قضیه چیه. دیگه نفهمیدم چی شد. 🌿به ما گفتند: بیاین توی معراج شهدا و جنازه شهیدتان را تحویل بگیرین. وقتی رفتیم، دیدیم جنازه اون نیست. تحقیق کردند، گفتند جنازه شهدا را بردند مشهد برای تشییع. وصیت نامه محمد را که خوندیم، نوشته بود: پدرم و مادرم، اگر برای تان ممکن است مرا کنار کنید. ما هم حسب علاقه و وصیت محمد، گفتیم همان مشهد کنار مرادش امام رضا(ع) به خاک بسپاریمش. از آن موقع هم ما از کرمانشاه آمدیم مشهد، کنار محمد. ✍راوی : پدر و مادر بزرگوار شهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا